نامه ای بدون نقطه در زمان قاجار
نامهای که مرحوم میرزا محمد الویری به مرحوم احمدخان سیف الممالک نوشته و شروع تا پایان نامه از حروف بی نقطه الفبا استفاده کرده که در نوع خودش از شاهکارهای ادب زبان پارسی به شمار میآید.
😊 @ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
#قدّیس 📇 ...جوان از پشت پیشخوان بیرون آمد. روبروی کشیش ایستاد و گفت:" بله، البته"..بعد با دقت به ص
#قدّیس
🔷کشیش صفحه ی فهرست را باز کرد . کتاب را به صورتش نزدیک کرد تا بدون عینک خطوط آن را بخواند..
جوان گفت:" البته اگر شما می گفتید به چه موضوعی از زندگی امام علاقه مند هستید، بهتر می توانستم کمکتان کنم."
🔹کشیش نخست به او پاسخی نداد، اما پس از اینکه بخش هایی از فهرست را مطالعه کرد، کتاب را بست و گفت:" من این کتاب را می خواهم...همه ی جلدهایش را."
📚
جوان گفت:" بسیار خوب! درباره ی پیکارهای صفین و جمل هم کتاب هایی داریم، می خواهید ببینید؟"
🔷کشیش گفت:" در آنباره چیزهایی خوانده ام..دلم می خواهد درباره ی رحلت علی و چگونگی آن کتابی بخوانم."
جوان از داخل قفسه کتابی بیرون آورد و گفت:" این کتاب را خودم نیز خوانده ام؛ یک رمانتاریخی است که با نثر روانِ داستانی نوشته شده .
توصیه می کنم آن را حتما بخوانید."
📒
🔸کشیش کتاب را از او گرفت و پرسید:" این رمان فقط درباره ی رحلت علی است؟"
جوان پاسخ داد:" خیر، زندگینامه ی کاملی از امام است؛ فصل آخرش درباره ی شهادت امام علی است.
البته حاضرم این را به شما هدیه بدهم."
🔶کشیش عنوان کتاب را که دید خوشش آمد؛ #خورشیدوش
نوشته ی "ابراهیم بن ابوالحسن"
رو به جوان گفت:" این را هم برمی دارم..البته نه به عنوان هدیه، پولش را پرداخت می کنم."
💶
جوان به کشیش خیره شد و پرسید:" ببخشید شما استاد دانشگاه هستید؟"
🔸کشیش گفت:" نه پسرم، من یک کشیش هستم."
جوان با تعجبی تواءم با هیجان گفت:" خیلی عجیب است! شما یک کشیش مسیحی هستید و این همه کتاب درباره ی امام علی خوانده اید و باز هم به دنبال کتابهای دیگر می گردید؟"
🔷کشیش گفت :"شما نهج البلاغه ی علی را خوانده اید؟"
جوان پس از مکث کوتاهی سرش را تکان داد و گفت:" ای...چندباری بخش هایی از آن را خوانده ام....اما قرآن را همیشه می خوانم."
🔹کشیش گفت:" خوب است؛ خوب است. باز شما جوانان مسلمان بهتر از جوانان مسیحی ، کتاب آسمانی تان را می خوانید.
اغلب جوانان مسیحی حتی یکبار هم دستشان به انجیل نخورده است.."
🔶◻️🔶
آن روز کشیش قادر نبود همه ی کتاب هایی را که خریده حمل کند.
جوان کتابفروش ، کتابها را داخل کارتن قرار داد و آن را تا داخل تاکسی حمل کرد و در حالی که دست های کشیش را به گرمی می فشرد، او را بدرقه کرد.
🔹کشیش کارتن کتاب ها را گوشه ی اتاق گذاشت ، کتاب خورشیدوش را برداشت و روی میز گذاشت ، تا شب هنگام آن را مطالعه کند."
ادامه دارد...
🎚۱۴۷
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
" اللّٰهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَىٰ مَا جَرىٰ بِهِ قَضاؤُكَ فِي أَوْلِيائِكَ الَّذِينَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِكَ وَدِينِكَ،
إِذِ اخْتَرْتَ لَهُمْ جَزِيلَ مَا عِنْدَكَ مِنَ النَّعِيمِ الْمُقِيمِ الَّذِي لَازَوالَ لَهُ وَلَا اضْمِحْلالَ... "
✍ در تاریخ نگاریِ الهی؛
تو آخرین پادشاه برگزیدهای
که وجودت نعمتِ بی پایانِ خداوند است
برای ساختن ابدیت انسانها در مقیاسِ بینهایت . . .
💫 ســلام؛ مخاطبِ خاصِ ندبههایِ عشق!
#یامهدی_ادرکنا
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
ادامه دارد..
بهترین سلامها و برکات خداوند بر شما مومنین و مومنات
➖➖➖🍃🌸
با ادامهی کتاب صوتی #اندلس_یا_تاریخ_حکومت_مسلمین_در_اروپا
در خدمت شمائیم
🌸🍃➖➖➖
سپاس از همراهیتون
10.mp3
7.39M
🎙عنوان : اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا
✍اثر : مرحوم محمد آیتی
📼 قسمت دهم
🎧📘
@ketabkhanehmodafean
11.mp3
7.33M
🎙عنوان : اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا
✍اثر : مرحوم محمد آیتی
📼 قسمت یازدهم
🎧📘
@ketabkhanehmodafean
12.mp3
7.37M
🎙عنوان : اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا
✍اثر : مرحوم محمد آیتی
📼 قسمت دوازدهم
🎧📘
@ketabkhanehmodafean
🎓 #ڪــ🎒ــــلاس درس مهدویت
💠 شناخت امام مهدی"عج" از دوران #تولد تا #حکومت جهانی:
⬅️ #قسمت_شصت_و_هشتم
🌍زمینه های ظهور
🔰 آمادگی عمومی
✍..پس امر ظهور زمانی است که همه از عمق جان خواهان عدالت اجتماعی، امنیّت اخلاقی و روانی و رشد و شکوفایی معنوی باشند وقتی مردم از بی عدالتیها و تبعیضها خسته شوند و ببینند که آشکارا حقوق ضعیفان به وسیله صاحبان قدرت و ثروت پایمال میگردد و امکانات مادی در انحصار عده ای معدود است عطش عدالت خواهی به اوج میرسد.
♻️ زمانی که فساد اخلاقی در انواع مختلف رواج پیدا کند و افراد در انجام کارهای ضد اخلاقی بر یکدیگر سبقت بگیرند بلکه به اعمال زشت خود افتخار کنند و یا چنان از اصول الهی و انسانی فاصله بگیرند که بعضی از اعمال منافی عفّت را قانونی کرده و در نتیجه نظام خانواده را سست کنند و فرزندان بی سرپرست را به دامن اجتماع بریزند، اشتیاق به ظهور پیشوایی که حاکمیت او، امنیّت و سلامتی اخلاقی و روانی را به بشریت هدیه خواهد کرد، فراوان میشود.
🌀 و آنگاه که مردم همه لذّتهای مادی را تجربه کنند ولی از زندگی و حیات خود راضی نباشند و در پی جهانی برخوردار از معنویت باشند، تشنه آبشارِ لطف امام عجل الله تعالی فرجه الشریف میشوند.
💓بدیهی است که شوق درک حضور امام، زمانی به اوج میرسد که بشریت با تجربه کردن دولتها و نظامهای مختلف بشری به این حقیقت برسد که تنها نجات دهنده عالم از فساد و تباهی، خلیفه و جانشین خدا در زمین حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است و یگانه برنامه ای که حیات پاک و طیبه را برای انسانها به ارمغان میآورد قوانین الهی است.
↩️ بنابراین با همه وجود نیاز به امام را درک میکنند و به دنبال این درک، برای فراهم شدن زمینههای ظهور او تلاش میکنند و موانع را از سر راه او بر میبردارند. و در این زمان است که فرج و گشایش فرا میرسد.
🔹پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در توصیف آخر الزمان و دوران پیش از ظهور فرمود:
👈«[زمانی میرسد] که انسان مؤمن هیچ پناهگاهی نمی یابد که از شرّ ظلم و تباهی به آن پناه برد پس [در آن زمان] خداوند عزوجل مردی از خاندان مرا بر میانگیزد. » [۱]
🔗ادامه_دارد..
✍..پی نوشتها:
📂[۱]. عقدالدرر، ص ۷۳.
📚کتاب نگین آفرینش/جلد(1).!
#شناخت_امام_مهدی"عج"
#کلاس_درس_مهدویت
─═इई🍃🌷🍃ईइ═─
کتابخانهمدافعانحریمولایت
#قدّیس 🔷کشیش صفحه ی فهرست را باز کرد . کتاب را به صورتش نزدیک کرد تا بدون عینک خطوط آن را بخواند.
#قدّیس
🔶کشیش در دستی قاشق و در دستی چنگال ، به نقطه ای از میز غذاخوری خیره مانده بود. ایرینا کنارش نشسته بود و با اشتها غذا می خورد.
اما سرگئی در حالی که لقمه را به آرامی می جوید، کشیش را زیر نظر داشت.
یولا نگاهی به کشیش و نگاهی به سرگئی انداخت؛ بعد با انگشت روی دست سرگئی زد و با چشم و ابرو ، به او اشاره کرد.
🍽
سرگئی نوک چنگالش را به طرف کشیش گرفت و بعد او را صدا زد و گفت :" پدر؟کجایید؟"
🔸کشیش مژه ای زد و گنگ و گیج به سرگئی نگاه کرد .
سرگئی گفت:" چه شده پدر؟ انگار توی این عالم نیستید!"
🔶کشیش قاشق و چنگال را روی بشقاب غذایش گذاشت و گفت:" چیزی نیست، اشتها ندارم."
ایرینا با چنگال به بشقاب کشیش اشاره کرد و گفت:" وا! تو که چیزی نخورده ای!؟"
🔶کشیش رو به یولا گفت:" ممنون دخترم، غذای خوشمزه ای بود."
بعد از جا بلند شد و زیر نگاه های متعجب سرگئی و ایرینا و یولا و حتی آنوشا؛ به طرف اتاقش رفت.
🗄
پشت میز کارش نشست ، کتاب خورشیدوش را به دست گرفت و عینکش را به چشم زد .
فکر کرد با وجود کتاب هایی که خریده، خواندن کتاب رمان حال و حوصله ی ویژه ای می طلبد؛ مخصوصا برای او که حال و حوصله ی خواندن رمان را نداشت.
📘
با وجود این، نگاهی به فهرست فصل های آن انداخت؛ عناوین برایش آشنا بودند؛ به نظر می رسید نویسنده رمانش را بر اساس وقایع زندگی علی نوشته است.
📗
فصل آخر رمان، عنوانش "غروب خورشید" بود. تصمیم گرفت مطالعه ی کتاب را از فصل پایانی شروع کند.
تقه ای به در خورد و سرگئی وارد شد.
وسط اتاق ایستاد و گفت:" چه شده پدر؟ چرا اینقدر به هم ریخته و افسرده اید؟ چیزی هست که من باید بدانم یا کمکتان کنم؟"
🔷کشیش از بالای عینک به او نگاه کرد و گفت:" کمی خسنه ام؛ کمی هم نگران"
سرگئی به میز کار پدر نزدیک شد ، کنار آن ایستاد و گفت:" نگران چه هستید؟"
🔹کشیش گفت:" نگران آینده ام، نمی دانم باید چه کار کنم و چه وقت به مسکو برگردم و تا وقتی راه حلی برای این مسئله پیدا نکنم، باید مثل یک فراری ، دور از شهر و دیارم باشم."
💢
سرگئی لبخندی زد و گفت:" خدا را شکر که مشکل شما این است پدر. اگر این مشکل سبب می شود که پیش ما بمانید، باید گفت خدا پدر آن دو جانی را بیامرزد که طمع ورزی شان سبب چنین خیری شده است!
☺️
بهتر است باهم یک سفر به مسکو برویم و هرچه دارید بفروشیم و برگردیم و قید مسکو را برای همیشه بزنید."
🔶کشیش گفت:" من به اندازه ی کافی در غربت زیسته ام سرگئی. دلم می خواهد در وطن خودم بمیرم."
ادامه دارد..
🎚۱۴۸
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
ادامه دارد..
عرض سلام و ارادت
خدمت همراهان عزیز
🍎🍏
بخش پایانی از کتاب صوتی #حضرت_محمد صلی الله علیه و آله رو تقدیمتون مینمائیم
🍏🍎
داستان زندگی حضرت محمد 7پایان.mp3
14.17M
داستان زندگی حضرتمحمد(صلیاللهعلیهوآله)
اثر استاد #علیموسویگرمارودی
قسمت 7⃣ پایان
➖➖➖🎧📚➖➖➖
@ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معجزه محبّت #حضرتمحمد (صلی الله علیه و آله )
مرحوم مجتهدی تهرانی
➖➖➖🎧📚➖➖➖
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
#قدّیس 🔶کشیش در دستی قاشق و در دستی چنگال ، به نقطه ای از میز غذاخوری خیره مانده بود. ایرینا کنار
#قدّیس
⚜⚜
سرگئی بدون اینکه بنشیند، باسنش را به لبه ی کاناپه تکیه داد و گفت:" حرف از مرگ نزنید پدر که من همیشه از آن وحشت داشته ام."
🔷کشیش گفت:" تو هنوز هم از یاد مرگ غافلی پسر! انگار صدای علی را می شنوم که می گوید:
" شما را به یادآوری مرگ سفارش می کنم..از مرگ غفلت نکنید..
چگونه مرگرا فراموش می کنید در حالی که او شما را فراموش نمی کند؟
و چگونه به زنده ماندن طمع می ورزید در حالی که به شما مهلت نمی دهد؟
مرگِ گذشتگان برای عبرت شما کافی است..
آنها را به گورهایشانحمل کردند بی آنکه بر مرکبی سوار باشند. آنان را در قبرهایشان فرود آوردند بی آنکه خود فرود آیند..
چنان از یادها رفتند و فراموش شدند که گویا از آبادکنندگان این دنیا نبوده اند..
💠
آن جا را که وطن خود می داشتند، از آن رمیدند و در جایی که از آن می رمیدند، آرام گرفتند..اکنون نه قدرت دارند از اعمال زشت خود دوری کنند و نه می توانند عمل نیکی بر نیکی های خود بیفزایند..
آنها به دنیایی انس گرفتند که مغرورشان کرد و چون به آن اطمینان داشتند ، سرانجام مغلوبشان کرد."
🔹کشیش آه بلندی کشید و ادامه داد:" پسرم! سرگئی...تو از چیزی وحشت داری که ناخواسته به سویش در حرکتی،
ترس از مرگ بی معناست..
بلکه با یاد مرگ می توانی غم ها و غصه های دنیا را از خود دور کنی و از زندگی لذت بیشتری ببری."
🔸🔸🔸
سرگئی گفت:" اگر آنچه را به من گفتی؛ خود نیز به آن ایمان داری، پس چرا از کشته شدن می ترسید؟"
🔷کشیش گفت :" ترس من از آن دو جانی، به معنی ترس از مرگ نیست؛
از طرفی ، کسی که از مرگ نمی ترسد، هرگز خودش را به زیر قطار نمی اندازد و خودش را در معرض مرگقرار نمی دهد.
غمی که امروز به دلم نشسته، از بلاتکلیفی است؛ از اینکه درمانده ام باید چه کنم...چرا؟! چون دو انسان طمّاع ، چشم به کتابی دوخته اند که مال آنها نیست، به من هم تعلق ندارد
بلکه امانتی است در دست های من از سوی عیسی مسیح. "
🔹🔹🔹
سرگئی با تعجب به کشیش نگاه کرد و گفت:" چه گفتی پدر؟ امانت عیسی مسیح؟!"
🔹کشیش پشتش را به صندلی تکیه داد و گفت:" بهتر است مرا تنها بگذاری سرگئی. باید فصلی از این کتاب را بخوانم."
سرگئی آرام زیر لب گفت:" بله! می فهمم."
بعد از اتاق خارج شد.
🔷کشیش کتاب را باز کرد . بالای صفحه نوشته شده بود:" غروب خورشید"
ادامه دارد....
🎚۱۴۹
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
✍ زِیْن ـ أَب ؛
تمام زیباییِ علیست ...
وقتی تاریخِ #کربلا ، روی انگشتان او میگردد!
زِیْن ـ أب میشویم ؛
اگر تاریخ #مقاومت ، با انگشتانِ ما، به فصل آخرش، برسد ...
"زینت پدر " ؛ میلادت مبارک 💫
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨
بر چهره تابندۀ زينب صلوات
بر منطق كوبنده زينب صلوات
در گريه به رخسار حسينش خنديد
بر گريه و بر خنده زينب صلوات
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨
#میلادزینبکبری
#پرستار_کربلا
#زینت_پدر
#عیدمون_خجسته
#روزپرستار
#چشم_مولا_روشن
#چشم_زهرا_روشن
#کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت
@ketabkhanehmodafean
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
خجسته میلاد
با سعادت مظهر صبر و ایثار، پیامآورکربلا
حضرت زینب سلامالله علیها را به رهروان آن حضرت
و بویژه اعضای محترم کانال کتابخانه مدافعان حریم ولایت، تبریک عرض کرده
و
به همین مناسبت
از پرستاران زحمتکش و صبور که اکنون در خط مقدم دفاع از سلامت کشور قرار دارند، تشکر و قدردانی خود را اعلام میداریم.
🌹خادم کانال کتابخانه مدافعان حریم ولایت 🌹
📚🌹
@ketabkhanehmodafean