yek aye yek ghese 14.mp3
3.25M
🍀#یک_آیه_یک_قصه
قسمت 4⃣1⃣
📜سوره مبارکه شعراء آیه ۷۹ و ۸۰
🔹الَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَ يَسْقِينِ وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ🔹
✅مناسب برای گروه سنی
#کودک_و_نوجوان
🔹 تولید رادیو قرآن
با صدای استاد #مریم_نشیبا
👈قابل استفاده برای والدین و مرببان فرهنگی
🎧❤️
@ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆 عصبانیت شبکه منوتو از کودکان اصفهانی
💪 پویش «ابرقهرمان ایران من» با موضوع معرفی زندگی سردار سلیمانی برای دانش آموزان، موجب خشم شبکه منوتو شد.😊
📚
@ketabkhanehmodafean
📚 #زنان_عنکبوتی
❤️#قسمت_چهل_سوم
ما ٧
سینا شماره شهاب را که دید خنده اش گرفت؛
- فروغ رو گم کردی؟
شهاب آرام زمزمه کرد:
- سینا! این فروغ بو برده انگار! امیر رو پیدا نمی کنم؟
- کجایی الان؟
-هیچ جا! بیمارستانم!
- شهاب؟
- بابا حس کردم شک کرده، اومدم درستش کنم، مجبور شدم با سید درگیر شم و بزنمش!
- یا حسین. تو و سید مگه به هم رسیدید؟الآن خوبه؟
شهاب گوشی را داد به سید که زیر مشت شهاب بدنش کوفته شده بود!
سید بدون این که حرف سینا را جواب بدهد، گفت؛
- بگو کجا بودم که شهاب مثل مرد عنکبوتی سرم آوار شد...... وزارت خونه! سینا سوتی کشید و گفت:
- ای داد بر من!
- ببین آقا امیر کجاست. زنگ زدم جواب ندادن! من شنود روی تلفن این آدم وزارت رو می خوام. نامه شو تنظیم کن!
- باشه. من یه تماسی با طرف هم بگیرم ببینم ردی از وزارتی توی موسسه داره یا نه!
فروغ همان شب خانه اش را تغییر داد. این به خاطر شکش به شهاب نبود بلکه امیر تاکید داشت این تاکتیک کاریشان است. سید یکی دو روز باید استراحت می کرد، سینا پیگیری ها را انجام داد. چون نیروی دولتی بود برای شنود تماس هایش کمی بیش تر از همیشه سر سختی از طرف قوه قضاییه نشان داده شد و همین نصف روز امیر را سوزاند. گزارشات ت. م مجهول های خوبی را معلوم کرد و پرانتز جدید هم باز کرد.
شهاب خودش را رساند به جلسه ساعت 9 شب. سید هم آمد با رنگ زردی که حرف جدید داشت؛
- آقا من صبح تا حالا که مرخصی بودم،
سینا با خنده سر تکان داد:
- منظورت ساعت 1 تا حالاست دیگه!
سید محل نگذاشت:
- یه دور ظاهر کار رو که مرور کنی فقط اینو متوجه می شی که اینا دارند سرعتی یه کاری رو انجام می دن که توی پیاماشون نیست. یعنی تاکید هست، اصرار هست، تلاش هست اما روی چی؟این رو نمی گن! بعد که تیم سایبری سرچ اینترنتی پیشرفته می کنه مطابی می بینی توی لایه دوم که تازه متوجه می شی که دارن برای چی تلاش می کنن! و البته دقت می کنن تا به نتیجه نرسیدن کارشون، مسئولین ایرانی متوجه نشن. بعد الآن کجان؟الان داره یه خط مستقیم کشیده می شه از یه موسسه تا سطح جامعه که مسول مملکتی ما هم داره کمک می ده من با سه تا تصویر سه نظریه خودم رو گفتم و کامل خطوط رو به هم رسوندم. فقط الآن که صفحه رو روشن میکنم، هیچ حرفی نمی زنم شما هم آخرش، دو کلمه ای که به ذهنتون می رسه رو بنویسید.
سید با توجه به تمام اطلاعات، خط سیر ذهنی خودش را نشان داد. دقایقی در سکوت پیش رفت و آخر صفحه دیتا که خاموش شد، سینا نوشته بود:
- پول و گناه!
شهاب نوشته بود:
_ تجارت و ناموس!
آرش نوشته بود:
انقلاب رنگی زنان!
و امیر که لب زد:
- مدلینگ!
سید دیگر حرفی نزد و امیر گفت:
- اینا دارن نفوذ می کنن برای گرفتن مجوز موسسات مدلینگ! یک کار به ظاهر آرام و بی تنش و دائمی و پر مخاطب! هم مورد نیاز مخاطب، هم سرمایه گذار؛ که نتیجه اش هم تجارت ناموس ایرانه، هم پول و گناه و هم در کشور هایی که نیاز داشته باشند؛ انقلاب رنگی!
بعد با تحکم گفت:
- سرعت می خوام....سرعت می خوام تو اطلاعات.
ادامه دارد
┄┅┅✿💐🍃💕🌹🌸✿┅┅┄
@ketabkhanehmodafean
#مناجات_شعبانیه
إِلَهِی وَ أَلْهِمْنِی وَلَها بِذِکْرِکَ إِلَى ذِکْرِکَ وَ هِمَّتِی فِی رَوْحِ نَجَاحِ أَسْمَائِکَ وَ مَحَلِّ قُدْسِکَ
خدایا،شیفتگى به ذکرت را پیوسته به من الهام فرما،و همّتم را در نسیم کامیابى نامهایت و جایگاه قدرست قرار ده.
إِلَهِی بِکَ عَلَیْکَ إِلا أَلْحَقْتَنِی بِمَحَلِّ أَهْلِ طَاعَتِکَ وَ الْمَثْوَى الصَّالِحِ مِنْ مَرْضَاتِکَ فَإِنِّی لا أَقْدِرُ لِنَفْسِی دَفْعا وَ لا أَمْلِکُ لَهَا نَفْعا
خدایا به حق خودت بر خودت،مرا به جایگاه اهل طاعتت،و جایگاه شایسته بر ساخته از خشنودی ات برسان،زیراکه من نه بر دفعى از خود قدرت دارم،و نه بر نفع خویش مالک هستم.
إِلَهِی أَنَا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الْمُذْنِبُ وَ مَمْلُوکُکَ الْمُنِیبُ [الْمَعِیبُ] فَلا تَجْعَلْنِی مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَکَ وَ حَجَبَهُ سَهْوُهُ عَنْ عَفْوِکَ
خدایا،من بنده ناتوان گنهکار توام،و مملوک توبه کننده به پیشگاهت، مرا از کسانی که رویت را از آنان برگرداندى قرار مده،و نه از کسانى که غفلتشان از بخششت محرومشان نموده.
#هرشب_یکفراز
#کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت
☘️💐☘️💐☘️💐
" الهے انْتَ اڪرم مِنْ تُسَلِّمُ الے البلا مِن ڪفیتہ و رَحمتہُ ... "
🔸مـــن همــہ شُـــوق تـــوام!
بنگر بہ #حال_مـــن ...
#گنـــاه ...
خروار خروار بہ #دل آدم وارد مےشود !
و با او عجین مےشود ..
و مثقال مثقال بایــــد خارج شود ...
#مصیبت است #تطهیر دل گناه گرفتہ ...💔
#گناه نکنیم
#ان_اللہ_یحب_توابینــــ
زندگیتان معطر به بوی صمیمیت با خدا"
👇👇👇
📚
@ketabkhanehmodafean
4_5823315104585746651.pdf
18.76M
📚عنوان : #شرح_جامع_مثنوی_معنوی
✍نویسنده : کریم زمانی
📖موضوع : شعر
4⃣جلد چهارم
📄تعداد صفحات : ۱۱۲۷
📚
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
تکنیکهای #تندخوانی خب! الان منتظر تکنیکهای عجیب و غریب تندخوانی هستیم!😊 به محض انجامدادن آنها س
#تکنیک_های_تندخوانی
شرایط استفاده از تکنیک ریتم با انگشت👇🏻
⚠️برای استفاده از این تکنیک ذکر چند نکته الزامی است:
✔ سرعت حرکت انگشت:
سرعتی که انگشتتان زیر کلمات حرکت میکند، بسیار مهم است. باید بدانید هر چه این سرعت بالاتر رود، سرعت مطالعهتان افزایش مییابد. نترسید و سرعت حرکت آن را بالا ببرید.😉
✔ استفاده از وسیلهای غیر از انگشت:
برای برخی از افراد، استفاده از انگشتشان سخت است و تصور میکنند در برخی از موارد مانع دیدشان میشود. آنها میتوانند به جای آن از نوک خودکار یا مدادی استفاده کنند.✏
✔نحوه حرکت انگشت:
باید توجه داشت که وقتی دارید انگشتتان را حرکت میدهید به سر خط میرسید، باید آنها را از روی صفحه برداشته و بر روی اول سطر بعدی قرار دهید.📖
🔸️علامتگذاری روی نوشتهها:
همانطور که در بخش قبلی به اهمیت #عبارت_خوانی اشاره شد، یکی از تمرینات بسیارمفید برای عادتکردن به عبارتخوانی به جای #کلمه_خوانی، تمرین علامتگذاری روی نوشتهها است.🙄
برای مثال میتوانید ۲۰ صفحه از #کتابی را که قصد مطالعه دارید، علامتگذاری کنید.
چگونه؟!🤔
یک مداد بردارید. از اولین سطر شروع کنید. لغات را دوتا دوتا یا سهتا سهتا درون یک پرانتز قرار دهید. بستگی به طول کلمات و حروفاضافه، این تقسیمبندی را انجام دهید.🧐
تیز حس باشید!!!😊
این کار به شدت به #سرعت_مطالعهتان خواهد افزود به این صورت که شما یاد میگیرید در یک نگاه، به یک کلمه نگاه نکنید و به یک گروه کلمه توجه داشته باشید!🤓
این روش فوقالعاده کاربردی است. امیدواریم حتما از آن استفاده کنید.😑
ادامه داره... :)
#نکات_کتابخوانی
#بیسوادی
📚
@ketabkhanehmodafean
📚 #زنان_عنکبوتی
❤️#قسمت_چهل_چهارم
سید ابرو در هم کشید و گفت:
- نکنه این برنامه گروه موسیقی زیرزمینی که تازه راه انداختند، یه مشغولیت باشه برای ما، تا ابن بحث رو به نتیجه برسونن!
امیر بی حرف سر تکان داد. سکوتش اما چند دقیقه بیشتر طول نکشید:
- تا فردا جواب ت.م دوتا موسسه دیگه به اضافه جواب تمام شهرستان ها به اضافه اسامی تمام زنانی که مسئول این شهرستان ها هستن رو می خوام.
بی اختیار نگاه همه روی آرش زوم شد و صدای امیر بلند تر:
- آرش تا فردا! تا فردا!
کسی آن شب خانه نرفت حتی سید که از درد یکی دو بار دم کرده گل پر را لیوانی بالا کشید و تا خود صبح با رنگ پریده کنار صدرا نشست تا رمزگشایی کند. صدرا مغز ریاضی مجموعه بود و کنار همه گروه ها می بود که امشب سید او را نشانده بود تا بتواند از فرو ریختن جوانان ایران جلوگیری کند. حاجی هم با امیر آنچه که باید و نباید داشت را طبق فرمول همیشگی بستند و منتظر بررسی های بچه بودند تا جاهای خالی را پر کنند.
صدرا با آرامش خودش روی کلمات رمز کار می کرد و سید با قیافه درهم اطلاعات او را در جاهای خالی جا می داد. سینا هم یک اسم داد که ایمیلش را کترل کنند، مثل این که با فروغ ارتباط بالایی داشت صاحب این اسم! یک ساعتی زمان گذاشتند روی بررسی ایمیل المیرا. وقتی صدرا صدایش را بلند کرد و بچه ها را فراخواند یک نقطه روشن پیدا کرده بود:
- ایمیلی که به نام المیرا بود در حقیقت برای فتانس.یعنی من فتانه رو حک کردم!
حالا غیر از چشمان صدرا و سید، چشمان سینا و آرش و هوش شهاب جمع حرف های صدرا شده بود:
- هشت تا اسم دیگه که خودمون تو این مدت ردشون رو زدیم.
- با هشت تا شهر!
- هشت نفری که رابط شهر های مورد نظر هستند.
مطالب داشت طوری روشن می شد که خواب و خستگی دیگر برای بچه ها معنا نداشت.
آرش سینا را کنار خودش در اتاق نگه داشت و تا ایمیل فتانه را با اسامی که از صحبت های فروغ درآورده بودند تطبیق نداد و ارتباط ها را تکمیل نکرد؛ و تا از میان اطلاعات مرد داخل موسسه، حساب های مالی و ارتباطشان با شبکه..... نگذاشت سینا کنار سید نماز شبش را بخواند. سید که قامت بست یه ربع به اذان بود سینا کاسه پسته را گذاشت کنار سجاده سید و رو به شهاب کرد و گفت:
- بی رحم
شهاب آستین لباسش را پایین داد و کنار سید ایستاد:
- می میرم براش!
بعد از نماز صبح سید نگذاشت بچه ها بلند شوند. طنین آرام زیارت عاشورا سید بقیه کادر را هم از پشت سیستم کشید کنار و تا توسلش رنگ و بوی گریه نگرفت، رنگ به صورت و توان به جان ها برنگشت!
کار بچه ها روی کلمات رمز، ارتباط شبکه داخلی را با خارج دقیق مشخص کرد! سینا در جا پرسید:
- دوباره سفارتخانه ها؟
شهاب روی تخته خطوط موازی کشید و با خط های عمودی قطع کرد. خطوطی که دایره وار گرد هم چرخیدند و پایانش شد طرح خانه عنکبوت:
- ما با یک بافته در هم تنیده طرف هستیم که صدر و ذیلش حساب شده و تحت کنترلشونه. شروع خوبی داشتن و جامعه شناسانه وارد شدن. الان هم تیم بندیشون رو دارن تکمیل می کنن تا شروع ضربه!
امیر بلند شد ماژیک را برداشت و کنار طرح عنکبوت نوشت....
( و سست ترین خانه ها، خانه عنکبوت است.)
در ماژیک را بست و رو به سینا گفت:
- بسم الله
سینا با اشاره به پوشه مقابلش گفت:
- اطلاعات کامل افردی که کارمند دو تا موسسه بعدی هستند و شرکت ها و موسساتی که با فروغ همکاری می کنند و مسیر آمد بودجه و مسیر خروج بودجه توسط افراد و موسسات و احتمالا مزون ها و آتلیه ها و آرایشگاه ها رو داریم. البته روی بعضی از پادو های استخر ها و باشگاه ها هم داریم کار می کنیم!
فروغ اشرفی 55 ساله. صاحب امتیاز و مسئول موسسه که تحت عنوان موسسه ترویج فرهنگ مد ایرانیان داره مجوز می گیره. بیست نفر کادر زن داره و چهار نیروی مرد. توی تهران سه تا موسسه رو پول فراوان ریخته و کادر چیده تا کار کنه. تا حالا چند دوره فشن و آموزشگاه مدلینگ مخفیانه داشته و اساتید مرد، عکاسا مرد و مدلا زن هستند. اساس نامه دارن و آیین نامه آموزشی که نکته جالب آیین نامش اینه که مدلا باید در فضای آموزشی به دور از هرگونه پوشش اداری حضور داشته باشند!
سینا سرش را بالا آورده و لب برچید. با کمی مکث ادامه داد:
- با استاد مرد! داره جنایی میشه و البته باتلاقی!
شهاب لب زد:
- حرفت هم راسته هم درست. البته اگه افکار عمومی بفهمه که این کار جنایته! الآن توی دنیا به کسی که آدم میکشه میگن جنایت کار، اما اون کسی که می زنه روح و روان و اندیشه آدما رو له می کنه و پر از شبهه، زندگیا رو لجن مال می کنه رو نمی گن جانی! این فروغ و فتانه یه خائنن آقا! خائن!
ادامه دارد
┄┅┅✿💐🍃💕🌹🌸✿┅┅┄
@ketabkhanehmodafean
#مناجات_شعبانیه
إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَهِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَهً بِعِزِّ قُدْسِکَ
خداى کمال جدایى از مخلوقات را،براى رسین کامل به خودت به من ارزانى کن،و دیدگان دلهایمان را به پرتو نگاه به سوى خویش روشن کن،تا دیدگان دل پرده هاى نور را دریده و به سرچشمه عظمت دست یابد،و جانهایمان آویخته به شگوه قدست گردد،
إِلَهِی وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَکَ وَ لاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِکَ فَنَاجَیْتَهُ سِرّا وَ عَمِلَ لَکَ جَهْرا.
خدایا مرا از کسانى قرار ده که آوازشان دادى،پس پاسخت دادند،به آنها توجه فرمودى،پس در برابر بزرگی ات مدهوش شدند،و با آنان راز پنهان گفتى و آنان آشکارا براى تو کار کردند..
#هرشب_یکفراز
#کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت
{ ما یقین داریم، آن سوی افق مردی هست!
#مرد اگر هست؛ بدانید که #ناوردی هست! }
آن "مَــرد" آمـد !
آن مَــرد بَعد از "ناوَرد" آمـد !
ناورد؛ نبردیست میان نور و تاریکی !
...................... ؛
آن مَــرد دَر نور آمـد ...
| ما لشکریان همین #ناورد یم که "نقطه چین" تاریخ را با شکست تاریکی، پُر خواهیم کرد!
آنوقت ؛
آن مرد، در نور، خواهد آمد 🏳 |
#یامهدی_ادرکنا
#ThePromisedSaviour
📚
@ketabkhanehmodafean