خواص آیات
💎 « ابیات منسوب به امام علی(ع) برای رفع گرفتای و مشکلات » در بیان استاد فاطمی نیا #فاطمی_نیا 🎤 برگ
و كم لله من لطفٍ خفيٍّ
يَدُقُّ خَفَاهُ عَنْ فَهْمِ الذَّكِيِّ
وَ كَمْ يُسْرٍ أَتَى مِنْ بَعْدِ عُسْرٍ
فَفَرَّجَ كُرْبَة َ القَلْبِ الشَّجِيِّ
و كم أمرٍ تساءُ به صباحاً
وَ تَأْتِيْكَ المَسَرَّة ُ بالعَشِيِّ
إذا ضاقت بك الأحوال يوماً
فَثِقْ بالواحِدِ الفَرْدِ العَلِيِّ
و چه بسیار است خدای را لطفهای پنهان
که از فهم افراد باهوش پوشیده است.
و چه بسیار آسایشی که پس از سختی میآید،
و گرفتگی قلب پریشان را برطرف میکند.
و چه بسیار امری که صبح تو را ناراحت میکند،
و شبهنگام سرور و شادمانی برایت میآورد.
اگر روزی احوال بر تو تنگ شد،
به [خداوند] واحد فرد علی تکیه کن.
علامه نراقی (رحمه الله، در کتاب خزائن) میگوید که هر کس این چهار بیت را تکرار کند برایش فرجی (گشایشی) از سختی که در آن است حاصل میشود. و این از مجربات است.
🌹@kavasayat🌹
یکی از دوستانم که در بازارچه سامانسر مغازه خواربار فروشی دارد می گفت: « شخصی به خیال خودش که متوجه نشدم چیزی از مغازه برداشت، نزد دیگر مشتری ها نخواستم که خجالت زده شود. روز بعد او را تنها یافتم وگفتم چرا چنین کاری کردی؟ گفت نه، من برنداشتم. گفتم خودم دیدم. گفت به خدا برنداشتم. گفتم به آقا سید محمد نجفی قسم بخور. گفت نه به آقا قسم نمی خورم و اعتراف کرد.
🌹@kavasayat🌹
💠 #درسهایی_از_سیره_علما
🔸راز شگفت انگیز پیاده شدن شیخ عباس قمی از اتوبوس
🔹 امام خميني(ره) در خاطرهاي از سفر خود با مرحوم حاج شيخ عباس قمي چنین بيان ميكند: بیابان سوزان و بیانتها در چشمهایمان رنگ میباخت و به کبودى میگرایید و از دور هم، چیزى دیده نمیشد. ناگاه ماشین ما که از مشهد عازم تهران بود از حرکت، ایستاد. راننده که مردى بلند و سیاهچرده بود باعجله پایین آمد و بعد از آنکه ماشین را براندازى کرد خیلى زود عصبانى و ناراحت به داخل ماشین برگشت و گفت: بله پنچر شد و آنگاه به صندلى ما که در وسطهای ماشین بود، آمد. به من چون سید بودم حرفى نزد؛ ولى رو کرد به حاج شیخ عباس قمى و گفت: اگر میدانستم تو را اصلاً سوار نمیکردم، نحسى قدم تو بود که ماشین ما را در وسط بیابان خشک و برهوت معطل گذاشت. یا الله برو پایین و دیگر هم حق ندارى سوار این ماشین بشوى .
🔹مرحوم شیخ عباس بدون اینکه کوچکترین اعتراضى کند و حرفى بزند، بلند شد و وسایلش را برداشت و از ماشین پیاده شد. من هم بلند شدم که با او پیاده شوم اما او مانع شد؛ ولى من با اصرار پیاده شدم که او را تنها نگذارم اما او قبول نمیکرد که با او باشم، هر چه من پافشارى میکردم، او نهى میکرد، دست آخر گفت فلانى راضى نیستم تو اینجا بمانى. وقتى این حرف را از او شنیدم، دیدم که اگر بمانم بیشتر او را ناراحت میکنم تا خوشحال کرده باشم، برخلاف میلم از او خداحافظى کرده و سوار ماشین شدم.
🔹بعد از مدتى که او را دیدم جریان آن روز را از او پرسیدم، گفت: وقتى شما رفتید خیلى براى ماشین معطل شدم، براى هر ماشینى دست بلند میکردم نگه نمیداشت تا اینکه یک کامیونى نگه داشت .وقتى سوار شدم، قدرى که با هم صحبت کردیم متوجه شدم که او ارمنى است و مسیرش همدان است؛ از قضا من هم میخواستم به همدان بروم، چون مدتها بود که دنبال یک سرى مطالب میگشتم و در جایی نیافته بودم؛ فقط میدانستم که در کتابخانه مرحوم آخوند همدانى در همدان میتوانم آنها را به دست آورم. راننده آدم خوب و اهل حالى بود، من هم از فرصت استفاده کردم و احادیثى که از حفظ داشتم درباره احکام نورانى اسلام، حقانیت دین مبین اسلام، مذهب تشیع و ... برایش گفتم. وقتى او را مشتاق و علاقهمند دیدم، بیشتر برایش خواندم. سعى میکردم مطالب و احادیثى بگویم که ضمیر و وجدان زنده و بیدار او را بیشتر زنده و شاداب کنم تا اینکه به نزدیکیهای همدان رسیدیم، نگاهم که به صورت راننده افتاد دیدم قطرات اشک از چشمانش سرازیر است و گریه میکند، حال او را که دیدم دیگر حرفى نزدم، سکوتى عمیق مدتى بر ما حکمفرما شد، هنوز چند لحظهای نگذشته بود که او آن سکوت سنگین را شکست و با همان چشم اشکآلود گفت: اینطور که تو میگویی و من از حرفهایت برداشت کردم، اسلام دین حق و جاودانى است و من تا به حال در اشتباه بودم. شاهد باش من همین الآن پیش تو مسلمان میشوم و به خانه که رفتم تمام خانواده و فامیلهایی که از من حرفشنوی دارند مسلمان میکنم .
📘عاقبت بخیران عالم
🌹@kavasayat🌹
#قرآن
🔺حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری:
🔻 باید برای قرآن اهمیت قائل شد؛ هر چه هست در قرآن است و برکات حفظ نمودن قرآن زیاد است.
🔸 کسی که با قرآن انس پیدا کرد، دیگر نیاز به مردم ندارد. در قرآن میفرماید: «وَ یوْمَ یعَضُّ الظَّالِمُ عَلی یدَیهِ یقُولُ یا لَیتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلاً»(فرقان:۲۷)
ترجمه: و (به خاطر آور) روزی را که ستمکار دست خود را (از شدّت حسرت) به دندان میگزد و میگوید: «ایکاش با رسول خدا راهی برگزیده بودم!»
🔹 سبیل مع الرسول، قرآن و اهلبیت علیهمالسلام هستند و اگر کسی میخواهد آن موقع این ناراحتی را نداشته باشد، باید با قرآن و اهلبیت علیهمالسلام باشد.
┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
🌹@kavasayat🌹
🔻من قبل از تکلیف تا کنون, نماز شبم قضا نشده است!
◽️در اواخر عمر مرحوم آیتالله العظمی مرعشی نجفی, در بیمارستان خدمت ایشان رسیدم و عرض کردم: آقا یک نصیحتی به ما بفرمائید!
◽️مزاحی کرده فرمودند:
چون می دانی دارم می روم و آدمی که دارد می رود, هر چه دارد می گوید "نصیحت می خواهی? !
◽️گفتم: خدا وجود شما را حفظ کند!
فرمودند: نه دیگر تعارف نداریم.
◽️بعد فرمودند: من چون دارم می روم می گویم والا نمی گفتم, من از قبل از تکلیف که با مرحوم ابوی نجف بودیم, تا به حال نماز شبم قضا نشده است.
◽️نماز شب نه نماز یومیه, قبل از تکلیف نه بعد از تکلیف, خیلی حرف سنگین و ادعای بزرگی است!
#حکمت
🌹@kavasayat🌹
🔻ما از پناه امام هشتم جای دیگر نمی رویم!
◽️برنامه مرحوم علامه طباطبایی در تابستان ها این بود که به مشهد مقدس می رفتند.ودر ایامی که در آن جا بودند هر شب به حرم مطهر مشرف می شدند
◽️هر چه دوستان به ایشان عرضه می داشتند که در مناطق خوش آب و هوای مشهد مثل،ساکن شوید و گاه گاهی برای زیارت مشرف شوید نمی پذیرفتند
◽️و می فرمودند: ما از پناه امام هشتم جای دیگر نمی رویم!
#حکایت
🌹@kavasayat🌹
#ترحیم_خوانی
✍️پیامبر اکرم (ص) میفرمایند:
ميت در قبر مانند كسی است كه در دريا غرق شده باشد، هرچه را ديد چنگ به آن ميزند، كه شايد نجات يابد. و منتظر دعای كسی است كه به او دعا كند. از فرزند و پدر و برادر خويش.
و از دعای زندگان نورهايی مانند كوهها داخل قبور اموات ميشود. و اين مثل هديه است كه زندگان از برای يكديگر ميفرستند.
پس چون كسی از برای ميتی استغفاری يا دعايی كرد، فرشتهای آن را بر طبقی ميگذارد و از برای ميت ميبرد و ميگويد:
اين هديهای است كه فلان برادرت يا فلان خويشت برای تو فرستاده است و آن ميت به اين سبب شاد و خوشحال ميشود.
📚منبع. #احياءالعلوم
🌹@kavasayat🌹
#میرزای_قمی #فتحعلی_شاه
🔺حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری:
🔻 فتحعلی شاه در قزوین بود اما با میرزای قمی خیلی دوست بود. هر گاه به قم می آمد، ابتدا به دیدن میرزا میرفت. در اطراف حرم حمام شخصی داشت، او با میرزا به حمام میرفتند و غسل زیارت میکردند و با هم به حرم میرفتند. اینطور به هم علاقهمند بودند.
🔸 وزیر فتحعلی شاه میگوید: یک روز نزد او ایستاده بودم که دیدم نامهای به دست فتحعلی شاه آمد، خواند و یکدفعه متأثر و متحیّر شد. معمولا نامه ها را به یک کنیزی میداد. رفتم به کنیز التماس کردم و گفتم: امروز فتحعلی شاه از خواندن این نامه خیلی متأثر شد؛ من باید از مضمون این نامه مطلع شوم. هر طوری هست شما یک ساعت این نامه را به من باید بدهی.
🔹 وقتی نامه را دیدم، متوجه شدم میرزای قمی به فتحعلی شاه نوشته است که «رفتن من نزدیک است. من شرم دارم خدا را ملاقات کنم در حالی که محبت شما در دل من باشد؛ از خدا خواستم که هنگام رفتن محبت شما را از دل من بیرون ببرد و دیگر شما من را نخواهی دید، خداحافظ».
🔸 فردا صبح فتحعلی شاه آمد و گفت: دُرشکهها را آماده کنید، میخواهیم به مسافرت برویم. وزیر میگفت: من در جریان بودم که میخواهد به قم بیاید. آماده کردیم و به طرف قم راه افتادیم. وقتی به قم رسیدیم، جنازهی میرزای قمی را تشییع کرده بودند و در صحن نگه داشته بودند. دولتیها وارد صحن شدند و فتحعلی شاه گفت: چهارپایه بیاورید میخواهم صحبت کنم.
🔹 چهارپایه آوردند و ایشان بالا رفت و گفت: آقایان! شما نمیدانید چه کسی را از دست دادهاید. این، نامهی میرزا است که نوشته دیگر من را نخواهی دید، من خیلی سعی کردم که در اولین فرصت خودم را برسانم که با ایشان ملاقات کنم، اما نشد؛ اما من به شما اعلام میکنم با اینکه میرزا نوشته که از خدا خواستهام که موقع ملاقات با او، محبت شما در دل من نباشد، اما من شما را شاهد میگیرم که میخواهم خدا را ملاقات کنم در حالی که دلم مملو از محبت میرزا باشد.
🌹@kavasayat🌹
🔻 #مستحبات و #مکروهات را بشناسیم ....
💢 #استحباب گرامی داشتن برادر مومن
از حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله منقول است که:
هرکه گرامی دارد برادر مؤمن خود را به یک کلمه از روی لطف، یا حاجت او را برآورد، یا غمی از او بردارد، تا در کارسازی و مهربانی برادر مؤمن باشد، پیوسته رحمت الهی بر سر او سایه انداخته است.
📚 کتاب #حلیه_المتقین
باب دهم فصل هشتم
#آداب_معاشرت
#سیره_اهلبیت_سلام_الله_علیهم
🌹@kavasayat🌹