eitaa logo
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
1.7هزار فایل
آیدی مدیر کانال @Mohamadjalili1 ادمین پاسخگو @Mesbaholhodaaa 👈 انتشار مطالب و فایل ها با ذکر آیدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ باید خلیل بود و به یار اعتماد کرد! گاهی بهشت در دل آتش فراهم است ... هرچه از در و دیوار زمین می‌بارد؛ فقط مخصوص همینجاست... می‌بارند تا زنجیرهایی که به زمین بندمان کرده‌اند را بگشایند... رمز رسیدن به بهشت ؛ چونان خلیل ✨، با اعتمادِ یار ، به دلِ آتش زدن، است! ♻️ 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
ادامه دارد...
سلام و روزتون نیکو ❄️❄️ پارت‌های پایانی از کتاب صوتی تقدیم دلهای گرم شما ❄️❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
#تندخوانی ✔سرعت‌گیر پنجم: محدودیت‌های حوزه دید تا به حال شده است بندهای کفش‌های‌تان را به هم ببن
نیروی چرایی⁉️ ‌ ‌ ‌اگر مایلید مفهوم را متوجه شوید به چند مثال زیر توجه کنید:👇🏻 همه‌ی افراد، می‌دانند در دریای طوفانی تن به آب زدن، خطرناک است و هیچ فردی دوست ندارد غرق شود!😨‌ ‌ اما زمانی که فرزندتان را می‌بینید در حال دست و پا زدن و غرق شدن در آب است... اصلاً به غرق شدن خود فکر نمی‌کنید، چرا که نیروی چرایی‌تان فعال شده است😊 زمانی که به خانه‌ی خود می‌رسید و متوجه می‌شوید که خانه‌ی شما آتش گرفته و هیچ‌کس جز مامورین آتش‌نشانی نزدیک نمی‌رود. همه افراد را کنار می‌زنید تا وارد آتش شوید!🔥‌ ‌شما آتش‌نشان هستید؟ خیر، نیروی چرایی‌تان...✌🏻 ‌ اگر برای هر هدفی که دارید، بتوانید نیروی چرایی‌تان را فعال کنید، بدون‌شک به آن هدف خواهید رسید و دیگر تقصیرات را به گردن شانس‌تان نمی‌اندازید.😉 ‌ چقدر تا به حال با دوستی برخورد داشته‌اید که هر موقع به شما می‌رسد، یاد تمام غصه‌ها و بدبختی‌هایتان می‌افتید؟😄 ‌به نظرتون تا‌به‌حال این افراد، با ناله‌کردن مشکلات‌شان حل شده است؟😕 ‌ چند بار پیش آمده که از درد‌ودل و ناله کردن برای دوستانتان پشیمان شده‌اید؟🙄 پس هیچ‌وقت، هیچ‌وقت، هیچ‌وقت...ناله نکنید!😑‌ ‌ ‌ادامه داره... :) 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
📚 #زنان_عنکبوتی ❤️ #قسمت_هشتم سینا با جواب داد: – فکر کنم تازه سجاده نشینی شروع شده باشه! اینا ت
📚 ❤️ من همیشه با پیشنهادای تو حال می کنم! – ممنون آقا! اول یه سوال کنم؟ – همه سوال هاتو یه جا بپرس! – ما مطمئنیم خونه موش داره دیگه! – داریم مطمئن تر میشیم! با این جواب امیر عملاً راه کار سینا در ذهنش پودر شد و فقط گفت: -پس باید مطمئن تر بشیم؟ – حتما! یه موش رو ببینی و بگیری فایده ندا۰۰۰ره! باید برسی به لونشون تا معدومشون کنی! تیم جایگزینت که اومد یه راست بیا این جا! تصاویر دوربینای حیاط رو تیم آرش داره بررسی می کنه، بیا! راستی تب کوچولوت قطع شد؟ لبخندی نشست روی صورت سینا و لب زد: – آره خدا رو شکر. هم تبش قطع شده، هم همه ی خونه رو به شور انداخته! امیر با خنده تماس را قطع کرد. تا ساعت هشت شب که شهاب کارش تمام بشود، سینا در اداره یک نمودار از رده ی سنی کادر موسسه و زن هایی که این مدت به آن جا رفت و آمد کرده بودند را در آورد: – ده درصد حدود ۱۶ تا ۱۸ دارند، چهل درصد ۱۸ تا ۲۴ دارند، بیست درصد ۲۴ تا ۲۷ دارند، سی درصد تا ۳۵ سال دارند که بین همه کادری که اونجا کار می کنن همون ۲۴ تا ۲۷ هستند که البته یکی دو نفر می خوره ۳۵ ساله باشن و به نظر من مدیر و مسئول موسسه باید باشن. اما آدمایی که امروز خیلی اومدن اون چهل درصد بودن. و یه چیزی که مهم بود همه با هم نیومدن اما هر کی اومد حدود چهار ساعت توی موسسه موند. این یعنی؛ شهاب سری تکان داد و گفت: – این یعنی اون ها اومدن برای دوره دیدن و البته دوره ای که دیدن برای همه یکسان نبوده! – یعنی دارن نیروسازی می کنن آقا امیر؟ امیر سری تکان داد و گفت: – امکان همه چیز هست. فقط این اطمینان رو باید داشته باشیم که این جا فقط لباس نمی دوزن و اسم خیاطی براشون یه پوششه! آقا شهاب؛ شما چه کردی؟ شهاب تصاویر لب تابش را انداخت روی صفحه ی اتاق امیر و گفت: – مسیر رفت همه رو امروز نتونستیم در بیاریم. چون بعضیا هنوز توی خیابونن و دارن خرید می کنن! بعضیا هم هنوز توی کافی شاپ و رستوران هستند با دخترا و پسرای دیگه. اما بچه ها دارن آمارا رو دقیق می دن. شما می تونید ببینید! دو روز بعد شهاب مسیر رفت و آمد و منزل تمام زنان را مقابل سینا گذاشت و گفت: – نمیشه قطعی گفت که این مسیر هر روزه ی همه شونه. اما بالاخره میشه کلی یه نتیجه ای گرفت. حداقل یه هفته وقت نیازه که بتونم بهت بگم کدومشون مورد خوبیه برای کار ما! سینا به تفکیک موردها را مرور کرد و بهترین روش را حذفی دید و یک سوال: – سر به هوا ترینشون کدومه؟ ….. ┄┅┅✿💐🍃💕🌹🌸✿┅┅┄ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ رجب از نیمه گذشت ... و هنوز بعضی از ما، از این ماه، برای حمام کردنِ روحمان، استفاده نکردیم! و هنوز روحمان، وزن سنگین چرک‌های قبل از رجب را، با خود بدوش می‌کشد ... این رسم همه‌ی مهمانی هاست ؛ برای حضور در مهمانی، اول استحمام می‌کنند، و بعد خود را می‌پیرایند و می‌آرایند ... ✨رجب فصل استحمام است؛ فصل سبک شدن ... باید این تسبیح، به آخر نرسیده، تطهیر شویم. 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
ادامه دارد...
عرض ادب و احترام با پارت‌های پایانی از کتاب صوتی در خدمتتون هستیم. 🍎🍏🍎 سپاس از همراهیتون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 امروز در شهر سنندج برگزار شد 📹 نماهنگ | دهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت 🔺️ «دهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت» همراه با انتشار تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «عصرهای کریسکان» از سوی مؤسسه‌ی پژوهشی-فرهنگی انقلاب اسلامی برگزار شد. این مراسم امروز دوشنبه ۱۸ اسفندماه در شهر سنندج، با حضور جمع محدودی از پیشکسوتان جهاد و مقاومت و فعالان حوزه‌ی ادبیات و هنر دفاع مقدس و مسئولان استانی، با رعایت دستور العمل‌های بهداشتی برگزار شد. کتاب «عصرهای کریسکان»، خاطرات آقای امیر سعیدزاده (سعید سردشتی) از فعالیت‌های دوران پیش از انقلاب و مجاهدت‌های دفاع مقدس تا رنج‌های اسارت در زندان‌های کومله و دموکرات است که به قلم کیانوش گلزار راغب تدوین و توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است. پیش از این دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب اسلامی در همایش‌های جداگانه‌ای از کتاب‌های «نورالدین پسر ایران»، «پایی که جا ماند»، «لشکر خوبان»، «من زنده‌ام» ، «آن بیست‌و‌سه نفر»، «وقتی مهتاب گم شد، گلستان یازدهم، دختر شینا، آب هرگز نمی‌میرد»، «فرنگیس»، «در کمین گل سرخ»، «مربع‌های قرمز» تقدیر نموده و یادداشت‌ها و تقریظ‌های رهبر معظم انقلاب اسلامی را منتشر کرده بود. 👈 این مراسم بصورت زنده از سایت و صفحات پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در شبکه‌های اجتماعی و همچنین شبکه های مختلف سیما پخش شد. 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
📚 #زنان_عنکبوتی ❤️ #قسمت_نهم من همیشه با پیشنهادای تو حال می کنم! – ممنون آقا! اول یه سوال کنم؟
📚 ❤️ شهاب با چشم هایی گرد شده و ابروهایی پریده گفت: – می گم یه هفته بعد، تو سوال سخت می پرسی! سینا قاطعانه گفت: – فقط تا فردا شهاب. تا فردا به من مورد و مکانی که میشه نفوذی بشه رو می گی! و از سر میز بلند شد و رفت، اما قبل از این که بیرون برود دوباره رو کرد سمت شهاب و گفت: – تا امشب گزارش کامل همراه با نظر خودت رو می خوام! بعدش یه کله پاچه مهمون منی! چطوره؟ هوم؟ الان دیگه اون چشم و ابروتو جمع کن! شب ساعت یازده شهاب تمام موردها را دوباره برای سینا چید و مسیر رفت و آمد همه را بررسی کرد. هم روی مورد باید دقت می کردند و هم زمانی که می خواستند میکروفون را نصب کنند. شهاب گفت: -یه چیزو حواست باشه، اگر شب موقع برگشت میکروفون رو نصب کنی، ممکنه فردا با یه کیف دیگه بزنه بیرون و بیاد محل کارش! کلا اینا در حال تیپ عوض کردنن! -وای… نگو که مسیر آمدنشون رو باید بررسی کنی و دو روز وقت می خوای! شهاب دستی کوبید پشت کمر سینا که نیم متر پرت شد جلو: – داداشت تمام و کمال کار انجام میده. سینا با گزارش تکمیلی که شهاب داد مسیر دو تا از زن ها را بررسی کرد. سوژه ای که سینا انتخاب کرد؛ یک زن بیست و شش ساله و عاشق پوشیدن لباس لی بود. این کار خودش بود و قرار شد شهاب هم برود سراغ سوژه ی بعدی. این دو نفر افرادی بودند که می شد از طریق آن ها به فضای داخلی خانه راه پیدا کرد. سینا همراه نیرویش افسر عملیات رفت سمت مترو و شهاب سمت میدان آزادی! زن که در تور قرار گرفت… همراهش شد تا شلوغی مزخرف مترو. تمام زوایای این ایستگاه را حفظ بود و نقطه ی اصلی وصل میکروفون را در نظر داشت. نگاهی به نیرو انداخت و او سری تکان داد. زمان وصل میکروفون که رسید، نیرو مقابل زن قرار گرفت و کیف دستیش را رها کرد. تمام محتویات کیف پخش زمین شد. نیرو عصبی و با ناراحتی رو به زن گفت: – خانوم… خانوم! این چه وضعشه؟ زن کمی عقب کشید و هراسان از عکس العمل او خم شد تا وسایل را جمع کند. وسایل کیف بیشتر از آنی بود که راحت جمع شود و غرغرهای نیرو، زن را وادار کرد تا بنشیند و کیفی که رو دوشش بود را زمین بگذارد. سینا خودش را رساند. نشست و گفت: – زن ها همیشه گیجند. ببین خانم با کیف این آقا چه کار کردی؟ نیرو با ابروهای در هم رفته از زن دفاع کرد: – نه آقا خب این خانوم حتما کار داشتند که عجله کردند. الان هم با هم جمع می کنیم. شما زحمت نکشید. خانم شما هم خودتون رو ناراحت نکنید. حین گفتگو، سینا میکروفون را نصب کرد. وسایل جمع شد و نیرو با زن همراه شد! زن از موقعیت پیش آمده راضی بود، سر صحبت را با نیرو باز کرد و چرایی عجله اش را گفت. فرصت پدید آمده بود. بعد از مترو هم با توجه به هم مسیر شدنشان نیرو را کشاند سمت محل کارش. معلوم نبود او دارد تور پهن می کند یا نیرو! سوژه ی شهاب اما، امروز مثل دو روز قبل با اتوبوس که نیامد هیچ، اصلاً نیامد. شهاب ت.م را گذاشت و خودش رفت اداره برای رصد هدایت بقیه ی تیم… تمام زن های دیگر هم مدل رفت شان را عوض کرده بودند. با سینا تماس گرفت: -شما و خانم سلامتید؟ ادامه دارد ┄┅┅✿💐🍃💕🌹🌸✿┅┅┄ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍درد می‌پیچد در جان خسته‌ی جهان! و ما، قرن‌هاست درس‌های تکراری تاریخ را نفهمیده‌ایم؛ که بلا، تاوانِ حبس نور است در دلِ تاریک زمین و زمان! اما خورشیدی ثابت خواهد کرد؛ هیچ شبی، از پس این روشنایی برنخواهد آمد! 🏴🏴🏴 🕯از این زندان به آن زندان 🖤خاک زندان سجده‌گاهت بوده است 🕯عالمی مست نگاهت بوده است 🖤ای امام هفتم ما شیعیان 🕯آسمان هم خاک راهت بوده است 🏴🏴🏴 ▪️السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللّٰهِ فِي ظُلُماتِ الْأَرْضِ @ketabkhanehmodafean