eitaa logo
کشکول تبلیغ
149 دنبال‌کننده
340 عکس
110 ویدیو
126 فایل
اینجا محتواهای مختلف تبلیغی با قابلیت جستجوی موضوعی دسته بندی شده و خیلی سریع میتونید به مطالب ناب مورد نظرتون برسید ارتباط با ادمین👇🏻 @admin_kashkol
مشاهده در ایتا
دانلود
من عمر خود را کرده ام!!! تیمورتاش از طرف رضاخان به نزد حاج میرزا سید محمد امام جمعه آمد و گفت: اعلی حضرت سلام رساندند و گفتند که لازم است برای جا افتادن مسئله کشف حجاب،علمای تهران کشف حجاب خانم‌های خودشان را اعلام و در مسجد شاه برای اعلام عمومی این مسئله به همراه زنان خود اجتماع کنند. امام جمعه چند لحظه ای سرش را پایین می‌اندازد و به تیمورتاش می‌گوید:آقای تیمورتاش به اعلی حضرت سلام برسانید و بگویید که من در تمام طول عمر خود به این مردم گفته ام که حجاب از ضروریات اسلام است و الان بعد از ۹۰ سال نمی‌توانم به مردم بگویم که ما دروغ گفتیم و حجاب واجب نیست و از مردم بخواهم که کشف حجاب کنند. تیمورتاش میگوید«آقا این مسئله مهمی است و اعلی حضرت از شما انتظار دارد».سخن او در واقع به نوعی تهدیدآمیز بود. امام جمعه نیز می گوید:من عمر خودم را کرده ام؛ اگر آقایی و ریاستی بود دیده‌ام و اگر بناست من در این راه قربانی شوم حاضرم. بزرگان 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣نمونه ای از شجاعت 2️⃣نمونه ای از تقوا در حکم دادن و فتوا 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
⭕️ تغییر دیدگاه و نگرش ﻣﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﭼﻮﺏ ﺑُﺮﯼ، ﺍﺳﺘﺨﺪﺍﻡ ﺷﺪ. ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ۱۸ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺮﯾﺪ. ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﺍﻧﮕﯿﺰﻩ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩ، ﻭﻟﯽ ۱۵ ﺩﺭﺧﺖ ﺑُﺮﯾﺪ. ﺭﻭﺯ ﺳﻮﻡ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩ، ﺍﻣﺎ ﻓﻘﻂ ۱۰ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺮﯾﺪ. رئیسش گفت: ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﮐﯽ ﺗﺒﺮﺕ ﺭﺍ ﺗﯿﺰ ﮐﺮﺩﯼ؟ ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﻭﻗﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ، ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺪﺕ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﺮﯾﺪﻥ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺑﻮﺩﻡ! ﺭﺍﺯ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ، ﻫﻤﻴﻦ ﻧﻜﺘﻪ ﻫﺎﻱ ﻇﺮﻳﻒ ﺍﺳﺖ، ﻓﻜﺮ، ﺟﺴﻢ و ﺭﻭﺡ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﺷﻮﻧﺪ، با تفریح، مطالعه، وقت گذراندن با خانواده و… هر چند وقت یکبار تبر زندگیتو تیز کن! 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣ نمونه ای از نکات ناب مدیریتی 2️⃣اهمیت تجهیزات و امکانات در پیشرفت کار 3️⃣کار با تفکر بهتر است از پرکاری •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/kashkole_tabligh
✍روزی؛ پسری از خانواده‌ای نسبتا ثروتمند، متوجه شد که مادرش از همسایه فقیر خود نمک خواست! با تعجب به مادرش گفت: مادر عزیزم‌‌؛ دیروز یک کیسه‌ بزرگ نمک برایت خریدم، چرا از همسایه نمک طلب می‌کنی؟ : پسرم؛ همسایه فقیرمان، همیشه از ما چیزهایی طلب می‌کند. دوست داشتم از آنها چیز ساده‌ای بخواهم که تهیه آن برای آنها سخت نباشد. ما چیزی کم نداریم که از آنها قرض بگیریم، ولی دوست داشتم وانمود کنم که ما هم به آنها محتاجیم، تا هر وقت چیزی از ما خواستند، طلبش برای آنها آسان باشد و شرمنده نشوند... 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣یکی از آداب صدقه حفظ آبروی فقیر اسک و این داستان نمونه ای از آبروداری است •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/kashkole_tabligh
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
✍️ : توسل به حضرت حضرت علیه السلام آیت الله نجابت شیرازی می فرماید: طلبه ای که دوره ی سطح را در مشهد مقدس به پایان رسانیده بود عازم نجف اشرف شد تا در جوار مرقد مطهر مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام تحصیلات عالیه خویش را ادامه دهد. پس از مدتی یک روز به درس یکی از اساتید مشهور حوزه علمیه نجف اشرف حاضر شد و چون به روش درسی آن استاد آشنا نبود از همان ابتدا شروع کرد به پرسیدن سؤال و طرح اشکال، استاد که اشکالات او را ناوارد می دید اول با توضیحات مختصری سعی کرد او را مجاب کند؛ اما پس از اینکه متوجه شد او درس را نفهمیده و بدون جهت سؤال می کند به اون گفت: دیگر سر درس من حاضر نشو. طلبه که از این جریان بسیار ناراحت شده بود در سر خود نقشه ای کشید تا تلافی کند و در صدد بود که این اهانت را جبران کند. شب هنگام که استاد راهی منزل خویش بود او جلو رفت و استاد را مورد عقاب قرار داد که چرا شما در سر درس به من اهانت کردید؟ استاد او را به خانه خویش دعوت کرد و گفت: اگر به منزل من بیایی علت این امر را برایت بازگو می کنم. آن طلبه با وجودی که از قبول کردن دعوت استاد اکراه داشت، اما چون میخواست علت این اهانت را بداند دعوت او را پذیرفت. استد پس از آوردن چای و میوه و پذیرایی از میهمان خویش گفت: چندین سال پیش یک سید طلبه ای که او نیز تازه به درس من آمده بود مثل تو شروع کرد به سؤال پرسیدن و اشکال گرفتن، به طوری که من در پایان عصبانی شدم و او را از جلسه درس خویش بیرون کردم؛ اما آنروز پس از پایان درس، ناراحت بودم و خویش را سرزنش می کردم که چرا این سید اولاد پیغمبر را از درس خویش بیرون کردم. مدت ها در صدد بودم که او را ببینم و از او معذرت بخواهم و به او بگویم که دوباره به کلاس درس بیاید؛ اما او را نمی دیدم تا اینکه پس از گذشت حدود شش ماه که دیگر من همه چیز را فراموش کرده بودم روزی او را در حرم مطهر حضرت دیدم. بسیار خوشحال شدم و پس از معذرت خواهی از او خواستم که دوباره به درس من بیاید. اونیز پذیرفت و روز بعد سر درس من حاضر شد. این بار نیز همچون بار قبل چیزی از درس نگذشته بود که شروع کرد به ایراد گرفتن وسؤال پرسیدن؛ اما این دفعه اشکالات او کاملا درست و بجا بود و به طوری که نتوانستم جواب برخی ازسؤالات او را بدهم. در پایان درس به شاگردان خود گفتم: مثل اینکه من دیشب خوب مطالعه نکرده ام. ان شاء الله همین درس را در جلسه فردا به صورت شسته رفته برایتان بازگو خواهم کرد. آن گاه سید را صدا زدم و گفتم: لطفا شما بمانید، من با شما قدری کار دارم. پس از اینکه همه طلبه ها شبهه ها و اشکلات خویش را پرسیدند و رفتند من رو کردم به آن آقا سید طلبه و گفتم: شما پس از درس من سر درس چه کسی رفته اید که این قدر مسلط شده اید و من نتوانستم شبهات شما را پاسخ بدهم؟ سید گفت: استاد! پس از آن جریان به کربلای معلی رفتم و به جدم حضرت سید الشهدا علیه السلام متوسل شدم و از او خواستم که شما را به سزای عمل خویش برساند؛ اما در همان شب اول امام را در خواب دیدم، ایشان به من فرمودند: فرزندم! درست نیست که در صدد انتقام باشی، این تقاضای غلطی است؛ بهتر است چیزی از من بخواهی تا دعایت را به اجابت برسانم، چیزی که که نزد تو از همه چیز با ارزش تر باشد. من که قبلاً شنیده بودم علوم پیامبران و اوصیای آنها از طرف خداوند متعال است و به اصطلاح علم آنها لدنی است، به حضرت سیدالشهدا علیه السلام عرض کردم: من علم لدنی می خواهم، حضرت فرمودند: علم لدنی مخصوص انبیاء و اولیای خاص خدا است، چیز دیگری بخواه. از خواب بیدار شدم و از دیدن این خواب بسیار در سرور و شعف بودم و تا پایان روز با خود فکر می کردم که چه بخواهم و از این لطف و عنایتی که حضرت به من فرموده اند چگونه استفاده کنم. شب بعد دوباره حضرت را در خواب دیدم و اصرار کردم که من همان علم لدنی را می خواهم. حضرت باز همان مطلب شب پیش را تکرار فرمودند؛ اما من باز هم قانع نشدم تا اینکه در شب سوم، حضرت در خواب به من فرمودند: فرزندم علم لدنی نمی شود؛ اما من به تو چیز با ارزشی می دهم که برای همیشه از آن بهره ببری. حضرت با اینکه در خواب به من نفرمودند آن چیز چیست، اما پس از آن خواب، تمام چیزهایی را که از کوچکی یاد گرفته بودم به یاد آوردم و نسبت به هر مطلبی که می خواستم بفهمم با اولین بار که می خواندم یا می شنیدم، آن را می فهمیدم و حفظ می شدم و هیچ گاه دچار نیسان نشدم و خلاصه حضور ذهن عجیبی نسبت همه دانستنی هایم پیدا کردم. استاد رو کرد به آن طلبه جوان و گفتم: اگر من در جلسه درس به تو پرخاش کردم هدفم این بود که تو هم منتبه شوی، فکر نمیکردم که در صدد تلافی برآیی. آن طلبه که از عمل خویش شرمنده و خجل شده بود ایستاد، عذرخواهی کرد ورفت. کانال و حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
💠 👈بزرگواری امام حسین علیه السلام آقای سید علی اکبر کوثری ( از روضه خوان های قدیم قم و از پیرغلام های مخلص اباعبدالله الحسین علیه السلام- و روضه خوان امام خمینی) در ظهر عاشورای یک سالی به یکی از مساجد قم برای روضه خوانی تشریف میبرند. بچه های آن محله به رسم کودکانه ی خود بازی میکردند و به جهت تقلید از بزرگترها، باچادرهای مشکی و مقنعه های مشکی مادرانشان حسینیه و تکیه ی کودکانه و کوچکی در عالم کودکی،در گوشه ای از محله برای خودشان درست کرده بودند. مرحوم سید علی اکبر میگه بعد از اتمام جلسه اومدم از درب مسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟ گفتم: دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم. میگه هر چه اصرار کرده توجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟ چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟ میگه پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم. حسینیه ی کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند. سر خم کردم و وارد حسینیه ی کوچک روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند. سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم السلام علیک یاابا عبدالله... دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان... دعایی کردم و اومدم بلند بشم باعجله برم که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری ؛ رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت ، با بی میلی و اکراه استکان رو آوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم... شام عاشورا (شب شام غریبان امام حسین) خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا به خواب رفتم. وجود نازنین حضرت زهرا، صدیقه ی کبری در عالم رویا بالای سرم آمدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم به من فرمود؛ آسید علی اکبر مجالس روضه ی امروز قبول نیست. گفتم چرا خانوم جان فرمود؛ نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا حضور داشتیم، و اون روضه ای بود که برای اون چند تا بچه ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه ی محله خواندی.... آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده ای داریم! گفتم جانم خانوم، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟ خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند اون چای من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟ میگه از خواب بیدار شدم و از ان روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس بااخلاص و بی ریاست و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول میکردم و اندک صله و پاکتی که از اونها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت و برای همه ی گرفتاری ها و مخارجم کافی بود. بنازم به بزم محبت که در آن گدایی و شاهی برابر نشیند... منبع؛ برگرفته از خاطرات مرحوم کوثری از دوستان دعوت میشود وارد کانال بشند https://eitaa.com/joinchat/3406626836C8d7f688c0d
حاکم نيشابور براي گردش به بيرون از شهر رفته بود ، مردي ميان سال در زمين کشاورزي مشغول کار بود .حاکم بي مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بياورند . روستايي بي نوا با ترس در مقابل تخت حاکم ايستاد. به دستور حاکم لباس گران بهايي بر او پوشاندند. حاکم گفت يک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب به او بدهيد حاکم از تخت پايين آمده بود و آرام قدم ميزد، گفت ميتواني بر سر کارت برگردي. همين که دهقان بينوا خواست حرکت کند حاکم کشيده اي محکم پس گردن او نواخت . همه حيران از آن عطا و حکمت اين جفا ، منتظر توضيح حاکم بودند. حاکم پرسيد : مرا مي شناسي؟ بيچاره گفت : شما تاج سر رعايا و حاکم شهر هستيد. حاکم گفت: آيا بيش از اين مرا ميشناسي؟ سکوت مرد حاکي از استيصال و درماندگي او بود. حاکم گفت:بخاطر داري بيست سال قبل با دوستي به پابوس سلطان کرامت و جود حضرت رضا (ع) رفته بودي؟ دوستت گفت خدايا به حق اين آقا مرا حاکم نيشابور کن و تو محکم بر گردن او زدي که اي ساده دل! من سالهاست از آقا يک قاطر با پالان براي کار کشاورزيم مي خواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو حکومت نيشابور را مي خواهي؟ يک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد. حاکم گفت: اين قاطر و پالاني که مي خواستي ، اين کشيده تلافي همان کشيده اي که به من زدي. فقط مي خواستم بداني که براي آقا حکومت نيشابور يا قاطر و پالان فرق ندارد. فقط ايمان و اعتقاد من و توست که فرق دارد. 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: علیه السلام (کرامت امام) 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣این داستان و یکی از از کرامت امام رضا علیه السلام 2️⃣یکی از مهم در دعا و توسل دعا همراه با امید به اجابت است •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/kashkole_tabligh ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🔸کدام رنج آور است؟ آیت الله حائری شیرازی: شخصی پیش من آمده بود و از حرفی که جایی درباره او به زبان رانده بودند، ناراحت بود. خواستم صحبتی برایش بکنم که تسلّایی باشد. به او گفتم حرفی درباره تو زده اند که دلت از آن حرف آتش گرفته است. اما آیا دلت برای ظلمی که به «خودت» شده بیشتر می سوزد یا برای ظلمی که به «آنها» شده؟ گفتم، فرض کن تو در بلندی نشسته ای و طرف دستش به تو نمی رسد. هرچه می کند، چیزی گیر نمی آورد زیر پا بگذارد تا دستش به تو برسد. بچۀ شیرخواره خودش را که در آن نزدیکی است، برمی دارد و زیر پایش میگذارد تا قدّش بالا بیاید! یعنی به اندازۀ شصت هفتاد کیلو بار روی بچۀ شش ماهه فشار می آورد تا سه تا مشت به تو بزند. تو در آن حالت که بچۀ او زیر پایش دارد جان می دهد، به فکر این هستی که داری مشت می خوری یا دلت برای آن بچه می سوزد؟ گفت: قطعاً بچۀ او که زیر پایش دارد جان می دهد، برای من رنج آورتر است. پرسیدم: بچه آدم پیشش عزیزتر است یا ایمانش؟ بچۀ انسان برای انسان قیمتی‌تر است یا ارتباط و انس با خدا؟ وقتی انسان به برادر دینی خودش ظلم و تعدّی کرد، لذت مناجات با خدا از دلش گرفته می‌شود، و آن از بچۀ انسان، برایش عزیزتر است. برو ببین آن که به تو نسبت ناروا داده، آیا در قلبش لذت مناجات با خدا مانده؟ دیگر از اشک شب چیزی مانده؟ سپس توصیه کردم که: اگر می خواهی از خودت دفاع کنی، مبادا پا روی ارتباط خودت با خدا بگذاری و چیزی به طرفت بگویی که شرع اجازه نداده است. 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣یکی از های عفو و گرشت توجه به این مطلب است که شخص اذیت کننده بیشتر لطمه خورده است 2️⃣یکی از های ترک گناه و ظلم توجه به قیامت و آخرت است •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/kashkole_tabligh
کتاب من لایحضره الفقیه ـ به نقل از محمّد طیار ـ:   وارد مدینه شدم و به دنبال خانه ای گشتم تا آن را اجاره کنم. به خانه ای وارد شدم که دو اتاق داشت و میان آنها دری بود و در آن خانه، زنی بود. زن گفت: این خانه را اجاره می کنی؟ گفتم: میان آنها دری است و من جوانم. زن گفت: در را می بندم. اثاثیه ام را به آن خانه بردم و گفتم: در را ببند. زن گفت: از بستن در، وحشت می کنم. بگذار باز باشد. گفتم: خیر، من جوانم و تو هم جوان. در را ببند. زن گفت: من در خانه خود می نشینم و نزد تو نمی آیم و به تو هم نزدیک نمی شوم، و از بستن در، خودداری کرد. نزد امام صادق(ع) آمدم و از این مسئله پرسیدم. فرمود: «از آن خانه بیرون شو؛ زیرا هرگاه مرد و زنی در خانه ای خلوت کنند، سومین نفر، شیطان است». [۱]. کتاب من لا یحضره الفقیه ج ۳ ص ۲۵۲ ح ۳۹۱۳، حکمت نامه جوان ص ۲۲۸. علیهم السلام علیه السلام 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣در ارتباط با نامحرم و شهوت و میل جنسی تاکید بر ورع و نزدیک نشدن به آن است نه کنترل و اجتناب •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/kashkole_tabligh
کتاب من لایحضره الفقیه ـ به نقل از محمّد طیار ـ:   وارد مدینه شدم و به دنبال خانه ای گشتم تا آن را اجاره کنم. به خانه ای وارد شدم که دو اتاق داشت و میان آنها دری بود و در آن خانه، زنی بود. زن گفت: این خانه را اجاره می کنی؟ گفتم: میان آنها دری است و من جوانم. زن گفت: در را می بندم. اثاثیه ام را به آن خانه بردم و گفتم: در را ببند. زن گفت: از بستن در، وحشت می کنم. بگذار باز باشد. گفتم: خیر، من جوانم و تو هم جوان. در را ببند. زن گفت: من در خانه خود می نشینم و نزد تو نمی آیم و به تو هم نزدیک نمی شوم، و از بستن در، خودداری کرد. نزد امام صادق(ع) آمدم و از این مسئله پرسیدم. فرمود: «از آن خانه بیرون شو؛ زیرا هرگاه مرد و زنی در خانه ای خلوت کنند، سومین نفر، شیطان است». [۱]. کتاب من لا یحضره الفقیه ج ۳ ص ۲۵۲ ح ۳۹۱۳، حکمت نامه جوان ص ۲۲۸. علیهم السلام علیه السلام 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣در ارتباط با نامحرم و شهوت و میل جنسی تاکید بر ورع و نزدیک نشدن به آن است نه کنترل و اجتناب •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/kashkole_tabligh
محمد بن حنفیه و رگه ترس! اميرالمومنين عليه السلام روز جنگ جمل رايت خويش را به پسرش محمدسپرد و صفها آراسته بود، و به محمد فرمان حمله و پيشروى داد. محمد اندكى درنگ كرد. على دوباره فرمان حمله داد. محمد گفت: اى اميرالمومنين! مگر اين تيرها را نمى بينيد كه همچون قطرات باران از هر سو فرو مى بارد! على عليه السلام به سينه محمد زد و فرمود: رگه ترسى از مادرت به تو رسيده است، و رايت را خود بدست گرفت و آنرا به اهتزاز در آورد و چنين فرمود: با آن ضربه بزن همچون ضربه زدن پدرت تا ستوده شوى. در جنگ چون آتش آن افروخته نشود خيرى نيست و بايد با شمشير مشرفى و نيزه استوار كار كرد. آنگاه على عليه السلام حمله كرد و مردم از پى او حمله بردند و لشكر بصره را در هم كوبيد. ..أَدْرَکَکَ عِرْقٌ مِنَ أُمِّکَ.... ج ۱ ص ۲۴۳ علیهم السلام علیه السلام 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣یکی از موثر در ترس مسئله وراثت است 2️⃣یکی از ازدواج و انتخاب همسر مناسب در تربیت فرزندان نمایان می شود •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/kashkole_tabligh
هرکس هر چه در جیبش هست خرج می‌کند! 🟣می گویند: عیسی مسيح از مسيری مي‌گذشت يك نفر با او برخورد نمود.به محض ديدن مسيح به او فحاشی كرد و گفت: ای پسر حرامزادۀ بی اصل و نسب! مسيح در پاسخ گفت: سلام ای انسان باشرافت و ارزشمند!!اطرافيان تعجب کردند و از مسيح پرسيدند:او به تو فحاشی كرد، چه طور شما به او اين قدر احترام ميگذاريد؟ مسيح پاسخ داد:هر كسی آنچه را دارد خرج ميكند.چون سرمايه او اين بود به من بد گفت، و چون در ضمير من جز نيكويی نبود از من جز نيكويی بیرون نمی‌آيد. 🔸آن کس که بدم گفت، بدی سیرت اوست 🔸وان کس که مراگفت نکو،خودنیکوست 🔸حال متکلم ازکلامش پیداست 🔸ازکوزه همان برون تراود ک در اوست علیه السلام 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣یکی از های شناخت افراد اینست که از روی زبان و حرف زدن افراد میتوان این شناخت را بدست آورد •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/kashkole_tabligh
سر بر آستان دوست!!!! مرحوم میرزای قمی صاحب نقل می‌کند: با علامه بحرالعلوم به درس آقا باقر بهبهانی می‌رفتیم و با او درسها را مباحثه میکردم و اغلب، درس‌ها را برای سید بحرالعلوم تقریر میکردم تا این که به ایران آمدم و سید بحرالعلوم پس از مدتی بین علما و دانشمندان شیعه به عظمت و علم معرفی شد. من تعجب می‌کردم و با خود می‌گفتم: او که این استعداد را نداشت، چطور به این عظمت رسید؟ تا این که موفق شدم به زیارت عتبات عالیات بروم. سید بحرالعلوم را در نجف اشرف دیدم، در آن مجلس مسئله ای عنوان شد، دیدم جدا او دریای مواجی است که باید حقیقتا او را «بحر العلوم» (دریای دانش ها) نامید. روزی در خلوت از او سؤال کردم: آقا ما که با هم بودیم آن وقتها شما این مرتبه از استعداد و علم را نداشتید؛ بلکه در درس‌ها از من استفاده می‌کردید. فرمود: میرزا ابوالقاسم! جواب سؤال شما از اسرار است؛ ولی به تو می‌گویم و از تو تقاضا دارم که تا زنده‌ام به کسی نگویید. من هم قبول کردم، ابتدا اجمالا فرمود: چگونه این طور نباشد حال آن که حضرت ولی عصر - ارواح من سواه فیداه - مرا شبی در مسجد کوفه به سینه ی خود چسبانیده است؟ گفتم: چگونه خدمت آن حضرت رسیدید؟ فرمود: شبی به مسجد کوفه رفته بودم. دیدم آقایم حضرت ولی عصر - ارواحنا فداه - مشغول عبادت است، ایستادم و سلام کردم. جوابم را مرحمت فرمودند و دستور دادند که پیش بروم. من مقداری جلو رفتم؛ ولی ادب کردم زیاد جلو نرفتم. فرمودند: جلوتر بیا. پس چند قدمی نزدیک تر رفتم. باز هم فرمودند: جلوتر بیا. من نزدیک شدم تا آن که آغوش مهر گشودند و مرا در بغل گرفتند و به سینه ی مبارک شان چسباندند. این جا بود که آنچه خواست به این قلب و سینه سرازیر شود، سرازیر شد! 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: علیه السلام 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣یکی از و های تشرف به محضر امام عصر علیه السلام 2️⃣یکی از های علم آموزی توسل به اهلبیت علیهم السلام است •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/kashkole_tabligh
از آیت الله سید رضی شیرازی (ره) مردند در زندگي طلبگي حضرتعالی چه مشكلاتي معيشتي پيش آمد؟ سختي هاي دوران طلبگي به گونه اي بود كه گاهي به فكر اين مي افتاديم كه آن را رها كنيم. ولي عشق به علم و طلبگي اجازه نمي داد. در نجف چون دوران جنگ بود ، خيلي سخت گذشت و اوضاع خيلي بد بود اما گذشت. زمانى يادم است كه از سرچشمه تا جواديه (تهران) براي درس پياده مي رفتم و بر مي گشتم. در مدرسه مروي هم يادم هست تا ساعت سه شب با مطالعه بيدار مي مانديم تا بتوانيم شهريه اش را بگيريم. چرا كه در وقف نامه اين مدرسه آمده است كه طلبه ها بايد تا ساعت سه شب ، چراغ هاي حجره شان براي مطالعه روشن باشد. مي خواستيم حقوق موقوفات كه به طلبه داده مي شد ، شرعاً حلال باشد. لذا تا ساعت سه نيمه شب ، همراه با شهيد مطهري در مدرسه مطالعه مي كرديم و البته مطالعه در مدرسه مفيدتر از مطالعه در خانه بود ، بعد با آقاي مطهري تا جايي از مسير را مي آمديم. 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣یکی از پرکاری و تلاش در علم آموزی 1️⃣یکی از وقف سختگیرانه و خاص •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/kashkole_tabligh
منبر نامرتب!! مرحوم حاج شیخ محمد حسن معزی تهرانی نقل می کنند: « جلسه روضه و توسلی در خانه یکی از مومنین برپا بود. آن مجلس، چند واعظ و روضه خوان داشت. آقا شیخ مرتضی زاهد نیز یکی از واعظهای آن مجلس بود. یار و همراه ایشان آیت الله حاج میرزا عبدالعلی تهرانی نیز در آن جلسه حاضر بود. از قدیم رسم بود ریش سفیدهای وعظ و منبر، در انتهای مجالس سخنرانی کنند؛ اما آن روز آقا شیخ مرتضی زاهد این رسم را بر هم زد.  او آن روز اولین نفری بود که بر بالای منبر رفت و شروع به صحبت کرد. در آن جلسه صحبتهای او ضعیف و نامرتب بود و نمی توانست برای مردم جذاب و دلنشین باشد! بعد از مجلس، با اصرار از آقا شیخ مرتضی زاهد خواهش کرد تا علت این سخنرانی ضعیف را بدانم. آقا شیخ مرتضی زاهد بعد از اصرار حاج میرزا عبدالعلی تهرانی می فرماید: « راستش امروز در این مجلس یک آقایی قرار بود به منبر برود که خیلی توانمند نبود. به همین خاطر من سعی کردم صحبتهایم زیاد جذاب نباشد ، سخنران بعدی تضعیف نشود. 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣یکی از آبروداری و ایثار •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/kashkole_tabligh
داماد مرحوم انصاری همدانی می‌فرمود: بعضی از رفقا پیش ایشان می‌آمدند و می‌گفتند: فلانی زیر پای ما را خالی کرده، آبروی ما را برده است. ایشان قشنگ گوش می‌داد، بعد می‌فرمود: وضع مالی ات خوب است؟ می‌گفت: بله. می‌گفت: یک گوسفند برایش قربانی کن و برای سلامتی اش دعا کن. مگر خدا نمی گوید: « ﴿ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَة﴾؛ بدی را به شیوه ای نیکو دفع کن. » اصلاً هنر در این جا ظاهر می‌شود که انسان با بد‌ها خوبی کند. از بد‌ها بگذرد. کاری که خدا دائم با ما می‌کند. ما دائم گناه و معصیت می‌کنیم، خدا هم مدام لطف و بخشش بر سر ما می‌ریزد. 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣یکی از و های عفو و گذشت در سبره علما •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/kashkole_tabligh
🔹روزی مرد خسیسی که تمام عمرش را صرف مال اندوزی کرده بود و پول و داریی زیادی جمع کرده بود، قبل از مرگ به زنش گفت: من می خواهم تمامی اموالم رابه آن دنیا ببرم . او از زنش قول گرفت که تمامی پول هایش را به همراهش در تابوت دفن کند. زن نیز قول داد که چنین کند. چند روز بعد مرد خسیس دار فانی را واداع گقت. زن نیزبه قولی که داده بود عمل کرد. وقتی ماموران کفن و دفن مراسم مخصوص را بجاآوردند و می خواستند تابوت مرد را ببندند و آن را در قبر بگذارند، ناگهان همسرش گفت: صبر کنید. من باید به وصیت شوهر مرحومم عمل کنم. بگذارید من این صندوق را هم در تابوتش بگذارم. دوستان آن مرحوم که از کار همسرش متعجب شده بودند به او گفتند : واقعا شما حماقت بزرگی میکنی که به وصیت آن مرحوم عمل میکنی. زن گفت: من نمی توانستم بر خلاف قولم عمل کنم. همسرم از من خواسته بود که تمامی دارایی اش را در تابوتش بگذارم و من نیز چنین کردم. البته من تمامی دارایی هایش را جمع کرده و وجه آن را در حساب بانکی خود ذخیره نمودم. درمقابل چکی به همان مبلغ در وجه شوهرم نوشتم و آن را در تابوتش گذاشتم، تااگر توانست آن را وصول کرده و تمامی مبلغ آن را خرج کند . کانال و حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
نقل شد که مردی از طلاب در حالی که همسرش همراه بود و کاملاً پوشیده بود، از خیابان عبور می‌کرد و در آن حال مرد دیگری با همسر مینی ژوپ پوشش می‌آمد. خانم مینی ژوپ پوش به شوهرش اصرار کرد که بروند سربه سر آنها بگذارند و از او بپرسند که فلسفه این لباس چیست و چرا او همسرش را آزاد نمی‌گذارد و اساساً آن چه نوع لباسی است؟ مرد ابتدا حاضر نبود ولی به اصرار همسرش رفت و موضوع را طرح کرد. طلبه گفت: آیا هیچ به شهربانی رفته و ماشین نمره کرده‌ای و یا لااقل از نمره کردن ماشینها اطلاع داری؟ گفت: بلی. گفت: ماشینها را دو جور نمره می‌کنند: نمره شخصی و نمره همگانی. لباس زن هم دو نوع است: لباس شخصی و لباس همگانی. حجاب نمره شخصی است‏ 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣تمثیلی برای حجاب و لباس •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/kashkole_tabligh
شــــــــیر را بچه بدو ماند هـــمی تو به پیغمبر چه می مانی بگو❗️ نقل است که: روزى،جمعى از مردم مدينه،پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را به غذايى دعوت كردند كه براى حضرت و پنج نفر از يارانش تهيه كرده بودند.در اواسط‍‌ راه،نفر ششمى به آنها ملحق شد.هنگامى كه به آن خانه نزديك شدند،پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به نفر ششم گفت:آنها تو را دعوت نكرده‌اند،همين‌جا باش تا آنها را از آمدن تو آگاه سازيم و برايت اجازه بگيريم. دَعَاهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ اَلْمَدِينَةِ إِلَى طَعَامٍ صَنَعُوهُ لَهُ وَ لِأَصْحَابٍ لَهُ خَمْسَةٍ فَأَجَابَ دَعْوَتَهُمْ فَلَمَّا كَانَ فِي بَعْضِ اَلطَّرِيقِ أَدْرَكَهُمْ سَادِسٌ فَمَاشَاهُمْ فَلَمَّا دَنَوْا مِنْ بَيْتِ اَلْقَوْمِ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِلرَّجُلِ اَلسَّادِسِ إِنَّ اَلْقَوْمَ لَمْ يَدْعُوكَ فَاجْلِسْ حَتَّى نَذْكُرَ لَهُمْ مَكَانَكَ وَ نَسْتَأْذِنَهُمْ لَكَ. مکارم الاخلاق ج ۱ص ۲۳ صلی الله علیه و آله 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣یکی از مهمانی اینست که بدون دعوت جایی نرویم مگر قبل از آن اجازه بگیریم •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/kashkole_tabligh
این سه روایت را بخونی همین الان بلند میشی میری حموم!!!😁 1⃣پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى على! مردم بايد هر هفت روز يك بار غسل كنند. بنا بر اين هر جمعه غسل كن حتّى اگر لازم شود براى تهيه آب آن ، خوراك روزانه ات را بفروشى و گرسنه بمانى؛ زيرا هيچ امر مستحبى بالاتر از غسل جمعه نيست·· 2⃣ به نقل از اصبغ بن نباته ـ : على عليه السلام هرگاه مى خواست كسى را سرزنش كند مى فرمود: تو حتّى از كسى كه غسل روز جمعه را ترك مى كند عاجزتری! 3⃣حسين بن موسى عليه السّلام از مادر خود و ام احمد كه گفتند: در بيابان همراه امام كاظم عليه السّلام بوديم و مى‌خواستيم به بغداد برويم، حضرتش در روز پنجشنبه به ما فرمود: همين امروز براى فردا - كه روز جمعه است - غسل نماييد، چون فردا در آن‌جا آب كم است. ما در روز پنج‌شنبه، براى روز جمعه غسل نموديم. يا عليُّ ، على النّاسِ كُلَّ سَبعةِ أيّامٍ الغُسلُ ، فاغْتَسِلْ في كُلِّ جُمُعةٍ و لَو أنّكَ تَشْتري الماءَ بِقُوتِ يَومِكَ و تَطْويهِ، فإنَّهُ ليسَ شَيءٌ مِن التَّطَوُّعِ أعْظَمَ مِنهُ . كانَ عليٌّ عليه السلام إذا أرادَ أنْ يُوَبِّخَ الرّجُلَ يقولُ لَهُ : أنتَ أعْجَزُ مِن تارِكِ الغُسْلِ يَوم الجُمُعةِ!. كُنَّا مَعَ أَبِي اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بِالْبَادِيَةِ وَ نَحْنُ نُرِيدُ بَغْدَادَ فَقَالَ لَنَا يَوْمَ اَلْخَمِيسِ اِغْتَسِلاَ اَلْيَوْمَ لِغَدٍ يَوْمِ اَلْجُمُعَةِ فَإِنَّ اَلْمَاءَ بِهَا غَداً قَلِيلٌ فَاغْتَسَلْنَا يَوْمَ اَلْخَمِيسِ لِيَوْمِ اَلْجُمُعَةِ. هر سه روایت در فروع کافی. علیه السلام 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣چند روایت در مورد غسل جمعه •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/kashkole_tabligh
آثار برخی مستحبات 😳😳😳😳 آیت الله فاطمی نیا(ره): 🔻 یک بار حضرت آیت الله محمدتقی آملی جایی نماز مستحبی می خواندند و چون فقط آخرین سلام از سلام های سه گانه آخر نماز، واجب است و سلام بر نبی و عباد الله الصالحین مستحب بود، ایشان نیز به همان سلام آخر اکتفا کرده و دو سلام دیگر را نمی گویند. 🔻 پس از نماز در عالم مکاشفه باغی در اوج شکوه و کمال زیبایی، سرشار از تمام نعمت‌ها را می بینند و ایشان محو زیبایی آن می شوند؛ تا جایی که طمع آن به دلشان خطور می کند. ❗️ ناگهان مکاشفه قطع می شود و به ایشان درهمان عالم می گویند: «این نعمت که دیدی برای دو سلامی بود که ندادی، پس آنرا از دست دادی». 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣یکی از مهم باب عبادات و نوافل اینست که هیچ عمل صالحی را کوچک نشماریم •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/kashkole_tabligh
می‌گویند یک شتری را خیلی اذیت کردند، صاحب شتر از شتر عذرخواهی کرد، گفت شتر!!! گفت بله، گفت خیلی بار، بارت کردم، در بیابان‌ها، تشنه، گرسنه، دواندمت، معذرت می‌خواهم، گفت همه حلال، فقط یک جا حلالت نمی‌کنم، گفت کجا؟ گفت یک بار افسار من را به دم یک خر بستی، خیلی به من بر خورد، بالاخره من شتر هستم، افسار من را به خر بستی. 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣یکی از بی ادبی و بی احترامی رعایت نکردن شأن اجتماعی و آبروی افراد است •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/kashkole_tabligh
🔺روزی ده جزء ▫️حجت الاسلام شیخ جعفر ناصری: 🔹خدا آيت اللّه را رحمت كند؛ اواخر عمرشان يكي از چشم هايشان را عمل كردند و ايامي بود كه تازه روی آن‏ چشم را بسته بودند، آن يک چشمشان هم ضعيف بود؛ خدمتشان رفتيم. 🔸 می‌گفتند:«دكتر به من گفته ديگر كار علمي و مطالعه نداشته باش. من هم كارهايم را ترک كردم و فقط روزی ده جزء قرآن می‌خوانم و آن را نمی‏توانم ترک كنم». 🌀 تازه این رویه ایشان در غير ماه رمضان بود... 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣داستان یکی از و های انس با قرآن •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/kashkole_tabligh
✳️ شب‌ها برای نماز بیدارم می‌کنند! 🔹 مرحوم شیخ مرتضی زاهد خودش نقل فرموده بود: «شب‌ها برای عبادت سحری مرا صدا می‌زنند. یک شب می‌گویند: مرتضی برخیز! یک شب دیگر می‌گویند: شیخ مرتضی! و یک شب دیگر می‌گویند: آقا شیخ مرتضی! من وقتی دقت می‌کنم، می‌بینم این‌ها به «روز» من بستگی دارد. هر روز که من در رفتار و اعمالم دقت بیشتری می‌کنم و زیادتر مواظب هستم، در بیدارشدن، با احترام بیشتری روبه‌رو هستم.» 📖 ص ۶۹ 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣یکی از گناه اینست که کرامت و عزت انسان در محضر الهی خدشه دار میشه 2️⃣یکی از تقوا افزایش کرامت و عزت انسان در محضر الهی است •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/kashkole_tabligh
✳️ شب‌ها برای نماز بیدارم می‌کنند! 🔹 مرحوم شیخ مرتضی زاهد خودش نقل فرموده بود: «شب‌ها برای عبادت سحری مرا صدا می‌زنند. یک شب می‌گویند: مرتضی برخیز! یک شب دیگر می‌گویند: شیخ مرتضی! و یک شب دیگر می‌گویند: آقا شیخ مرتضی! من وقتی دقت می‌کنم، می‌بینم این‌ها به «روز» من بستگی دارد. هر روز که من در رفتار و اعمالم دقت بیشتری می‌کنم و زیادتر مواظب هستم، در بیدارشدن، با احترام بیشتری روبه‌رو هستم.» 📖 ص ۶۹ 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣یکی از گناه اینست که کرامت و عزت انسان در محضر الهی خدشه دار میشه 2️⃣یکی از تقوا افزایش کرامت و عزت انسان در محضر الهی است 3️⃣یکی از و های کرامت علما •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/kashkole_tabligh
امام‌زمان(عج)؛ تنهاامام مورداتفاق بین شیعه و اهل‌سنت تنها امامی که درباره امامت او بین شیعه و اهل‌سنت اختلافی وجود ندارد، امام زمان(عج) است. احدی از شیعه و اهل‌تسنن، منکر امامت شأنیه اهل­بیت(ع) نیست. تمام ائمه(ع) در زمان خودشان به «عالِم» معروف و شناخته‌شده بودند و مردم ائمه اطهار(ع) را چه در زمان بنی­امیه و چه در زمان بنی­عباس از لحاظ علمی قبول داشتند؛ چون علمای عامه از شاگردان ائمه(ع) بودند و در اینکه ائمه(ع) انسان­های صادق و توانمندی هستند، اختلافی نبوده و مورد قبول همگان بوده است؛ به این معنا که در نظر آنها ائمه(ع) انسان­هایی بودند که می­توانستند امورات جامعه را مدیریت کنند؛ ولی زمینه­ای برای آنها فراهم نشد و امام بالفعل فردی است که در رأس قدرت و جامعه قرار گرفته و مردم با او بیعت می­کنند و دستورات او را در امور جهاد، زکات و… اطاعت می­کنند؛ چنین فردی امام بالفعل است. در اینکه ائمه(ع) شأنیت امامت و قوه امامت جامعه را دارا بودند، احدی منکر آن نیست؛ بلکه در امامت بالفعل ائمه(ع) اختلاف وجود دارد. اما تنها امامی که در مورد امامت بالفعل او اجماع وجود دارد، حضرت بقیةالله(عج) هستند؛ همچنان‌که در روایت آمده است: «المهدیُّ مِنّا أهلَ ­البیت یَملَأُ اللهُ به الأرضَ قِسطاً و عدلاً کَما مُلِئَت ظلماً و جَوراً» (19 فیش دان: ✍روزی؛ پسری از خانواده‌ای نسبتا ثروتمند، متوجه شد که مادرش از همسایه فقیر خود نمک خواست! با تعجب به مادرش گفت: مادر عزیزم‌‌؛ دیروز یک کیسه‌ بزرگ نمک برایت خریدم، چرا از همسایه نمک طلب می‌کنی؟ : پسرم؛ همسایه فقیرمان، همیشه از ما چیزهایی طلب می‌کند. دوست داشتم از آنها چیز ساده‌ای بخواهم که تهیه آن برای آنها سخت نباشد. ما چیزی کم نداریم که از آنها قرض بگیریم، ولی دوست داشتم وانمود کنم که ما هم به آنها محتاجیم، تا هر وقت چیزی از ما خواستند، طلبش برای آنها آسان باشد و شرمنده نشوند... 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣یکی از آداب صدقه حفظ آبروی فقیر اسک و این داستان نمونه ای از آبروداری است •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/kashkole_tabligh 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: علیه السلام 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣یکی از و ایجاد وحدت بین شیعه و غیر شیعه مسئلله و امام زمان علیه السلام است •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/kashkole_tabligh