eitaa logo
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1.7هزار فایل
آیدی مدیر کانال @Mohamadjalili1 ادمین پاسخگو @Mesbaholhodaaa 👈 انتشار مطالب و فایل ها با ذکر آیدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5823315104585746652.pdf
21.82M
📚عنوان : ✍نویسنده : کریم زمانی 📖موضوع : شعر 3⃣جلد سوم 📄تعداد صفحات : ۱۱۲۷ 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ "جمهوری اسلامی حرم است" 🔹در روز دوازدهم فروردین و روز جمهوری اسلامی، پایگاه اطلاع‌رسانی Soleimany.ir نماهنگ" جمهوری اسلامی حرم است" را منتشر می‌کند. 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 ❤️ من ۵ گاهی وقتها می خندی اما دلت گریه می خواهد. مخصوصا وقت هایی که کسی را زار داده ای، خراب و نابود و ویران رهایش کرده ای،به خودت فحش می دهی اما در مقابل دیگران زا کارت دفاع میکنیو می خندی.حتی شاید خودت را قهرمان داستان جلوه دهی.می دانی چرا؟ چون قدرت دوست داشتنی است.قدرت یک چاقو است.تیز و برنده!) این فکر ها باعث می شد تا بغض گلویش را بفشارد. لبه آستینش را بین دندان هایش فشار داد تا صدای هق هق گریه هایش بلند نشود.اشک ها بدون اختیارش نبود. خودش می خواست کگریه کند شاید آرامتر شود. اما فایده نداشت.دفعه اولی نبود که این حس و حال را تجربه می کرد. خودش را می شناخت. این طوری که میشد باید حتما قرص خورد. قرص نمی خورد تا اخر شب، تا فردا، تا بعد مثل یک بیمار روانی می شد. تا چند سال پیش این طور نبود، افکار مالیخولیایی، بعد از ارتباط با بیژن به سراغش آمد.بیژن یک بازاریاب بود. یک عوضی به تمام معنا.سیما باعث شد تا با هم آشنا شوند. خدا لعنتت کند سیما.... سیما از آمریکا آمده بود. آنجا دفعه اول بود سیما را می دید. باشگاه بدنسازی را اداره می کرد.نرمش ها و تمرین های خاص و برنامه غذایی سختی که برای زن ها ریخته بود؛ اذیت و آزار روانی زیادی داشت اما چاره ای نبود. به ضرب قرص و انرژی درمانی ادامه می دادند.همان جا در ترکیه با بیژن آشنا شد. دو ماه آموزششان باعث شد به بیژن دل ببندد و حرف دلش را به او بزند: - نمیشه فقط برای من باشی؟خسته شدم از بی سر و سامونی! نمیشه تو هم دست از همه برداری و بریم یه جای دور برای زندگی...من خستم! بیژن مست بود، خودش چند بار جامش را پر کرده بود.... تنها حرفهایش را به مسخره تکرار کرده بود و صدای قهقهه اش سرش را به درد آورده بود. با این که بیژن مثل خودش بود. اما باز هم، یعنی خب کنار کار های قبل و حالش، دلش میخواست به یک آرامش برسد.یک خانواده داشته باشد تا شب های تنهاییش این قدر سیاه نباشد. هر بار یکی و بد هیچ، داشت دیوانه ش میکرد. بیژن میان آن همه چشمش را گرفته بود و همه فن هایش را رو کرد که این هم خانگی موقت به اجبار هم که شده تثبیت کند.حتی بیژن عاشق ترش هم کرده بود. بیژن مارک پاکزاد را تن می زد. خودش هم همینطور اما وقتی خیلی راحت برگشت آمریکا و محل سگ هم به گریه ها و حرف هایش نگذاست، دیگر پایه نبود! خودش هم می دانست که با شنیدن اسم بیژن چه حالی می شود. دلش یک زندگی میخواست. یک خانواده. به خودش قول داده بود که اگر برود سر زندگی دیگر..... این حرف ها که در ذهنش مرور می شد بیشتر به همش می ریخت. اما همان قدر که خودش آزاد بود بیژن هم آزاد بود. ادامه دارد ┄┅┅✿💐🍃💕🌹🌸✿┅┅┄ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
إِلَهِی کَیْفَ أَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِکَ بِالْخَیْبَهِ مَحْرُوما وَ قَدْ کَانَ حُسْنُ ظَنِّی بِجُودِکَ أَنْ تَقْلِبَنِی بِالنَّجَاهِ مَرْحُوما خدایا چگونه از بارگاهت با نومیدى و محرومیت بازگردم،درحالی که خوشگمانی ام به بخشش وجودت این بوده که مرا نجاتیافته و بخشیده باز مىگردانى إِلَهِی وَ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی شِرَّهِ السَّهْوِ عَنْکَ وَ أَبْلَیْتُ شَبَابِی فِی سَکْرَهِ التَّبَاعُدِ مِنْکَ خدایا عمرم را در آزمندى غفلت از تو نابود ساختم، و جوانىام را در مستى دورى از تو پیر نمودم. إِلَهِی فَلَمْ أَسْتَیْقِظْ أَیَّامَ اغْتِرَارِی بِکَ وَ رُکُونِی إِلَى سَبِیلِ سَخَطِکَ.  خدایا در روزگار غرور نسبت به تو،بیدار نشدم و گاه تمایلم به سوى خشم تو آگاه نگشتم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ از روزی که چشم زمین، به دیدارت روشن شد؛ تا روزی که چشمان ما به هیبت حیدری‌ات روشن می‌شود ؛ فقط یک قدم فاصله بود، اما هزار سال طول کشید.... ★ | اَفضَلُ العِبادَةِ ؛ اِنتِظارُ الفَرَج | یادمان رفت، بالاترین عبادت؛ دویدن برای تو بود؛ در گوشه‌ی سجاده‌هایمان، کور شدیم ! #یامهدی_ادرکنا 📕 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 ❤️ ما ۶ سینا با مرد ترسیده ای روبرو شد که نمی توانست اعتماد کند. قرارشان را شب در کافه ای دورتر از موسسه گذاشته بودند. ت.م که خبر داد مرد سفید است، سینا وارد کافه شد. صندلی را که عقب کشید تا بنشیند مرد تازه از دنیای خودش بیرون آمد : - دیر کردید؟ سینا گفت: - شما یه ربع زودتر اومدید! مرد عجله داشت برای گفتن حرفش، شاید هم ترسیده بود که دستانش را مقابل دهانش در هم قفل کرد و گفت: - از موسسه میام بیرون. همین فردا استعفا میدم! نمی مونم! سینا متناسب با حال مرد حرف زد: - بیرون بیایید وجدانتون هم راحت میشه! مرد از تکه سینا جاخورد! پشیمان بود از این که تا به حال چشم بسته کارمندشان بوده: - بمونم هم کاری از دستم بر نمیاد! اونا یه تیمن! مدام از خارج وجه واریزی داریم، حتی از آمریکا! می فهمید؟من می دونم پول هایی که واریز میشه از کجاست! اما توی موسسه دکتر میاریم برای سقط جنین! می فهمید یعنی چی؟ یعنی وقتی برای زن و دختر مردم این طور بی رحمانه برخورد می کنند و بیچارش می کنند برای من که دیگه هیچی! قلب سینا از حرف مرد به درد آمد: -دکتر! تو که گفتی.... مرد نگذاشت سینا حرفش را تمام کند و عصبی دستانش را روی میز کوبید و نالید: - من خودم تازه دارم اینا رو متوجه می شم!می فهمی..... تازه دارم متوجه می شم. تا حالا سرم توی آخور خودم بود.اما.... من نمی مونم. یه روزم نمی مونم.سینا غرید: - شما خودت هم با اینا بودی.مشارکت در جرم به پات نوشته میشه! مرد چشم ریز کرد و خم شد سمت سینا و گفت: - از کجا معلوم که با شما همکاری کنم، باز هم به همین جرم دستگیر نشم! سینا آرام بلند شد و کنار گوش مرد زمزمه کرد: - همکاری کنی هیچ مشکلی برات پیش نمیاد! تا فردا! یا علی! مرد با شنیدن یا علی چیزی درونش تکان خورد. به رفتن سینا نگاه کرد و زیر لب زمزمه کرد: یا علی طلسم شده بود و این کلمه طلسمش را باطل کرد انگار! به حماقت خودش لعن فرستاد. رابطه های خارج از حد معمول و سوء استفاده ها را می دیده و نمیدیده که کار موسسه در چه راستایی است و رفت و آمد زن ها، یک جریان است. ادامه دارد ┄┅┅✿💐🍃💕🌹🌸✿┅┅┄ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎓 🎒ــــلاس درس مهدویت 💠 شناخت امام مهدی"عج" از دوران تا جهانی: ⬅️ 🔹حکومت امام مهدی(عج) ✍..پس از کنار رفتن ابرهای تیره و تار، خورشید جهان افروز رخ می‌نماید و چشمان منتظرِ دشت و دمن را روشنی می‌بخشد. آری، پس از مبارزه ای فراگیر با فساد و تباهی و نامردمی، نوبت به استقرار حاکمیت دادگری می‌رسد و عدالت بر کرسی حکمرانی تکیه می‌زند تا هر کس و هر چیز را در جای خود قرار دهد و سهم هر پدیده ای را به مقتضای حقّ و داد بپردازد. ⌛️و بالاخره جهان و جهانیان شاهد حکومتی خواهند بود که سراسر حق و عدل است و کمترین ستم و ستمگری در گستره آن بر کسی نمی رود.حکومتی که مظهر صفات جمال و زیبایی پروردگار عالم است و در ساحت آن، بشر به تمامی آرمان‌های فراموش شده خود دست می‌یابد. 📚 ما در این فصل در چهار محور بحث خواهیم کرد: 1⃣ اهداف حکومت جهانی امام مهدی(عج) 2⃣راه کارها و برنامه‌های حکومت امام علیه السلام در حوزه‌های مختلف 3⃣دستاوردهای حکومت الهی دادگستر 4⃣ویژگی‌های حکومت 💎اهداف حکومت الف): 📌.. از آنجا که هدف از آفرینش مجموعه بزرگ هستی، کمال و نزدیکی هر چه بیشتر انسان به منبع همه کمالات یعنی حضرت حق تعالی می‌باشد و برای نیل به این آرمان بزرگ، باید ابزار و وسائل آن فراهم گردد، حکومت جهانی امام عصر علیه السلام در پی فراهم آوردن اسباب تقرب الی اللّه و برداشتن موانع از این مسیر است. 🔰البته انسان از دو بُعد جسم و جان ترکیب یافته است و نیازهای او نیز به دو بخش مادی و معنوی تقسیم می‌شود بنابراین برای رسیدن به کمال لازم است در هر دو جهت، حرکتی سنجیده و حساب شده داشته باشد و «عدالت» که ره آورد بزرگ حاکمیت الهی است ضامن سلامتِ رشد انسان در سیر مادی و معنوی است. 📋 بنابراین، اهداف حکومت امام دوازدهم عجل الله تعالی فرجه الشریف در دو محور رشد معنوی و اجرای عدالت و گسترش آن قابل طرح است. 🔗ادامه_دارد... ✍...پی نوشتها: 📚کتاب نگین آفرینش/جلد(1)..! "عج" ─═इई🍃🌷🍃ईइ═─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
إِلَهِی وَ أَنَا عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ قَائِمٌ بَیْنَ یَدَیْکَ مُتَوَسِّلٌ بِکَرَمِکَ إِلَیْکَ خدایا و من بنده تو و فرزند بنده توام،در برابرت ایستاده ام،به کرمت به حضرت تو متوسّلم إِلَهِی أَنَا عَبْدٌ أَتَنَصَّلُ إِلَیْکَ مِمَّا کُنْتُ أُوَاجِهُکَ بِهِ مِنْ قِلَّهِ اسْتِحْیَائِی مِنْ نَظَرِکَ وَ أَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْکَ إِذِ الْعَفْوُ نَعْتٌ لِکَرَمِکَ خدایا،بنده اى هستم،که به درگاهت از آنچه که با آن با تو روبرو بوده ام از کمى حیایم از مراقبتت نسبت به من بیزارى می جویم و از تو درخواست گذشت می کنم،زیرا گذشت صفتى درخور کرم توست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
« وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَىٰ سَوَاءٍ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ » ( ‌و چنانچه از خیانتکاری گروهی سخت می‌ترسی، در این صورت تو نیز با حفظ عدل و درستی، عهد آنها را نقض کن، که خدا خیانتکاران را دوست نمی‌دارد. ) «‌سوره انفال-آیه۵۸» 📚 @ketabkhanehmodafean
ادامه⬇️⬇️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♨️| 📚‌| دشتبان ✍‌| احمد دهقان 🌀‌| انتشارات: نیستان 🌍❇️ دشتبان، یک کتاب جهانی است داستان نوجوانی خاصه ی ایران نیست. اگر ترجمه شود خیلی راحت می تواند داستان یمن باشد، نوجوانی سوریه، آوارگی عراق، بیابانگردی افغانستان و…. نویسنده می خواسته بخشی از مصیبت تاریخ ایران را بگوید و مظلومیت و … را به تصویر بکشد. 💥❇️ اما کفایت می کند؛ هر کشوری که جنگ را تجربه کرده است اسم شخصیت های داستان را جا به جا کند آن وقت است که می بیند چقدر با حال و روز جنگ زدگیش همراه است. 💪❇️ توصیف فضا و شخصیت ها، در حدی است که تو را با قهرمانان داستان همراه می کند و با آنها برای زنده ماندن و اسیر شدن و نجات دیگران به تلاش وا می دارد. 😩❇️ داستان آوارگی خانواده ای که در جنگ عراق سر به کوه می گذارند و غارنشین می شوند. سرمای هوا، گرسنگی، کودکان مظلوم، پدری که همراه رزمندگان می شود، مادری که باردار است و…و مقاومت و روحیه و انرژی عجیبی که در این خانواده دیده می شود. طوری که در تمام داستان با اینکه دائم درد دارد و رنج ها را می گوید، اما خواننده به خاطر روحیه ی عجیب خانواده، حس می کند که از امیدش به زندگی و جنگیدنش با مشکلات خسته و ناامید نمی شود و می داند که پیروز میدان است. 📖❇️ این کتاب در مقابل تمام کتاب های خارجی که یأس و خستگی و سردرگمی بشر غربی، آمریکایی را نشان می دهد و فضا کاملا مأیوس کننده است، برهان و دلیل خوبی بر حقانیت انسان هایی است که متفاوت می اندیشند، متفاوت زندگی میکنند و حتی متفاوت می میرند. ✅ ❇️ به نوجوانان و بزرگان توصیه می شود مقایسه ای بین این کتاب و دیگر کتاب های خارجی نقد شده در این سایت انجام بدهند تا این تفاوت را به وضوح ببینند. ✌️❇️ نویسنده می خواسته نمایی از آغاز خلقت آدم را هم به تصویر بکشد برهنگی و خالی بودن ذهن بشریت….، برای همین قهرمان داستان را لخت و عور وارد صحنه دنیا می کند، در حالیکه گم گشته و در به در است تا این که با پلیس مواجه می شود و در خانه اش کنار همسرش ساکن می شود و پس از آن کم کم به همه چیز مسلط می شود. ✍❇️ در حالی که نویسنده نه علم درستی از خلقت و نه درک درستی از چرایی خلقت دارد و دقیقا مثل خودشان تمام افراد را در معامله ی جنایت ها، خیانت ها، شکم بارگی ها و لذت های انسان غربی می گذارد و داستان را جلو می برد. 📚 @ketabkhanehmodafean