eitaa logo
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
1.7هزار فایل
آیدی مدیر کانال @Mohamadjalili1 ادمین پاسخگو @Mesbaholhodaaa 👈 انتشار مطالب و فایل ها با ذکر آیدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹چه مانند عباس از آغاز همراه امام باشی، چه مانند وهب از میانه ی راه و یا مانند حُر در آخرین لحظات... 👈امام با آغوش باز تو را می پذیرد. مهم تا آخرین نفس پای امام ماندن است.. #کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت ─═इई🍃🌷🍃ईइ═─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
با پدرومادرم سر ساعت۴ به محضر رسیدیم..خیابان فلسطین ، محضرخانه۱۲۵، روبروی مسجد محمدرسول الله بعد از
✉️ پیام را خواندم ولی جواب ندادم واقعا ناراحت شده بودم دوباره صدای پیامک گوشی من بلند شد ، وقتی نگاه کردم دیدم این بار برایم جوک فرستاده بود! نتوانستم جلوی خنده ام را بگیرم... 🌹 حمید تا خنده ی من را دید لبخند زد ، همینطوری خیلی راحت از دل هم درمی آوردیم اگر هم بحثی یا ناراحتی پیش می آمد ساده می گذشتیم ☘ گاهی ساده بودن و ساده گذشتن قشنگ است... حمید کت قهوه ای روشن با شلوار قهوه ای تیره و لباسی که خریده بودیم را پوشیده بود ، پرسیدم : پیراهن اندازه شد؟ خوب بود؟ عمه تا این سوال من را شنید به حمید نگاهی کرد و خندید. مادرم پرسید:" آبجی میخندی؟ چیزی شده؟" عمه گفت: حمید که خونه رسید بهش گفتم بیا این پیرهنت رو اتو کردم آماده است، بپوش تا دیرنشده بریم سمت محضر ، آخه الان چه وقت خرید بود؟ اما زیر بار نرفت..گفت همین پیراهنی را که تازه خریدیم رو میخوام بپوشم هرچی گفتم این پیراهن اتوکشیده آماده است به خرجش نرفت ، کلی هم وقت گذاشتیم این پیراهن را اتو کردیم! 👆ازشنیدن این حرف خیلی خوشحال شدم که سلیقه ی من تا این اندازه برای حمید مهم است. 💞۷عروس و داماد خطبه ی عقدشان قبل از ما خوانده شد. محضر زیبایی بود با پرده های کِرِم قهوه ای که دوطرف عروس و داماد صندلی چیده بود. بالای سر سفره ی عقد هم حجله ای با پارچه های نباتی رنگ درست شده بود. نوبت ما که شد رفتیم داخل و کنار سفره ی عقد نشستیم عاقد پرسید:" عروس خانم مهریه رو میبخشند که صیغه ی موقت رو فسخ کنیم؟".... ✍ادامه دارد.. 🌷۶۹ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎓 🎒ــــلاس درس مهدویت 💠 از حسین(ع) تا مهدی(عج) ⏪ قسمت: ششم ✍....در بیش از سیصد روایت، وارد شده که امام مهدی(عج) نهمین فرزند امام حسین(ع) است و در بیشتر احادیثی که از وجود مقدس رسول اکرم(ص) درباره حضرت ولی عصر(عج) آمده، به آن حضرت با عناوینی چون: "از تبار پسرم حسین" و " از نسل این پسرم" ، " نهمین فرزند پسرم حسین" معرفی شده است. 📚که مجموع روایات پیامبر(ص) در این زمینه یکصد و هشتاد و پنج حدیث می باشد دراینجا چند روایت از قول امام حسین (ع) نقل می شود: 👤مردی از طایفه همدان می گوید: از امام حسین بن علی(ع) شنیدم که می فرمود : قائم این امت نهمین از فرزندان من است و او صاحب غیبت است، و او کسی است که میراثش را در حیاتش تقسیم می کنند. 🔹امام حسین(ع) می فرماید: 《رسول خدا (ص) در بشارتی به من فرمود ای حسین! تو سید پسر و پدر ساداتی، و "نُه" فرزند از تو، امامان ابرار و امین و معصوم اند، و نهمین آنان، مهدی قائم (عج) است. تو امام پسر امام و پدر ائمه هستی ونه فرزند از پشت تو ائمه ابرارند و نهمین آنان، مهدی است که دنیا را در آخرالزمان، پر از عدل و قسط می کند. 🔰این اتحاد و پیوند در حسب و نسب و ابوت و بنوت گویای این حقیقت است که حضرت مهدی(عج) فرزند سالار شهیدان(ع) است(۵) و وارث اوست. راه و منطق هر دو، یکی است. امام حسین(ع) به خوبی می دانست که از نسل او کسی خواهد آمد که جهان را گلستان و پر از عدل و نیکی خواهد کرد، زیرا بارها این مسئله به او یادآوری شده بود. ♥️در روایتی نسبتاً طولانی امام علی(ع) به فرزندش امام حسین(ع) فرموده بود: 《امیر بزرگان و کشنده کافران، سلطانی که آرزوی او را دارند و عقل ها در زمان غیبتش سرگردان می شود. نهمین فرزند تو ای حسین(ع) است. او بین رکن و مقام بر همه جای زمین و همه انسان ها و جنیان ظاهر می شود. خوشا به افراد مومنی که زمان او را درک کنند و ملحق به او شوند و شاهد حکومت و ملاقات کننده یارانش باشد. 🔹ادامه دارد.. ✍...پی نوشتها: 📚 کتاب از حسین تا مهدی اثر: ─═इई🍃🌷🍃ईइ═─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عرض سلام حضرت مهدی عج درناحیه مقدسه بر علمدار کربلا: السَّلامُ عَلَی أبى الفَضلِ العَبّاسِ بنِ أمیرِ المُؤمِنینَ المُواسى أخاهُ بِنَفسِهِ الآخِذِ لِغَدِهِ مِن أمسِهِ الفادى لَهُ الواقى السّاعى إلَیهِ بِمائِهِ المَقطوعَةِ یَداهُ لَعَنَ اللّه ُ قاتِلَیهِ یَزیدَ بنَ الرُّقادِ الحیتى وحَکیمَ بنَ الطُّفیلِ الطّائِىَّ . 🏴🏴 #کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
🔳بمناسبت #تاسوعای_حسینی🔳 🔲معرفی کتاب رمان «#سقای_آب_و_ادب» ✏مولف: سید مهدی شجاعی @ketabkhanehmoda
🔲معرفی کتاب رمان «سقای آب و ادب» ✏مولف: سید مهدی شجاعی 📖ناشر کتاب : کتاب نیستان 📜تعداد صفحات: 264 💬📕«سقای آب و ادب»، اثری است متفاوت از سید مهدی شجاعی.. رمان و روایتی از «زندگی حضرت عباس(علیه السلام)» که بعد از سال ها ،اندک اندک جامه خلق پوشیده و این روزها در ظرف کتاب تقدیم مخاطبان شده است. 👈رمان به یقین متفاوت است با آثاری از همین قلم، هم از حیث فرم و هم از حیث نوع نگاه محتوایی. ✅«سقای آب و ادب» شامل ده فصل است: 1⃣عباس علی. 2⃣عباس ام البنین . 3⃣عباس عباس. 4⃣عباس سکینه. 5⃣عباس مواسات. 6⃣عباس زینب. 7⃣عباس ادب. 8⃣عباس حسین. 9⃣عباس فرشتگان. 🔟عباس فاطمه. در هر فصل رفت و برگشت روایی متعدد و متنوعی دیده می شود و در حرکتی سیال راویان جای به هم می دهند و شکست ها به سرعت خوانش می افزاید و زوایایی جدید از مفهوم را روشن می کند. 🔶اما آن چه این کتاب را از حیث محتوا با دیگر آثار شجاعی متمایز می کند، بیشتر در فصل عباس فرشتگان به چشم می آید. در سایر فصول نویسنده دقیق و کامل بر اساس مستندات تاریخی، به روایت زندگی حضرت عباس(علیه السلام) می پردازد؛ اما در فصل نهم، شجاعی شیوه ای جدید را پیش می گیرد روایتی متفاوت با مضامینی که بیشتر استحسان اوست، مفاهیمی جدید و نگاهی نو به شخصیت حضرت عباس بن علی علیه السلام (علیه السلام) @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✂️ برشی از یک کتاب 📕 ما باید شخصیت حسین بن علی را که برای ما یک شخصیت انسانی است . این مرد که ما هر سال به نام او صرف می کنیم ، خرج می کنیم ، تعطیل می کنیم ، باید خصوصیاتش برای ما شناخته شود و از جمله خصوصیات او همین است که آیا حسین علیه السلام یک شخصیت حماسی هست یا نه ؟ آیا ما باید با وجود حسین و سرگذشت او یک احساس حماسی داشته باشیم یا یک احساس تراژدی ، مصیبت ، رثا و نفله شدن ؟ 📚 حماسه حسینی ، مرتضی مطهری ، ص ۲۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب ناگفته هایی از حقایق عاشورا معرفی کتاب به همراه فایل pdf👇 ......................... 5⃣مباحث قسمت پنجم: ادامه فصل اول :"نقش معاویه در شهادت سیدالشهدا (ع)" قتل عبدالرحمان بن خالد بن ولید فرجام زیاد بن ابیه تبعید روش دیگری در مبارزه با مخالفان خرید بزرگان با پول عبدالله بن عمر و سکوت او منذر بن زبیر و سکوت ناپایدار او فعالیت های معاویه و والیانش در کوفه والیان کوفه چه کسانی بودند؟ 🔹🔹🔹🔹🔹 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍در زندگی مراقب عمر سعد درون مان باشیم ! ✔️در حادثه کربلا با سه‌ نمونه شخصیت روبرو می‌شویم. ◾️اول: امام حسین (علیه السلام ) حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور شود. تا آخر می‌‌ایستد. خودش و فرزندانش شهید می‌شوند. هزینه انتخابش را می‌‌دهد و به چیزی که نمی‌خواهد تن‌ نمی‌‌دهد. از آب می‌گذرد، از آبرو نه‌ ◾️دوم: یزید همه را تسلیم می‌خواهد. مخالف را تحمل نمی‌‌کند. سرِ حرفش می‌‌ایستد. نوه‌ پیغمبر را سر می‌‌ٔبرد. بی‌ آبرویی را به جان میخرد تا به چیزی که می‌‌خواهد برسد ◾️سوم: عمرِ سعد به روایتِ تاریخ تا روز ٨ محرّم در تردید است. هم خدا را می‌خواهد هم خرما، هم دنیا را می‌خواهد هم اخرت. هم می‌خواهد حسین (علیه السلام )را راضی‌ کند هم یزید را. هم اماراتِ ری را می‌خواهد،هم احترامِ مردم را. نه‌ حاضر است از قدرت بگذرد،نه‌ از خوشنامی. هم آب می‌خواهد هم آبرو. ✔️دستِ آخر اما عمرِ سعد تنها کسی‌ است که به هیچکدام از چیزهایی که می‌خواهد نمی‌‌رسد. نه سهمی از قدرت می‌‌برد نه‌ از خوشنامی ✔️ما آدمهایِ معمولی‌ راستش نه جرات و ارادهِ حسین (علیه السلام ) شدن را داریم،نه قدرت و ابزارِ یزید شدن را ✔️اما در درونِ همه ما یک عمرِ سعد هست! من بیش از همه از عمر سعد شدن میترسم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام بر خورشید زیبای روی نیزه ها.. سلام بر زینب کبری.. سلام بر اسیران دشت بلا... سلام بر ناله هاو بی قراریها.. سلام برعزاداران مولا.. صبحتان پراز یاد خدا... #کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زمان: سال 61هجری وقتی امام حسین برای حبیب نامه نوشت، این چنین آغازکرد: من الغریب الی الحبیب... واینگونه حبیب به کربلادعوت شد و به یاری امام اش شتافت... واینک...کمی درنگ کن... زمان :1398 هجری نامه ی امام به تو هم رسیده! از مهدی غریب به تمام کسانی که تنهایی اش را درک کرده اند... توهم میتوانی حبیب امام ات شوی ... همراه شو با گنج کاغذی به نام الی الحبیب #کلیپ_معرفی_کتاب #پویش_امت_حسینی #محرم #الی_الحبیب @ketabkhanehmodafean
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
زمان: سال 61هجری وقتی امام حسین برای حبیب نامه نوشت، این چنین آغازکرد: من الغریب الی الحبیب... واین
#محرم_بامعرفت تخفیف ویژه ۵۰ درصدی کتابهای محرمی خادم ارباب کیست و امیرمن ۵۰۰۰ تومان الی الحبیب ۸۰۰۰ تومان در روضه ها و هیآتهای خود #دانایی نذرکنید 📚 @ketabkhanehmodafean
🚩🏴 هل من ناصر ینصرنی حسین معنایش این بود:۱ آیا کسی هست من کمکش کنم؟ 💔🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب ناگفته هایی از حقایق عاشورا معرفی کتاب 👇 ......................... 6⃣مباحث قسمت ششم: ادامه فصل اول :"نقش معاویه در شهادت سیدالشهدا (ع)" گفتگوی سیدالشهدا (ع) با معاویه پاسخ سیدالشهدا (ع) به نامه معاویه استقامت امام حسین (ع) و ناکامی معاویه معاویه و عزل والی مدینه سه نکته مهم نامه مهم یزید به والی مدینه 🔹🔹🔹🔹🔹 @ketabkhanehmodafean
عرض سلام و ادب حضور همراهان کتابخوان.. سوگواری های حسینی تون قبول حق؛ ان شاالله.. با ادامه ی کتاب در خدمتتون هستیم👇
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
✉️ پیام را خواندم ولی جواب ندادم واقعا ناراحت شده بودم دوباره صدای پیامک گوشی من بلند شد ، وقتی نگاه
🎋هر ۷عروسی که قبل از ما داخل رفته بودند مهریه ی عقد موقت را بخشیده بودند.. به حمید نگاه کردم ، گفتم: نه نمیبخشم. 😳نگاه همه با تعجب به سمت من برگشت..ماتشان برده بود.. پدرم پرسید: دخترم مهریه رو می گیری؟ رک و راست گفتم: بله میگیرم. 🌹 حمید خندید و گفت:" چشم مهریه رو میدم همین الان هم حاضرم نقداً پرداخت کنم". عاقد لبخندی زد و گفت: پس مهریه طلب عروس خانوم ، حتما باید آقاداماد این مهریه رو پرداخت کنه. بعد ار فسخ صیغه مقدمات را خواند، میخواستم قرآن را با استخاره باز کنم ولی حمید پیشنهاد داد سوره ی یاسین را بیاورم. ✨لحظه ای که خطبه خوانده می شد ، گفت:" فرزانه دعا کن ، از خدا بخواه دعایی که من دارم مستجاب بشه" نگاهی به چهره ی حمید انداختم ؛ نمی دانستم دعایش چیست ؛ دوست داشتم بدانم در چنین لحظه ای به چه دعایی فکر می کند ... از ته دل خواستم هرچیزی که از خدا خواسته اگر به صلاح و خیر است همانطور بشود. 🍃حاج آقا سه بار اجازه خواست که وکیل عقد ما باشد گل را چیدم گلاب را آوردم بعد گفتم: اعوذبالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم؛ با اجازه امام زمان و پدرومادرم و بزرگترها بله. 🌹 حمید هم دقیقا همین جمله را گفت. عاقد خیلی خوشش آمده بود. گفت:" خیلی ها اومدن اینجا عقد کردن ، ولی نه بسم الله گفتن، نه از امام زمان اجازه گرفتن". لحظه ی عقد این بار هم تا بله را گفتم اذان مغرب شد.. 🌹حمید خندید ، دست من را گرفت و گفت:" دیدی حکمت داشته ، قسمت این بوده که تو بله ها رو به من موقع اذان بگی".... ✍ادامه دارد.. 🌷۷۰ @ketabkhanehmodafean
با عمه و مادرم روبوسی کردیم ؛ برای زیرلفظی یک النگو خریده بودند که آن هم کوچک درآمد ، قرارشد ببرند عوض کنند دستبند بخرند. 💼 یک چمدان پر از وسیله هم آورده بودند ، قرآن ، چادرنماز ، اسپند ، مسواک ، به همراه یک ادکلن خیلی خوشبو که همه را حمید به سلیقه ی خودش انتخاب کرده بود. وقتی داشتیم از محضر می آمدیم بیرون حمید به من گفت:" وقتی رفته بودم کربلا میخواستم برات چادر عروس بخرم ، ولی گفتم شاید به سلیقه ی تو نباشه . ان شاالله باهم که کربلا رفتیم با سلیقه ی خودت یه چادرعروس قشنگ می خریم." مراسم که تمام شد ، سعیدآقا که آن ها هم نامزد بودند گفت: شما تازه عقد کردین با ماشین ما برید بیرون شام بخورید. 👨‍✈️سعیدآقا مامور نیروی انتظامی بود و معمولا برای ماموریت و دوره ی آموزشی سیستان و بلوچستان می رفت ، خیلی کم پیش می آمد که قزوین باشد حتی روزی که صیغه کردیم و همه ی فامیل مهمان ما بودند آقاسعید زاهدان بود. 🌹حمید گفت: " نه داداش شما تازه از ماموریت اومدی با خانمت برو بیرون. ما پای پیاده رفتنمون بد نیست". از بقیه خداحافظی کردیم و بعد از خواندن نماز در مسجد به سمت بازار راه افتادیم.. بخاطر رانندگی شوماخری حمید و نحوه ی پارک کردن ماشین و افتادن در جوی آب فرصت نکرده بودم به دنبال جوراب بگردم. با عجله یک جفت جوراب سفید پوشیده بودم. به حمید گفتم: با این جوراب های سفید من خیلی معذبم. اولین مغازه ای که دیدیم بریم جوراب مشکی بخریم. پای پیاده نبش ۴راه عدل به خرازی رسیدیم. فروشنده گفت: جوراب نازک بدم بهتون یا ضخیم؟ گفتم: مهم نیست فقط رنگ مشکی که توی چشم نباشه. 🌹 حمید بلافاصله گفت:" نه خانم ضخیم باشه بهتره". خنده ام گرفته بود. این رفتارش خیلی تودل برو بود..این که احساس می کردم همه جا حواسش به من هست. ✍ادامه دارد... 🌷۷۱ @ketabkhanehmodafean