💌 #شبیه_کوه_مثل_آسمان
کتاب را که برداشتم
داشتم
🔆 نهجالبلاغه را
نگاه میکردم که ناخوداگاه
یاد روزهای کودکیام افتادم...
☺️
یادم آمد
⛅️ نزدیک عصر، چشمم
به در بود تا بابا از راه برسد؛
زنگ درِ خانه بلند میشد
انگار دنیا را
به من داده بودند 🎊
میدویدم
در را باز میکردم، همراهِ
🌿 مادر برایش چایی میآوردیم
چه روزهای شیرینی بود...
دوباره
به صفحههای کتاب
نگاه کردم، به حکمتی که میگفت:
💫 #حق_الوالد_علی_الولد_ان_یطیعه
یعنی
حق پدر بر فرزند
اینست که فرزند در همهچیز
جز در
نافرمانی از خدا
. . . از پدر اطاعت کند . . . 🌸🍃
📗 نهج البلاغه حکمت ۳۹۹
📚
@ketabkhanehmodafean
#حس_خوب_کتابخوانی
دوسالی بود که هر بار از جلوی کتابخونه رد میشدم میگفتم یه روز اینو باید بخونم ببینم چیه ...
ولی هر بار اسمش و حجش منو جذب نمی کرد..
☺️
همش تعریف می شنیدم بعضی ها از خوندنش میگفتن خسته شدیم و بعضی ها هم با کلی لذت ازش حرف میزدن..
تا اینکه دو روز پیش انگار حس کردم داره صدام میزنه و بی اختیار رفتم و برش داشتم...
دو روزه که دارم باهاش زندگی میکنم و لحظه به لحظه حس میکنم لیلا شدم
و حتی گاهی دلم برای مبینا تنگ میشه و
دلم داداش علی میخواد و پدری که مثل کوه هست از صبر و استقامت...
بعضی از صفحه هاش ازش چیزهایی یاد گرفتم که شاید چندین کتاب به این زیبایی بهم اینها رو یاد نداده بود...
وسطاش به نویسندش غبطه خوردم و دعاش کردم...
حس خوب کتاب رو دوباره به روح و جانم کشوند...
نمی دونم نظر بقیه چیه ولی من دوسش داشتم...
#رنج_مقدس شاید داستان لیلی شدن آدمها باشه برای رسیدن به خدا...
#رنج_مقدس
#نرجس_شکوریان
#کتابخوانی
#خاطرات_کتابرسانی
📚
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
📚 #زنان_عنکبوتی ♥️ #قسمت_سوم سینا لبخند پهنی زد و گفت: – همیشه پای یک زن در میان بوده. حالا پای
📚 #زنان_عنکبوتی
♥️ #قسمت_چهارم
فردا سینا و شهاب گزارش تعداد رفت و آمد ها و تیپ افراد و در دائم بسته را که به امیر دادند گفتند:
– باید یه راهی به خونه باز کنیم تا دقیقا بتونیم کار رو جلو ببریم!
امیر دستانش را درهم گره زد و مقابل دهانش گرفت:
– کسی که خبر داده گفته اینا تلاش دارن بدون حاشیه کار کنند.
اما، با اطلاعاتی که از جاهای دیگه به دستمون رسیده یه کم قضیه فرق می کنه!
همراه صحبتش یک پوشه از اطلاعات ابتدایی که در این چند روزه تیم سایبری آرش توانسته بودند به دست بیاورند را مقابلشان گذاشت:
– اینم مطالعه کنید. روند کاری که داره تو ایران انجام می شه.
شهاب و سینا، هم زمان سر خم کردند روی پوشه که امیر گفت:
– یه راه هم پیدا کنید که بشه داخل خونه رو بررسی کرد.
امیر نگاه رد و بدل شده بین سینا و شهاب را ندیده گرفت و رفت.
افراد داخل این مجموعه ساده به نظر نمی آمدند که با یک رفت و آمد ساده بشود سر از کارشان در آورد.
من:
– دو سال با هم دوست بودیم تا ازدواج کردیم.
برای این که به هم برسیم مقابل خونوادش ایستاد.
شبیه خونواده ما نبودن، خونواده ما خیلی آزاد برخورد می کردن و به من کاری نداشتن.
من عادت داشتم که هر چیزی رو که می خواستم، داشته باشمش.
اون رو هم دوست داشتم.
از وقتی که توی دانشگاه هم دیگه رو دیدیم،
بهش حس خوبی داشتم و همیشه، همه جایی که اون می خواست بودم. با هزار قهر و التماس و دعوا که با خانوادش کرد، ازدواج کردیم.
ساده و مهربون بود و من برعکسش خیلی پر انرژی بودم و روابط عمومی بالایی داشتم. همه جذبم می شدن…
اما اونو دوست داشتم…
خاطره آن روز ها هیچ وقت از ذهنش محو نمی شد.
دوران دبیرستان هم شیطنت کرده بود.
یکی دو نفر را خودش در تور انداخته بود.
اما همه اش برای وقت گذرانی و خوشی های آن دوران بود.
حتی رابطه اش با یکی از پسرها خیلی جدی شد که با هزار بد بختی از سر خودش باز کرد.
این شیطنت ها برای همه پیش می آمد.
دل شکستن ها، چت های طولانی، گریه های زیاد، قرص های آرام بخش و…
حداقل در جمع دوستان هم تیپ خودش، امری عادی بود،
پا که از مدرسه بیرون می گذاشتند دیگر آزاد بودند.
🕸🕸🕸🕸🕸 ادامه دارد 🕸🕸🕸🕸🕸
┄┅┅✿💐🍃💕🌹🌸✿┅┅┄
کتابها بهترین سرگرمی هستند،
مابین آنها تبلیغات پخش نمیشود،
نیاز به باطری ندارند،
و در قبال هر دلار پرداختشده ساعتها سرگرمی برای مخاطبان ایجاد میکنند.
☺️
چیزی که من رو متعجب میکنه اینه که چرا آدمها یه کتاب برای پر کردن وقتهای مردهای که در زندگی روزمره غیر قابل اجتناب هستن برنمیدارن...
👤 استفن کین
#کتابخوانی
📚
@ketabkhanehmodafean
رمان صوتی #مردی_که_میخندد
اثر #ویکتورهوگو
تهیه شده در رادیو تهران
با صدای #بهروز_رضوی
بصورت #خلاصه
#رمان_خارجی
#نوجوان
📙#معرفی_کتاب
مردی که میخندد نام رمانی از ویکتور هوگو نویسنده و شاعر مشهور فرانسوی است.
داستان کتاب در اوائل قرن هجدهم و در انگلستان روی میدهد.
کتاب روایت زندگی کودکی به نام #جوئینپلین است که از بدو تولد بی خانمان میشود
او که توسط کودک ربایان دزدیده شده است در صورت خود زخمی دارد که در همه حالات به شکل انسانی است که می خندد و.....
ادامهی داستان را هرهفته در کتاب صوتی، دنبال کنید😊
🎧📙
@ketabkhanehmodafean
چه طوری زمینه های کتابخون شدن بچه ها رو فراهم کنیم؟!
📗📙📘
#قسمت_هشتم
با بچه ها و برای بچه ها، فعالیت هایی مرتبط با کتاب، طراحی و اجرا کنیم.
.
❓یعنی چه کار کنیم؟!
☘بچه ها در طول روز، فعالیت های متنوع و سرگرم کننده ای انجام میدن که ما میتونیم با همراهی خودشون اون فعالیت ها رو بر اساس کتاب ها طراحی و اجرا کنیم.
نقاشی بر اساس محتوای کتاب ها، طراحی مسابقه بر اساس متن و تصویر کتاب، اجرای نمایش، روان خوانی و بلندخوانی جمعی کتاب، تصویرخوانی کتاب و ... تعدادی از فعالیت هایی است که می توانیم بر اساس یک کتاب انجام بدیم.
.
❓چی به دست میاریم؟!
☘با انجام فعالیت های جانبی، کتاب ها وارد فضای روزمره ی بچه ها میشن و در افزایش علاقه ی اون ها اثرگذار هستن. حتی این برنامه ها میتونه با همراهی بچه ها در مورد برخی کتابهای والدین هم انجام بشه.
.
#چه_طوری_زمینه_های_کتابخون_شدن_بچه_ها_رو_فراهم_کنیم؟!
#کتابخانه_کودک
#کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت
📚
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
📚 #زنان_عنکبوتی ♥️ #قسمت_چهارم فردا سینا و شهاب گزارش تعداد رفت و آمد ها و تیپ افراد و در دائم ب
📚 #زنان_عنکبوتی
♥️ #قسمت_پنجم
خانواده اش هم اصرار بر همین مدل داشتند و خودشان هم مانعی نبودند.
سبک سنتی در منزل آن ها سبکی تمام شده بود.
اما در دانشگاه، کنار تمام شیطنت ها، او را خواست و برایش جدی بود.
همه جا و همه چیز را با او می خواست…
در تمام مهمانی ها و پارتی ها،
کوه… وقتی می رفت که با هم بودند:
– حداقل دو سال دوست بودیم، همدیگه رو خیلی می شناختیم و می خواستیم.
جشن بزرگ و پر سر و صدایی گرفتیم… خیلی خوب بود، همه ی دوستای دانشگاه رو گفتیم و اومدند.
خیابون شریعتی رو آخر شب پسرا با ماشینشون بند آوردن و یه ده دقیقه ای همه با هم رقصیدیم…
یادآوری آن لحظات لبخند روی لبانش می نشاند.
هیجان هایی که در شلوغی زندگی درگیرش بود.
شلوغی هایی که حداقل فایده اش این بود که سرش را گرم می کرد.
دلش برای تمام آن لحظات تنگ شده بود، تمام لوازم آرایشش، بدلیجات و ماشین تویوتایش… همه ی اینها بغض را می نشاند در گلویش.
– خب حداقل باید دوسال هم ازدواجمون دوام می آورد… اما نشد. مردا همه عوضی اند. زود عوض شد. منم طاقت نیاوردم.
اشک آرام آرام از گوشه ی چشمش راه گرفت… مثل همان اوایلی که جشن طلاق گرفته بود.
در جشن کلی خندیده بود و با بچه های دانشگاه خوش گذرانده بود و بعد هم کیک سیاه را خودش بریده بود.
اما همان شب تا صبح دو بار بالشش را عوض کرد، بس که اشک ریخته بود. پذیرش شکست سخت است، برای یک زن، سخت تر! چرا این طور شد:
– البته اون می گفت من عوض شدم. دعوامون زیاد شده بود.
خیلی به رابطه ی من با بعضیا حساس شده بود. دلش می خواست من حواسم بیشتر باشه. اصلاً دعوای من با فامیل اون، سر همین بود که خیلی قدیمی فکر می کردند.
قرار بود مثل اونا نباشیم که راحت تر زندگی کنم؛ اما بعد از ازدواج این راحتی من اذیتش می کرد.
خب… خب دوستش داشتم اما یه چیزای دیگه ای هم برام مهم بود که… اختلافمون زیاد شد.
من اون موقع دلم می خواست مثل یه مرد کار کنم. اعتقادی ندارم به کار خونه و بچه داری.
– مهریمو گذاشتم اجرا تا قبول کرد طلاقم بده. خیلی از مهریمو بخشیدم. یه خورده که گرفتم باهاش ماشین خریدم. ماشینی که اول داشتم؛ نه اینی که الان دارم. راستش اینو…
حالا که داشت او را در ذهنش مرور می کرد، دلش تنگ می شد. شاید خنده دار بود اگر می گفت که دلش می خواهد تا دوباره او را ببیند.
شاید اگر غرورش اجازه می داد، می گفت که دلش می خواهد دوباره با او زندگی را شروع کند… یعنی زمان این آرزو را برآورده می کرد؟
#ادامه_دارد
┄┅┅✿💐🍃💕🌹🌸✿┅┅┄
@ketabkhanehmodafean
#حساب_کتاب
🔥 چوب حراج به آبروی هیچکس نزنید؛ برایتان گران تمام میشود!
※ خانم جان، آقا جان؛
آنجا که گوشتان را تیز میکنید و با چشمانتان، رفتار و اعمال انسانها را برای رو کردن دستشان دنبال میکنید؛
دقیقاً در جادهای قــرار گرفتهاید که خطر سقوط تهدیدتان میکند؛
زیرا آبروی مؤمن، خط قرمز خداست⛔️
و شما با بازگو کردن آنچه که شنیده یا حتی دیدهاید، از این خط قرمز، رد شدهاید...
💢 آنچه بین او و خدا بود، با کنکاش شما، حالا برای همه برملا شده، و آب ریخته را هرگز نمیتوان جمع کرد...✗
و آبرویی که هر لحظه، با نقل به نقل شدن آنچه شما فاش کردید، ریخته میشود، نه تنها جمع شدنی نیست؛ بلکه آتشی شده و دامن شما را تا ابد خواهد گرفت...
[ انسانیّت بدون #ستاریت ممکن نیست ❗️
تمرین کنیم از همین امروز، بجای رونمایی از اشتباههای دیگران، پوششی برای خطاهایشان باشیم.]
📚
@ketabkhanehmodafean
2_5264750411557898360.pdf
19.93M
📚عنوان : #شرح_جامع_مثنوی_معنوی
✍نویسنده : کریم زمانی
📖موضوع : شعر
1⃣جلد اول
📄تعداد صفحات : ۱۱۲۷
📚
@ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️🎥از کتاب رهبر معظم انقلاب با عنوان «حماسه امام سجاد(علیهالسلام)» رونمایی شد
📍علاقه مندان می توانند از طریق پایگاه الکترونیکی انتشارات انقلاب اسلامی به نشانی book-khamenei.ir و کتابفروشی های سراسر کشور این اثر ۳۰۰ صفحه ای را دریافت نمایند.
#امامخامنهای
#کتابخوانی
📚
@ketabkhanehmodafean