🌼🌼🌼🌸🌼🌼🌼🌸🌼🌼🌼
#داستان٢٩٩
#حکایت_بهلول_عاقل
✍روزی سوداگری بغدادی از بهلول سوال نمود من چه بخرم تا منافع زیاد ببرم؟
بهلول جواب داد:
آهن و پنبه.
آن مرد رفت و مقداری آهن و پنبه خرید و انبار نمود اتفاقا" پس از چند ماهی فروخت و سود فراوان برد.
باز روزی به بهلول بر خورد.
این دفعه گفت:
بهلول دیوانه من چه بخرم تا منافع ببرم؟
بهلول این دفعه گفت:
پیازبخر و هندوانه.
سوداگر این دفعه رفت و سرمایه خود را تمام پیاز خرید و هندوانه انبار نمود و پس از مدت کمی تمام پیاز وهندوانه های او پوسید و از بین رفت و ضرر فراوان نمود.
فوری به سراغ بهلول رفت و به او گفت:
در اول که از تو مشورت نموده، گفتی آهن بخر و پنبه، نفعی برده.
ولی دفعه دوم این چه پیشنهادی بود کردی؟
تمام سرمایه من از بین رفت. بهلول در جواب آن مرد گفت:
روز اول که مرا صدا زدی گفتی آقای شیخ بهلول و چون مرا شخص عاقلی خطاب نمودی من هم از روی عقل به تو دستور دادم . ولی دفعه دوم مرا بهلول دیوانه صدا زدی، من هم از روی دیوانگی به تو دستور دادم .
مرد از گفته دوم خجل شد و مطلب را درک نمود.
❤️ یادمون نره...
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#نثار_
#بهترین_خوبان_همروزگارمون
#یعنی_باباهاومامانامون_و
علما شهدای انقلاب، دفاع مقدس
ترور و.....
#دهانتان_را_معطر_کنید_با #صلوات_بر_محمد_وآل_محمدص
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ در
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
#صلوات_بر پیامبر اعظم ص
@dastanayekhobanerozegar
#کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
✨﷽✨
#داستان٣٢٢
#نماز_شب!
#آیتالله_العظمی_مرعشی_نجفی میفرمودند:
#محضر_آمیرزا_جواد_آقای_ملکی_تبریزی_اعلی_اللّه_مقامه_الشّریف
بودم،
کسی آمد و به ایشان گفت:
آقا!
من به نسخهای که برای شب خیزی به من دادید،
مو به مو عمل کردم امّا موفّق نمیشوم.
آیه آخر سوره کهف را خواندهام،
دعایی را که دادهاید،
خواندهام،
صدقه هم فرمودید دادم،
همه کار کردم امّا موفق نشدم.
آقا فرمودند:
گوشَت را جلو بیاور تا چیزی در گوشَت بگویم.
چیزی به او گفتند که دیدیم سرخ شد و عقب نشست.
بعد فرمودند:
این را انجام بده،
درست میشود!
#آیتالله_العظمی_مرعشی_نجفی فرمودند:
بعدها که آن شخص پیش من آمد، خودش برایم گفت:
آن روز آقا فرمودند:
تو چند روز است که در منزل بد اخلاقی میکنی و با همسر و بچّه هایت قهری،
با این حال می خواهی خدای متعال باز توفیق شب خیزی به تو بدهد؟!
هیهات!
این ها که هیچ،
اگر خضرِ نبی هم تعلیمی به تو بدهد،
توفیقِ شب خیزی نخواهی داشت!
❤️ یادت نره...
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
.┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#خدایا_مارا_در_صف_نماز_شب_خونها قرار بده... به برکت
#صلوات_بر محمدوآل محمدص
☀️🍀☀️🍀🌼🍀☀️🍀☀️
#داستان٣۶٠
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
فردي نشسته بود و
" #ياربّ" ميگفت.
شيطان بر او ظاهر ميشود و ميگويد:
تا به حال اين همه ياربّ گفتهاي فايده داشته است؟
مرد دلش شکست و از دعا کردن منصرف شد و خوابيد.
شب كسي به خواب او آمد و
گفت :
چرا ديگر "ياربّ" نمي گويي!؟
جواب داد :
چون جوابي نمي شنوم و ميترسم از درگاه خدا مردود باشم ،
پس چرا دعا بكنم!؟
گفت:
خدا مرا فرستاده است تا به تو بگويم
اين #ياربّ_گفتن_هایت_همان_لبّيك_و #جواب_است!
يعني اگر
#خداوند_نخواهد صداي ما به
درگاهش بلندشود
#اصلا_نميگذارد " #ياربّ" #بگوییم!
⚫️⚫️⚫️⚫️
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#پروردگارا
#خاضعانه_از_تو_میطلبیم_که
#لقلقه_ی_زبان_و_قلب_مارا
#یارب_یارب_قرار_بده
به حق #صلوات_بر
#پیامبرت_حضرت_محمدص
#داستان٣٧٠
💎گفتوگوی رسول خدا با شیطان
شیطان! چرا نمیذاری مردم قرآن بخونند
🎤حجت الاسلام #رفیعی
. ┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
خدایا مرا ومارا
از سر شیطان درونی و بیرونی نجات بده
به برکت
#صلوات_بر محمدوآل محمد ص
👏👏👏👏☘👏👏👏👏
#داستان۴١٨
✍️ عارف سخنوری، با یک قاری قرآن در مجلسی وارد شدند.
قاری قرآن شروع به تعریف از اخلاق و علم دوست سخنورش کرد و همگان مشتاق شنیدن سخنان مرد سخنور بودند.
وقتی وارد مسجد شدند، در جلسه، قرآن تلاوت میکردند.
سخنور تا رسید قرآن دادند تا بخواند و یک کلمه را اشتباه خواند و مصحح بدون رودربایستی و بلند غلط او را گرفت.
نوبت تلاوت به قاری رسید، قاری دو کلمه را سقط کرد و نخواند و بلند مورد ایراد واقع شد.
سخنور سخنرانی کرد و مجلس تمام شد.
وقتی با دوست قاریاش از مجلس بیرون آمدند، سؤال کرد، چرا دو کلمه را به عمد، سقط کردی و انداختی؟
طوری که کسی از تو ایراد گرفت که یک صدم تو قرآن وارد نبود؟
قاری گفت:
تو استاد منی و استاد سخن، وقتی تو یک غلط خواندی من باید دو غلط میخواندم تا مردم باور کنند این صفحه تلاوتش دشوار بود و وجهه ظاهری تو حفظ شود تا مردم به سخنانی که از تو میخواستند بشنوند، تردید بر علم تو نداشته باشند.
از تو میخواستند مطلبی یاد بگیرند اما من جز صوت خوش چیزی نداشتم به آنها بدهم.
🍀سخنور دست دوست قاریاش را بوسید و گفت:
تو استاد اخلاق منی!
چون وقتی که تو قرآن میخواندی شیطان در دل من نفوذ کرد و آرزو میکردم غلط بخوانی تا آبروی من به من برگردد.
چیزی که شیطان در دل من گذاشته بود، رحمان در دل تو نهاد.
#کانال
#داستانک_ها_و_پیامهای
#خوبان_روزگار
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
خدایا مرا ومارا
با اخلاق عملی اسلامی
آشناتر بگردان
به برکت #صلوات_بر
#محمد_و_آل_محمدص
✨ ☀️✨﷽✨☀️✨
#داستان۴٢۵
شاگردی که درس را درک نمی کرد
يكى از شاگردان
#مرحوم_آية_الله_العظمى_شيخ #مرتضى_انصارى نقل مى كند كه براى تكميل تحصيلاتم به نجف اشرف رفتم و در درس شيخ مرتضى حاضر مى شدم ولى از مطالب درس هيچى نمى فهميدم و از اين بابت خيلى متأثر مى شدم تا جايى كه دست به دعاها و ختوماتى زدم ولى فايده نبخشيد.
🌱✨ تا اينكه به #حضرت_اميرالمؤمنين_على_عليه_السلام متوسل شدم شبى در خواب خدمت آن حضرت رسيدم و آن حضرت براى رفع اين مشكل «
#بسم_الله_الرحمن_الرحيم » را به گوش من قرائت كرد و چون صبح در مجلس درس شيخ انصارى حاضر شدم علاوه بر اينكه درس را كاملاً مى فهميدم بلكه كم كم به حدى رسيدم كه بر مطالبى كه شيخ انصارى در سر كلاس درس عنوان مى كردند اشكال وارد مى كردم.
🌾✨ روزى در پاى منبر درس، خيلى با شيخ بحث و گفتگو كردم و اشكال وارد ساختم،
🌳✨ شيخ پس از پايان درس نزديك من رسيد و آهسته در گوشم فرمود:
آن كسى كه بسم الله را در گوش تو قرائت فرمود در گوش من تا ولا الضالين خوانده،
اين را گفت و رفت،
و من از اين قضيه تعجب كردم، زيرا كسى از اين مطلب خبر نداشت و بدين سبب فهميدم كه شيخ داراى مقام كرامت و مورد #توجه_ائمه_اطهار_عليهم_السلام مى باشد.
منبع 📚: کتاب
#اخلاق_الطلاب
ص 38
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
•✾📚 @dastanayekhobanerozegar📚✾•
┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
#صلوات_بر تمامی علما ومراجع شیعه
🌸🌺💕💕💕💕💕💕🌺🌸
#داستان۴٣٢
#تو_آدم_نمیشی
روزی روزگاری پادشاهی به وزیرش می گوید که:
ای وزیر من زمانی که جوان بودم پدرم همیشه به من می گفت :
"تو آدم نمیشی".
خیلی دوست داشتم تا بتوانم نظرش را عوض کنم.
وزیر می گوید:
قربان شما هم اکنون یک پادشاه هستید.
به نظرم شرایطی فراهم آورید که پدرتان شما را ببیند، آنگاه نظرش تغییر خواهد کرد.
بنابر حرف وزیر، پادشاه دستور می دهد که شرایط سفر را به روستایی که پادشاه در آنجا بدنیا آمده بود فراهم کنند تا پدرش که هنوز در خانه ی قدیمی خودش در آن روستا زندگی می کرد او را ببیند.
پادشاه با تمام عظمت خود به همراه وزیران و سربازان و همراهان سوار بر اسب زیبا و با وقار خود به روستا می روند.
سپس دستور می دهد تا سربازان پدرش را از خانه اش گرفته و به میدان روستا بیاورند.
همه ی اهالی روستا در حال تکریم و تعظیم به پادشاه بودند اما زمانی که پدر پادشاه به میدان می آید خیلی آرام و ساده در مقابل پادشاه که بر اسب سوار بود می ایستد.
پادشاه می گوید که:
ای پدر ببین من پسرت هستم.
همان کسی که می گفتی آدم نمی شود.
ببین که من هم اکنون پادشاه این مملکت هستم و همه از من فرمان می برند.
حال چه می گویی؟
پیرمرد نگاهی به روی پسرش می اندازد و می گوید:
من هنوز سر حرف هستم.
تو آدم نمیشی.
من هرگز نگفتم تو پادشاه نمیشی، گفتم تو آدم نمیشی.
تو اگر آدم بودی به جای اینکه سرباز بفرستی دنبال من خودت می آمدی در خانه را می زدی و من در را برایت باز می کردم.
اگر تو آدم بودی حال که من آمده ام به احترام من که پدرت هستم از اسب پیاده میشدی.
نه، من از نظرم بر نمیگردم.
تو آدم نمیشی.
.┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
خدایا مرا آدمم کن
ومارا
با اخلاق عملی اسلامی
آشناتر بگردان
به برکت #صلوات_بر
#محمد_و_آل_محمدص
✨﷽✨
#داستان۴٣٨
#یک_داستان_یک_پند
✍دو غلام در رکاب سلطان برای شکار به دامن صحرا رفتند.
سلطان چون شکار کرد تیر و کمان به غلام ها داد تا آنان هم شکاری کنند.
یکی از غلامها وقتی تیر و کمان به دست گرفت،
به ناگاه بالای درخت متوجه شد کلاغی که در لانه خود نیست جوجهاش در لبه لانه آویزان شده و صدایش بلند است.
غلام تیر و کمان بر زمین نهاد و بالای درخت رفت و جوجه کلاغ را در لانهاش نهاد.
آن غلام دیگر به او میگفت:
فرصت شکار از دست مده که شاه اکنون آهنگ رفتن کند.
غلام چون از درخت پایین آمد، سلطان فرمان رفتن داد و غلام را فرصت شکار نشد.
در راه غلام دیگر که آهویی شکار کرده بود به غلام نخست گفت:
فرصت شکار، حیف از دست دادی!!!
غلام گفت:
من به حال تو افسوس میخورم که فرصت شکار از دست دادی و کار خیری را فرصت سوزاندی، شکار آهو همیشه هست،
ولی شکار جوجه کلاغی که نیاز به کمک دارد و احسان است، شاید همیشه نباشد.
✅کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#خدایا_مرا_ومارا
#با_اخلاق_عملی_اسلامی
#آشناتر_بگردان
به برکت
#صلوات_بر
#محمد_و_آل_محمدص
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#داستان۴۵٢
#مناجات:
✍ #حضرت_ادریس(ع) نیمه شب مشغول #مناجات_با_خدای_خود شد و به درگاه حضرتش عرضه داشت:
🤲 #خداوندا!
عالم در آتش خشم و جهل می سوزد.
حاکمان جور خود را فرزندان خدا می خوانند.
مردم به جای قیام علیه ظلم این جباران،
ایشان را به خدایی پذیرفته و پرستش می کنند.
🀄️ #بنی_آدم به دست خویش قلاده ای از جهل به گردن آویخته و خود را به بردگی شیطان در آورده است و به این بردگی می بالد!
🌀 #دنیا چنان آدمیان را مسحور خود ساخته که هیچ صدای مخالفی را بر نمی تابد.
#مومنان را به قتل می رسانند و #دنیا_پرستان را به مسند قدرت می نشانند،
شاید که از سفره ی پر زرق و برق ایشان تکه نانی نصیب خود سازند.
💢دیگر نه قتل پدری دلی را می سوزاند،
نه زجه های مادری گوشی را می آزارد و
نه مرگ کودکی در فقر خاطری را مکدر می سازد!
⁉️ #بارالها!
دیگر صدای هیچ فریادی در گوش کر این جماعت طنین انداز
نمی گردد!
#به_کدامین_موعظه این دل های مرده را زنده کنم؟!
چگونه نور رحمتت را بر جماعتی نمایان سازم که چشمان خود را بسته اند؟!
🤲 #یا_رب_العالمین!
سیلی محکمی باید!
شاید که این مردگان را رستاخیزی در رسد.
☄ #خداوند در آن شب به
#ادریس_نبی(ع) وعده ی عذابی سهمگین را داد.
عذابی که شایسته ظلم ظالمان و خون بهای مظلومان باشد.
سپس #به_ادریس_فرمود:
تو و یارانت در این غار مستقر شوید و زین پس به شهر رفت و آمد نکنید.
هر شب فرشته ای از بهشت نزد شما خواهد آمد و مایحتاج شما را همراه خود خواهد آورد.
منتظر بمانید و سرنوشت ظالمان را بنگرید.
📚منابع:
برداشت آزاد از:
راوندی، #قصص_الانبياء،
ج1 ،ص 240.
مجلسي، بحار الانوار،ج11 ص 271.
.┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#خدایا
مرا ومارا آدم کن
ومارا
با #اسلام_ناب_محمدی_ص
آشناتر بگردان
به برکت #صلوات_بر
#محمد_و_آل_محمدص
#داستان۴٨٣
✳️ #حکایت_سلطان_ملکشاه_سلجوقی
🍃✨چنان چه در اخبار آمده که:
سلطان ملک شاه سلجوقی روزی بر کنار زنده رود (زاینده رود) شکار می کرد و زمانی از برای استراحت در مرغزاری(1) فرود آمد.
از ملازمان(2) سلطان ملک شاه غلامی که حاجب خاص(3) بود، به دیهی در آمد، گاوی دید که در کنار جویی می چرید،
✨ بفرمود تا او را ذبح کردند و قدری گوشت از وی کباب کرد.
و آن گاو از آن عجوزه ای(4) بود که معیشت او با چهار یتیم که داشت از شیر او حاصل می شد.
چون عجوزه از آن واقعه خبردار شد، از خود بی خبر گشت، بیامد و بر سر پلی که گذرگاه سلطان بود، منتظر بنشست تا کوکبه ی دولت ملکشاهی رسید.
برجست و عنان اسب او بگرفت، همان غلام که حاجب بود تازیانه برآورد و خواست که او را بزند و منع کند.
🌟سلطان گفت:
بگذار که مظلوم و بیچاره می نماید تا بنگرم که تظلّم او چیست و داد او از دست کیست ؟
پس روی بر پیرزن آورد و
گفت که:
سخن گوی پیرزن به حکم آن که گفته اند مصرع:
مظلوم دلیر باشد و چیره زبان، زبان بگشاد که:
ای پسر ارسلان!
اگر داد من به سر پل زنده رود ندهی،
به عزت و جلال احدیت که بر سر پل صراط تا انتقام خود را از تو نستانم دست مخاصمت(5) از دامن تو کوتاه نکنم.
نیک اندیشه کن که از این دو سر پل، کدام اختیار می کنی ؟
بیت:
انصاف خود و داد من امروز بده بدهی به از آن بود که بستانندت سلطان از مهابت این سخن پیاده شد و گفت:
ای مادر!
زنهار که من طاقت جواب آن پل ندارم،
بگوی تا که بر تو ستم کرده است ؟
صورت حال باز نمای تا داد تو ازو بستانم.
پیرزن گفت:
ای ملک!
همین غلام که به حضور تو تازیانه ی عقوبت(1) بر سر من کشید، چشمه ی عیش مرا مکدّر ساخته است و گاوی که معیشت من و یتیمان من از شیر او حاصل شدی، کشته است و کباب کرده.
🔆 #ملک_بفرمود:.
تا غلام را سیاست کردند و عوض یک ماده گاو او، هفتاد ماده گاو از حلال تر وجهی بدو دادند.
بعد از چندگاه که سلطان وفات کرد، پیرزن هنوز در حیات بود.
نیم شبی بر سر قبر وی آمد و روی نیاز به قبله ی دعا آورده گفت: الهی!
این بنده ی تو که در این خاک است،
وقتی که من درمانده بودم،
دست من بگرفت و حالا او درمانده است،
تو به کرم خود دستگیری او کن.
من بیچاره بودم،
او با عاجزی مخلوقیت خویش بر من ببخشود،
این زمان او درمانده و بیچاره است،
تو با قوّت خالقیت خود بر وی ببخشا.
یکی از جمله عبّاد،
ملک شاه را در خواب دید،
💫پرسید که:
خدا با تو چه کرد؟
فرمود که:
اگر دعای پیرزن دادخواه به فریاد من نرسیدی،
از چنگال عقاب عقوبت خلاصی ممکن نبودی.
🔆رکنی دیگر محافظت حکم الهی است،
یعنی دادی که دهد،
باید که مطابق احکام شرع باشد و در خشم و رضا جانب حق فرو نگذارد که حکم او بالای همه حکم ها است.
📚 #اخلاق_محسنی.
كمال الدین حسین بن علی واعظ كاشفی سبزواری بیهقی
ص:91
☘🍀☘🍀☘🍀
خدایا
دعای خوبان عالم را در حق ماهم
مقدر فرما
به برکت #صلوات_بر
#محمدوآل_محمد_ص
@dastanayekhobanerozegar
#کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#داستان۵١٧
#ناصرالدين_شاه
حرمسرایی عریض داشت که وصف آن در تاریخ و سفرنامه های آن دوره آمده است
به سخن عینالسلطنه 112زن عقدی و صیغهای داشت که به همراه نوکر و کلفتها بیش از 2000 نفر بودند!
#خدایا
عاقبت مارو به خیر کن
به حق
#صلوات_بر محمدو آل محمدص.
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
@dastanayekhobanerozegar
#کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
#داستان۵۴٢
یکی از #طلّاب_اصفهانی میگوید:
▫️ زمانی برای #خودسازی و #تزکیه_نفس چند ماهی به مشهد مقدّس مسافرت نمودم.
روزی خدمت #آیت_الله_العظمی_بهجت رسیدم.
ایشان بدون اینکه سؤال کنم،!؟فرمود:
⭕️ آقا #خودسازی به این شکل فایدهای ندارد.
#بروید_به_اصفهان_و_مادرتان_را #خشنود_کنید.
▫️ گفتم:
#نمی_شود.
و کمی با ایشان بحث کردم.
▫️ وقتی که از خدمتشان مرخص شدم در این فکر فرو رفتم که بنده در این مورد با ایشان اصلاً سخنی نگفته بودم،
پس ایشان از کجا دانست؟
سپس برگشتم و معذرت خواهی کردم.
ازکتاب :
📚 #فریادگر_توحید
، ص٢١٠
✳️┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
خدایا
#سایه_مادر_منو_ودیگر_دوستان
#مرتضی_علی_رابر_سرمون
#تا_صدوبیست_سالگیشون
#مستدام_بدار
به برکت
#صلوات_بر_محمدوال_محمدص
@dastanayekhobanerozegar
خدایا مرا ومارا
با اخلاق عملی اسلامی
آشناتر بگردان
به برکت #صلوات_بر
#محمد_و_آل_محمدص
@dastanayekhobanerozegar
محمدرضا فرج زاده:
💠 ۶ راهکار قرآنی برای مقابله با جنگ شناختی ترکیبی در سورهی حجرات
🔹۱-از رهبری جامعه پیشی نگیرید.
✨ #حجرات_آیه۱ ✨
🔸۲- صدای خود را بالاتر از صدای رهبری قرار ندهید.
✨ #حجرات_آیه۲ ✨
🔹۳-اگر فاسقی برای شما خبری آورد در مقام تحقیق و تبیین برآیید، بهراحتی قبول نکنید.
✨ #حجرات_آیه۶ ✨
🔸۴-اگر نزاعی بین مؤمنین رخ داد آتش بیار معرکه نباشید بین آنها صلح و آشتی برقرار کنید.
✨ #حجرات_آیه۱۰ ✨
🔹۵-مبادا گروهی از شما گروهی دیگر را مسخره کنند.
✨ #حجرات_آیه_۱۱ ✨
🔸۶- از بسیار گمانها دوریکنید، زیرا برخی گمانها گناه است. در کار یکدیگر تجسس نکنید. غیبت یکدیگر را هم نکنید.
✨ #حجرات_آیه_۱۲ ✨
.┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
#صلوات_بر قرآن_خوانان
@dastanayekhobanerozegar
#کانال
#داستانای_خوبان_روزگار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#داستان۵٩٠
#نگاه_متفاوت_شهید_سلیمانی
🎥 #خاطره_سیدبشیر_حسینی
از اولین و آخرین
مواجههاش با
#سپهبدشهیدسلیمانی_و
توصیه حاج قاسم درباره بدحجابها
☫به کانال #صلوات_بر
#محمدوآل_محمدص دعوتید👇