eitaa logo
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
1.7هزار فایل
آیدی مدیر کانال @Mohamadjalili1 ادمین پاسخگو @Mesbaholhodaaa 👈 انتشار مطالب و فایل ها با ذکر آیدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
💥جلسه اول💥 [📚] اصول تندخوانی... [👤] استاد احسان عبادی... دوستات رو دعوت کن #تندخوانی #جلسه_اول 📚 @
💥جلسه ی اول💥 🔰تعریف تند خوانی و اهداف آن: ۱ 👈🏻: یکی از مهمترین آثار غلط و غیر اصولی زده شدن از مطالعه و در نتیجه کمبود نیترات انسان است حضرت آقا فرمودند که افرادی که اوایل انقلاب بودند که شور انقلابی داشتند ولی عمق علمی شان کم بود این ها نتوانستند اثر گذار باشند در حالی که اگر مطالعه عمیق و اصولی باشد ما کاملاً به مطالعه علاقه مند می شویم علاقه مندی مان هم که زیاد شود، علم مان هم بیشتر می شود. ۲ 👈🏻: 🖇🖇تندخوانی یعنی استفاده از اصول علمی برای خواندن متن ها در کمترین زمان ممکن. ۳ 👈🏻: 🕔به طور مثال اگر متنی را در ۵ ساعت می‌خوانید مهارت تندخوانی به شما یاد می دهد در ساعاتی کمتر، آن را بخوانید. ۴ 👈🏻: آیا قدرت درک هم تحت تاثیر تندخوانی قرار می گیرد؟ خیر بلکه بالاتر هم میرود.‼️ ۵ 👈🏻: تندخوانی شرط سنی ندارد ۶ 👈🏻: هر روز قابل ارتقا هست . ۷ 👈🏻: شرط مهم تندخوانی تکرار و تمرین است تا تکرار و تمرین نکنید یاد نمی گیرید.🔶 ۸ 👈🏻: ضعف بزرگ یاد گرفتند تندخوانی حضوری و مجازی تشکیل دوره های کوتاه آموزشی است. مثلاً سه روز؛ در سه روز فقط خرده اصول را یاد می گیرید و شما نمی دانید فرد تمرین دارد یا نه؟💬 ۹ 👈🏻: تأکید می‌کنیم! تا تکرار نباشد، هیچ وقت تندخوان نمی شوید.📌📌 ۱۰ 👈🏻: بزرگ ترین اشتباه ممکن در مطالعه، آهسته خواندن و با صدای بلند خواندن است. سرعت آنان که در دل می خواند سه برابر آنانی است که بلند می خوانند.🔇🔇 ۱۱ 👈🏻: ⚡️مثال راننده و سرعت ماشین؛ وقتی سرعت پایین دارد در کنارش هر کار دیگری هم می کند، مثل چای خوردن، حرف زدن و.... اما وقتی سرعت او بالا باشد، فقط تمرکز روی رانندگی دارد و نه چیز دیگر.⚡️ ۱۲ 👈🏻: در آهسته خوانی حواس‌پَرتی بیشتر است.📎 ۱۳ 👈🏻: در آهسته خوانی تمرکز بسیار پایین است.🚫 ۱۴ 👈🏻: تندخوانی مساوی است با تمرکز بیشتر. 🔰 از امتیازات بزرگ تندخوانی: ۱- بالا رفتن سرعت مطالعه و احساس لذت. ⚜⚜ ۲- خواندن کتب بیشتر. 📚 ۳- صرفه جویی در وقت⏳ ۴- کسب معلومات بیشتر. 🔍 ۵- رغبت برای خواندن کتاب بیشتر.📕 ۶- بالا رفتن اعتماد به نفس که نقش مهمی در زندگی روزمره دارد.🔗 🔰 امروزه در تمام کشورهای دنیا کلاسهای تندخوانی برگزار می‌شود. 🔰 قیمت بعضی از این کلاسها در کشور، به چند میلیون تومان می رسد. 🔰 شرکت افراد مشهوری در این کلاسها مثل کارتر، رئیس جمهور سابق آمریکا، مقام معظم رهبری. 🔰 میزان درک شما هم بالا می‌رود 💥 چند عادت غلط را دور بریزید: ۱- بلند خواندن🔕 ۲- برگشت به عقب، چون برگشت به عقب برگشتن و دوباره خواندن شما را آهسته خوان می‌کند.💡 ۳- زیاد تمرکز کردن روی یک کلمه.📄 ۴- گوش دادن به موسیقی در حین مطالعه.🎶 ۵- بودن در محیط پر تحرک و رفت و آمد.‼️ ۶- خوابیده کتاب خواندن⚡️ ۷- تا حد امکان از روی تبلت و موبایل و لپ تاپ خواندن ممنوع. آسیب به چشم و میزان درک دارد. کتاب بخوانید تا بتوانید حاشیه بزنید و زیرش خط بکشید. تبلت و موبایل فقط برای ضرورت است. 📵 ۸- ابتدای مطالعه یا ساعات بعد از ظهر، مطالب سنگین ممنوع.🚫 ۹- شروع تایم مطالعه با قرآن خواندن.📿 ۱۰- لطفاً از جو‌گیر شدن بپرهیزید. از اینکه بگویید یکشنبه می خواهم این کتاب را بخوانم، ممنوع.❎ ۱۱- مطالعه در نور ناکافی ممنوع. چشم صدمه می نبیند. حتی اگر چشم شما مشکلی ندارد عینک مطالعه بگیرید.👓 ۱۲- گرفتن کتاب در دست باعث خستگی می‌شود، از نگهدارنده کتاب استفاده کنید.🔶 ۱۴- با شکم پر مطالعه نکنید.❌ ۱۵- کلمه کلمه خوانی را دور بریزید.📋 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ✍بدون اینکه نفس بکشه بی وقفه حرف می زد و مادرم هم از این طرف تلاش می کرد تلفن رو از دستم بگیره بهت گفتم تلفن رو بده ... این بار اینقدر بلند گفت که عمه هم شنید ضربان قلبم خیلی بالا رفته بود یه قدم رفتم عقب ... خوب ... می گفتید عمه جان چی شد ادامه حرف تون؟دیگه حرف و سفارش دیگه ای ندارید؟ حسابی جا خورده بود ... - مرد اگه مرد باشه چی؟ اون باید چطوری باشه؟ به مادر من که می رسید از این حرف ها می زنید به شوهر خودتون که می رسید سر یه موضوع کوچیک دو تا برادرهاتون ریختن سرش زدنش - این حرف ها به تو نیومده مادرت بهت ادب یاد نداده توی کار بزرگ ترها دخالت نکنی؟ - اتفاقا یادم داده فقط مشکل از میزان لیاقت شماست شما لیاقت عروس نجیب و با شخصیتی مثل مادر من رو ندارید مادر خودتون رو هم اونقدر دق دادید که می گفت ... الهی بمیرم از شر اولاد نا اهلم راحت بشم راستی ... زن دوم برادرتون رو دیدید؟ اگه ندیدید پیشنهاد می کنم حتما ببینید اساسی بهم میاید این رو گفتم و تلفن رو قطع کردم مادرم هنوز توی شوک بود ... رفتم توی حال، تلفن رو بزارم سر جاش ... دنبالم اومدکی بهت گفت؟ ... پدرت؟ خودم دیدم شون توی خیابون با هم بودن با بچه هاشون ... چشم هاش بیشتر گر گرفت بچه هاش؟ از اون زن، بچه هم داره؟ چند سال شونه؟ فکر می کردم از همه چیز خبر داشته باشه ... اما نداشت هر چند دیر یا زود باید می فهمید ... ولی نه اینطوری و با این شوک بهم ریخته بود و حالا با شنیدن این هم حالش بدتر شد اون شب با چشم های خودم خورد شدن مادرم رو دیدم ... دیگه نمی دونستم چی بگم معلوم بود از همه چیز خبر نداره چقدرش رو می تونستم بهش بگم؟ بعد از حرف های زشت عمه ... چقدرش رو طاقت داشت اون شب بشنوه یهو حالت نگاهش عوض شد دیگه چی می دونی دیگه چی می دونی که من ازش خبر ندارم؟ چند لحظه صبر کردم می دونم که خیلی خسته ام و امشب هم به حد کافی برای همه خوب بوده فردا هم روز خداست ... نه مهران ... همین الان و همین امشب حق نداری چیزی رو مخفی کنی حتی یه کلمه رو ... از صدای ما، الهام و سعید هم از توی اتاق شون اومدن بیرون با تعجب بهم زل زدتو می دونستی؟ ... فکر کردی واسه چی پسر گل بابا بودی و من آشغال سر راهی؟ یه سر بزرگ مشکل بابا با من همین بود چون من می دونستم و بهش گفتم اگه سر به سر مامان بزاره و اذیتش کنه به دایی محمد میگم ... اونها خودشون ریختن سر شوهر عمه سهیلا و زدنش شیشه های ماشینش رو هم آوردن پایین ... عمه، 2 تا داداش داشت مامان، 3 تا داره با پسرهای بزرگ خاله معصومه و شوهرش میشن 6 تا پسرخاله ها و پسر عموهاش به کنار زیر چشمی به مامان نگاه کردم رو کردم به سعید ... - اون که زنش رو گرفته بود اونم دائم بچه هم داشت فقط رو شدنش باعث می شد زندگی ما بره روی هوا و از هم بپاشه برای من پدر نبود برای شما که بود نبود؟ اون شب، بابا برنگشت مامان هم حالش اصلا خوب نبود سرش به شدت درد می کرد قرص خورد و خوابید منم رفتم از بیرون ساندویچ خریدم شب همه خوابیدن ... اما من خوابم نبرد تا صبح، توی پذیرایی راه می رفتم و فکر می کردم تمام تلاش این چند سالم هدر رفته بود قرار بود مامان و بچه ها هیچ وقت از این ماجرا با خبر نشن مادرم خیلی باشعور بود اما مثل الهام به شدت عاطفی و مملو از احساس اصلا برای همین هم توی دانشگاه، رشته ادبیات رو انتخاب کرده بود چیزی که سال ها ازش می ترسیدم داشت اتفاق می افتاد زن دوم پدرم از مخفی موندن خسته شده بود گفته بود بابا باید بین اون و مادرم، یکی رو انتخاب کنه و انتخاب پدرم واضح بود مریم، 15 سال از مادرم کوچک تر بود ... 👈نویسنده:شهیدسید طاها ایمانی ⏪ ... @ketabkhanehmodafean 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تاریخ، از ابتدای خلقتِ آدم، قدم قدم، پله پله، بسمت آینده‌ای حرکت کرد که خداوند برای زمین اراده نموده است. همه چیز در مدار آینده درجریان است، و هر آنکه بخواهد در ساخت آن سهمی داشته باشد، آجری روی آجر می‌گذارد و به وسعت آینده امتداد می‌یابد و بزرگ می‌شود! شبکه وکالتی که از هجرت افراد خاص در نقاط حساس و استراتژیک جهان ایجاد شد، بنا نهادن پایه‌هایی بنیادی، برای ساخت همین آینده بوده و هست. شبکه‌ای که قلم و نامه نگاری، وسیله‌ی ارتباطی میان آنها و امام بوده است. و امروز زیر پوست همان نقاط حساس و تعیین کننده در آینده‌سازی جهان، آخرین شبکه‌های تعیین کننده، در حال قدرت‌گیری‌اند. ✦ ویژه شهادت علیه السلام @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی آنلاین - غریب و تنها - بنی فاطمه.mp3
13.81M
🏴🏴🏴شهادت امام جوادعلیه السلام تسلیت باد🏴🏴🏴 🔳 🌴غریب و تنها نیمه جونه 🌴آسمونم روضه خونه 🎤 👌بسیار دلنشین @ketabkhanehmodafean ┄┅─═ ⃟🌻═─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کسی که سائل این خانه هست می‌داند جواد؛ جود کند سائلی نمی‌ماند... 🎥 کلیپی به مناسبت شهادت امام جواد (علیه‌السلام ) 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📒 + کتاب (مثبت ) 📚 معرفی کتاب ✍️ به کوشش: مرتضی احمر 🎥| 🌹یادبود شهید حاج احمد کریمی، فرمانده گردان حضرت‌معصومه‌علیها‌السلام لشکر۱۷علی‌بن‌ابی‌طالب‌علیه‌السلام 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴۷۰ عنوان کتاب در حوزه دفاع مقدس و مدافعان حرم چاپ شد 🔹مدیر ادبیات و هنر اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس قم از چاپ شدن ۷۰ عنوان کتاب در حوزه‌ی۸سال دفاع مقدس و مدافعان حرم مطهر حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) توسط این بنیاد در سال گذشته خبر داد. 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ✍توی تاریکی نشسته بودم روی مبل و غرق فکر نمی دونستم باید چه کار کنم ... اصلا چه کاری از دستم برمیاد واضح بود پایان زندگی مشترک پدر و مادرمه ... نیمه شب بود که مامان از اتاق اومد بیرون ... عین همیشه توی حال، چراغ خواب روشن بود ... توی تاریکی پذیرایی من رو دید چرا نخوابیدی؟ خوابم نمی بره اومد طرفم ... چرا چیزی بهم نگفتی؟ چند لحظه توی اون تاریکی بهش خیره شدم ... و سرم رو انداختم پایین ببخشید و ساکت شدم ... سوال نکردم که عذرخواهیت رو بشنوم از دستم عصبانی هستی؟ می دونم حق انتخابت رو ازت گرفتم اما اگه می گفتم همه چیز خراب می شد مطمئن بودم می موندی و یه عمر با این حس زندگی می کردی که بهت خیانت شده ... زجر می کشیدی روی بابا هم بهت باز می شد حداقل اینطوری مجبور بود دست و پاش رو جمع کنه هر آدمی ... کم یا زیاد ... ایرادهای خودش رو داره اگه من رو بزاریم کنار شاید خوب نبود ولی زندگی بدی هم نبود؛ بود؟ و سکوت فضا رو پر کرد از دست تو عصبانی نیستم از دست خودم عصبانیم ... از اینکه که نفهمیدم کی اینقدر بزرگ شدی نمی دونستم چی بگم ... از اینکه اینطوری برخورد کرد بیشتر خجالت کشیدم ... اینکه نمی خواستم بفهمی به خاطر کنکورت بود اما همه اش همین نبود ترسیدم غیرتت با جوانیت گره بخوره جوانیت غلبه کنه ... توی روی پدرت بایستی و حرمتش رو بشکنی بالا بری پایین بیای ... پدرته ... این دعوا بین ماست ... همون طور که تا حالا دعوا و کدورت ها رو پیش شما نکشیده بودیم امیدوار بودم این بار هم بشه مثل قبل درستش کرد ... که نشد مادرم که رفت من هنوز روی مبل نشسته بودم .. حس فرزند بزرگ بودن و حمایت از خانواده ... بعد از تموم شدن ساعت درسی نگذاشت برای کلاس های فوق برنامه و تست مدرسه بمونم و سریع برگشتم حدود سه و نیم، چهار بود که رسیدم خونه ... چند بار زنگ در رو زدم اما خبری از باز شدن در نبود ... خیلی تعجب کردم مطمئن بودم خونه خالی نیست ... از زیر در نگاه کردم ماشین بابا توی حیاط بود نه مثل اینکه جدی جدی یه خبری هست سریع کیفم رو از بالای در پرت کردم توی حیاط و از در رفتم بالارفتم سمت ساختمون صدای داد و بیداد و دعوا تا وسط حیاط می رسید ... مامان با دیدن من وسط حال جا خورد انگار اصلا متوجه صدای زنگ نشده بودن از روی نگاه مادرم، پدرم متوجه پشت سرش شد و با غیض چرخید سمت من تا چشمش بهم افتاد ... گر گرفتگی و خشمش چند برابر شد مرتیکه واسه من زبون در آوردی؟ حالا دیگه پای تلفن برای عمه ات زبون درازی می کنی؟ و محکم خوابوند توی گوشم حالم خراب شده بود ... اما نه از سیلی خوردن از دیدن مادرم توی اون شرایط ... صورت و چشم هام گر گرفته بود ... و پدرم بی وقفه سرم فریاد می زد با رفتن پدر سر و صدا هم تموم شد مادرم آشفته و بی حال ... الهام و سعید هم بی سر و صدا توی اتاق شون... و این تازه اولش بود ... لشگر کشی ها شون شروع شد مثل قبیله مغول به خونه حمله ور می شدن مادرم رو دوره می کردن و از گفتن هیچ حرفی هم ابایی نداشتن خورد شدنش رو می دیدم اما اجازه نمی داد توی هیچ چیزی دخالت کنم یا حتی به کسی خبر بدم ... این حرف ها به تو ربطی نداره مهران تو امسال فقط درست رو بخون اما دیگه نمی تونستم توی مدرسه یا کتابخونه ... تمام فکرم توی خونه بودو توی خونه هم تقریبا روز آرومی وجود نداشت به حدی حال و روزم بهم پیچیده بود که اصلا نمی فهمیدم زمان به چه شکل می گذشت فایده نداشت تلفن رو برداشتم و زنگ زدم به دایی دایی تنها کسی بود که می تونست جلوی مادرم رو بگیره مادرم برای دفاع از ما سپر شده بود و این چیزی بود که من طاقت دیدنش رو نداشتم ... 👈نویسنده:شهیدسید طاها ایمانی ⏪ ... @ketabkhanehmodafean 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقیان .... و آنجا که دو دریا به هم می‌پیوندند، و ... یَخْرُجُ مِنْهُما اللّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ، و از آنها مروارید و مرجان هایی، برای بشر رونمایی می‌شوند که روزی سبب درخشش تمام زمین خواهند بود. 👏👏آسمانی ترین پیوند...👏👏👏 تبریک به پدر و مادر آسمانی‌ام😍 حلول ماه ذی الحجه و سالروز پیوند و مبااارکمون باشه🤗❤ 🍰🍷🍰🍷🍰🍷🍰🍷 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا