کتابخانهمدافعانحریمولایت
#قدّیس ✍...ابوموسی اشعری فرماندار کوفه نگاهی به ابن عباس و مالک اشتر انداخت و گفت:" این همه راه ر
#قدّیس
🔷🔹🔷
حسن فرزند علی و عمار یاسر از صحابه ی پیامبر، به نمایندگی از علی وارد کوفه شدند. مردم کوفه به دلیل نزدیکی به بصره، تنها کسانی بودند که می توانستند بصره را نجات دهند.
اعزام نیرو از مدینه _مقر حکومت علی _ به سوی بصره هم زمان بر بود و هم پر هزینه، اما ابوموسی فرماندار کوفه تمرد می کرد..
🔹🔷🔹
حسن و عمار یاسر، مردم را در مسجد بزرگ کوفه جمع کردند . شوق دیدن سیمای مردی که نوه ی پیامبر اسلام و فرزند خلیفه ی مسلمین بود، عده ی زیادی را به مسجد کشاند.
حسن بر منبر رفت. نگاهی به مردم انداخت و با خود اندیشید: با این همه مردم مشتاق و دوستدار حکومت، چگونه نتوان بصره را از چنگ اشغالگران آزاد کرد؟!
📜
سپس نامه ی امام را به دست گرفت و خطاب به مردم کوفه گفت:" امروز حامل دو نامه از امام برای شما مردم کوفه هستم..و اما نامه ی اول که خطاب به شما مردم است:
"✨از بنده ی خدا علی بن ابیطالب به مردم کوفه...
ای یاوران شرافتمند و ای بلندپایگان عرب! من شما را از کار عثمان چنان آگاه سازم که شنیدن آن همانند دیدنش باشد.
مردمبر کارهای او خرده گرفتند و من سعی کردم او را خرسند سازم و کمتر ملاقاتش کنم.
در حالی که طلحه و زبیر او را آزار دادند و رنجاندند و ناتوانش ساختند.
عایشه نیز بر او خشم گرفت و بارها سرزنش کرد و سرانجام گروهی بر او دست یافتند و او را کشتند..
🔰
طلحه و زبیر برای خونخواهی عثمان شورش نکردند و جز اینکه ترسیدند خون عثمان را از آنان مطالبه کنند. زیرا آنان خود متهم به قتل عثمان هستند و در میان مردماز آنان حریص تر بر قتل عثمان یافت نمی شد.
اینک آنها برادران و خواهران مسلمان شما را در شهر بصره در رنج و عذاب انداخته اند
شنیده ام عده ای را کشته اند و بیت المال را به یغما برده اند.
پس سزاوار است که به یاری برادران و خواهران خود برخیزید و در این راه از خدای بزرگ مدد و یاری جویید."
📃
پس از قرائت نامه ی امام، عمار نیز سخن گفت و مردم را به دفاع از حق و مردم بی گناه بصره دعوت کرد .
عده ای از جوانان شهر با مشت های گره کرده فریاد خونخواهی کشته های بصره را سر دادند و خواستار جنگ با تصرف کنندگان بصره شدند.
❇️
حسن بن علی آنان را ساکت کرد و گفت:"
ای مردم! ما آمده ایم که شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش و به سوی داناترین و دادگرترین و برترین و استوارترین فرد در امر بیعت از مسلمین بخوانیم.
شما را به سوی کسی دعوت کنیم که در ایمان به پیامبر اسلام که با او دو پیوند داشت، بر همه سبقت داشته و هرگز او را تنها نگذاشته است.
🔰
ای مردم! چنین کسی از شما کمک می طلبد و شما را به حق دعوت می کند و از شما می خواهد که او را پشتیبانی کنید وعلیه آن هایی که پیمان خود را شکسته اند و یاران او را کشته اند بیت المال را به غارت برده اند ، قیام کنید.
برخیزید که رحمت خدا بر شما باد!"
❇️🔅❇️
سخنان نوه ی پیامبر، حسن بن علی، دل ها را بیدار و وجدان ها را آگاه کرد و آن چه را فرماندار ساده لوح رشته بود، از هم گسست و چیزی نگذشت که جوش و خروش فضای مسجد را پر کرد.
زید بنصوحان یکی از بزرگان کوفه از جا بلند شد ، مردم را به سکوت فراخواند و گفت که عایشه نامه ای به او و برخی سران کوفه نوشته و از آنها خواسته است که در خانه های خود بنشینند و علی را یاری نکنند.
🔰
زید با صدای بلند گفت:" آگاه باشید که وظیفه ی عایشه در خانه نشینی است و وظیفه ی من نبردکردن در میدان جهاد!
اکنون او ما را به وظیفه ی خودش دعوت می کند و خود وظیفه ی ما را به عهده گرفته است!"
🔰
شش هرار نفر از مردان کوفه به سوی لشکرگاه علی حرکت کردند و این در حالی بود که علی در نامه ی دوم خود ، حکم عزل ابوموسی اشعری را امضا کرده بود.
ادامه دارد...
🎚۱۳۳
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
دعای ندبه ، مسیرِ خواستگاریست!
خواستگاری از #انسان_کامل !
لحظهی ملکوتی رونمایی از #امام
زمانی اتفاق خواهد افتاد؛
که خواستگارانـــش، زیاد باشند!
امام در "مقام ناز" است!
بِدَویم برای آنکه بفهمیم چه نداریم...
تا به "مقام نیاز" برسیم.
#یامهدیادرکنا
📚
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
ادامه دارد...
سلام و تحیت
✨آدینهتون پر نور✨
ادامهی کتاب صوتی #اندلس_یا_تاریخ_حکومت_مسلمین_در_اروپا
تقدیم دلهای گرم شما...👇
4.mp3
7.37M
🎙عنوان : اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا
✍اثر : مرحوم محمد آیتی
📼 قسمت چهارم
🎧📘
@ketabkhanehmodafean
5.mp3
7.33M
🎙عنوان : اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا
✍اثر : مرحوم محمد آیتی
📼 قسمت پنجم
🎧📘
@ketabkhanehmodafean
6.mp3
7.36M
🎙عنوان : اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا
✍اثر : مرحوم محمد آیتی
📼 قسمت ششم
🎧📘
@ketabkhanehmodafean
🎓 #ڪــ🎒ــــلاس درس مهدویت
💠 شناخت امام مهدی"عج" از دوران #تولد تا #حکومت جهانی:
⬅️ #قسمت_شصت_و_ششم
🌍زمینه های ظهور
🔰 ج): یاران
7⃣ زهد و پارسایی
ب)
🔹پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در وصف آنان فرموده است: «اوُلئِکَ هُمْ خِیار الاُْمّةِ؛
👈آنان بهترین امت (من) هستند. » [1]
🔹و در سخنی دیگر امام علی علیه السلام فرموده است:«فَبِاَبی وَاُمّی مِنْ عِدّة قَلیلَة اَسْمائُهُمْ فِی الاَْرضِ مَجْهُولَةٌ [2]
👈پدر و مادرم فدای گروه اندکی باد که در زمین ناشناخته اند. »
↙️ البتّه یاوران مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بر طبق لیاقت و شایستگیها در ردههای مختلف قرار میگیرند و در روایات آمده است که آن حضرت علاوه بر ۳۱۳ نفر یار ویژه که کادر اصلی قیام را تشکیل میدهند، از لشکری ۱۰ هزار نفری نیز برخوردار است و به علاوه خیل عظیم مؤمنان منتظر به یاری او خواهند شتافت.
Ⓜ️ آمادگی عمومی الف):
📌در مقاطع مختلف تاریخ امامان معصوم علیهم السلام، این حقیقت مشاهده میشود که مردم آمادگی لازم برای استفاده بهتر از حضور امام را نداشتند. 👈آنان در زمانهای گوناگون فیض محضر معصوم را قدر ندانستند و از زمزم جاری هدایتهای او آنچنان که بایسته بود بهره نبردند.خداوند متعال آخرین حجّت حق را پنهان کرد تا هر زمان که آمادگی عمومی برای پذیرش او فراهم شد ظاهر شود و همگان را از سرچشمه معارف الهی سیراب سازد.
◀️ بنابراین وجود آمادگی از شرایط بسیار مهمّ برای ظهور مصلح موعود است و به وسیله آن حرکت اصلاحی آن حضرت به نتیجه مطلوب خواهد رسید.
📚در قرآن کریم آمده است گروهی از بنی اسرائیل که از ظلم و ستم جالوت به ستوه آمده بودند از پیامبر زمان خود خواستند که برای آنها فرماندهی را برگزیند تا تحت فرمان او به نبرد با جالوت بپردازند.خواستن فرمانده برای جنگ، نوعی آمادگی را در آنها نشان میداد اگر چه تعداد فراوانی در بین راه سست شدند و عدّه کمی تا پایان مبارزه ماندند. [3]
🔗ادامه_دارد..
✍...پی نوشت ها:
📂[1]. یوم الخلاص، ص ۲۲۴.
📂[2]. معجم احادیث الامام المهدی، ج ۳، ص ۱۰۱.
📂[3]. ر. ک: سوره بقره، آیات ۲۴۶-۲۵۱.
📚کتاب نگین آفرینش جلد (1).!
#شناخت_امام_مهدی"عج"
#کلاس_درس_مهدویت
─═इई🍃🌷🍃ईइ═─
کتابخانهمدافعانحریمولایت
#قدّیس 🔷🔹🔷 حسن فرزند علی و عمار یاسر از صحابه ی پیامبر، به نمایندگی از علی وارد کوفه شدند. مردم ک
#قدّیس
💠
علی از واقعه ای که در پیش روی داشت؛ اندوهگین بود. اندوهِ نشسته بر سیمایش از نگاه های اطرافیانش پنهان نبود. او در کنج مسجد نشسته بود و ابن عباس و جمعی دیگر در اطرافش.
صعصه بن صوحان که پیام علی را به بصره برده و اینک بازگشته بود، گزارش می داد:
_نخست با طلحه ملاقات کردمو نامه ی شما را به او دادم. وی پس از خواندن نامه، گفت که آیا اکنون که جنگ بر علی فشار آورده است، انعطاف نشان می دهد؟
سپس با زبیر دیدار داشتمو البته او را نرم تر از طلحه یافتم. او نیز گفت که این آبِ ریخته را نمیشود جمع کرد .
عایشه را نیز دیدم و پیام شما را به او رساندم.او نیز خود را خونخواه عثمان نامید و گفت از علی و سپاهیانش هراسی ندارم.
🔵
سخنان ابن صوحان که به پایان رسید؛ همه ی نگاه ها به علی دوخته شد.
علی رو به ابن عباس گفت:" ما به سوی بصره حرکت می کنیم. اما تو پیش از ما به بصره برو و با این سه تن سخن بگو.
شاید قبل از آغاز جنگ آرام گیرند."
◻️◽️
ابن عباس می گوید:" در بصره نخست به دیدار طلحه رفتم و بیعتش را با امام به او یادآور شدم."
او گفت:" من بیعت کردم در حالی که شمشیر بر سرم بود."
گفتم :" عجب! اما من تو را دیدم که با کمال آزادی بیعت گردی. یادم هست علی به وقت بیعت ، به تو گفت که اگر می خواهی من با تو بیعت کنم و تو خلیفه شوی و تو گفتی که کسی به خلافت مستحق تر از تو نیست یا علی!"
🔵
طلحه گفت:" درست است که علی این سخن را گفت، ولی در آن هنگام گروهی با تو بیعت کرده بودند و مرا امکان مخالفت نبود..."
آنگاه افزود :" ما خواهان خون عثمان هستیم و اگر پسرعمه ی تو علی خواهان حفظ خون مسلمانان است ، قاتلان عثمان را تحویل دهدو خود را از خلافت خلع کند تا خلافت در اختیار شورا قرار گیرد
و شورا هر که را خواست انتخاب کند.
👆در غیر این صورت؛ هدیه ی ما به او شمشیر است."
🔳
من فرصت را غنیمت شمردم و پرده ی رسوایی اش را بالا زدم و گفتم:" بخاطر داری که تو عثمان را ده روز تمام محاصره کردی و مانع رسیدن آب به درون خانه ی او شدی
و آنگاه که علی با تو مذاکره کرد، اجازه دادی آب به درون خانه ی عثمان برده شود...
و وقتی مصریان وارد خانه ی او شدند و در مقابل چشمان شما او را کشتند؛ تو مانع نشدی..
و بعد هم مثل همه؛ با علی بیعت کردی
✴️
شگفتا که تو در خلافت سه خلیفه ی پیشین ، ساکت و آرام بودی؛ اما نوبت که به علی رسید از جای کنده شدی!
بخدا سوگند تو نیز می دانی که علی کسی است که از هیچ شمشیری هراس ندارد..
سپس به نزد عایشه رفتم و پیغام علی را به او رساندم. به او گفتم:" برای علی فضیلت و سوابقی در اسلام است و تو نیز خوب می دانی علی کیست..
از تو بعید است که دم از جنگ با علی بزنی❗️
چگونه می خواهی با مردی بجنگی که پیامبر آن همه سفارشش را نموده است.؟"
♨️
ولی او بر ادامه ی جنگ اصرار داشت. از نزد او بدون اتخاذ نتیجه ای بیرون آمدم و به نزد زبیر رفتم.
علی به من سفارش کرده بود که با زبیر به تنهایی ملاقات کنم و فرزندش عبدالله در آنجا نباشد..
من از او خواستم در طول ملاقات کسی به ما نزدیک نشود و او به غلامش گفت که احدی اجازه ندارد وارد اتاق شود.
من رشته ی سخنی را به دست گرفتم.
⚜
او داشت به تدریج متقاعد می شد و می فهمید که اشتباه کرده است و نباید از مکه خارج می شد و بسوی بصره می آمد ، اما ناگهان پسرش عبدالله وارد شد و بنای ناسازگاری را با من گذاشت.
⭕️
زبیر در مقابل او سکوت کرد ..عبدالله را جوانی پرخاشگر وعصبی دیدم و به ناچار از منزل زبیر خارج شدم ؛ در حالی که می دانستم صبر و بردباری علی برای توقف جنگ نتیجه نخواهد داد....
ادامه دارد...
🎚۱۳۴
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
💌
شنیدن بعضی حرفها
از زبون بعضیها خیلی سخته...
🌙 گاهی
یه نفر، خواسته یا ناخواسته،
کاری میکنه که تا مدتها
قلبت بیقرار میشه...
یه وقتایی
🎀 هرچی هم که خوب باشی
بازم از طرف دیگران،
دلت میرنجه و
اتفاقی میفته که
حس میکنی این حق تو نیست...🍃
💜 امام سجاد (علیه السلام)
با خدای مهربون اینطور
راز و نیاز و درددل میکردند که:
💫 #اللهم_انت_عدتی_ان_حزنت
💫 #اکفنی_موونه_معره_العباد
یعنی:
خدای خوبم
وقتی غمگینم، تو پناه و
تکیهگاه منی
خودت
رنج آزار دیگران رو از
من دور کن و غم از دلم بردار . . . 🌸🍃
اللَّهُمَّ أَنْتَ عُدَّتِی إِنْ حَزِنْتُ... اکْفِنِی مَؤُونَةَ مَعَرَّةِ الْعِبَادِ
📗 صحیفه سجادیه . دعای بیستم در لطف اخلاق نیک
📚
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
ادامه دارد...
سلام و صد درود بر همراهان همیشگی #کتابخانه_مدافعان...
🍎
و خیرمقدم محضر عزیزانی که به تازگی به جمع ما پیوستند...
🍎
با ادامهی کتاب صوتی زندگی #حضرتمحمد صلیاللهعلیهوآله در خدمتتون هستیم..
👇
داستان زندگی حضرت محمد 3.mp3
11.47M
داستان زندگی #حضرتمحمد(صلی الله علیه و آله )
اثر استاد #علیموسویگرمارودی
قسمت 3⃣
➖➖➖📚🎧➖➖➖
@ketabkhanehmodafean
داستان زندگی حضرت محمد 4.mp3
11.1M
داستان زندگی #حضرتمحمد(صلی الله علیه و آله )
اثر استاد #علیموسویگرمارودی
قسمت 4⃣
➖➖➖📚🎧➖➖➖
@ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موشن_گرافیک | بیانیه
◽️ما در بیانیه #نه_به_کتابخوانی میخواهیم دلایل کاملا قانعکنندهمان برای کتاب نخواندن را توضیح دهیم.
◽️ کاری از خانه طراحان انقلاب اسلامی
#کتابخوانی
#ادامه_دارد...
🌐📚
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
#قدّیس 💠 علی از واقعه ای که در پیش روی داشت؛ اندوهگین بود. اندوهِ نشسته بر سیمایش از نگاه های اطرا
#قدّیس
🔁
دو سپاه روی در روی هم ایستادند. علی صبر و بردباری را بر آغاز جنگ ترجیح داد.
او بر سوار بر اسبش به سوی طلحه و زبیر حرکت کرد که پیشاپیش سپاه خود بر اسب هایشان نشسته بودند.
به آنها نزدیک شد، به زبیر نگاه کرد و گفت:" آیا من برادر شما نبودم؟
آیا آن روزهایی را که در کنار پیامبر اسلام با کفار می جنگیدیم و در یک صف بودیم او را فراموش کرده اید؟"
🛑
طلحه گفت:" هرکس می خواهی باش ای علی! تو مردم را به کشتنِ عثمان تحریک کردی و باید پاسخگوی کار خود باشی!"
علی خم به ابرو آورد و گفت:" دروغ می گویی طلحه! تو همسر پیامبر را با خود به میدان جنگ آورده ای تا در سایه ی او نبرد کنی در حالی که همسر خود را در خانه نشانده ای!
آیا آنچه را پیامبر آموخت فراموش کرده ای؟"
طلحه حرفی برای گفتن نداشت.
🔰
علی رو به زبیر گفت:" و اما تو زبیر! تو از اقوام ما و از فرزندان عبوالمطلبی. آیا سزاوار است که بخاطر فرزند ناخلفت رو در روی ما بایستی؟
آیا بخاطر داری روزی را که پیامبر از قبیله ی بنی غضمم عبور می کرد، او به من نگاه کرد و چیزی گفت و خندید و من نیز خندیدم ، تو برافروخته شدی و به پیامبر گفتی چه با علی می گویید و می خندیدید و با ما سخن نمی گویید ، و
پیامبر به تو خیره شد و گقت:"
ای زبیر! روزی خواهد رسید که تو با علی بجنگی و در همان حال ستمگر از دنیا بروی."
و تو سرت را تکان دادی و گفتی:" محال است که من رو در روی علی قرار بگیرم ..! حال چه شده است؟"
⚠️
زبیر سرش را به زیر انداخت و حرفی نزد . علی بدون نتیجه به نزد سپاهیانش بازگشت.
علی به آرایش و سازماندهی سپاه خود پرداخت و فرماندهان خود را تعیین کرد ؛
او ابن عباس را فرمانده ی کل مقدمه سپاه ، عمار یاسر را فرمانده ی کل سواره نظام و محمد بن ابی بکر را فرمانده ی کل پیاده نظام قرار داد.
🔰
در حالی که او مشغول سازماندهی لشکریانش بود، ناگهان رگبار تیر از طرف لشگرگاه دشمن باریدن گرفت و بر اثر آن ، چندتن از یاران علی کشته شدند،
از جمله فرزند عبدالله بن بدیل .
💢
عبدالله جسد فرزندش را به نزد علی آورد و گفت:" آیا باز هم باید صبر و بردباری از خود نشان دهیم؟! به خدا سوگند اگر هدف اتمام حجت باشد، تو حجت را بر آنان تمام کردی."
سخنان او باعث شد که علی آماده ی نبرد شود.
سپاه چشمگیر و منظم علی ، دشمنان را به تکاپو انداخت و آنها شتر عایشه را که حامل کجاوه ی او بود ، به میدان نبرد آوردند.
عبدالله پسر زبیر پیش روی عایشه و مروان بن حکم در سمت راست او قرار داشتند.
🔰
مدیریت سپاه با زبیر بود و طلحه فرمانده ی سواره نظام و پسرش محمد نیز فرمانده ی پیاده نظام بودند.
امام آن روز پرچم نبرد را به دست فرزندش محمد حنفیه سپرد و خطاب به او گفت:
" اگر کوه ها از جای خود کنده شدند، تو بر جای خود استوار باش! دندان ها را به هم بفشار! کاسه ی سرت را به خدا عاریت ده!
گام های خود را بر زمین میخکوب کن و پیوسته به آخر لشگر بنگر و بدان که پیروزی از جانب خدای سبحان است!"
🚩
محمد از اینکه پرچمدار سپاه گشته، خوشحال بود .وقتی از او پرسیدند که چرا امام تو را پرچمدار سپاه خود نمود و حسن و حسین و فرزندان دیگرش را از این کار بازداشت، در پاسخ گفت:"
من دست پدرم هستم و آنان دیدگان او؛ او با دستش از چشمانش دفاع می کند."
ادامه دارد...
🎚۱۳۵
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean