eitaa logo
کانال خاطرات شهدایی.🌷🌷🌷
298 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
57 فایل
شهدا را به خاک نسپارید به یاد بسپارید شهادت چشمه آب حیات است که شهید ازآن می نوشد و جاودانه می ماند با معرفی کردن کانال مارو دراین راه یاری کنید.....🌷🌷 https://eitaa.com/katrat👈ایدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
هر چند خزان آمده اما؛ چشمان تو شمشاد و نگاه تو بهار است ... #شهیدسیدسجادخلیلی #سالروزولادت #یادش_باصلوات
گرچه تولـد اصلی تو شهـادت است ... ڪہ مـردان خـدا با شهـادت زنده می‌شوند ...
منتظر مانده ام از راه تو برمیگردے از همان جاده ی دلخواه تو برمیگردے ای مسافر کہ همه چشم به راهت دارند در شب خاطره چون ماه تو برمیگردے
صبح است بیا دوباره پرواز کنیم دروازه دل به دوستی باز کنیم دیروز که رفت رفته را غم نخوریم یک روز دگر به شوق آغاز کنیم شهادت: بیست و پنجم تیرماه 95، کازرون، درگیری با قاچاقچیان موادمخدر
📎دلنوشته.....✍ امروز روز تولد توست و من هرروز بیش از پیش به این راز پے مےبرم ڪه تو خلق شده اے تا راه آسمان را بہ ما نشان دهے... از اینجا که منم تا آنجا که تویی فاصله چند جهان است؟؟؟ مرداد ماهی خوبم راستی مرداد ماه بهشت، چه حال و هوایی دارد گل لاله ی خدا؟؟؟ 🌸🕊🌸 ۲۵مرداد🎂🎂🎂🎂🎂
که نشان از انتظار لحظه به لحظه ایشان برای فرج دارد،   🔰خاطره ای هست که جز برای همسر شهید برای شخص دیگری نگفته ام. نزدیک مراسم عقد محمودرضا بود🎊 که یک روز آمد و گفت: «من کت 👔و شلوار 👖برای مجلس عقد نخریده ام» من هم سر به سرش گذاشتم 😍و گفتم: تو نباید بخری که خانواده عروس باید برایت بخرند. 😅خلاصه با هم برای خرید رفتیم. محمودرضا حتی هنگام خرید کت و شلوار دامادی اش❄️ هم حال و هوای همیشگی را داشت، اصلا حواسش به خرید نبود و دقت نمی کرد در عوض من مدام می گفتم مثلا این رنگ خوب نیست و آن یکی بهتر است😎 و ... هیچ وقت فراموش نمی کنم در گیر و دار خریدن کت شلوار به من گفت: «خیلی سخت نگیر، شاید امام زمان(عج) امشب ظهور کردند 👌و عروسی ما به تعویق افتاد.» 🔰هدف محمودرضا، رضایت دل امام زمان اش بود. 🌹👌دنبال گرفتن تایید امام زمان(عج) بود. همیشه می گفت: «ما باید پرچم امام زمان(عج) را بالا ببریم.»🌹👌 💞 به روایت یکی از دوستان صمیمی 💞۱۳۶۰/۹/۱۸ 💞۱۳۹۲/۱۰/۲۹ 💞🎂🎈🎂🎈🎂
. 🍃حالا که ولادت حضرت زینب شده بود انگار دل همسران و فرزندان شهید گواهی می‌داد که مراسم دیدار نزدیک است اما، نمی‌دانستیم که قرار است اینجا جمع‌شویم و عزای نبودش را بگیریم و باهم بنشینیم تا کمی دلمان آرام شود . 🍃درهمان آخرین دیدار، پسرم حسین، کنار حاج قاسم نشست و من و دخترم زینب روبه رویش . حسین لباس رزم پوشیده بود درست شبیه به لباس پدرش . از حسین پرسید پسر کدام شهید هستی؟ حسین جواب داد شهید «سعید انصاری» . حاج قاسم کمی در صورت حسین مکث کرد و گفت: «چقدر شبیه به پدرت سعید هستی!» پیشانی حسین را بوسید و گفت: «پدرت خیلی باهوش و باذکاوت بود .» بازهم پیشانی حسین را بوسید . 🍃زینب از حاج قاسم پرسید: «پیکر پدرم کی برمی گرده؟» چشمان حاج قاسم را نم اشک پر کرد و درحالی‌که سعی می‌کرد اشک‌هایش را کنترل کند روبه زینب گفت: «به شما قول میدم هر طور شده پیکر پدرتان را برگردانم .» حسین و زینب چنان تحت تأثیر جمله او قرار گرفتند که زینب بار دیگر پرسید: «سردار شما مطمئن هستید؟ خیالمون راحت باشه؟» سردار سلیمانی که حالا نفس عمیقی می‌کشید زد روی شانه حسین و گفت: «به خواهرت بگو که مطمئن باشه به‌زودی نشانی از پدرتان به شما میرسه .» از آخرین درخواست بچه‌هایم هنوز ۳ ماه نگذشته بود که در اسفندماه سال گذشته استخوان جمجمه همسرم «شهید سعید انصاری» به خاک وطن بازگشت و زینب و حسینم آرام گرفتند . راوی: همسربزرگوارشهید : ۱۳۴۹/۱۰/۴ : ۱۳۹۴/۱۰/۲۳ 🕊محل‌شهادت خانطومان‌سوریه 🌷شهید سعید انصاری🌷 یاد شهدا با صلوات🌷 🕊🕊🕊🌹🌹🌹
💍 👈ازدواج شهید مدافع حرم و همسرش به واسطه 🌷 💠 شهدا حاجت میدن👇👇 🔹سوم دبیرستان بودم و به واسطه علاقه ای که به شهید سید مجتبی داشتم، در خصوص زندگی ایشان مطالعه📖 می کردم. این مطالعات به شکل کلی من را با ، آرمان ها و اعتقاداتشان بیش از پیش آشنا می کرد👌. 🔸شهید علمدار گفته بود به همه مردم بگویید اگر دارید، در خانه شهدا🌷 را زیاد بزنید. وقتی این مطلب را شنیدم🎧 به شهید سید مجتبی علمدار گفتم: حالا که این را می گویید، می خواهم دعا کنم خدا یک مردی را قسمت من کند که از سربازان (عج) و از اولیا باشد. 🔹حاجتی که با عنایت ادا شد و با دیدن خواب ایشان، باهمسرم که بعدها در زمره شهدا🕊 قرار گرفت، آشنا شدم. 🔸یک شب خواب را دیدم که از داخل کوچه ای به سمت من می آمد و یک جوانی همراهشان بود👥. شهید لبخندی زد😊 و به من گفت (ع) حاجت شما را داده است و این جوان هفته دیگر به تان می آید. نذرتان را ادا کنید✅. 🔹وقتی از خواب بیدار شدم زیاد به خوابم اعتماد نکردم🚫. با خودم گفتم من بزرگ تر دارم و غیرممکن است📛 که پدرم اجازه بدهد من هفته دیگر کنم. غافل از اینکه شدنی خواهد بود👌. 🔸فردا شب سید مجتبی به خواب آمده و در خواب به مادرم گفته بود : جوانی هفته دیگر به خواستگاری می آید. مادرم در خواب گفته بود نمی شود، من دختر بزرگ تر دارم پدرشان اجازه نمی دهند❌. شهید علمدار گفته بود که این کارها را آسان می کنیم☺️. 🔹خواستگاری درست هفته بعد انجام شد. طبق حدسی که زده بودم مقاومت کرد اما وقتی همسرم در جلسه خواستگاری شروع به صحبت کرد🗣، پدرم دیگر حرفی نزد🚫 و کرد و شب خواستگاری قباله من را گرفت✔️. 🔸پدر بدون هیچ رضایت داد✅ و درنهایت در دو روز این وصلت جور شد و به یکدیگر درآمدیم. همان شب خواستگاری قرار شد با صحبت کنم. وقتی چشمم به ایشان افتاد تعجب کردم و حتی ترسیدم😨! طوری که یادم رفت سلام بدهم. 🔸یاد خوابم افتادم. او همان بود که شهید علمدار در خواب😴 به من نشان داده بود. 💕 وقتی با آن حال نشستم، ایشان پرسید اتفاقی افتاده است⁉️ گفتم شما را در خواب همراه دیده ام. 🔹خواب را که تعریف کردم شروع کرد به گریه کردن😭. گفتم چرا گریه می کنید؟ در کمال تعجب او هم از خودش به شهید علمدار برای پیدا کردن و متدین برایم گفت☺️.💞 راوی:همسر شهید 💗 ♥️ ♥️ 🎉🎊🎈🎂🎈🎊🎉
🥀 🌼دعـای هـر روزمـان این است ڪه خــدایــا... آن را بـراے ما بخـواه ڪه به صـلاح مـا و به دنبـال آن رضـایـت تـو و خشنـودے مـا باشد! 🍂چے میشہ روی قبر من نوشته شه یہ روز شهیـد راه ڪربلا 📋 شهید مدافع‌حرم عسکر زمانی 💐تاریخ ولادت: ۱۳۷۲/۱۱/۲۵ ✨محـل ولادت: روستای تیرازجان 💐تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۱۱/۱۶ ✨محـل شهادت: نُبُل‌و‌اَلزَّهرا سوریه 💐مزار: نورآباد ممسنی،روستای تیرازجان 🚨به مناسبت سالروز ولادت 🎁هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🌼🌸🌺🌼🌸🌺🌼🌸🌺🌼🌸🌺 🎊🎉🎈🎂🎈🎉🎊
💢قسمتی‌از وصیت نامه🔰 🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷 خداراشاکرم توفیق زیارت حرم امام رضا(ع) راپیداکرده ام وایام شهادت حضرت زهرا(س)بود واز آقا خواستم که برگه اعزام من را آماده ومادرش بادست شکسته امضا ومهر آن رابزند. که بحمدالله این خواسته به اجابت رسید ومن‌ممنون اهلبیت(علیهم‌السلام) ومادر پهلو شکسته اشان حضرت زهرا(س)هستم وتوفیق حضور در سوریه را برای مرتبه سوم که ان شاءالله امروز به من خبر دادند فردا دوشنبه آماده اعزام باشم۱۳۹۶/۱۱/۱۶ خدایا شکرت خانواده ام،مردم عزیزوتمامی دوستان حلالم کنید یک شنبه۱۳۹۶/۱۱/۱۵ مصطفی زاهدی : ۱۳۴۷/۳/۱۰ : ۱۳۹۶/۱۱/۲۹ :آران‌وبیدگل :سوریه محل خاکسپاری:گلزارشهدای‌هفت‌امام‌زاده‌بیدگل 🕊🕊🌷🌷
●یکی از بچه محل های شهید که وضع مالی خوبی نداشت و زیاد معتقد نبود بدون این که بفهمه با هزینهٔ خودش این جوون رو میفرسته کربلا و با رفتار خداپسندانه با این جوون دوست میشه و تاثیرات زیادی روش می گذاره و این بچه الان نماز شب خون شده و هنوز نمیدونه که کی بردتش کربلا... ○ ابوالفضل با قرآن انس گرفته بود همیشه قرآن در دست داشت و مشغول خواندن قرآن بود. ●اگر میخواین مثل ابوالفضل من بشین باید به پدرو مادر احترام بگذارین. ابوالفضل به ما احترام میکرد. ○اگر میخواین مثل ابوالفضل بشین ، نمازشبتون ترک نشه ابوالفضل نماز شب خون بود. ✍به روایت پدربزرگوارشهید 🌷 ●ولادت : ۱۳۶۴/۱۲/۲ تهران ●شهادت : ۱۳۹۵/۱/۱۸ سوریه 🎉🎈🎂🎈🎉
🌷ب یاد شهیدان🌷: نام : فریدون نام خانوادگی : احمدی سامله نام پدر : تاریمراد تاریخ تولد : ۱۳۵۵/۱۲/۱۳ - کرمانشاه🇮🇷 دین و مذهب : اسلام شیعه وضعیت تأهل : متأهل شـغل : پاسدار ملّیـت : ایرانی تاریخ اسارت:۱۳۹۴/۱۰/۱-خان‌طومان🇸🇾 تاریخ شهادت: ۱۳۹۵/۱۱/۱۵ - حلــــب🇸🇾 مــــزار : گلــــزار شهــــدای کرمانشــــاه توضیحات: ۱۴ماه شنکجه و اسارت توسط گروه تکفیری فیلق‌الشام در سوریه ┄┅─✵🕊✵─┅┄ 🖋 راوی؛ همسرشهید ایشان می گفت؛ برای دفاع از اسلام، برای دفاع از کشور هرجایی باشد می روم و جانم را هم در این راه می دهم. 🌹 🎈🎂🎈 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌸🌿🌸🌿🌸 🌼☘🌼 🌹 📜روایتی از زندگی شهید مدافع‌حرم فریدون احمدی 🔹شهید فریدون احمدی ۱۳ اسفند ۱۳۵۵ در شهر کرمانشاه چشم به جهان گشود؛ ایام کودکی‌اش با دفاع مقدس همزمان شده بود. پس از تحصیلات، در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مشغول شد و با گسترش تروریستهای داعشی و تجاوز آنان به حرم آل‌الله، قصد رفتن به سوریه کرد. 🔸شهید فریدون احمدی سرگذشت عجیبی نسبت به بقیه شهدا دارد. شهید احمدی که یکبار قصد رفتن به سوریه را در سال۱۳۹۲ داشت، با مخالفت خانواده نتوانست به صحنه مقابله با تروریست‌های تکفیری اعزام شود. پس از چندسال وقفه، این پاسدار کرمانشاهی در آبان ۱۳۹۴ به صورت داوطلبانه عازم سوریه شد. 🔹از همان ابتدا، حاج فریدون خستگی‌ناپذیر در عملیات‌های مختلف حاضر می‌شد تا اینکه پس از چندروز از نخستین اعزام، مورخ ۲۹ آذر ۹۴، عملیات مهمی در خان‌طومان انجام می‌شود که طی آن نیروها در آنجا محاصره می‌شوند و از تیپ حاج‌فریدون درخو
دو روز قبل از شهادت مادرش خواب می بیند که درون منزل یک شهید آوردند و امام حسین علیه السلام خطاب به ایشان می فرمایند: پارچه سبزی که از سوریه برایت آوردند را بر سر این شهید ببند. از امروز پسرت سید شده است. شب شهادت شهید شیبانی طی تماس تلفنی از مادر می پرسد خوابی ندیدی ؟ و با اصرار ایشان مادر خواب را برایش تعریف می کند و صدای خنده و خوشحالی ایشان بلند می شود. ودر نهایت تاکید می کند که حتما فردابه مراسم تشییع پیکر همرزمش شهید ترمیمی بروند. همزمان با تشییع پیکر شهید ترمیمی در گرگان خود محمدرضا نیز به شهادت می رسد. گویی سفارش به پدرو مادر برای رفتن به تشییع دوستش پیامی برای آمادگی آنها بود. پیکر پاکش ۷ اردیبهشت ۱۳۹۶ در زادگاهش شهر فاضل آباد تشییع ودر گلزار شهدای امامزاده هارون بن موسی بن جعفر علیه السلام علی آباد کتول به خاک سپرده شد.. 🌷 :۱۳۶۶/۴/۱۷ :۱۳۹۶/۱/۱۶ 🕊🕊🕊🌷🌷🌷
شست باران ، همہ ے کوچہ، خیابان ها را پس چرا مانـده غمت بر دلِ بارانے من؟😔 🌺شهید 🌺 . 💐تاریخ تولد : ۲۵ فروردین ۱۳۷۱ . 💐تاریخ شهادت : ۲۸ آبان ۱۳۹۴.حلب سوریه . 🥀مزار شهید : بهشت رضا 🌸🎊🌸🎊🌸🎊🌸
رمضان آمده آهنگ سحر ساز کنید بامناجات وغزل بردوجهان نازکنید دستها را برسانید به معراج دعا تا خدا با نفسی سوخته پرواز کنید کاش یک گوشه خلوت به زمین هدیه شود سفری با دلی افروخته آغاز کنید بندگی راه قشنگی‌ست که مستان دانند مستی آموخته و بندگی ابراز کنید گوهر اشک به هر خون دلی میارزد همه‌دم با غم باران‌زده اعجاز کنید کار ما نیست قدم در قفس خاک زدن پر و بالی زده و پنجره را باز کنید فرصتی نیست که یک عمر معطل باشیم ماه عشق است در این مرحله ایجاز کنید : رمضان گشته ولی حالِ مُحرّم داریم آری، با هر عطشی یادِ حسین میافتیم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم ياابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، ، طاعات و عباداتون قبول حق🙏 🎊🌸🎊🌸🎊
آمده عبد گنهکار، بگو می بخشی با دلی زار و گرفتار، بگو می بخشی چشم امید مرا تار نکن یا الله باز هم حضرت غفار، بگو می بخشی کار ما را نگذاری تو به آن آخر وقت اولین لحظه ی دیدار، بگو می بخشی با بدهکار خودت باز مدارا کن، آه طلبت را به بدهکار، بگو می بخشی تا که آب از سر من رد نشده کاری کن مثل آن توبه ی هر بار، بگو می بخشی من خودم آمده ام، فاش بگویم خجلم سر به زیر آمدم ای یار، بگو می بخشی دم افطار فقط یاد لب عطشانم به همان روضه ی افطار، بگو می بخشی قَسَمَت میدهم اینبار به عباس علی به دو تا دست علمدار، بگو می بخشی : 💔 ماه صیام آمد و من در خیال خود با بوسه بر ضریح تو افطار می‌کنم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم ياابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، 🌸🎊🌸🎊🌸🎊🌸
💌 💠شهید مدافع‌حرم قدرت عبدیان مادر شهید می‌گوید: پسرم همیشه به فکر ایتام بود؛ به‌ویژه در ایام عید به هر یتیمی می‌شناخت، کمک می‌کرد؛ می‌گفت این بچه‌ها پدر ندارند و ممکن است سرپرست آن‌ها نتواند چیزی برای آن‌ها بخرد؛ اگر می‌فهمید کسی نیازمند است، هرچیزی که نیاز بود می‌خرید و به من می‌داد تا برای آن‌ها ببرم و تأکید می‌کرد کسی از این کمک‌ها اطلاع پیدا نکند. برای عید امسال نیز هدایایی گرفته بود و به من داد تا به دست چند یتیم برسانم؛ روز پنج‌شنبه آخرسال بود که من تمام هدیه‌هایی را که سفارش کرده بود، به دست ایتام رساندم و به منزل که بر‌گشتم، ‌گفت مادر الآن خیالم راحت شد. 🎁 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🎈اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد🎈 🌹شهید قدرت الله عبدیان در یک نگاه 🌹 🌹نام:قدرت الله 🌹نام خانوادگی:عبدیان 🌹تاریخ تولد: ۱۳۵۷/۰۱/۳۰ 🌹محل تولد: کوهدشت 🌹تاریخ شهادت: ۱۳۹۵/۰۳/۱۴ 🌹محل شهادت: سوریه-حلب-خلصه 🌹علت شهادت: مبارزه با گروهک های تکفیری_صهیونیستی در دفاع از حریم اسلام 🌹مزار شهید: گلزار شهدای وستای اولاد قباد کوهدشت 🌸🎊🌸
روز تولدت به غلط روز دختر است در اصل روز آمدنت روز خواهر است شادند از حضور تو اهل جهان ولی خوشحالی امام رضا جور دیگر است امشب به اعتبار روایات مانده ام میلاد توست یا شب میلاد کوثر است وقتی پس از کریم تو تنها کریمه‌ای اسم تو با امام حسن حاصلش زر است از هر چه بگذریم نشد بگذریم از این از خواهری که این همه عشق برادر است دریاچه‌ی نمک سندش، بین اهل‌بیت آری طعام سفره‌ی تو با نمک‌تر است پس قلب این کویر به شوق تو می‌تپد وقتی که کوه خضر برای تو منبر است با این حساب باز دل بیقرار من آهوست توی مشهد و در قم کبوتر است جای بقیع و آن‌همه قبری که خاکی است دیدم در این حرم چقدر سنگ مرمر است او هم شبی درست پدر را ندیده است معصومه هم رقیه‌ی موسی‌بن جعفر است : مااسیریم وفقیریم ویتیم،ای مهتاب دخترحضرت موسی،دل ما را دریاب صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم ياابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، ولادت حضرت سلام الله علیها و روز مبارک🌹 ...🌸🎉🌸🎉🌸🎉🌸
ز‍ ‍ 🔰 🕊نوع تفکرش به نحوی بود که در همه موارد در زندگی طبق منویات مقام معظم عمل کند. 🕊 و و بود و هر هفته طبق برنامه داشت و برخی اوقات ساعت چهار صبح می‌رفت و فوتبال، والیبال، پینگ پنگ، بدمینتون، ورزش‌های رزمی بخصوص کاراته را انجام می‌داد و در استاد بود و همیشه در مسابقات اول می‌شد. 🕊همه ساعات روز او شده بود و بسیاری از روزهای سال شش صبح تا ده شب در کتابخانه بود. 🕊 اما از آن طرف هم برنامه‌شان انعطاف پذیری زیادی داشت به نحوی که برای که از شهرستان می‌آمدند وقت می‌گذاشت برای جبران آن از خواب خود کم می‌گذاشت. 🕊مصداق کامل جمله مقام معظم در خصوص ، و بود و در سه حوزه نمونه بود. ..🎉🌸🎉🌸🎉🌸🎉 : ۱۳۶۴/۳/۲۶ : ۱۳۹۴/۱/۳۱
💌بسمـ رب الشـهدا....🕊🌸 |💔| 🌼 تاریخ تولد: ۱۳۶۱/۰۶/۲۸ محل تولد: رشت تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۱۱/۱۲ محل شهادت: نبل‌و‌الزهرا_سوریه وضعیت تأهل: متأهل_داراے‌سه‌فرزند محل مزارشهید: رشت 👇🌹🍃 ✍...آری! حال در این زمان، فرزندان خمینی (ره) می‌روند تا با خون خود عقیده و ایمان، حجاب و عفاف، مردانگی و شرف و اسلام ناب محمدی را از هجوم حرامیان پلشت، نگهبان باشند که با پشتیبانی از ولی زمانه، قدردان خون این عزیزان باشیم. و سخت‌ترین و مشکل‌ترین کار ماندن و گوش به فرمان و اطاعت کردن از ولی و رهبر می‌باشد که بارها و بارها تأکید داشته که هان ای فرزندان روح‌الله! دارد تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، ناتوی فرهنگی، جنگ نرم رخ می‌دهد، مراقب باشید و اجازه ندهید داستان کربلا دوباره تکرار گردد. ....🌸🎉🌸
🕊🌺 قبلنا چادر نمیزاشتم، شهید مسافر زیاد میرفت خیلی هم سر به زیر بود، یه بار پوشیده بودم، یه لحظه دیدم منو خیلی کرد سرش رو انداخت . خیلی سر به زیر بود، معلوم بود بدش میاد از بی حجابی، ساده پوش بود، بی آلایش معلوم بود خانواده خیلی خوبی بودن، بعضی ها اصلا معلومه مال دنیا نیستن خیلی خوبن، من تنها چیزی که ازش یادمه اینه که منو نگاه کرد که نشون داد چرا اینجوری میگردی ماکه چیز بدی ازش ندیدیم، عکساش رو در دیوار محلمونه جوان ها نوشتن زیرش: ۹۵ ....🌸🌸🎉🎉🌸🌸
📎 شهیدی که برای رفتنش به سوریه نذر کرد لب به آب نزند. ۸ دی ماه ۷۰ درتهران به دنیاآمد، روحیه اش جهادی بود و ارادت خاصی به شهدا داشت، مخصوصا شهید بابایی، شهیدکشوری و شهید کلهر. اهل نماز اول وقت و امر به معروف بود، با جذبه، خوشرو و کم حرف بود و در رشته های هاپکیدو و جودو و کونگ فو فعالیت داشت و استادهم بود، چندین بار مقام اول کشوری را بدست آورد. از ۲۱سالگی مشتاق دفاع از حرم و اعزام به سوریه بود، ولی بدلیل اینکه تک پسر بود و پدرش جانباز ۸ سال دفاع مقدس بود اعزامش نمیکردند، بعد از ۳ سال تلاش، در سفرش به کربلا، با توسل و مددگرفتن از امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) نذر کرده بود تا زمانی که پایش به حرم حضرت زینب (ع) نرسد آب به لبانش نزند، نذرش هم قبول شد، فردای روزی که از کربلای برگشت پدرش او را همراه خود برای آموزش به پادگان برد، بعد از یک ماه در تاریخ ۱۲دی ماه ۹٤ ساعت ۱۱ ظهر تماس گرفتند که سریع به محل گفته شده برود، سریع غسل شهادت کرد و راه افتاد. سرانجام در۱۳ دی ماه ۹٤ به سوریه اعزام شد. همیشه آرزو داشت روی شناسنامه اش مهر شهادت بخورد که درتاریخ ۲۱دی ماه ۹۴به آرزویش رسید. 🌷شهید عباس آبیاری🌷 ...🌸🎉🎉🌸
💠خواب شہید دو روز قبل از شهادت شب ۱۹ دی ماه ۹٤ عباس در حال استراحت بود ڪه در خواب حضرت زینب (س) را صدا میزد، دوستش عباس را از خواب بیدار میڪند و عباس خوابش را اینگونه تعریف میڪند: در خواب دیدم بانویی قد خمیده مقابلم ایستاده است و مرا صدا میڪند، عباس جان پسرم بیا ڪنارم، من که متوجه نبودم با من هست پرسیدم با من هستید؟ بانوی قد خمیده گفت بله عباس جان بیا سمت راستم پسرم که نام برادرم عباس را داری، بعد شهید عباس آسمیه را صدا ڪرد عباس جان توام بیا سمت چپم پسرم و بعد شهید رضا نصیری را صدا ڪرد و گفت پسرم هم اسم عمویم هستی بیا کنارم، شهید مرتضی ڪریمی را صدا ڪرد و فرموند: هم اسم پدرم هستی بیا فرزندم، میثم (شہید میثم نظری) جان توام بیا شما پسرم و بعد با بانوی قدخمیده به داخل نور رفتیم! دو روز بعد از خواب شہید آبیاری در ۲۱ دی ماه ۹٤ در منطقه عملیاتی خانطومان هر پنج نفر به‌شهادت رسیدند. 🌷شهید عباس آبیاری🌷 :۱۳۹۴/۱۰/۲۱ :۱۳۷۰/۲/۱۳ مکان‌شهادت:سوریه‌خانطومان .....🌸🎉🎉🌸
🍃🌷🍃 سر و سامان بدهی یا سر و سامان ببری قلب من سوی شما میل تپیدن دارد
ای خوشـا روزا ڪـہ مـا معشوق را مهمـان کنیم دیده از روی نگارینش نگارستـان ڪنیم ...