کتابخانهمدافعانحریمولایت
تقریبا بیشتر خوراک حمید در ماه رمضان هندوانه بود..نصف یک هندوانه را موقع افطار می خورد نصف دیگرش را
برای افطار بعضی روزها بیرون می رفتیم..پاتوق اصلی مان مزارشهدا بود..
حلیم هایی را که از بیرون می گرفتیم را خیلی دوست داشت..
حلیم خانگی را نمی پسندید..
با رفقایش که می افتاد شکموتر هم می شد..
🍵
روز شنبه یک ساعت بعداز افطار با آقابهرام دوست حمید و همسرش رفتیم که در شهر دوری بزنیم تا حال و هوایمان عوض بشود..
زمان زیادی نگذشته بود که حمید و آقابهرام راهشان را سمت ساندویچ فروشی کج کردند...
🍿🌭
سیب زمینی و قارچ سرخ کرده ، ساندویچ، پیتزا، آبمیوه ، دلستر...کلی خودشان را تحویل گرفتند..
ما خانم ها میلی نداشتیم و فقط با حیرت این دونفر را نگاه می کردیم..
حمید و رفیقش حسابی خوردند..
وسط خوردن ، حمید از من پرسید:" شماهم میخورید؟ تعارف نکنید..چیزی میل دارید سفارش بدیم".
من و همسرآقابهرام با تعجب گفتیم: یک ساعت بعداز افطار ما این همه غذا یکجا بخوریم سنگ کوب می کنیم..موندیم شما چطور دارید می خورید؟.
🔶🔸🔶
روزها و شبهای ماه رمضان یکی پس از دیگری می گذشت..با تمام وجود شور رسیدن به شب قدر در اولین سال زندگی مشترکمان را احساس کردم..
📖
از لحظه ای که حاضر می شدیم برویم برای مراسم قرآن سرگرفتن با کلی آرزوهای خوب برای مسیری که قرار بود حمید همراهم باشد ، برای روزگاری که قرار بود کنارش بگذرانم و سرنوشت یک سالمان در این شب رقم بخورد..
🌠
شب های احیا چون حسینیه ی هیئت رزمندگان به خانه ی ما نزدیک بود ، با پای پیاده میرفتیم آنجا..
سال قبل که نامزد بودیم حمید هیئت خودشان می رفت ، مراسم را داخل پارک ارکیده گرفته بودند تا آنهایی هم که پارک آمده اند بتوانند استفاده کنند...
✍ادامه دارد...
🌷۱۵۶
#یادت_باشد
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
🎓 #ڪــ🎒ــــلاس درس مهدویت
💠 شناخت امام مهدی"عج" از دوران #تولد تا #حکومت جهانی:
⬅️ #قسمت_سی_و_چهارم
📖اینک درباره ویژگیهای دو دوره کوتاه و بلند غیبت، مطالبی را خواهیم آورد:
🔹غیبت کوتاه مدّت الف):
✍..با شهادت امام حسن عسکری علیه السلام در سال ۲۶۰ هجری قمری، دوران امامت امام دوازدهم عجل الله تعالی فرجه الشریف آغاز شد و از همین زمان، غیبت کوتاه مدّت آن گرامی که به «غیبت صغری» معروف است شروع شد و تا سال ۳۲۹ هجری قمری نزدیک به ۷۰ سال ادامه یافت.
💠مهم ترین ویژگی دوره غیبت صغری آن است که مردم از طریق نایبان خاصّ با امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در ارتباط بودند و به وسیله آنها پیامهای آن حضرت را دریافت میکردند و پاسخ سؤالات خود را میگرفتند. گاهی نیز به واسطه نائبان امام، توفیق شرفیابی به حضور امام خویش را مییافتند.
👥نائبان خاصّ امام عجل الله تعالی فرجه الشریف که همگی از علما و بزرگان شیعه و برگزیدگان امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بودند، چهار تن هستند که به ترتیب زمان نیابت خود عبارتند از:
1⃣عثمان بن سعید عَمری؛ وی از آغاز غیبتِ امام، عهده دار نیابت آن حضرت شد و در سال ۲۶۷ هجری قمری در گذشت.او وکیل امام هادی و امام عسکری علیهما السلام نیز بوده است.
2⃣محمد بن عثمان عمری؛ او فرزند نایب اوّل است که پس از درگذشت پدر به مقام نیابت رسید و در سال ۳۰۵ هجری قمری وفات کرد.
3⃣حسین بن روح نوبختی؛ او پس از ۲۱ سال نیابت، در سال ۳۲۶ هجری قمری بدرود حیات گفت.
4⃣علی بن محمد سمری؛ وی در سال ۳۲۹ هجری قمری از دنیا رفت و با مرگ او دوران غیبت صغری پایان گرفت.
⬆️ نائبان خاص همگی توسط امام عسکری علیه السلام و امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف انتخاب گردیده و به مردم معرفی میشدند.
💢شیخ طوسی در کتاب الغیبه خود روایت کرده است که روزی چهل نفر از شیعیان به همراه عثمان بن سعید (نائب اول) به حضور امام عسکری علیه السلام رسیدند.
🔰امام علیه السلام، فرزند خود را به آنها نشان داد و فرمود:
👈پس از من، این (کودک) امام شماست. از او اطاعت کنید... بدانید که پس از امروز او را نخواهید دید تا عمر او به کمال برسد. پس (در غیبت او) آنچه عثمان [بن سعید] می گوید بپذیرید و از او فرمان برید که او جانشین امام شماست و کارها به دست اوست.
🔹ادامه_دارد..
✍..پی نوشتها:
📕1):کتاب نگین آفرینش (1)ص102.
📘2):بحارالانوار/ج53/ص150.
📗3):الغیبه طوسی/ح319/ص357.
#شناخت_امام_مهدی"عج"
#کلاس_درس_مهدویت
#از_حسین_تا_مهدی
─═इई🍃🌷🍃ईइ═─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆علاقه شدید امام خامنه ای به کتاب #سلام_بر_ابراهیم
📕🌷📕🌷📕
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
پایین بودن سطح مطالعه در کشور ما میتواند به دلایلی که در این قسمت به آن اشاره میکنیم باشد: 😊
نترس، شروع کن!😉
در دو هفته اخیر از اینکه چرا کتاب نمیخوانیم نوشتیم!
حالا میخواهیم بگوییم چطور میتوان شروع به خواندن کرد.📚
💡 یکی از بزرگترین ضعف های ما این است که وقتی تصمیم بزرگی در مورد کاری میگیریم تا زمانی که هیجان زده هستیم میگوییم بله حتما من روزی چند ساعت مطالعه میکنم.😊
بارها و بارها شده تصمیم گرفتیم کاری را شروع کنیم روزهای ابتدایی را خیلی خوب شروع کردیم
و بعد از چند روز کمتر و کمتر شده و آن تصمیم به دست فراموشی سپرده شده است.
اگر از همین فردا شروع کنید به روزی ۵ ساعت مطالعه، مطمئنم موفق نخواهید بود.🙄
اگر تجربه یک بار رفتن به باشگاه بدنسازی را داشته باشید حتما این را دیدهاید؛ اکثر افرادی که روز اولشان است به باشگاه میآیند، بسیار فعال هستند،
وزنههای خیلی سنگینی را میزنند و بعد از آن یا اصلاً نمیآیند یا حداقل با چند روز تاخیر میآیند آن هم از شدت بدن درد!😁
این امر فقط مختص به روز اول باشگاه نیست در خیلی از موارد هم دیدهاید که اگر در مرحله اول وزنههای سنگینی بزنیم در انتها دیگر توانی برای ادامه در وجود شما نخواهد بود!
✔ پس باید گام به گام با زمانبندیهای کوتاه سعی کنید به مطالعه بپردازید.
در خیلی از موارد بعد از گرفتن تصمیم، ترسی وجود ما را فرا میگیرد که این کار را انجام میدهیم یا خیر؟!🤔
🔰زمانی که به این مرحله می رسیم یکی از تکنیکها #تکنیک_پنج_دقیقه است.
اگر ترسی دارید یا حوصلهی انجام کاری را ندارید تنها ۵ دقیقه آن را انجام دهید اگر علاقهمند شوید که ادامه میدهید و اگر متوجه شدید تواناییاش را ندارید آن را انجام نمیدهید.
🔆 زیباترین سخن در این باره را از حضرتعلی(علیه السلام) یافتم:
هرگاه از کاری ترسیدی خود را به کام آن بینداز زیرا ترس شدید از آن کار، دشوارتر و زیانبارتر از اقدام به آن کار است.
⚠️حال اگر تصمیم دارید اهمالکاریهایتان را کنار بگذارید و
از این به بعد با لذت، کتابها را بخوانید میتوانید با تکنیکهای مطالعهی صحیح آشنا شوید و از آنها لذت ببرید.
ادامه داره... :)
#نکات_کتابخوانی
#بیسوادی
🌸با ما همراه باشید👇🏻
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
برای افطار بعضی روزها بیرون می رفتیم..پاتوق اصلی مان مزارشهدا بود.. حلیم هایی را که از بیرون می گرفت
همیشه شبهای احیا حال و هوای عجیبی داشت که دلم را می لرزاند..
احساس می کردم شبیه کسی که گمشده ای داشته باشد در این شب ها با گریه و توسل دنبال گمشده و آرزوی دیرینه ی خودش می گشت..
🌹میگفت:" حیفه این روزها و شبهای بابرکت رو به راحتی از دست بدیم..هیچکس نمیدونه ماه رمضان سال بعد زنده س یا نه..هرجایی که دلت شکست یادمن باش..برام دعا کن به آرزوم برسم".
هروقت صحبت از آرزو می کرد یا می گفت برای من دعا کن، یاد اولین روز عقدمان می افتادم که کنار قبور امامزاده اسماعیل باراجین به من گفت:" منو می برن گلزارشهدا...آرزوی من شهادته..دعاکن همونطوری که به تو رسیدم به شهادت هم برسم!".
🇮🇱
از یکی دو روز مانده به جمعه ی آخر ماه رمضان بمناسبت روزقدس تلویزیون نماهنگ های مربوط به فلسطین را نشان می داد..
دیدن صحنه های دلخراش کشتار کودکان فلسطینی آن هم در آغوش پدر و مادرهایشان آزاردهنده بود..
🌹حمید می گفت:" با اینکه هنوز پدر نشدم تا بتونم احساس پدر ی که کودک بی جانش رو بغل کرده و به دنبال سرپناه می گرده رو به خوبی درک کنم ولی خوب میدونم که چنین مصیبتی به راحتی میتونه کمر یه مرد رو خم کنه".
✊✊
راهپیمائی ها را همیشه باهم می رفتیم..
آن سال هوا خیلی گرم بود..از آسمان آتش می بارید
☀️
با دهان روزه از شدت گرما هلاک شده بودم..پیاده روی با زبان روزه کم طاقتم کرده بود..
مراسم که تمام شد زود به خانه برگشتیم..داخل حیاط شیطنت حمید گل کرد..
با آب سروصورتم را خیس کرد..هرچه که جاخالی دادم فایده نداشت..من هم شلنگ آب را باز کردم و سرتاپایش را خیس کردم...
عینهو موش آب کشیده شده بودیم..
وقتی تیزی آفتاب به صورت و موهای خیس حمید می تابید بیشتر دوست داشتنی میشد..
دلم میخواست ساعت ها زیر همین آفتاب به صورت حمید نگاه کنم..و مثل همیشه حیای این چشم ها مرا زمین گیر کند....
✍ادامه دارد...
🌷۱۵۷
#یادت_باشد
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچ کس بمن نگفت که
برای سلامتی شما میشود صدقه داد
و صداقت را ثابت کرد
که ما صادقانه و بی ریا شما را دوست داریم
به ما نگفتند که
سلامتی شما از همه حتی نزدیکترین کسانم هم مهم تر است
و نشانه ایمان است
که فرزندان پیامبر را بر هر چه داریم و نداریم مقدم سازیم
#کلیپ_معرفی_کتاب
#هیچ_کس_بمن_نگفت
#مهدویت
#منشور
#کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت
4_5996893987355492583.pdf
1.38M
#خلاقیت
#کتاب-۱میلیون_ایده_در۱دقیقه
#محمدمهدی_دهقان
این کتاب به شما کمک میکند که در مدت زمان کوتاهی در ذهن خود ایده های بسیاری بسازید
و باعث پرورش ایده پردازی در ذهنتان می شود.
┄═•❁ @ketabkhanehmodafean
💠کودکانی که در دوره قبل از دبستان به #قصه گوش داده اند، در مدرسه،شکل نوشتاری کلمات و معنی آنها را بهتر و زودتر درک می کنند.
#تربیت_فرزند 🍃
#روانشناسی
🌹راهکارهایی برای تربیت #کودک_راستگو (۴)
🍀آدم ها در شرایطی با اینکه دوست ندارند #دروغ می گویند.
باید بچه ها را در معرض دروغگویی قرار ندهیم.
برای مثال وقتی فرزندمان از بیرون میآید و می دانیم بازی کرده و لباسش خاکی است با تندی نپرسیم که تا این وقت کجا بودی و او را مجبور به دروغ گویی نکنیم.
سعی کنیم زمینه و شرایط دروغ گفتن را ایجاد نکنیم
#خانواده
📗تربیت فرزند از نظر اسلام ، حسین مظاهری
📙
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
همیشه شبهای احیا حال و هوای عجیبی داشت که دلم را می لرزاند.. احساس می کردم شبیه کسی که گمشده ای داشت
بعدازظهرهای تابستان بعنوان مربی به بچه ها دفاع شخصی یاد می داد..من کمربند مشکی کاراته داشتم ولی دوره ی دفاع شخصی را نگذرانده بودم..
یک روز پیله کردم که چند حرکت را یادبگیرم..حمید شروع کردبه آموزش حرکت ها و توضیح می داد که مثلا اگر کسی یقه ی من را گرفت چکار کنم؛ یا اگر دستم را گرفت و پیچاند چطور از خودم دفاع کنم..
موقع تحویل درس به استاد که شد هرچیزی که گفته بود را برعکس انجام دادم..به حدی حرکت ها را افتضاح زدم که حمید از خنده نقش زمین شد و بلندبلند می خندید..
جوری که صاحبخانه فکر کرده بود ما داریم گریه می کنیم..
حاج خانم کشاورز من را صدا زد ، وقتی رفتم سرپله ها گفت:" چرا دارین گریه می کنین؟ چی شده؟".
باشنیدن این حرف از خجالت آب شدم ، گفتم : نه..خبری نیست..داشتیم میخندیدیم..ببخشید صدای خنده ی ما بلند بود.
حاج خانم هم خنده ای کرد و گفت:" الهی که همیشه لبتون خندون باشه ".
کلاس آموزش ما باهمه ی خنده هایش تا عصر ادامه داشت..
شب رفتیم خانه ی پدرم. گفتم:بابا بشین که دخترت امروز چندتا حرکت یادگرفته. میخوام بهم نمره بدی.
داداشم را صدا زدم و گفتم: این وسط محکم بایست تا من حرکت ها رو نشون بدم.
همان حرکت اول را با کلی غلط اجرا کردم...بابا در حالی که می خندید چندباری با دست به پشت حمید زد و گفت:" دست مریزاد به این استادت که روی همه ی استادا رو سفید کرده!"...
✍ادامه دارد...
🌷۱۵۸
#یادت_باشد
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
#اندر_احوالات_خبرنگار
خبرنگار: سلام آقای راننده تاکسی! خسته نباشید. نظر شما درباره گران شدن بنزین چیه؟! 🎤😊
راننده تاکسی: بنده اعتراض دارم 😠
خبرنگار: به افزایش قیمت بنزین؟ 🎤😊
راننده تاکسی: نه! به افزایش غلظت بنزین! 😐
خبرنگار: خب گرفتم. حالا به مسئولان چه توصیه ای دارید؟ 🎤😊
راننده تاکسی: تقاضا دارم سهمیه راننده تاکسی ها را زیاد کنند. 😔
خبرنگار: سهمیه بنزین دیگه؟ 🎤😊
راننده تاکسی: نه! سهمیه المپیک! 😬
خبرنگار: متوجه شدم. منظورتون سهمیه بنزین هست. حالا چقدر سهمیه شما را زیاد کنند؟ 🎤😊
راننده تاکسی: دو سه لیوان کافیه! 😒
خبرنگار: دارید به مسئولان تیکه هم که می اندازید! 🎤😊
راننده تاکسی: نه! به مردم مستضعف تیکه انداختم! 😐
خبرنگار: بهتون حق میدم اینقدر ناراحت باشین. لطفا به آقای رئیس جمهور یه جمله بگید.🎤😊
راننده تاکسی: این دو بیت را به ایشون تقدیم می کنم: 😒
حسن جان! جان ما بر لب رساندی!
تمام جیب ما را هم تکاندی!
تو آخر از چه طیف و حزب و باندی
که با تدبیر خود ما را چزاندی؟!
#کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت
4_5892993256676919074.pdf
4.64M
📘کتاب بسیار زیبا و خواندنی
#شطرنج_با_ماشین_قیامت
@ketabkhanehmodafean