کتابخانهمدافعانحریمولایت
سفره را که پهن کردیم، حمید از روی هیجانی که داشت نتوانست چیز زیادی بخورد..ساعت های آخر از ذوق رفتن ه
شماره تماس خودم، پدرومادرش و پدرم را داخل یک کاغذ نوشتم ، بین وسایل گذاشتم که اگر نیاز شد، خودش یا همکارانش با ما در ارتباط باشند..
برایش یک مسواک جدید قرمز رنگگذاشتم..می خواست مسواک سبزرنگ قبلی را داخل سطل آشغال بیندازد ..از دستش گرفتم و گفتم: بذار یادگاری بمونه!
🌹من را نگاه کرد و لبخند زد..انگار یک چیزهایی هم به دل حمید و هم به دل من برات شده بود..
ساک را که چیدم برایش حنا درست کردم.گفتم: حمید من نمیدونم تو کی میری و چه موقع عملیات داری..میخوام مثل بچه های جنگ که شب عملیات حنا میذاشتن، امشب برات حنابندون بگیرم..
🌹با تعجب از من پرسید:" حنا برای چی؟".
گفتم: اگر ان شاالله سالم برگشتی که هیچ..ولی اگر قسمت این بود شهید بشی من الان خودم برات حنابندون می گیرم که فردای شهادت بشه روز عروسیت..
✨
روز خوشبختی و عاقبت بخیری تو بهترین روز برای هردوتامونه..
روی مبل کنار بخاری سمت ویترین داخل پذیرایی نشست..پارچه سفیدی رویش انداختم ..روزنامه را زیرپایش گذاشتم ..نیت کردم و روی موها ، محاسن و پاهایش حنا گذاشتم..
در همان حالت که حنا روی سرش بود، دوربین موبایلم را روشن کردم و گفتم: حمید صحبت کن...برای من..برای پدرمادرهامون...
✍ادامه دارد...
🌷۲۴۷
#یادت_باشد
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
✨هوایِ دل هوایِ تو
🍁دوایِ دل دَوایِ تو
✨دلی دارم که افتاده
🍁به رویِ خاکِ پایِ تو
✨به هر حالت به هر ساعت
🍁دلم تنگه برایِ تو
✨تو جایِ خود، همه عالم
🍁فدایِ بچههایِ تو...
#علی_مولا
#مولودکعبه
#کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت
─═इई🍃🌷🍃ईइ═─
نماز-شبهاي-ماه-مبارك-رجب-.pdf
382.5K
#نماز_شبهای_ماه_رجب به صورت PDF
نمازها را از دست ندهیم👌
التماس دعا
📚
@ketabkhanehmodafean
1_675790.pdf
1.19M
#دانلود_کتاب
#قرآن_و_مصونیت_از_تحریف
✍نویسنده: آیة الله سید کمال حیدری
📑تعداد صفحات: 144ص
📚
@ketabkhanehmodafean
1_165525.pdf
283.7K
#دانلود_کتاب
#احادیث_ساختگی
✍ آيت الله سيد على حسينى ميلانى
🔎 نقد وبررسی احادیثی که در شأن خلفا آمده است.
📚
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
شماره تماس خودم، پدرومادرش و پدرم را داخل یک کاغذ نوشتم ، بین وسایل گذاشتم که اگر نیاز شد، خودش یا ه
🌹گفت:" نمی تونم زحمات پدر و مادرم رو جبران کنم"..دنبال جمله می گشت، به شوخی گفتم: حمید یک دقیقه بیشتر وقت نداری..زودباش.
🌹ادامه داد:" پدرومادر شما هم که خیلی به من لطف کردن، بزرگترین لطفشون هم این که دخترشون رو در اختیار من گذاشتن ، خود تو هم که عزیز دل مایی..فعلا علی الحساب میذارمت امانت پیش پدرومادرت تا برم و برگردم ان شاالله ".
این اواخر همیشه می گفت:" از دایی خجالت می کشم ، چون هر ماموریتی میشه تو باید بری اونجا..الان میگه این عروس شده ولی همش خونه پدرشه".
🎉
بعداز ثبت لحظات حنابندان ، روسری سرکردم و دوتایی کلی باهم عکس سلفی گرفتیم..
🌹به من گفت :" فرزانه اگر برنگشتم، خاطراتمون رو حتما یه جایی ثبت کن"..
انگار چیزهایی هم به دل حمید هم به دل من برات شده بود..
گفتم: نمیدونم شاید این کار رو کردم، ولی واقعا حوصله نوشتن ندارم.
وقتی دید حس و حال نوشتن ندارم، نگاهش رو سمت طاقچه به کاسِت های خالی کنار ضبط صوت برگرداند و گفت:" توی همین کاسِت ها ضبط کن".
📼
این نوارهای کاست خالی را حمید در دوره راهنمایی برای مسابقات شعر جایزه گرفته بود..
ناخودآگاه مداحی حاج محمود کریمی که آن روزها روی زبانم افتاده بود را زیرلب زمزمه کردم..همان مداحی که روضه وداع حضرت زینب از امام حسین است:
کجا میخوای بری...
چرامنو نمی بری...
این دم آخری....
چقد شبیه مادری...
🌷🌷
همین مداحی رو با کمی تغییرات برای حمید خوندم:..حمید کجا میخوای بری..حمید نمیشه که نری؟...منم باخودت ببر...چقدر شبیه مادری....
✍ادامه دارد..
🌷۲۴۸
#یادت_باشد
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
📣 مسابقه 📣مسابقه
🌺السلام علیک یا امیرالمومنین🌺
سلام بر دوستداران اهلبیت ♥️
در آستانه ی خجسته میلاد مولود کعبه حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام
#کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت
#مسابقه ای را به همین منظور برگزار می نماید:
⬇️ ⬇️
🔹 سوالی از مخاطبین عزیز داریم که امیدواریم در پاسخ به ما کمک کنند...
#سوال_مسابقه👇
📌 اگر کتاب بودی، دوست داشتی چه کتابی باشی؟ و چرا.؟
✅ با پاسخ به ما، شما به طور غیرمستقیم یک #کتاب را معرفی کردید. منتظر نظراتتان هستم.😊
پاسخ های مسابقه را به این آیدی بفرستید
🆔 @fadayefatemeh
⏳ مهلت ارسال پاسخ:
۱۳۹۸/۱۲/۱۸
( فرداشب)
🎁 جوایز:
شارژ همراه اول به مبلغ ۲۰هزار تومان
به دو نفر از عزیزانی که بهترین پاسخ رو برای ما بفرستند ، هدایا تقدیم خواهد شد👌
📢اعلام اسامی برندگان:
(دوشنبه)۹۸/۱۲/۱۹
در کانال کتابخانه مدافعان حریم ولایت
📚
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
🌹گفت:" نمی تونم زحمات پدر و مادرم رو جبران کنم"..دنبال جمله می گشت، به شوخی گفتم: حمید یک دقیقه بیشت
🕚 ساعت ۱۱شب با همکارش رفتند واکسن آنفولانزا بزنند..وقتی برگشت همه چیز را باهم هماهنگ کردیم..۱۶هزارتومان برای پول شهریه باید به حساب دانشگاهش میریختم..از واحدهای مقطع لیسانسش فقط سه واحد مانده بود..
این سه واحد را قبلا برداشته بود ولی بخاطر ماموریت نتوانسته بود بخواند..
بعضی از دوستانش گفته بودند " چون ماموریت بودی و نرسیدی بخونی بهت تقلب میرسونیم"
🌹ولی حمید قبول نکرده بود ..اعتقاد داشت چون این مدرک می تواند روی حقوقش تاثیر بگذارد باید همه ی درس هایش را با تلاش خودش قبول شود تا حقوقش شبهه ناک نباشد..
💴
قرار شد هزینه شهریه را واریز کنم تا وقتی حمید برگشت بتواند امتحان بدهد و درسش را تمام کند..
۸۰هزارتومان از پول سپاه دست حمید مانده بود به من سفارش کرد که حتما دست پدرم برسانم تا به سپاه برگرداند..
در مورد خانه سازمانی هم که قرار بود به ما بدهند، از حمید پرسیدم: اگه تا تو برگشتی خونه رو تحویل دادن چی کنیم؟
🌹گفت:" بعید میدونم خونه رو تا اون موقع تحویل بدن..اگر دادن، شما فقط وسایل رو ببرید..خودم وقتی برگشتم خونه رو رنگ میزنم..بعد باهم وسایل رو میچینیم".
از ذوق خانه ی جدید از چندهفته قبل، اسکاچ و مواد شوینده گرفته بودم که برویم خانه سازمانی..غافل از اینکه این خانه، آخرین خانه ی زمینی مشترک من و حمید می شود....
✍ادامه دارد..
🌷۲۴۹
#یادت_باشد
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
چه افتخارى بالاتر از اينكه پدرت
پدر همهى يتيمان شهر باشد
و باب همهى علوم
و بخشنده ترين همهى بخشندهها
و مهربانترين همهى مهربانان
و شجاعِ خيبر شكن
و دلاور همهى ميدانها
و برادر پيغمبر
و امير مومنان علی (علیه السلام)...
خدا را شكر كه بر سر ما منت نهاده و شيعه به نام شما شده ايم و شما شده ايد پدر مهربان ما...
و البته صدهزار شكر ديگر كه هر زمان، امام حى دارد وامام هر زمان بابايى مهربان است...
و ما درست كه دستمان كوتاه است از پدرمان ، اما دلمان مملو از محبتش است و مشتاقِ به آمدنش...
▫️روزتان مبارک
▫️حضرت مهدی ارواحنا فداه
▫️مولا امیر المومنین علی
•┈••🌿🌹🌿✾🌿🌹🌿••┈•
#کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
📣 مسابقه 📣مسابقه 🌺السلام علیک یا امیرالمومنین🌺 سلام بر دوستداران اهل
🍃🌹بنامش...
#مسابقه
#اعلام_برندگان
#جایزه
🌹ضمن تبریک فراوان به مناسبت ایام ولادت امیرالمؤمنین علیه السلام
و تشکر بسیار زیاد از عزیزانی که شرکت کردند در مسابقه
✅ به استحضارتون میرسانم که
سوال مطرح شده کاملا برمبنای ایجاد حس تفکر در محتوای کتاب؛ مطرح شده بود
و کسانیکه به پاسخ سوال فکر کردند قطعا متوجه شدند
🌸خوشبختانه شرکت کنندگان عزیز دقیقا منظور ما را از طرح سوال دریافت کرده بودند و پاسخ دقیقی دادند.
👌اما
ضمن تحسین پاسخهای شما
💢پاسخ "کاربر محترم
" سیدعلی حسینی "
و
کاربر محترم
" اللهم صل علی محمد و آل محمد "
را به قید قرعه و به عنوان برنده اعلام میکنیم💢
🌸به ایشان تبریک گفته و امیدواریم در عرصه های مختلف زندگی موفق باشند.
🌹جوایز این دو بزرگوار به خصوصی ایشان ارسال میشه👌🌹
👌🌸از تک تک عزیزانی که وقت گذاشتند و در مسابقه ی ما شرکت نمودند؛ تقدیر و تشکر می نماییم
#کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت
📚
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
🕚 ساعت ۱۱شب با همکارش رفتند واکسن آنفولانزا بزنند..وقتی برگشت همه چیز را باهم هماهنگ کردیم..۱۶هزارتو
🕛 ساعت ۱۲شب بود که خوابید..چون ساعت۵صبح باید به پادگان می رسید..
گوشی را روی ۴وبیست دقیقه تنظیم کردم..
حمید راحت خوابید ولی من اصلا نتوانستم بخوابم..باهمان نور کم ماه که از پنجره می تابید به صورتش خیره شدم و در سکوت کامل کلی گریه کردم..
متکا خیس شده بود..اصلا یکجا بند نمی شدم..دورتادور اتاق راه می رفتم و ذکر می گفتم ..دوباره کنار حمید می نشستم..
🔻دنبال یکسری فرضیات برای نرفتنش می گشتم..منطق و احساسم حسابی بینشان شکرآب شده بود..
پیش خودم گفتم شاید وقتی بلند شد دل درد بگیرد یا پایش پیچ بخورد..ولی ته دلم راضی نبودم یک مو از سر حمید کم بشود یا دردی را بخواهد تحمل کند..
به خودم تلقین می کردم مثل همه ی ماموریت ها ان شاالله این بار هم سالم برمی گردد..
🔷
یک ساعت مانده به اذان بیدارش کردم..مثل همیشه عادت تمام روزهای زندگی مشترک برایش صبحانه آماده کردم..تخم مرغ با رب که خیلی دوست داشت..همراه با معجون عسل و دارچین و پودرسنجد..
گفتم: حمید بشین بخور تا دیرنشده.
نمی توانستم یک جا بند باشم..می ترسیدم چشم در چشم شویم دوباره دلش را با گریه هایم بلرزانم...
🌹سر سفره که نشست، گفت:" آخرین صبحانه رو با من نمیخوری؟"
دلم خیلی گرفت..گوشم حرفش را شنیده بود اما مغزم انکار می کرد..آشپزخانه دور سرم می چرخید...بابغض گفتم: چرا اینطور میگی؟ مگه اولین باره میری ماموریت..؟
🌹گفت:" کاش صداتو ضبط می کردم با خودم می بردم که دلم کمتر تنگت بشه"
گفتم: قرار گذاشتیم هرکجا که تونستی زنگ بزنی..من هرروز منتظر تماست می مونم"....
✍ادامه دارد..
🌷۲۵۰
#یادت_باشد
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
#سه_وظیفه_مهم_زینب_کبری
💖 از ویژگیهای زینب (سلام الله علیها ) در این انقلاب تاریخی و عظیم ، سه وظیفه مهم او است که با موفقیت کامل به پایان رساند :
1⃣🔸نخست ، از حجت خدا و امام وقت ،امام سجاد (علیهالسلام ) حمایت کند و وی را از گزند دشمن حفظ نماید .
2⃣🔹دوم ، پیام شهیدان را به همه جا برساند و راه آنها را دنبال کند؛ (که این مساله از همه مهمتر بود) .
3⃣🔸سوم ، طبق وصیت برادرش از خانواده های شهیدان و از کودکانی که پدران آنها به شهادت رسیده اند ، سرپرستی کرده و روحیه آنها را در سطحی عالی نگاه دارد
📚حضرت زينب پيام رسان
شهيدان كربلا ص 28 و 29
#ویژه_رحلت_زینب_کبری
#عرض_تسلیت
#کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت
─═इई🍃🌷🍃ईइ═─
75.hazrat zeynab.pdf
142.7K
#حضرت_زینب را در ۱۴جمله بشناسیم
📚
@ketabkhanehmodafean