eitaa logo
کشکول زندگی
757 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
7 فایل
🦋کشول زندگی ¦ محفل خانواده‌های دوست‌داشتنی 🌼خندوانه و خوشبختی 📖پندانه و نکات تربیتی 💗عاشقانه و روابط خانوادگی 🏠همسرانه و ترفندخانه‌داری 💡تلنگرانه و موفقيت در زندگی 👤مدیر @bahar_bavar 🔰کانون @fowj_media 📢تبلیغ @rowshanan_ir 🌐سایت fowjmedia.com
مشاهده در ایتا
دانلود
🔥 ** 🔥 قسمت بیست و هشتم 💠 شنیدن همین جمله کافی بود تا کاسه دلم ترک بردارد و از رفتن حلیه وحشت کنم.😰 💠در هیاهوی بیمارانی که عازم رفتن شده بودند حلیه کنارم رسید، صورت پژمرده‌اش به شوق زنده ماندن یوسف گل انداخته 😥و من می‌ترسیدم این سفرِ آخرشان باشد که زبانم بند آمد و او مشتاق رفتن بود که یوسف را از آغوش لختم گرفت و با صدایی که از این معجزه به لرزه افتاده بود، زمزمه کرد :«نرجس دعا کن بچه‌ام از دستم نره!» 😭 💠 به چشمان زیبایش نگاه می‌کردم، دلم می‌خواست مانعش شوم، اما زبانم نمی‌چرخید و او بی‌خبر از خطری که تهدیدشان می‌کرد، پس از روزها به رویم لبخندی زد و نجوا کرد : «عباس به من یه باطری داده بود! گفته بود هر وقت لازم شد این باطری رو بندازم تو گوشی و بهش زنگ بزنم.» و بغض طوری گلویش را گرفت که صدایش میان گریه گم شد :«اما آخر عباس رفت و نتونستم باهاش حرف بزنم!» 🥺 💠 رزمنده‌ای با عجله بیماران را به داخل هلی‌کوپتر می‌فرستاد، نگاه من حیران رفتن و ماندن حلیه بود و او می‌خواست حسرت آنچه از دستش رفته به من هدیه کند که یوسف را محکم‌تر در آغوش گرفت، میان جمعیت خودش را به سمت هلی‌کوپتر🛬 کشید و رو به من خبر داد :«باطری رو گذاشتم تو کمد!» 💠قلب نگاهم از رفتن‌شان می‌تپید و می‌دانستم ماندن‌شان هم یوسف را می‌کُشد که زبانم بند دلم شد و او در برابر چشمانم رفت. 💠 هلی‌کوپتر 🛬از زمین جدا شد و ما عزیزان‌مان را بر فراز جهنم داعش به این هلی‌کوپتر سپرده و می‌ترسیدیم شاهد سقوط و سوختن پاره‌های تن‌مان باشیم که یکی از فرماندهان شهر رو به همه صدا رساند :«به خدا توکل کنید! عملیات آزادی آمرلی شروع شده! چندتا از روستاهای اطراف آزاد شده! به مدد امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آزادی آمرلی نزدیکه!» 💠شاید هم می‌خواست با این خبر نه فقط دل ما که سرمان را گرم کند تا چشمان‌مان کمتر دنبال هلی‌کوپتر🛬 بدود. 💠 من فقط زیر لب صاحب‌الزمان (علیه‌السلام) را صدا می‌زدم که گلوله‌ای به سمت آسمان شلیک نشود تا لحظه‌ای که هلی‌کوپتر در افق نگاهم گم شد و ناگزیر یادگاری‌های برادرم را به خدا سپردم. 🤲🏻 💠دلتنگی، گرسنگی، گرما و بیماری جانم را گرفته بود، قدم‌هایم را به سمت خانه می‌کشیدم و هنوز دلم پیش حلیه و یوسف بود که قدمی می‌رفتم و باز سرم را می‌چرخاندم مبادا انفجار و سقوطی رخ داده باشد. 😞 💠 در خلوت مسیر خانه، حرف‌های فرمانده در سرم می‌چرخید و به زخم دلم نمک می‌پاشید که رسیدن نیروهای مردمی و شکست محاصره در حالی‌که از حیدرم بی‌خبر بودم، عین حسرت بود. 💠به خانه که رسیدم دوباره جای خالی عباس و عمو، در و دیوار دلم را در هم کوبید و دست خودم نبود که باز پلکم شکست و اشکم جاری شد. 😭 💠 نمی‌دانستم وقتی خط حیدر خاموش و خودش اسیر عدنان یا شهید است، با هدیه حلیه چه کنم و با این حال بی‌اختیار به سمت کمد رفتم. 🥺 💠در کمد را که باز کردم، لباس عروسم خودی نشان داد و دیگر دامادی در میان نبود که همین لباس عروس آتشم زد. از گرما و تب خیس عرق شده بودم و همانجا پای کمد نشستم. 😥 💠 حلیه باطری را کنار موبایلم کف کمد گذاشته بود و گرفتن شماره حیدر و تجربه حس انتظاری که روزی بهاری‌ترین حال دلم بود، به کام خیالم شیرین آمد که دستم بی‌اختیار به سمت باطری رفت. 💠در تمام لحظاتی که موبایل📱 را روشن می‌کردم، دستانم از تصور صدای حیدر می‌لرزید و چشمانم بی‌اراده می‌بارید.😥 💠 انگشتم روی اسمش ثابت مانده و همه وجودم دست دعا شده بود تا معجزه‌ای شود و اینهمه خوش‌خیالی تا مغز استخوانم را می‌سوزاند. 💠کلید تماس زیر انگشتم بود، دلم دست به دامن امام مجتبی (علیه‌السلام) شد و با رؤیایی دست نیافتنی تماس گرفتم. چند لحظه سکوت و بوق آزادی که قلبم را از جا کَند! 💓💓💓 💠 تمام تنم به لرزه افتاده بود، گوشی را با انگشتانم محکم گرفته بودم تا لحظه اجابت این معجزه را از دست ندهم و با رؤیای شنیدن صدای حیدر نفس‌هایم می‌تپید. 💠فقط بوق آزاد می‌خورد، جان من دیگر به لبم آمده بود💔 و خبری از صدای حیدرم نبود. پرنده احساسم در آسمان امید پر کشید و تماس بی‌هیچ پاسخی تمام شد که دوباره دلم در قفس دلتنگی به زمین کوبیده شد. 💠 پی در پی شماره می‌گرفتم، با هر بوق آزاد، می‌مُردم و زنده می‌شدم و باورم نمی‌شد شرّ عدنان از سر حیدر کم شده و عشقم رها شده باشد. 💠دست و پا زدن در برزخ امید و ناامیدی بلایی سر دلم آورده بود که دیگر کارم از گریه گذشته و به درگاه خدا زار می‌زدم تا دوباره صدای حیدر را بشنوم. بیش از چهل روز بود حرارت احساس حیدر را حس نکرده بودم که دیگر دلم یخ زده و انگشتم روی گوشی می‌لرزید...💔😭 ادامه دارد... ✍️نویسنده: فاطمه ولی نژاد 🆔 @kashkul_zendegi
♡﷽♡ ❣ 🌺مۍنـــویــسم زتـوڪہ 🍃دار و نـدارم شـده اۍ 🌺بـیقرارتـــ شدم و 🍃صبـرو قــرارم شده اۍ 🌺مـن ڪہ بیتاب توأم 🍃اۍ همہ تاب وتبم 🌺 تو همہ دلخوشۍ 🍃لیل ونهارم شده اۍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄✾☆⊰༻🤲༺⊱☆✾┄ 🦋 🆔 @kashkul_zendegi
💕"«» و «» آفت زندگی‌اند!" ❎ یکی از رفتارهای مخربی که اثرات زیان‌آور و جبران‌ناپذیری بر روابط بین همسران جوان به خصوص در دوران عقد داره، سرزنش و تحقیر و خرد کردن شخصیت یکدیگر است. 🔹 تو همینی دیگه! 🔸 گوش نکردی حالا بکش! 🔹 صد بار گفتم این کار رو نکن! 🔸می‌‌دونستم این جوری میشه...! 🔹 بفرما اینم نتیجه‌ی هنر جناب‌عالی! ✅ اگر همه‌ی ما می‌تونستیم گاهی خودمون را به جای طرف مقابل‌مون بذاریم، شاید خیلی از مشکلات و مسائل لاینحل زندگی هرگز اتفاق نمی‌افتاد. ┄┄┅✿❀💞❀✿┅┄┄ 🦋 🆔 @kashkul_zendegi
❄️روزی شخصی خدمت حضرت علی(ع) میرود و میگوید یا امیر بنده به علت مشغله زیاد نمیتوانم همه دعاها را بخوانم،چه کنم؟ 🌺حضرت علی(ع) فرمودند:↯ خلاصه تمام ادعیه را به تو میگویم ، هر صبح که بخوانی گویی تمام دعاها را خواندی ❶ (الحمدلله علی کل نعمه) خدایا شکرت برای هر نعمتی که به من دادی ❷ (و اسئل لله من کل خیر) و ازخداوند میخواهم هرخیر وخوبی را ❸ (و استغفر الله من کل ذنب) خدایا مرا ببخش برای تمام گناهانم ❹ (واعوذ بالله من کل شر) خدایا بتو پناه می برم از همه بدی ها 📚بحار الانوار ، ج۹۱ ┄┄┅✿❀💞❀✿┅┄┄ 🦋 🆔 @kashkul_zendegi
🏷در مقابل شوهر خود با حالت افسرده و اخمو حاضر نشوید❌ 🏷او را در موقع ورود به خانه با لبخند و شاد وخندان (و ترجیحا با بوسه) استقبال کنید و البته موفع رقتن هم با لبخند بدرقه اش کنید.از خوابتون بزنید و نگذارید مرد بدون صبحانه و بدرقه و لبخند و بوسه برود... کاری کنید مرد روحش بطرف شما و خانه پر بکشد ... 🏷 مرد را از خانه فراری نکنید. خانه باید مأمن ومسکن و ملجأ مرد باشد. یعنی محل احساس امنیت و آرامش و آسایش و پناه مرد...البته برنده باز هم شمایید اگرخانه اینطورباشد مرد فدایی شما می شود.... برخی دریغ از لبخند دارن شما نداشته باشید .. زنها که مظهر "قلب" هستند باید لطافت و محبت و عشق را به خانه و جامعه پمپاژ کنند اینطوری قلب مرد را تسخیر می کنند. ┄┄┅✿❀💞❀✿┅┄┄ 🦋 🆔 @kashkul_zendegi
♡﷽♡ ❣ 🏝سلام مضطرِ غریب... روزهای نیامدنت طولانی شد رو به قبله امن یجیب می‌خوانم و می‌گویم: يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا ۖ إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ...🏝 ⚘دلتنگم پدر ... دلتنگ روزهای خوب، شادی‌های بی دلواپسی... دلتنگ کوچه‌های خوشبخت، شهر بی‌حسرت، صورت‌های پرلبخند... دلتنگم پدر... دلتنگ آمدنتان... دلتنگ روزی که عطر آرامش در هوای زمین بپیچد... دلتنگ روزی که آسمان از شکوه شاپرک‌های امید پُر شود.... دلتنگم پدر ... دلتنگ دیدارتان...⚘ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄✾☆⊰༻🤲༺⊱☆✾┄ 🦋 🆔 @kashkul_zendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌نحوه کادوپیچ کردن جعبه های کادو با اشکال مختلف 🎁🎁 ┄┄┅✿❀💞❀✿┅┄┄ 🦋 🆔 @kashkul_zendegi
♡﷽♡ ❣ 🍃یک روز نسیم خوش خبر می آید... 🍂بس مژده به هر کوی و گذر می آید... 🍃عطر گل عشق در فضا می‌پیچد... 🍂می آیی و انتظار سر می آید... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄✾☆⊰༻🤲༺⊱☆✾┄ 🦋 🆔 @kashkul_zendegi
5.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرخ گردون چه بخندد، چه نخندد تو بخند☺️ مشڪلی گر سر راه تو ببندد تو بخند😊 غصه ها فانی و باقی همه زنجیر به هم گر دلت از ستم و غصه برنجد تو بخند😄 الهے در آخرین آدینہ دی ماه خونہ دلتون گرم و صمیمی باشہ 🆔 @kashkul_zendegi
✍ یاد بگیریم همسر خود را با کمبودهایش دوست داشته باشیم وگرنه آدم‌های کامل را همه دوست دارند! ☑️ این اصل را بدانیم که ما و همسرمان همیشه، نواقصی داریم. ✍مهم این است که با پذیرشِ همسرمان از نقاط مثبت و زیبای او لذّت ببریم. ✔️و با همکاری دو طرفه، نقص یکدیگر را جبران کرده و پوشش دهیم. ┄┄┅✿❀💞❀✿┅┄┄ 🦋 🆔 @kashkul_zendegi
این برس های جیبی رو یادتونه یکی از نمادهای آراستگی آقایون دهه پنجاهی و دهه شصتی بود اونموقع‌ها تو جیب همه‌ی آقایون یکی از این شونه‌ها پیدا می‌شد😁 ┄┄┅✿❀💞❀✿┅┄┄ 🦋 🆔 @kashkul_zendegi