تو نیکی می کن و در دجله انداز...
واقدی میگوید: در یکی از زمانها تنگدستی بمن رو آورد، ناگزیر شدم از یکی از دوستانم که علوی بود در خواست قرض کنم مخصوصاً که ماه رمضان نزدیک شده بود.
نامهای برای آن دوستم نوشتم؛ و او کیسه ای که هزار درهم در آن بود برایم فرستاد.
اندکی گذشت که نامهای از دوست دیگری بمن رسید که تقاضای قرض نمود. من آن کیسه هزار درهمی که قرض گرفته بودم را برایش فرستادم تا کمک کارش شود و خداوند گشایشی فرماید.
روز دیگر آن دوست علوی و این دوست که کیسه پول را به او دادم، نزدم آمدند و آن علوی پرسید: پولها را چه کردی؟ گفتم در راه خیری صرف کردم. او خندید و کیسه پول را نزدم گذاشت؛ بعد گفت نزدیک ماه رمضان جز این پول نداشتم که برایت فرستادم و از این دوست درخواست پول کردم دیدم همان پول را که برایت فرستادم به من داد که به مهر خودم به کیسه پول زده بودم.
حال آمدیم با هم پولها را قسمت کنیم تا خداوند گشایشی فرماید. پول را سه قسمت کردیم و از یکدیگر جدا شدیم.
چند روز از ماه رمضان گذشت پولها تمام شد روزی یحیی بن خالد مرا طلب کرد، چون نزدش رفتم گفت: در خواب دیدم که تو تنگدست شدی، حقیقت حال خود را بیان کن؛ من هم قضایای گذشته خود را نقل کردم، او متعجب از این قضایا شد و دستور داد سی هزار درهم به من بدهند و به دوست علوی و دیگری هم هر کدام ده هزار درهم بدهند و همگان بخاطر قضاء حوائج برادران گشایشی در کارمان شد.
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
5.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📻کتاب ترکیبی
🎙سخنرانی امیدبخش
ما بی کس نیستیم....
امام زمان داریم پس غصه چرا؟...
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت لایک کنید ♡
🌙داستان شب
حاج محمد حسن اصفهانی معروف به «معین التجار» و «کمپانی» بود. منظور از کمپانی، شرکت راهآهن بغداد-کاظمین بود، چون ایشان اولین بار، بانی این شرکت شده بود
مرحوم آیت الله شیخ محمد حسین غروی تنها فرزند معین التجار بود. وی عالم، شاعر و عارف بود. کتاب شعرش معروف شد به دیوان کمپانی.
مرحوم آیت الله غروی اصفهانی تمام ثروتش را برای رشد حوزه های علمیه نجف خرج کرد.
یکی از علمای نجف به نام حاج سیدمحمدرضا خلخالی می گوید: روزی در «بازار حُوَیش» میرفتم که دیدم آقای حاج شیخ محمّدحسین در وسط کوچه خم شده است و پیاز جمع می کند و می خندد.
جلو رفتم و سلام کردم و به ایشان کمک کردم تا پیازها را جمع نمودیم.
آنگاه آنها را در گوشه قبایش گرفت. وقتی از علت خنده اش سوال کردم، آن مرحوم فرمودند: من وقتی در جوانی برای تحصیل وارد نجف شدم، از نظر مالی وضع خیلی خوبی داشتم. روزی در مقابل ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین(ع) مشغول زیارت بودم که بند تسبیح قیمتی من پاره شد و دانه های آن روی زمین ریخت.
در آن روز عزّت نفس و خودخواهی به من اجازه نداد، تا خم شوم و دانه ها را جمع کنم؛ اما امروز به دکّان بقّالی رفتم و مقداری پیاز خریدم و در گوشه قبای خود ریختم و اطراف آن را با دست گرفتم، تا به منزل بروم.
در میان جمعیت، قبا از دست من رها شد و پیازها روی زمین ریخت. خم شدم و پیازها را جمع کردم و ابداً برای من این مسئله مشکل نبود؛ بلکه بسیار آسان و قابل تحمّل بود.
علّت خنده من آن بود که به یاد دوران جوانی و پاره شدن تسبیح قیمتی ام که ارزش هر دانه اش یک دینار بود، افتادم.
آن روز از آن تسبیح که یکصد دینار قیمت داشت، گذشتم.
الحمدللّه امروز جمع آوری پیازهای ریخته از گوشه قبا بر روی زمین، برای من سنگین نیست و بسیار آسان و قابل تحمّل است.
#داستان_شب
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
اهالی خوب کتاب سلام
صبحتون بخیر
امیدوارم که هفته خوبی رو آغاز کنید
تفاوت بین قرآن و دیگر کتابها در این است که قرآن کلام خالق اما دیگر کتابها کلام مخلوقات هستند.
قرآن کتاب آسمانی، کتاب هدایت و راهنمایی و کلامی آرامش بخش و دلنشین است.
از قرائت قرآن و تفکر و تدبر در آن غافل نشویم و همیشه با قرآن همراه باشیم.
📜حکایتهای پندآموز
می گویند روزی ملاصدرا در کنار حوض پر آب مدرسه درس می داد. غفلتاً فکری به خاطرش رسید و رو به شاگردان کرد و گفت: «آیا کسی می تواند ثابت کند آنچه در این حوض است آب نیست؟»
چند تن از طلاب زبردست مدرسه با استفاده از فن جدل که در منطق ارسطو شکل خاصی از قیاس است و هدف عاجز کردن طرف مناظره یا مخاطب است نه قانع کردن او، ثابت کردند که در آن حوض مطلقاً آب وجود ندارد و از مایعات خالی است.
ملاصدرا با تبسمی رندانه مجدداً روی به طلاب کرد و گفت: ” اکنون آیا کسی هست که بتواند ثابت کند در این حوض آب هست؟ ” یعنی مقصود این است که ثابت کند حوض خالی نیست و آنچه در آن دیده می شود آب است.
شاگردان از سؤال مجدد استاد خود ملاصدرا در شگفت شده جواب دادند که با آن صغری و کبری به این نتیجه رسیدیم که در حوض آب نیست، حال نمی توان خلاف قضیه را ثابت کرد و گفت که در این حوض آب هست…
فیلسوف شرق چون همه را ساکت دید سرش را بلند کرد و گفت:
« ولی من با یک وسیله و عاملی قویتر از دلایل شما ثابت می کنم که در این حوض آب وجود دارد ». آنگاه در مقابل چشمان حیرت زده طلاب کف دو دست را به زیر آب حوض فرو برد و چند مشت آب برداشته به سر و صورت آنها پاشید. همگی برای آنکه خیس نشوند از کنار حوض دور شدند. فیلسوف عالیقدر ایران تبسمی بر لب آورد و گفت: «همین احساس شما در خیس شدن بالاتر از دلیل است ….».
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
✴️در محضر معصوم
امام باقر علیه السلام (ع)
از امروز و فردا كردن بپرهيز؛ زيرا آن، دريايى است كه انسان ها در آن، نابود مىشوند.
متن عربی: ابی جعفر علیه السلام
إِيَّاكَ وَ التَّسْوِيفَ؛ فَإِنَّهُ بَحْرٌ يَغْرَقُ فِيهِ الْهَلْكَىٰ.
بحار الأنوار، ج75، ص164
💯ضرب المثل: کار امروز را به فردا نیانداز
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
15.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🐸کتاب ترکیبی (استاد تقوی)
مباحث دلنشین درباره امربهمعروف و نهیازمنکر
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡
کتاب
📖دو دقیقه کتاب +۱۴ 📔کتاب سیاحت غرب ✍🏼مرحوم آقا نجفی قوچانی 📌قسمت هفدهم جهالت به من رسید و با همدی
🪴📘📔📕📔📗🪴
قسمت هجدهم از کتاب سیاحت غرب👇🏻