🔅🌱🔅🔅🌱🔅🌱🔅🔅🌱🔅
#داستان_آموزنده
🔆من يا تو؟
مردى از ابو عمرو فرزند علا حاجتى خواست . ابو عمرو وعده داد حاجت او را بر آورده سازد. اتفاقا مانعى پيش آمد او نتوانست به وعده خود عمل كند. مرد ابو عمرو را ديد و گفت : ابوعمر! تو به من وعده دادى ولى وفا نكردى . ابوعمر: درست است . اكنون بگو ببينم كدام يك از ما بيشتر ناراحت و غمگين هستيم ، من يا تو؟
مرد: البته كه من ، چون حاجتم بر آورده نشد.
ابوعمرو: نه ، چنين نيست ، بلكه من بيشتر از تو ناراحت و غمگينم .
مرد:
- چرا و چگونه ؟
ابوعمرو: براى اين كه من به تو وعده دادم حاجتت را بر آورده سازم ، تو به خاطر وعده من شب را با شادى و سرور گذراندى ، اما من شب را در فكر و غم انجام وعده به سر بردم كه چگونه به وعده خود وفا كنم و قضا و قدر مانع از آن شد و اينك به ديدار يكديگر رسيديم ، تو مرا با ديده حقارت مى بينى و من تو را با چشم بزرگوارى و حقا سزاوار است من بيشتر از تو غم و غصه بخورم .
📚بحار : 75، ص 95
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
✅عدم #وفای_به_عهد باعث #حقارت و #شرمندگی است
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
آیت الله سید ابوالحسن پسر جوانی داشتند که طلبه بود. در صف نماز جماعت یک نفر حمله کرد و پسر ایشان را با چاقو کشت. قاتل را گرفتند می خواستند اعدام کنند. آیت الله سید ابوالحسن گفت: من از خون این پسر گذشتم. قاتلش را عفو کردم. در تشییع جنازه پسرش میبینند که آقا هی به این طرف و آن طرف نگاه میکند. میپرسند آقا چی شده است؟ می گوید: من با یک نفر وعده کرده بودم، یک مقدار پول برایش بدهم، الان دنبال او می گردم. یکی از نشانه های مومن وفا به عهد است. ما روایت دارم: اگر برای بک بچه هم یک وعده ای دادید حتما سعی کنید که وفا کنید.
🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰
#وفای_به_عهد
#عفو
#گذشت
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
https://eitaa.com/kashkole_tabligh
🔺قول مومن!
🔹در هامبورگ پسرک ده دوازده ساله ای بود که گهگاه به مسجد می آمد. یک روز پیش #شهید_بهشتی آمد و گفت: «معلم ما گفته راجع به اسلام سؤالاتی از شما بپرسم کی میتوانم پیش شما بیایم». دکتر دفتر برنامه هایش را نگاه کرد و گفت: «فردا ساعت چهار و نیم عصر».
🔸توی راه مسجد بودیم که ماشین خراب شد. مدتی گذشت ولی نتوانستم ماشین را تعمیر کنم. دکتر یکی دوبار پرسید: «چقدر طول می کشد تا ماشین درست شود؟». گفتم: «چطور؟». گفت: «من ساعت چهارونیم در مسجد قرار دارم».
💢من که از جریان قرارش با پسرک خبر داشتم، گفتم: «آقا نگران نباشید؛ بچه است می آید، می بیند شما نیستید، مشغول بازی می شود؛ ساعت پنج و نیم هم که برسید مسئله ای نیست».
⚡️ دکتر گفت: «نه! من با این بچه ساعت چهار و نیم قرار گذاشته ام و حتماً باید سر ساعت در مسجد باشم». بعد هم پیاده شد یک تاکسی گرفت تا به موقع خودش را به مسجد برساند.
📚کتاب سید محمد حسینی بهشتی، امیر صادقی، صفحه 40.
✾📚 @Dastan 📚✾
🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰
#وفای_به_عهد
#وفاداری
#خوش_قولی
#تبلیغ
#نظم
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
https://eitaa.com/kashkole_tabligh