eitaa logo
کتاب جمکران 📚
9.8هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
2.5هزار ویدیو
128 فایل
انتشارات کتاب جمکران دریچه‌ای رو به معرفت و آگاهی بزرگترین ناشر آثار مهدوی ناشر برگزیده کشور فروش کتاب و استعلام موجودی 📞02537842131 ارتباط با مدیرکانال 09055990313📱 🧔🏻 @ketabejamkaran_admin ⏰ ۸ الی ۱۵ 🏢قم، خیابان فاطمی، کوچه ۲۸، پلاک ۶
مشاهده در ایتا
دانلود
در حیف و میل کردن و بالا کشیدن آن به شدت شبیه پدرش بود‌! 😡🤐 در اتومبیل نشسته بود. از خیابان‌های شهر می‌گذشت و به پدرش فکر می‌کرد. محمدرضای امروز با محمدرضایی که پدرش می‌شناخت، تفاوت بسیاری داشت. او حالا بیش از هر وقت دیگر بود. برای خاک کشورش را فروخته بود؛ زیادی را کرده بود. خمینی(ره) را کرده بود. که او تأسیس کرده بود، بسیار خشن‌تر از پدرش کار می‌کرد. اما اینها تنها شباهت‌ پدر و پسری آنها نبود. محمدرضا در حیف و میل کردن پول و بالا کشیدن آن به شدت شبیه پدرش بود. محمدرضا بزرگترین ایران بود. او در ، ، ، ، و دست داشت. صددرصد متعلق به او بود. نخست‌وزیرهای ایران بخش قابل توجهی از را به او و اختصاص می‌دادند. اصلاً یعنی همین! دوستان و اطرافیان محمدرضا او را در پروژه‌های خود شریک می‌کردند تا بتوانند از استفاده کنند! 📘برشی از کتاب 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🔗https://ketabejamkaran.ir/117917 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
🔴 از فتح‌المبین تا طوفان‌الاقصی ✍🏻حسین رجایی، نویسنده یادداشتی با عنوان «بابا حسن در معبد زیرزمینی» با نگاهی به کتاب و آن را برای انتشار در اختیار قرار داده است. متن این یادداشت را در ادامه می‌خوانید: ⛏️بچه که بودم باباحسن همه‌چیزم بود. صلابت و مهربانی توأمان پدربزرگم من را شیفته او می‌ساخت. مثل بیشتر پیرمردهای ، پدربزرگم می‌کرد. البته چندتایی گاو و گوسفند هم داشت. هرچند، بیشتر اوقاتش را پشت دکه مغازه‌اش می‌گذراند. این مغازه‌نشینی البته از روی اختیار نبود، از زمانی اتفاق افتاد که اصابت قطعه‌ای سخت از بالای ، پدربزرگم را از کار افتاده کرد. او را که چهار دهه از عمرش، شناخته شده روستایمان بود و می‌گفتند در مهندسی و طراحی تونل‌های قنات استعداد خاصی داشته است. ✨ من برنامه روزانه پدربزرگم را خوب می‌شناختم. نیمه‌های شب از خواب برمی‌خاست و برای آبیاری زمین‌ها، به دست به دل تاریک صحرا میزد. خروس‌خوان هم که از صحرا برمی‌گشت مستقیم راهی می‌شد. او مؤذن مسجد بود. بعد از نماز، به سراغ تیمار حیوانات می‌رفت و بعد از آن نوبت حضورش در مغازه بود. کنار دستش که در مغازه می‌نشستم داستان‌هایش را برایم می‌گفت. از اینکه چه کار پر زحمتی بوده است: هفته‌ها و گاهی ماه‌ها زندگی دور از خانواده، در دل بیابان‌ها، پنجه در پنجه طبیعت خشک و سخت کویر. کار کردن با بیل و کلنگ، آن هم ده‌ها متر زیر سطح زمین نباید خیلی هم راحت باشد ولی من تا وقتی برای اولین بار در یک گردش تفریحی در تونل‌های تنگ و تاریک قنات قدم نزدم متوجه حقیقت سختی کار پدربزرگم نشدم. او البته آن هنگام دیگر در قید حیات نبود تا بر دستان پینه‌بسته‌اش بوسه زنم. 📺 باباحسن داستان‌های زیادی برایم تعریف کرده بود ولی از چیزی نگفته بود و من هم چیزی نمی‌دانستم تا آن روزی که از صدا و سیما برای مصاحبه با او و مادربزرگم آمدند. بعدها را در تلویزیون دیدم. پدربزرگم می‌گریست و از معجزاتی که موقع کار در تونل در کنار دیده بود صحبت می‌کرد. نام را پیش از آن نشنیده بودم. دوست داشتم بیشتر در موردش بدانم ولی فرصتی دست نداد تا روزی که با کتاب «معبد زیرزمینی» روبرو شدم. 📚پنج‌شنبه گذشته، روزی کم‌نظیر برای روستای ما بود. روستایی که با تقدیم ۷۳ شهید سرفراز، دومین کشور نام گرفته است‌؛ روستای رکن‌آباد شهرستان . هیچگاه این‌همه شور و شوق را در بین اهالی روستا و به‌ویژه در میان کودکان و نوجوانان ندیده بودم. بعد از روزها آماده‌سازی، قرار بود مراسم «هجدهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت» با حضور مهمانان ویژه کشوری و استانی در برگزار گردد. مراسم با شکوه بسیاری برگزار گردید و با حضور رئیس قوه مقننه از بر کتاب رونمایی شد. نمی‌دانم اتفاقی بوده یا نه، ولی به نظرم شاید هیچ زمانی بهترین از این را نمی‌شد برای برگزاری چنین رویدادی پیدا کرد. اکنون که تونل‌ها، این بار در کار خود را کرده‌اند و بعد از یکسال و اندی جنایات وحشیانه علیه مردم مظلوم این باریکه، شکست تاریخی دیگری را به دنیای استکبار تحمیل نموده‌اند. 🥀 که مراسم پنج‌شنبه برای تجلیل از مجاهدت‌های او و همرزمان مقنی‌اش برگزار شد، استادکار مقنی‌های روستاهای رکن‌آباد و مهرآباد میبد بود. پیش از عملیات او مأمور شد تا تعدادی از مقنی‌ها را برای عملیات ویژه حفر یک تونل مهم به ببرد تا در منطقه‌ای که به دلیل شرایط جغرافیایی، عملیات بر روی زمین پیچیده بود امکان غافلگیر کردن نیروهای دشمن فراهم آید. حفر این تونل ۴۶۰ متری که چندماه زمان برد، گره از عملیات فتح‌المبین گشود. حاج غلامحسین که فردی بسیار پر کار و پر انرژی بود مدتی بعد در جریان برنامه‌ریزی برای حفر تونلی دیگر در منطقه شرهانی، بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن به شهادت رسید. مراسم رونمایی از تقریظ رهبر معظم انقلاب بر کتاب «معبد زیرزمینی» اکنون به خاطره‌ای شیرین برای همه ما تبدیل شده است. مطمئنم خاطرات آن تا مدت‌ها در ذهن‌ها باقی خواهد ماند ولی بیش از آن یاد و خاطره سخت‌کوشی‌های شهید غلامحسین رعیت، پدربزرگم حسن رعیت و سایر همرزمان مقنی‌شان است که برای همیشه جاودان خواهد ماند. مجاهدانی که به زیبایی آن‌ها را در تقریظ‌شان، «هنرمندان کلنگ به دست» نامیدند. 📙 🖋 📜جدیدترین اثر تقریظی برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/115929 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran