ادامه ی کتاب صوتی #من_زنده_ام ان شاالله در هفته های آتی تقدیم حضورتون خواهدشد🌸☘😊
کتابخانهمدافعانحریمولایت
دوست نداشتم سر سفره تنهایش بگذارم..با اینکه ناهارم را خورده بودم و گرسنه نبودم کنارش نشستم ، مشتاقان
از کار پرسنلی گرفته تا کارهای فوق برنامه ی فرهنگی تیپ و گردان ، در واقع آچارفرانسه ی تیپ بود..خستگی نمیشناخت... مقید بود حقوقش کاملا حلال باشد..برای همین بیشتر از ساعات موظفی کارانجام می داد..
🍀
تمام ساعاتی که سر کار بود آرام و قرار نداشت..در بحث مخابرات خیلی کارکشته بود..در ارزیابی های متعدد بازرس ها همیشه نمره ی ممتاز می گرفت و به او چند روز مرخصی تشویقی می دادند که اکثرشان را هم استفاده نمی کرد..
🍀
برای شام منزل عمه دعوت بودیم...معمولا پنجشنبه شب ها شام خانه ی عمه می رفتیم...جمعه ها هم برای ناهار خونه ی بابای من بودیم...گاهی هم وسط هفته برای شب نشینی می رفتیم..
خیلی کم پیش می آمد تنها برود..
به مرد خوش تیپ خانه ام گفتم: نیم ساعت دیگه میخواییم راه بیفتیم تو از الان برو آماده شو..
📺
بعدهم رفتم جلوی تلویزیون نشستم تا حمید حاضر بشود..
حمید در حالی که برای بار چندم موهایش را شانه می کرد به شوخی گفت:" همین که میخواییم بریم خونه ی مادر من تو طول می دی ..
موقع رفتن خونه مادر تو بشه ، من عوضش رو درمیارم!".
کلی خندیدم و زیرلب قربان صدقه ش رفتم و گفتم: این تیپ زدنت با اینکه زمان می بره ولی دل ما رو بدجور برده..
🚘
سر کوچه که رسیدیم سوار تاکسی شدیم ، راننده ترانه ای با صدای خانم گذاشته بود..
🌹حمید با خنده و خوشرویی به راننده گفت:" مشتی صدای خانم رو لطف می کنی ببندی ، اگر داری صدای مردونه بذار".
راننده از طرز بیان حمید خندید و همان موقع ترانه را قطع کرد..گفت: حاج آقا همون یک کلمه من رو مجاب کرد..صحبت می کنیم و می خندیم..اینطوری راه کوتاه میشه..
👳بنده خدا مثل بقیه فکرکرده بود که حمید طلبه است....
✍ادامه دارد...
🌷۱۶۶
#یادت_باشد
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#انیمیشن کتاب #پایی_که_جا_ماند اثرجانباز وآزاده سید ناصرحسینی پور
قسمت ۱۶
@ketabkhanehmodafean
10337-fa-osoole-kafi-tarjomeye-komrei-koli-new.apk
8.89M
📚پیشنهاد دانلود و #مطالعه_کتاب
( #الکافی_اصول_کافی)
از منابع حدیثی شیعه و مهمترین و معتبرترین منبع از کتب اربعه است.
✍مؤلف: محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینیِ رازی مشهور به ثقة الإسلام.
📖 این کتاب؛ در بردارنده احادیث اعتقادی و شامل ۸ کتاب است.
کتاب عقل و جهل/کتاب فضل علم/کتاب توحید/کتاب حجة/کتاب ایمان و کفر/ کتاب دعاء/کتاب فضل قرآن/ کتاب معاشرت
📚
@ketabkhanehmodafean
4_5969801209098273023.pdf
1.49M
کتاب
#داستانها_و_رازهایی_از_اذکار
📕
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
از کار پرسنلی گرفته تا کارهای فوق برنامه ی فرهنگی تیپ و گردان ، در واقع آچارفرانسه ی تیپ بود..خستگی
تا برسیم ، کلی با حمید بگوبخند راه انداخته بود، وقتی پیاده شدیم حمید جمله ی همیشگیش را گفت:" ممنون! یک دنیا ممنون!".
راننده علیرغم اصرار حمید از ما کرایه نگرفت..موقع پیاده شدن از تاکسی همیشه حواسش بود که کرایه را به اندازه بدهد...
گاهی وقت ها که احساس می کرد راننده کمتر حساب کرده می گفت:" آقا کرایه ای که گرفتی کم نباشه که ما مدیون بشیم".
🍀
ورودی خانه ی عمه ۴تا پله داشت که به ایوان می رسید و بعد هم اتاق ها...
حمید این چهارتاپله را یکجا می پرید...
چه موقع رفتن..چه موقع برگشتن..
گفتم: باز پدرومادرت رو دیدی کبکت خروس میخونه..یاد بچگیا و شیطنتای خودت افتادی..شدی همون پسربچه ی هفت هشت ساله!!
🍃
آقاسعید و خانمش هم آمده بودند..بعداز شام دورهم نشسته بودیم تلویزیون می دیدیم..
وسط سریال عمه برایمان انار آورد..چون می دانستم حمید بین میوه ها انار را خیلی دوست دارد برای همین سهم انار خودم را هم دادم به حمید...
🔴
آن قدر به انار علاقه داشت که هروقت می رفت بیرون، دوسه کیلو انار می خرید..البته به خودش زحمت نمی داد..
🌹می گفت:" فرزانه من دوست دارم انار رو دون کنی..بشینیم جلوی تلویزیون قاشق قاشق بخوریم!"....
✍ادامه دارد...
🌷۱۶۷
#یادت_باشد
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
🔹باید یاد بگیرید نمیتوانید محبوبِ همگانباشید.
شما میتوانید بهترین آلو دنیا باشید، رسیده، آبدار، شیرین و خوشمزه.
اما یادت باشه
هستند آدمهاییکه آلو دوست ندارند باید بفهمید، 😊
اگر مرغوب ترین آلو هستید اما دوستِ شما آلو دوست ندارد و موز دوست دارد،
🙃
حالا میتوانید انتخاب کنید که موز بشوید، اما باید متوجه باشید کهاگر تصمیم بگیرید موز بشوید همیشه یک موزِ درجه دوم و غمگین خواهید بود...
در حالیکه میتوانستید برای همیشه بهترین و شاد ترین آلو دنیا باقی بمانید...
🌼📒🌼📒🌼📒🌼
#کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت
4_471148145615569178.pdf
1.16M
#مسایل_نوجوانان_و_جوانان
دکتر خدایاری فرد
📚
@ketabkhanehmodafean
#تمثیلات
🌱🌼🌱🌻
مثل گل و گیاه!
🌴💐🌴
🍀گل و گیاه را اول صبح آب میدهند،
چون جذب بیشتري دارد.💧
ما آدمها هم همینطور؛✔️
یعنی اگر بخواهیم برکات بیشتري را
جذب کنیم، باید صبحخیز و اهل سحر باشیم.✅
صبح در دستگاه خداوند قیمت دارد.💯
💢به همین خاطر خداوند به آن سوگند یاد میکند.
سوگند به صبح🔆
🔅عجب ملکی است، ملک صبحگاهی »
🔅« در آن کشور بیابی هر چه خواهی
🍎🌼🍎🌼🍎
#کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت
کتابخانهمدافعانحریمولایت
تا برسیم ، کلی با حمید بگوبخند راه انداخته بود، وقتی پیاده شدیم حمید جمله ی همیشگیش را گفت:" ممنون!
وقت هایی که می رفت هیئت یا باشگاه، ظرف بزرگ کریستال را می آوردم ..انارها را دان می کردم..با دیدن قرمزی انارها غرق فکروخیال های شیرین ناخودآگاه زیرلب شعرهای بچگی مان را میخواندم: صد دانه یاقوت..دسته به دسته...
خیلی وقت ها مچ خودم را می گرفتم که لبخند به لب شعر می خوانم و از دان کردن اناری که برای حمید بود لذت می برم...
چون گلپر دوست نداشت ، فقط نمک می زدم و می گذاشتم داخل یخچال..
وقتی می آمد خانه ، امان نمی داد ..چون ترش بود من فقط دوسه تا قاشق می توانستم بخورم..
ولی حمید همه ی انارهای دان شده ظرف به آن بزرگی را می خورد..
🍛
بعداز شب نشینی حاضر شدیم که برویم هیئت هفتگی خیمه العباس..
سعیدآقاوهمسرش هم باما آمدند..معمولا برنامه هرهفته ما همین بود که بعداز شام ۴نفری می رفتیم هیئت..
💠
با خانم های دیگر بعداز پایان مراسم وسایل پذیرایی را آماده می کردیم..
گعده های دوستانه بعداز هیئت هم عالم خودش را داشت...
خانم ها طبقه ی بالا بودیم ..آقایون هم در پیلوت ساختمان که به شکل حسینیه آماده کرده بودند..
♻️
تا برویم هیئت و برگردیم ساعت از نیمه شب گذشته بود..از خستگی زیاد دوست داشتم زودتر به خانه برسیم..وقتی به کوچه ی خودمان رسیدیم پیرمرد همسایه که اختلال حواس داشت جلوی در نشسته بود..کار هرروزه اش همین بود..
صندلی میگذاشت می نشست جلوی در ، هربار که از کنارش رد می شدیم حمید بااحترام به او سلام می دادو رد می شد..
حتی مواقعی که سوار موتور بودیم حمید موتور را نگه می داشت ، بعداز سلام و احوالپرسی راه می افتادیم...
✍ادامه دارد...
🌷۱۶۸
#یادت_باشد
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean