فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_معرفی_کتاب
#نماهنگ
🎞 کتاب #علی_از_زبان_علی
📕این کتاب شیوهای تازه در بیان حقیقتهای تاریخی است.
حجتالاسلام #محمد_محمدیان با بیان روایی توانسته است زندگی امام علی(علیهالسلام ) و اتفاقات آن دوره از تاریخ را برای خواننده روشن کند.
این شیوه از بیان تاریخ در خصوص موضوعات و شخصیتهای دینی کمتر به چشم میخورد و مدت کمی است که نویسندگان به آن پرداخته اند.
🚇 با خوندن کتاب انگار داری در زمان سفر میکنی و میرسی به وقایع زندگی امام امت...
📜 ناشر: #نشر_معارف
📑 تعداد صفحات: ۶۲۴
📚
@ketabkhanehmodafean
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#داستان_نسـل_سـوخـتہ
#قسمت_هـشـتـاد_و_چـهـارمـــ
✍از وقتی یادم میاد، کربلا رفتن آرزوم بود حج دانش آموزی رو پای پرواز، پدرم گرفت ...
- حق نداری بری
کربلا رو هم هر بار که نیت رفتن کردم یه اتفاقی افتاد و این چندمین سالی بود که چند روز به حرکت همه چیز بهم ریخت حالم خراب بود به حدی که کلمه خراب، براش کم بود حس آدمی رو داشتم که دست و پا بسته لب تشنه چند قدمی آب، سرش رو می بریدن
این بار که به هم خورد دیگه روی پا بند نبودم اشک چشمم بند نمی اومد توی هیئت اشک می ریختم و ظرف می شستم اشک می ریختم و جارو می کردم اشک می ریختم و
حالم خیلی خراب بود
- آقا جون ما رو نمی خوای؟ اینقدر بدم که بین این همه جمعیت نه عاشورات نصیبم میشه ... نه
هر چی به عاشورا نزدیک تر می شدیم حالم خراب تر می شد
مهدی زنگ زد ...
- فردا عاشورا، کربلاییم زنگ زدم که دیگه طاقت نیاوردم تلفن رو قطع کردم چرا روی جیگر خونم نمک می پاشی؟ اگه حاجت دارم؟من، خودم باید فردا کربلا می بودم در و دیوار داشت خفه ام می کرد بغض و غم دنیا توی دلم بود از هیئت زدم بیرون رفتم حرم تمام مسیر، چشم هام خیس از اشک ...
- آقا جون این چه قسمتی بود نصیب من شد به عمرم وسط همه مشکلات یه بار نگفتم چرا؟ یه بار اعتراض نکردم اما اینقدر بدبخت و رو سیام که دیدن کربلا و زیارت رو ازم دریغ می کنید؟اینقدر به درد بخور نیستم؟ به کی باید شکایت کنم؟ دادم رو پیش کی ببرم؟هر بار تا لب چشمه و تشنه؟ هر دفعه یه هفته به حرکت 10 روز به حرکت این بار 2 روز به حرکت ...
آقا به خدا اگه شما اینجا نبودی من، الان دق کرده بودم دلم به شما خوشه تو رو خدا نگید که شما هم به زور تحملم می کنید خیلی سوخته بودم دیگه اختیار دل و فکرم دست خودم نبود می سوختم و گریه می کردم یکی کلا نمی تونه بره یکی دم رفتن ...
اونم نه یه بار نه دو بار این بار پنجمین بار بود ...
بعد از اذان صبح دو ساعتی از روشن شدن هوا می گذشت حرم داشت شلوغ تر از شب گذشته می شد جمعیت داشتن وارد می شدن که من
رسیدم خونه حالم خراب بود و روانم خسته تر از تمام زندگیم مادر و بچه ها لباس پوشیده، آماده رفتن
مادر با نگرانی بهم نگاه کرد سر و روی آشفته ای که هرگز احدی به من ندیده بود اتفاقی افتاده؟ حالت خوب نیست؟
چشم های پف کرده ام رمق نداشت از بس گریه کرده بودم سرخ شده بود و می سوخت خشک شده بود انگار روی سمباده پلک می زدم و سرم
نفسم بالا نمی اومد چیزیم نیست شما بریدالتماس دعا
سعید با تعجب بهم خیره شد
- روز عاشورا خونه می مونی؟
نگاهم برگشت روش قدرتی برای حرف زدن نداشتم ...
دوباره اشک توی چشم هام دوید آقا من رو می خواد چه کار؟
بغضم رو به زحمت کنترل کردم دلم حرف ها برای گفتن داشت اما زبانم حرکت نمی کرد بدون اینکه چیزی بگم رفتم سمت اتاق و مادر دنبالم که چه اتفاقی افتاده اون جوان شوخ و خندان همیشه که در بدترین شرایط هم می خندید
بالاخره رفتن ...
حس و حال جا انداختن نداشتم خسته تر از این بودم که حتی لباسم رو عوض کنم ساعت، هنوز 9 نشده نبود فضای اتاق هم داشت خفه ام می کرد یه بالشت برداشتم و ولو شدم کنار حال دوباره اختیار چشم هام رو از دست دادم بین اشک و درد خوابم برد
ساعت 10 دقیقه به 11
گوشیم زنگ زد بی حس و رمق، از خواب بیدار شدم از جا بلند شدم رفتم سمتش شماره ناشناس بود چند لحظه همین طوری به صفحه گوشی خیره شدم قدرت حرف زدن نداشتم نمی دونم چی شد؟ که جواب دادم
- بفرمایید کجایی مهران؟ چیزی به ظهر عاشورا نمونده چند لحظه مکث کردم
- شرمنده به جا نمیارم شما؟
و سکوت همه جا رو پر کرد
- من حسین فاطمه ام ...
تمام بدنم به لرزه افتاد با صورتی خیس از اشک از خواب پریدم
ساعت 10 دقیقه به 11 صدای گوشی موبایلم بلند شد شماره ناشناس بود
👈نویسنده:شهیدسید طاها ایمانی
⏪ #ادامہ_دارد...
@ketabkhanehmodafean
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌼
ما در جنگ روایتها قرار داریم و این یک واقعیت است.
جنگ روایت
مثل دعوای خیابانی است آنکس که سیلی اول را محکم تر بکوبد احتمال موفقیتش بیشتر است.
در جنگ روایتها هم
دو موضوع بسیار مهم است سرعت روایت و جذابیت روایت.
📚
@ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹ببینید: معرفی کتاب #سامورایی_در_میدان_مین در شبکه چهار صدا و سیما
📚
@ketabkhanehmodafean
27.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #نماهنگ
🔸 «بیعت آبها»
🔹نماهنگ بیعت آبها جدیدترین محصول سازمان سینمایی سوره است که در آستانه محرم منتشر شد. این اثر به روایتی کمتر شنیده شده از نقش برجسته زنان اشاره میکند که چطور از ماجرای غدیر تا قیام عاشورا در وقایع تاریخی حضور داشتند.
#محرم
@ketabkhanehmodafean
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#داستان_نسـل_سـوخـتہ
#قسمت_هـشـتـاد_و_پـنـجـمــ
✍ضربان قلبم به شدت تند شد تمام بدنم می لرزید به حدی که حتی نمی تونستم علامت سبز رنگ پاسخ رو بکشم بفرمایید کجایی مهران؟
بغضم ترکید صدای سید عبدالکریم بود از بین همهمه عزاداران
- چیزی به ظهر عاشورا نمونده
سرم گیج رفت قلبم یکی در میون می زد گوشی از دستم افتاد
دویدم سمت در در رو باز کردم پله ها رو یکی دو تا می پریدم آخری ها را سر خوردم و با سر رفتم پایین از در زدم بیرون بدون کفش روی اون زمین سرد و بارون زده مثل دیوانه ها دویدم سمت خیابون اصلی
حس کربلایی رو داشتم که داشتم ازش جا می موندم و این صدا توی سرم می پیچید کجایی مهران؟ چیزی به ظهر عاشورا نمونده
خیابون سوت و کور بود نه ماشینی،نه اتوبوسی انگار آخر دنیا شده بود دیگه نمی تونستم بایستم دویدم تمام مسیر رو تا حرم
رسیدم به شلوغی ها و هنوز مردمی که بین راه و برای پیوستن به جمعیت، می رفتن ...
بین جمعیت بودم که صدای اذان بلند شد و من هنوز، حتی به میدان توحید نرسیده بودم چه برسه به شهدا
دیگه پاهام نگهم نداشت محکم، دو زانو رفتم روی آسفالت اشک هام، دیگه اشک نبود ضجه و ناله بود
بدتر از عزیز از دست داده ها موقع تدفین گریه می کرد چند نفر سریع زیر بغلم رو گرفتن و از بین جمعیت کشیدن بیرون ...
سوز سردی می اومدساق هر دو شلوارم خیس شده بود من با یه پیراهن و اصلا سرمایی رو حس نمی کردم
کز کردم یه گوشه خلوت تا عصر عاشورا توی وجود من، قیامت به پا بود یه عمر می خواستی به کربلا برسی کی رسیدی؟ وقتی سر امامت رو بریدن؟ این بود داد کربلایی بودنت؟ این بود اون همه ادعا؟ تو به توحید هم نرسیدی
اون لحظات دیگه اینها واسم اسامی خیابان نبود میدان توحید، شهدا، حرم برای رسیدن باید به توحید رسید و در خیل شهدا به امام ملحق شد
تمام دنیای من روی سرم خراب شده بود حتی حر نبودم که بعد از توبه از راه شهدا به امامم برسم
عصر عاشورا تمام شد و روانم بدتر از کوه ها که در قیامت چون پنبه زده شده از هم متلاشی می شن
پام سمت حرم نمی رفت رویی برای رفتن نداشتم حس اونهایی رو داشتم که ظهر عاشورا، امام رو تنها گذاشتن من تا صبح توی خیمه امام بودم اما بعد رفتم سمت حسینیه چند تا از بچه ها اونجا بودن داشتن برای شام غریبان حاضر می شدن ...
قدرتی برای حرف زدن و پاسخ به هیچ سوالی رو نداشتم ... آشفته تر از کسی که عزیزی رو دفن کرده باشه یه گوشه خودم را قایم کردم
تا آروم می شدم دوباره وجودم آتش می گرفت من امامم رو تنها گذاشته بودم همیشه تا 10 روز بعد از عاشورا توی حسینیه کوچک مون مراسم داشتیم
روز سوم بود توی این سه روز قوت من اشک بود حتی زمانی که سر نماز می ایستادم ...
نه یک لقمه غذا نه یک لیوان آب هیچ کدوم از گلوم پایین نمی رفت تا چیزی رو نزدیک دهنم می آوردم دوباره بغضم می شکست ...
- تو از کدوم گروهی؟ از اونهایی که نامه فدایت شوم می نویسن و نمیرن؟ از اونهایی که نامه فدایت شوم می نویسن ولی یا از اونهایی که روز سوم بود و هنوز این درد و آتش بین قلبم، وجودم رو می سوزوند
ظهر نشده بود سر در گریبان زانوهام رو توی بغلم گرفته بودم تکیه داده به دیوار برای خودم روضه می خوندم روضه حسرت
که بچه ها ریختن توی حسینیه دسته جمعی دوره ام کردن که به زور من رو ببرن بیرون زیر دست و بغلم رو گرفته بودن ...
نه انرژی و قدرتی داشتم نه مهر سکوتم شکسته می شد توان صحبت کردن یا فریاد زدن یا حتی گفتن اینکه "ولم کنید" ... رو نداشتم ...
آخرین تلاش هام برای موندن و چشم هام سیاهی رفت دیگه هیچ چیز نفهمیدم
👈نویسنده:شهیدسید طاها ایمانی
⏪ #ادامہ_دارد...
@ketabkhanehmodafean
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌼
#انگیزشی
❇️ حالتو اینجوری خوب کن..!
👈 اگر به هر دلیلی، کِسل هستید، سنگین هستید، رخوت و سستی دارید، فکر و خیال زیاد دارید، افسرده هستید و احساس میکنید باتری شما صفر شده و احساس خوبی ندارید؛ این روشهای سادهی درمانی و بسیار موثر را انجام دهید 👇
🌕 یکی از بهترین درمانها ماساژ است؛ ماساژ کل بدن (ماساژ توسط یداوی کار) سبب گردش بهتر خون در بدن شده و عملکرد اعضای بدن بهتر میشود
☝️ اگر به افراد یداوی کار دسترسی ندارید
1⃣ ماساژ گوش انجام دهید؛ به این ترتیب که با انگشت لالهی بیرونی و حتی داخلی گوش را به سمت بیرون بکشید (به مدت ۳ دقیقه) که در این حالت گوش داغ میشود و بعد کل این حرارت به بدن منتقل میشود 👌
2⃣ فشار سر انگشتان دست
3⃣ ماساژ کف پا و یا گذاشتن غلتک چوبی زیر پا یا بطری آب
4⃣ گذاشتن پاها در آبنمک گرم یا جوشانده بابونه، یا آبنمک گرم به همراه روغن بابونه
5⃣ تنفس شکمی داشتن
6⃣ شنیدن نغمههای خوش و طبیعی
7⃣ بوئیدن عطرهای طبیعی، تمیز بودن، پیادهروی، شانه زدن مرتب سر و...
✍ سلامت معنوی و انس داشتن با معنویت سبب آرامتر شدن و مقاومتر شدن انسان میشود.😊
📚
@ketabkhanehmodafean
Modiarat_khashm.pdf
532.2K
📚عنوان: #مدیریت_خشم
✍نویسنده: ام رایلی
📝مترجم:فرزانه رستگار
📖موضوع:روانشناسی
📄تعداد صفحات: ۹۶ صفحه
📚
@ketabkhanehmodafean