eitaa logo
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
1.7هزار فایل
آیدی مدیر کانال @Mohamadjalili1 ادمین پاسخگو @Mesbaholhodaaa 👈 انتشار مطالب و فایل ها با ذکر آیدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 ❤️ ما ٧ سینا شماره شهاب را که دید خنده اش گرفت؛ - فروغ رو گم کردی؟ شهاب آرام زمزمه کرد: - سینا! این فروغ بو برده انگار! امیر رو پیدا نمی کنم؟ - کجایی الان؟ -هیچ جا! بیمارستانم! - شهاب؟ - بابا حس کردم شک کرده، اومدم درستش کنم، مجبور شدم با سید درگیر شم و بزنمش! - یا حسین. تو و سید مگه به هم رسیدید؟الآن خوبه؟ شهاب گوشی را داد به سید که زیر مشت شهاب بدنش کوفته شده بود! سید بدون این که حرف سینا را جواب بدهد، گفت؛ - بگو کجا بودم که شهاب مثل مرد عنکبوتی سرم آوار شد...... وزارت خونه! سینا سوتی کشید و گفت: - ای داد بر من! - ببین آقا امیر کجاست. زنگ زدم جواب ندادن! من شنود روی تلفن این آدم وزارت رو می خوام. نامه شو تنظیم کن! - باشه. من یه تماسی با طرف هم بگیرم ببینم ردی از وزارتی توی موسسه داره یا نه! فروغ همان شب خانه اش را تغییر داد. این به خاطر شکش به شهاب نبود بلکه امیر تاکید داشت این تاکتیک کاریشان است. سید یکی دو روز باید استراحت می کرد، سینا پیگیری ها را انجام داد. چون نیروی دولتی بود برای شنود تماس هایش کمی بیش تر از همیشه سر سختی از طرف قوه قضاییه نشان داده شد و همین نصف روز امیر را سوزاند. گزارشات ت. م مجهول های خوبی را معلوم کرد و پرانتز جدید هم باز کرد. شهاب خودش را رساند به جلسه ساعت 9 شب. سید هم آمد با رنگ زردی که حرف جدید داشت؛ - آقا من صبح تا حالا که مرخصی بودم، سینا با خنده سر تکان داد: - منظورت ساعت 1 تا حالاست دیگه! سید محل نگذاشت: - یه دور ظاهر کار رو که مرور کنی فقط اینو متوجه می شی که اینا دارند سرعتی یه کاری رو انجام می دن که توی پیاماشون نیست. یعنی تاکید هست، اصرار هست، تلاش هست اما روی چی؟این رو نمی گن! بعد که تیم سایبری سرچ اینترنتی پیشرفته می کنه مطابی می بینی توی لایه دوم که تازه متوجه می شی که دارن برای چی تلاش می کنن! و البته دقت می کنن تا به نتیجه نرسیدن کارشون، مسئولین ایرانی متوجه نشن. بعد الآن کجان؟الان داره یه خط مستقیم کشیده می شه از یه موسسه تا سطح جامعه که مسول مملکتی ما هم داره کمک می ده من با سه تا تصویر سه نظریه خودم رو گفتم و کامل خطوط رو به هم رسوندم. فقط الآن که صفحه رو روشن میکنم، هیچ حرفی نمی زنم شما هم آخرش، دو کلمه ای که به ذهنتون می رسه رو بنویسید. سید با توجه به تمام اطلاعات، خط سیر ذهنی خودش را نشان داد. دقایقی در سکوت پیش رفت و آخر صفحه دیتا که خاموش شد، سینا نوشته بود: - پول و گناه! شهاب نوشته بود: _ تجارت و ناموس! آرش نوشته بود: انقلاب رنگی زنان! و امیر که لب زد: - مدلینگ! سید دیگر حرفی نزد و امیر گفت: - اینا دارن نفوذ می کنن برای گرفتن مجوز موسسات مدلینگ! یک کار به ظاهر آرام و بی تنش و دائمی و پر مخاطب! هم مورد نیاز مخاطب، هم سرمایه گذار؛ که نتیجه اش هم تجارت ناموس ایرانه، هم پول و گناه و هم در کشور هایی که نیاز داشته باشند؛ انقلاب رنگی! بعد با تحکم گفت: - سرعت می خوام....سرعت می خوام تو اطلاعات. ادامه دارد ┄┅┅✿💐🍃💕🌹🌸✿┅┅┄ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
إِلَهِی وَ أَلْهِمْنِی وَلَها بِذِکْرِکَ إِلَى ذِکْرِکَ وَ هِمَّتِی فِی رَوْحِ نَجَاحِ أَسْمَائِکَ وَ مَحَلِّ قُدْسِکَ خدایا،شیفتگى به ذکرت را پیوسته به من الهام فرما،و همّتم را در نسیم کامیابى نامهایت و جایگاه قدرست قرار ده. إِلَهِی بِکَ عَلَیْکَ إِلا أَلْحَقْتَنِی بِمَحَلِّ أَهْلِ طَاعَتِکَ وَ الْمَثْوَى الصَّالِحِ مِنْ مَرْضَاتِکَ فَإِنِّی لا أَقْدِرُ لِنَفْسِی دَفْعا وَ لا أَمْلِکُ لَهَا نَفْعا خدایا به حق خودت بر خودت،مرا به جایگاه اهل طاعتت،و جایگاه شایسته بر ساخته از خشنودی ات برسان،زیراکه من نه بر دفعى از خود قدرت دارم،و نه بر نفع خویش مالک هستم. إِلَهِی أَنَا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الْمُذْنِبُ وَ مَمْلُوکُکَ الْمُنِیبُ [الْمَعِیبُ] فَلا تَجْعَلْنِی مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَکَ وَ حَجَبَهُ سَهْوُهُ عَنْ عَفْوِکَ خدایا،من بنده ناتوان گنهکار توام،و مملوک توبه کننده به پیشگاهت، مرا از کسانی که رویت را از آنان برگرداندى قرار مده،و نه از کسانى که غفلتشان از بخششت محرومشان نموده.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘️💐☘️💐☘️💐 " الهے انْتَ اڪرم مِنْ تُسَلِّمُ الے البلا مِن ڪفیتہ و رَحمتہُ ... " 🔸مـــن همــہ شُـــوق تـــوام! بنگر بہ ... ... خروار خروار بہ آدم وارد مےشود ! و با او عجین مےشود .. و مثقال مثقال بایــــد خارج شود ... است دل گناه گرفتہ ...💔 نکنیم زندگیتان معطر به بوی صمیمیت با خدا" 👇👇👇 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5823315104585746651.pdf
18.76M
📚عنوان : ✍نویسنده : کریم زمانی 📖موضوع : شعر 4⃣جلد چهارم 📄تعداد صفحات : ۱۱۲۷ 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
تکنیک‌های #تندخوانی خب! الان منتظر تکنیک‌های عجیب و غریب تندخوانی هستیم!😊 به محض انجام‌دادن آن‌ها س
‌ شرایط استفاده از تکنیک ریتم با انگشت👇🏻‌ ‌ ⚠️برای استفاده از این تکنیک ذکر چند نکته الزامی است:‌ ‌ ✔ سرعت حرکت انگشت: سرعتی که انگشت‌تان زیر کلمات حرکت می‌کند، بسیار مهم است. باید بدانید هر چه این سرعت بالاتر رود، سرعت مطالعه‌تان افزایش می‌یابد. نترسید و سرعت حرکت آن را بالا ببرید.😉‌ ‌ ✔ استفاده از وسیله‌ای غیر از انگشت: برای برخی از افراد، استفاده از انگشت‌شان سخت است و تصور می‌کنند در برخی از موارد مانع دیدشان می‌شود. آن‌ها می‌توانند به جای آن از نوک خودکار یا مدادی استفاده کنند.✏‌ ‌ ✔نحوه حرکت انگشت: باید توجه داشت که وقتی دارید انگشت‌تان را حرکت می‌دهید به سر خط می‌رسید، باید آن‌ها را از روی صفحه برداشته و بر روی اول سطر بعدی قرار دهید.📖‌ ‌ ‌ 🔸️علامت‌گذاری روی نوشته‌ها: همانطور که در بخش قبلی به اهمیت اشاره شد، یکی از تمرینات بسیارمفید برای عادت‌کردن به عبارت‌خوانی به جای ، تمرین علامت‌گذاری روی نوشته‌ها است.🙄‌ ‌ برای مثال می‌توانید ۲۰ صفحه از را که قصد مطالعه دارید، علامت‌گذاری کنید. چگونه؟!🤔‌ ‌ یک مداد بردارید. از اولین سطر شروع کنید. لغات را دوتا دوتا یا سه‌تا سه‌تا درون یک پرانتز قرار دهید. بستگی به طول کلمات و حروف‌اضافه، این تقسیم‌بندی را انجام دهید.🧐‌ ‌ تیز حس باشید!!!😊 این کار به شدت به خواهد افزود به این صورت که شما یاد می‌گیرید در یک نگاه، به یک کلمه نگاه نکنید و به یک گروه کلمه توجه داشته باشید!🤓 این روش فوق‌العاده کاربردی است. امیدواریم حتما از آن استفاده کنید.😑‌ ‌ ‌ ادامه داره... :) 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 ❤️ سید ابرو در هم کشید و گفت: - نکنه این برنامه گروه موسیقی زیرزمینی که تازه راه انداختند، یه مشغولیت باشه برای ما، تا ابن بحث رو به نتیجه برسونن! امیر بی حرف سر تکان داد. سکوتش اما چند دقیقه بیشتر طول نکشید: - تا فردا جواب ت.م دوتا موسسه دیگه به اضافه جواب تمام شهرستان ها به اضافه اسامی تمام زنانی که مسئول این شهرستان ها هستن رو می خوام. بی اختیار نگاه همه روی آرش زوم شد و صدای امیر بلند تر: - آرش تا فردا! تا فردا! کسی آن شب خانه نرفت حتی سید که از درد یکی دو بار دم کرده گل پر را لیوانی بالا کشید و تا خود صبح با رنگ پریده کنار صدرا نشست تا رمزگشایی کند. صدرا مغز ریاضی مجموعه بود و کنار همه گروه ها می بود که امشب سید او را نشانده بود تا بتواند از فرو ریختن جوانان ایران جلوگیری کند. حاجی هم با امیر آنچه که باید و نباید داشت را طبق فرمول همیشگی بستند و منتظر بررسی های بچه بودند تا جاهای خالی را پر کنند. صدرا با آرامش خودش روی کلمات رمز کار می کرد و سید با قیافه درهم اطلاعات او را در جاهای خالی جا می داد. سینا هم یک اسم داد که ایمیلش را کترل کنند، مثل این که با فروغ ارتباط بالایی داشت صاحب این اسم! یک ساعتی زمان گذاشتند روی بررسی ایمیل المیرا. وقتی صدرا صدایش را بلند کرد و بچه ها را فراخواند یک نقطه روشن پیدا کرده بود: - ایمیلی که به نام المیرا بود در حقیقت برای فتانس.یعنی من فتانه رو حک کردم! حالا غیر از چشمان صدرا و سید، چشمان سینا و آرش و هوش شهاب جمع حرف های صدرا شده بود: - هشت تا اسم دیگه که خودمون تو این مدت ردشون رو زدیم. - با هشت تا شهر! - هشت نفری که رابط شهر های مورد نظر هستند. مطالب داشت طوری روشن می شد که خواب و خستگی دیگر برای بچه ها معنا نداشت. آرش سینا را کنار خودش در اتاق نگه داشت و تا ایمیل فتانه را با اسامی که از صحبت های فروغ درآورده بودند تطبیق نداد و ارتباط ها را تکمیل نکرد؛ و تا از میان اطلاعات مرد داخل موسسه، حساب های مالی و ارتباطشان با شبکه..... نگذاشت سینا کنار سید نماز شبش را بخواند. سید که قامت بست یه ربع به اذان بود سینا کاسه پسته را گذاشت کنار سجاده سید و رو به شهاب کرد و گفت: - بی رحم شهاب آستین لباسش را پایین داد و کنار سید ایستاد: - می میرم براش! بعد از نماز صبح سید نگذاشت بچه ها بلند شوند. طنین آرام زیارت عاشورا سید بقیه کادر را هم از پشت سیستم کشید کنار و تا توسلش رنگ و بوی گریه نگرفت، رنگ به صورت و توان به جان ها برنگشت! کار بچه ها روی کلمات رمز، ارتباط شبکه داخلی را با خارج دقیق مشخص کرد! سینا در جا پرسید: - دوباره سفارتخانه ها؟ شهاب روی تخته خطوط موازی کشید و با خط های عمودی قطع کرد. خطوطی که دایره وار گرد هم چرخیدند و پایانش شد طرح خانه عنکبوت: - ما با یک بافته در هم تنیده طرف هستیم که صدر و ذیلش حساب شده و تحت کنترلشونه. شروع خوبی داشتن و جامعه شناسانه وارد شدن. الان هم تیم بندیشون رو دارن تکمیل می کنن تا شروع ضربه! امیر بلند شد ماژیک را برداشت و کنار طرح عنکبوت نوشت.... ( و سست ترین خانه ها، خانه عنکبوت است.) در ماژیک را بست و رو به سینا گفت: - بسم الله سینا با اشاره به پوشه مقابلش گفت: - اطلاعات کامل افردی که کارمند دو تا موسسه بعدی هستند و شرکت ها و موسساتی که با فروغ همکاری می کنند و مسیر آمد بودجه و مسیر خروج بودجه توسط افراد و موسسات و احتمالا مزون ها و آتلیه ها و آرایشگاه ها رو داریم. البته روی بعضی از پادو های استخر ها و باشگاه ها هم داریم کار می کنیم! فروغ اشرفی 55 ساله. صاحب امتیاز و مسئول موسسه که تحت عنوان موسسه ترویج فرهنگ مد ایرانیان داره مجوز می گیره. بیست نفر کادر زن داره و چهار نیروی مرد. توی تهران سه تا موسسه رو پول فراوان ریخته و کادر چیده تا کار کنه. تا حالا چند دوره فشن و آموزشگاه مدلینگ مخفیانه داشته و اساتید مرد، عکاسا مرد و مدلا زن هستند. اساس نامه دارن و آیین نامه آموزشی که نکته جالب آیین نامش اینه که مدلا باید در فضای آموزشی به دور از هرگونه پوشش اداری حضور داشته باشند! سینا سرش را بالا آورده و لب برچید. با کمی مکث ادامه داد: - با استاد مرد! داره جنایی میشه و البته باتلاقی! شهاب لب زد: - حرفت هم راسته هم درست. البته اگه افکار عمومی بفهمه که این کار جنایته! الآن توی دنیا به کسی که آدم میکشه میگن جنایت کار، اما اون کسی که می زنه روح و روان و اندیشه آدما رو له می کنه و پر از شبهه، زندگیا رو لجن مال می کنه رو نمی گن جانی! این فروغ و فتانه یه خائنن آقا! خائن! ادامه دارد ┄┅┅✿💐🍃💕🌹🌸✿┅┅┄ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَهِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَهً بِعِزِّ قُدْسِکَ خداى کمال جدایى از مخلوقات را،براى رسین کامل به خودت به من ارزانى کن،و دیدگان دلهایمان را به پرتو نگاه به سوى خویش روشن کن،تا دیدگان دل پرده هاى نور را دریده و به سرچشمه عظمت دست یابد،و جانهایمان آویخته به شگوه قدست گردد، إِلَهِی وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَکَ وَ لاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِکَ فَنَاجَیْتَهُ سِرّا وَ عَمِلَ لَکَ جَهْرا.  خدایا مرا از کسانى قرار ده که آوازشان دادى،پس پاسخت دادند،به آنها توجه فرمودى،پس در برابر بزرگی ات مدهوش شدند،و با آنان راز پنهان گفتى و آنان آشکارا براى تو کار کردند..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
{ ما یقین داریم، آن سوی افق مردی هست! اگر هست؛ بدانید که هست! } آن "مَــرد" آمـد ! آن مَــرد بَعد از "ناوَرد" آمـد ! ناورد؛ نبردی‌ست میان نور و تاریکی ! ...................... ؛ آن مَــرد دَر نور آمـد ... | ما لشکریان همین یم که "نقطه چین" تاریخ را با شکست تاریکی، پُر خواهیم کرد! آنوقت ؛ آن مرد، در نور، خواهد آمد 🏳 | 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توسعه_و_تمدن_غرب.pdf
1.85M
✍🏻 این کتاب دارای ۱۹ فصل بوده و موضوع اصلی آن بررسی مفهوم توسعه مبتنی بر مبانی معرفتی و تاریخی تمدن غرب است. فصول مختلف این کتاب طی درسال‌های ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۶ به صورت سلسله مقالاتی تحت عنوان «تحقیقی مکتبی در باب توسعه و مبانی تمدن غرب» در ماهنامهٔ جهاد به قلم شهیدآوینی به چاپ رسیده‌است. این کتاب تاکنون به چاپ‌های متعددی رسیده است. 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 ❤️ امیر سری تکان داد و گفت: - این فروغ چند تا هم اعزام مدلینگ به کشور دبی داشته. دخترا رو به اسم فشن شو می برده و بعد هم فضا رو طوری براشون فراهم می کرده که سراغ کار هی دیگه برن بی دغدغه! سکوت اتاق از روی استیصال نبود، تاسف مشترک وقتی به درد می رسد که تو بیداری و بینایی؛ اما کسانی هستند که خودشان را در سیلاب می اندازند و به روی غرق نجاتشان چنگ می کشند. می روند تا غرق شوند. الآن در جامعه این افراد و کارهایشان برای زن ها نماد تمدن هستند و امیر و یارانش نماد......؟ فضای مجازی که پر شده از بدگویی به همین پاسداران امنیت! امیر رو به سید گفت: - این آقای وزارت خونه ای منصبش چیه؟ سید نگاهی به جمع کرد و گفت: - .......وزیر! - چی؟......وزیر؟ - قلابی یا رسمی؟ - .... یا .....سید؟ سید دست گذاشت زیر چانه اش و گفت: - متاسفانه ...... وزارت خونه ی ...... امیر همانگونه که نگاهش مات بود لب زد: - یه گذشته ای داره و یک دلیل برای ارتباط حالاش با دار و دسته ی فروغ. هر دو تاش و البته میزان ارتباط با فروغ! رو کرد سمت آرش: - ارتباط ماهواره ای اینا رو ردگیری کن و ذره ای از کارشون دیگه ازت پنهون نمونه! بلیط هم بگیر باری من. برای ساعت چهار فردا؛ شیراز! بلند شد تا برود و دوباره برگشت سمت آرش: - نقشه کامل از محل رفت و آمد این نه زن، نقشه محل مسکونی و محل کارشون، میزان ارتباط کاری هر شهرستان در خود اون شهر با موسسات همسوشون رو می خوام! حامد رو توجیه کن تا کمکت کنه! قبل از این که در را باز کند سید گفت: - مشکل من رو حل کنید. امیر تمام صورت برگشت سمت سید: - به ما سخت اجازه میدن که روی این مسئول سوار باشیم. امیر سری به تاسف تکان داد و گفت: - تا میرم گزارش تیم خانم سعیدی رو بگیرم برات بیارم، نامه رو تنظیم کن خودم پیگیر میشم.... برای تو دو روز هم کافیه! به طول زمان فکر نکن به داده ها و دریافت ها و توان خودت فکر کن. نمیشه کاری کرد! ایمیل هاشو هم با دقت بررسی کن. ایمیل های فروغ را هم همین طور. شبکه ای کنترل کنی اتصالات رو پیدا می کنی. همه اینا تا فردا! برو سمت سفارت خونه ها! کمک شهاب کن! هنوز اسم شهاب کامل از دهان امیر بیرون نیامده بود که صدرا سراسیمه رسید: - آقا سید این برای یک ساعت دیگه مچ شده! سر همه خم شد روی برگه ای که صدرا آورده بود. اول از همه شهاب واکنش نشون داد و بدون اینکه توضیحی بدهد از اتاق بیرون رفت. سید در نگاه امیر خیره شد و گفت: - قرار تمام عوامل با فروغ! مکان رو نگفته اما! شهاب که رفت امیر برگشت و نشست پشت صفحه مانیتور. نگاه همه خیره به صفحه بود و مسیر شهاب را دنبال می کردند. برای امیر مهم بود قبل از آن که عملیاتی در کشور رخ بدهد، شناسایی و پیشگیری کند. اما این هم مهم بود که به دشمن حالی کند هر جایی باشند، نیروهایش مثل عقاب بالای سرشان هستند. این چند پرونده که در سال های اخیر کار کرده بودند همه اش مقابله با افرادی بود که در همین آب و خاک بزرگ شده بودند؛ اما به خاطر پول و شهرت و شهوت، خیانت های وحشتناکی در حق مردم ایران کرده بودند. سینا همیشه می گفت «نگویید خیانت بگویید جنایت.» امیر مردم کشورش را دوست داشت. ایران را می پرستید؛ آن قدری که با وجود رتبه دو رقمی کنکور و بورسیه شدن در کانادا و دعوت نامه داشتن از چند دانشگاه برتر دنیا، باز هم دلش خواسته بود که همین جا بماند و از دیدن همین آب و هوا و مردمش در کوچه و خیابان لذت ببرد. این فقط حال خودش نبود، شهاب هم برگزیده جشواره خوارزمی بود و تیم آرش که برگزیده ریاضی بودند و برترین هکرها و رمز شکن های دنیا! زیر لب برای سلامتی شهاب دعا خواند و چشم دوخت به صفحه ها که مسیر حرکت شهاب و آن ها را نشان می داد. شهاب با موتور خودش را رساند به آخرین محلی که فروغ مستقر بود. تا رسید، فروغ در ماشینی شاستی بلند کنار مردی سوار شد که راننده اش اولین برا دیده می شد. شهاب گزارش حرکت را به آرش داد. بچه ها پشت سیستم مستقر بودندو مسیر وقتی برایشان پر سوال شد که حرکت شد به سمت پیست آب علی. سینا متاسف گفت: - شهاب لباس مناسب اونجا تنش نیست! امیر صلاح نمی دید تیم ارسال کند. باید موقعیت را در نظر می گرفتند. شهاب از تیررس دوربین های شهری دور شده بود و تنها راه ارتباطی خودش بود: - تمام دوستان شاسی بلند اون خونه این جان و من! آقا اگه سوار شدن برن پشت کوه منم میرم ارتباط قطع شد نگران نشید! صدای شهاب کمی می لرزید و سینا دوباره غر زد: - لباسش کمه. سرده اونجا!و مشت کوبید روی میز. شهاب تماس گرفت و گفت: - آقا من شارژ موبایلم رو نیاز دارم. شاید نتونم مدام تماس بگیرم. اما تصویر رو می فرستم. ادامه دارد ┄┅┅✿💐🍃💕🌹🌸✿┅┅┄ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎓 🎒ــــلاس درس مهدویت 💠 شناخت امام مهدی"عج" از دوران تا جهانی: ⬅️ 🔰حکومت امام مهدی(عج) 1⃣ رشد معنوی: ✍..برای پی بردن به ارزش و والایی هدف‌های یاد شده، لازم است نگاهی گذرا به حیات بشر در طول حاکمیت طاغوت‌ها بیفکنیم.در طول زندگی انسان، به دور از حکومت حجّت الهی، معنویت و ارزشهای معنوی چه جایگاهی داشته است؟ آیا جز این است که بشریت گم گشته و راه گم کرده، پیوسته در مسیر انحطاط معنوی گام برداشته و با پیروی از تمایلات نفسانی و وسوسه‌های شیطانی یک یک زیبایی‌ها و خوبیهای حیات خود را به فراموشی سپرده و با دست خود آنها را در گورستان شهوات دفن کرده است؟! 🔰پاکی و پاکدامنی، صداقت و درستکاری، تعاون و همکاری، گذشت و ایثار، احسان و نیکوکاری، جای خود را به هواپرستی و شهوترانی، دروغ و دغل بازی، خودمحوری و موقعیت جویی، خیانت و جنایت و زیاده خواهی و افزون طلبی داده است. و در یک کلمه معنویت در زندگی بشر نفس‌های آخر را می‌کشد و در بسیاری از نواحی و برای بسیاری از آدم نماها اثری از آن باقی نمانده است!! 🌐حکومت آخرین ذخیره الهی در راستای زنده ساختن این بخش از وجود انسان گام بر می‌دارد و برای جان بخشیدن به این مرده مردار گشته تلاش می‌کند؛ تا طعم شیرین حیات واقعی و زندگی حقیقی را به آدم‌های مسجودِ ملائک بچشاند و به همگان یادآوری کند که از ابتدا مقرر شده بود که آنان در چنان حیاتی تنفس کنند و عطر پاکی‌ها و خوبی‌ها را با مشام جان، استشمام کنند. 📚چنانکه قرآن می‌فرماید: یا اَیهَا الَّذینَ امَنُوا اسْتَجیبُوا لِلّهِ وَلِلرَّسُول اِذا دَعاکُم لِما یحْییکُم... [۱] ؛ 👈ای گروه مؤمنان آنگاه که خداوند و پیامبر، شما را به سوی آنچه شما را زنده می‌کند می‌خوانند، آنها را اجابت کنید و به ندای آنها لبیک گوئید. 📌بنابراین حیات معنوی که امتیاز بنی آدم از حیوانات است، بخش عمده و قسمت اصلی وجود انسان را تشکیل می‌دهد زیرا که آدمی با برخورداری از همین حیات است که «آدم» نامیده شده است و همین حیات است که او را به خداوند حیات آفرین می‌رساند و به مقام قرب او نائل می‌سازد. 🔹 از این رو در زمان حاکمیت ولی پروردگار، این بخش از وجود آدمی سروسامان می‌گیرد و ارزش‌های انسانی در همه ابعاد زندگی رونق و طراوت می‌یابد. صفا و صمیمیت، ایثار و وفا، راستی و درستی و.. . همه آنچه به عنوان «خوبی» از آن یاد می‌شود، همه جا را فرا می‌گیرد. ⬆️ البتّه رسیدن به این هدف بزرگ و نقطه درخشان، نیاز به برنامه ای دقیق و جامع دارد که در بخش‌های آینده بیان خواهد شد. 🔗ادامه_دارد... ✍...پی نوشتها: 📂[۱]. سوره انفال، آیه ۲۴.! 📚کتاب نگین آفرینش/جلد(1)..! "عج" ─═इई🍃🌷🍃ईइ═─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
إِلَهِی لَمْ أُسَلِّطْ عَلَى حُسْنِ ظَنِّی قُنُوطَ الْإِیَاسِ وَ لا انْقَطَعَ رَجَائِی مِنْ جَمِیلِ کَرَمِکَ خدایا بر خوش بینی ام ناامیدى و یأس را چیره نسازم،و امیدم از زیبایى کرمت نبرد. إِلَهِی إِنْ کَانَتِ الْخَطَایَا قَدْ أَسْقَطَتْنِی لَدَیْکَ فَاصْفَحْ عَنِّی بِحُسْنِ تَوَکُّلِی عَلَیْکَ خدایا گر خطاهایم مرا از نظرت انداخته،به خاطر حسن اعتمادم بر تو از من چشم پوشى کن. إِلَهِی إِنْ حَطَّتْنِی الذُّنُوبُ مِنْ مَکَارِمِ لُطْفِکَ فَقَدْ نَبَّهَنِی الْیَقِینُ إِلَى کَرَمِ عَطْفِکَ خدایا،اگر گناهان از جایگاه مکارم لطفت مرا پائین آورده،اما یقین به کرم عنایتت هشیارم نموده. إِلَهِی إِنْ أَنَامَتْنِی الْغَفْلَهُ عَنِ الاسْتِعْدَادِ لِلِقَائِکَ فَقَدْ نَبَّهَتْنِی الْمَعْرِفَهُ بِکَرَمِ آلائِکَ خدایا اگر غفلت از آماده شدن براى دیدارت به خوابم فرو برده،ولى معرفت به نعمتهاى کریمانهات مرا بیدار ساخته است.