🎓 #ڪــ🎒ــــلاس درس مهدویت
💠 از حسین(ع) تا مهدی(عج)
⏪ قسمت: سیزدهم
🔹ب) غیبت امام مهدی(عج) از نگاه امام حسین(ع)
👈حضرت میفرمایند:
《برای او غیبتی است که گروه هایی در آن از دین بر می گردند و گروه هایی دیگر بر آیین خود استوار می مانند و در این راه آزارها می بینند. به آنان گفته می شود:
این وعده کی واقع خواهد شد، اگر راستگو هستید؟ آنان که بر این آزارها و تکذیب صبر کنند، همانند کسی هستند که شمشیر به دست گرفته و در پیشاپیش رسول اکرم(ص) جهاد می کند.
📿با توجه به این حدیث شریف، مشخص می شود که آسیب های سختی در این زمان متوجه مسلمانان و شیعیان است که بارزترین آنان، بی دینی و بد دینی است.
اما اگر کسی دینش را در این شرایط سخت حفظ کند، اجر و پاداش مهمی مانند مجاهدان زمان پیامبر(ص) دارد.
🔹ادامه دارد..
✍...پی نوشتها:
📚 کتاب از حسین تا مهدی اثر: #محمد_رضا_فوادیان
#از_حسین_تا_مهدی
#کلاس_درس_مهدویت
─═इई🍃🌷🍃ईइ═─
مولایم
از عاشورا
تا زمان آمدنتان
هر روز
روزهای مصیبت است ...
اسارت
رأسهای خونینِ بر نیزه
پاهای زخمی و آبله خورده
دلتنگیِ یتیمانِ بی پدر
دستهایِ بسته و پاهایِ در زنجیر
آوارگی و دربدری
و شادیِ هلهله بی امانِ حرامیان !!
مولای من حق دارید
که بجای اشک خون گریه کنید ...
▪️خدایا به یتیمی آل محمد
▫️به یتیمی ما خاتم عنایت فرما🙏
#کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت
▪️معرفی #رنگ_آمیزی_قصه_عاشورا
🎨آشنایی با امام حسین علیه السلام همراه با رنگ آمیزی
🖌کتاب حاضر شامل 15 نقاشی می باشد که هر کدام در یک صفحه گنجانده شده است. در زیر هر تصویر مطالبی در مورد امام حسین علیه السلام بیان شده است؛ از تولد آن حضرت تا واقعه عاشورا و بیان مصیبت هایی که بر سر کاروان اسرا آمد. متن ها، کوتاه و روان نوشته شده اند. تصاویر بدون رنگ می باشند تا کودکان پس از مطالعه متن، بنا بر خواست خودشان آن ها را رنگ آمیزی کنند تا هم زمان با آموزش وقایع کربلا #رنگ_آمیزی تصاویر را نیز بیاموزند.
#قصه_کربلا #کتاب_کودک
✅خرید از فروشگاه اسوه اهواز
@ketabkhanehmodafean
pishkhannehzatashoora.pdf
1.81M
🔍 #نهضت_عاشورا
▪️ زمینهها، علل و اهداف نهضت عاشورا در بیانات #امام_خامنه_ای
📚
@ketabkhanehmodafean
🤓 #آموزش تندخوانی📚
مطلب شماره۳
🔆 قسمت دوم علتهای کندخوانی:
4⃣ برگشت غیر ارادی چشم به عقب: 🙄
چهارمین علت کندخوانی برگشت غير ارادی چشم به عقب است. خیلی وقتها شما مشغول مطالعه مطلبی هستید، اما گاهی اوقات چشم به صورت ناخودآگاه برمیگردد و چند کلمه عقب تر را نگاه می کند و این از اختیار و اراده شما خارج است و به صورت ناخودآگاه رخ میدهد.😫
راه چاره این مشکل خط بردن زیر جملات با انگشت یا خط بر خط است؛ البته این برای اوایل کار است بعدها زمانی که بر اثر تمرین در این زمینه، مهارت یافتید دیگر نیازی به خط بردن نیست، بلکه همین عمل که الان باعث تندخوانی شما میشود در آن زمان سبب کندخوانیتان میشود.😯
🔰زمانی که سرعت خواندن بالا میرود خطبردن باعث جلوگیری از برگشت غیر ارادی چشم به عقب میشود و به این طریق که خط بر، یا انگشت زیر کلمهای خواهد بود که در حال خواندن آن هستید و چشم آن کلمه را دنبال میکند و به سمت جلو هدایت میشوید و از مشکل برگشت غیر ارادی چشم به عقب جلوگیری میشود.
5⃣ سر گردانی چشم بین خطوط:😳
پنجمین دلیل کندخوانی، سرگردانی چشم بین خطوط است. گاهی اوقات پیش میآید که در حین مطالعه زمانی که مطلبی را میخوانید، خط مورد نظر را گم میکنید و چشم بین خطوط سرگردان میشود، یا خط تکراری را میبینید و یا یک خط بالاتر یا یک خط پایینتر را نگاه میکنید.😵
برای رفع مشکل گم کردن خط نیز مانند مشکل برگشت غیر ارادی چشم به عقب از حرکت انگشت یا خطبر استفاده میشود، با این روش به جز افزایش یادگیری، سرعت و تمرکزتان نیز افزایش مییابد.
6⃣ مکث طولانی چشم بر روی کلمات:🧐
ششمین علت کندخوانی مکث طولانی چشم، بر روی کلمات است.
چشم به طور متوسط یک چهارم ثانیه روی هر کلمه مکث میکند یعنی در هر ثانیه ۴ کلمه و در هر دقیقه ۲۴۰ کلمه، در حالی که تجربه نشان داده اکثر افراد برای اولین بار که سرعت خواندنشان را اندازهگیری میکنند کمتر به ۲۴۰ کلمه میرسند. علت این امر همان موانعی است که گفتهشد: کلمهخوانی – بلندخوانی – لبخوانی – برگشت غیرارادی چشم به عقب – سرگردانی چشم بین خطوط و مکث طولانی.
به همین دلایل سرعت معمولا کمتر از ۲۴۰ کلمه است. این مکث را نمیتوان از بین برد اما میتوان زمان آن را کوتاه کرد، تا جایی میرسید که حتی در دقیقه ۶۰۰-۷۰۰ کلمه به بالا را خواهید خواند.
✔این مشکل را نیز با استفاده از خطبر به راحتی میتوان حل کرد. در ابتدا امکان دارد سرعتتان پایین باشد اما اندک اندک و با تمرین، سرعتتان افزایش مییابد.
🚫 مکث طولانی مدتِ چشم بر روی کلمات، علاوه بر کاهش سرعت مطالعه، باعث خستگی چشم میشود و ادامه مطالعه را به خطر میاندازد.
شما خیلی از اوقات تجربه کردهاید که خوابتان نمیآید اما با در دست گرفتن یک کتاب و مطالعهای اندک خوابتان میگیرد، مثل اینکه قرص خوابآور خوردهاید. یکی از دلایل این امر مکث طولانی روی کلمات و کندخوانی است.😴
7⃣ محدودیت حوزهی دید:🤓
هفتمین علت کندخوانی محدودیت حوزه دید است. (مانند جریان خلبانان که در مقدمه آموزش تندخوانی گفته شد.) به این معنا که در حالت عادی وقتی به یک متن نگاه میکنید، چند کلمه را میتوانید ببینید و درک کنید اما اگر این محدوده وسیعتر باشد، تعداد کلماتی که میتوانید ببینید هم بیشتر است و نتیجه این افزایش حوزهی دید، دیدن و درک کردن کلماتِ بیشتر و افزایش سرعت مطالعه خواهد بود.🙂
این تکنیک افزایش حوزهی دید در مطالعه ارزش حیاتی دارد و یکی از ضروریات خواندن است.
#همه_چیز_دون
#کتابخانه_مدافعان
📚
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
حمید موقع حساب کردن پول تابلو در حالی که نگاهش به ویترین قسمت انگشترها بود پرسید:" انگشتر دُرّ نجف د
🌫 هوای آن شب به شدت سرد بود ، در کوچه و خیابان پرنده پر نمی زد ، حمید زنگ زده بود صحبت کنیم
ازصدای گرفته ام فهمید حال چندان خوشی ندارم. نمیخواستم این وقت شب نگرانش کنم ولی آن قدر اصرار کرد که گفتم: حالم خوش نیست، دل پیچه ی عجیبی دارم ، تو نگران نشو ، نبات داغ میخورم خوب میشم.
اسپاسم شدیدی گرفته بودم ، به خودم تلقین می کردم که یک دل درد ساده است ولی هرچه می گذشت بدتر می شدم.
📞 حمید پشت تلفن حسابی نگرانم شد ، از خداحافظی مان یک ربع نگذشته بود که زنگ در را زدند.
🌹 حمید بود. گفت:" پاشو حاضرشو بریم بیمارستان".
گفتم: حمیدجان چیزخاصی نیست. نگران نباش.
هرچه گفتم راضی نشد ، اینطور مواقع که نگرانم می شد مرغ حمید یک پا داشت ، خیلی روی سلامتی ام حساس بود ، به قاعده ی خودم اصلا فکر نمی کردم حمید مردی باشد که تا این حد بخواهد روی این چیزها دقت داشته باشد.
🏩 هرکار کردم کوتاه نیامد و به اورژانس بیمارستان ولایت رفتیم.
تشخیص اولیه این بود که آپاندیسم عود کرده است ، دستم را آنژیوکت زدند ، خیلی خون از دستم آمد
تمام لباس ها و کفش هایم خونی شده بود ، حمید با گازاستریلی که خیس کرده بود دستم را می شست و کفش هایم را تمیز می کرد.
عین پروانه دور من بود...
✍ادامه دارد...
🌷۷۹
#یادت_باشد
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
🎓 #ڪــ🎒ــــلاس درس مهدویت
💠 از حسین(ع) تا مهدی(عج)
⏪ قسمت: چهاردهم
🔹بشارت ظهور از زبان امام حسین(ع)
✍...بشارت به ظهور امام عصر(عج) حقیقتی شعف انگیز است که از سوی امامان معصوم(ع) نوید آن داده شده است. سالار شهیدان در این زمینه می فرماید:
《دوازده مهدی از ما است که نخستین آنان علی بن ابی طالب و آخرین آنان نهمین فرزند من است که او امام قائم به حق است، خداوند زمین مرده را به وسیله او زنده می کند و دین حق را بر تمام ادیان پیروز می گرداند.
👤عبدالله بن عمر میگوید:
《از حسین بن علی(ع) شنیدم که می فرمود: اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را به قدری طولانی می فرماید تا آنکه مردی از فرزندان من خروج نماید و زمین را پر از ظلم و جور شده باشد، من از رسول خدا(ص) این چنین شنیدم》
📿این مژده ها در طول تاریخ همواره با رقه امیدی برای عاشقان و شیفتگان مکتب اهل بیت(ع) بوده و سبب حیات، رشد، بالندگی، حرکت و تلاش شده است.
🔹ادامه دارد..
✍...پی نوشتها:
📚 کتاب از حسین تا مهدی اثر: #محمد_رضا_فوادیان
#از_حسین_تا_مهدی
#کلاس_درس_مهدویت
─═इई🍃🌷🍃ईइ═─
کتاب ناگفته هایی از حقایق عاشورا
معرفی کتاب به همراه فایل pdf👇
.........................
0⃣1⃣مباحث قسمت دهم :
ادامه فصل دوم :"نقش یزید در شهادت سیدالشهدا(ع)"
سرافکندگی یزید و دگرگونی شهر دمشق
دلایل سرافکندگی یزید :
۱-قرآن خواندن سر سیدالشهداء(ع)
۲-سخنرانی امام سجاد (ع)
۳-شهر دمشق و سه روز عزای عمومی
امام سجاد (ع) و استدلال به شان نزول آیه مودت
سخنان امام سجاد (ع) با منهال
مجلس یزید و اعتراض صحابی رسول خدا
اوضاع شهر دمشق به روایت تاریخ نگاران
فصل سوم : " نقش اهل کوفه در شهادت سیدالشهداء(ع)"
کوفیان دعوت کننده امام حسین (ع)
امان نامه امر بن سعید والی مکه
امام حسین و خبر دادن از شهادت خود
تعبیر خواب های امام حسین (ع)
خبر پیامبر و امیرمومنان از شهادت امام حسین (ع)
🔹🔹🔹🔹🔹
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
🌫 هوای آن شب به شدت سرد بود ، در کوچه و خیابان پرنده پر نمی زد ، حمید زنگ زده بود صحبت کنیم ازصدای گ
🏩 برای سونوگرافی باید به بیمارستان شهیدرجایی میرفتیم ؛ از پرستارها کسی همراه ما نیامد . من و حمید سوار آمبولانس شدیم ، پشت آمبولانس خودمان بودیم ، حالم بهتر شده بود ، یک جا بند نمی شدم ، بلند می شدم می ایستادم
🚐 اولین باری بود که آمبولانس سوار می شدم ، از هیجان درد را فراموش کرده بودم ، از خط بالای شیشه بیرون را نگاه می کردم
آنقدر شیطنت کردم که حمید صدایش درآمد و گفت:" بشین فرزانه، سرت گیج میره ؛ تو آبرو برای ما نذاشتی ، مثلا داریم مریض می بریم!".
🕚 ساعت۱۱شب بود، آن قدر بالا پایین پریدم که مریضی یادم رفته بود.
وقتی دکتر جواب سونوگرافی را دید ، گفت: چیزخاصی نیست ، ولی بهتره امشب خانوم تحت مراقبت باشن.
دوباره به بیمارستان ولایت برگشتیم. باتماس به خانواده موضوع را اطلاع دادیم.
حمید بعنوان همراه کنارم ماند . پنجشنبه بود و طبق معمول هرهفته هیئت داشت ولی بخاطر من نرفت. از کنار تخت من تکان نمی خورد.
به صورتم نگاه می کرد و می گفت:" راست میگن شبیه ننه هستیا"
لبخند زدم ، خیلی خسته بودم ، داروها اثر کرده بود ، نمی توانستم بااو صحبت کنم.
نفهمیدم چطور شد خوابم برد
🕜 ساعت از نیمه شب گذشته بود که با صدای گریه ی حمید از خواب پریدم..
دستم را گرفته بود و اشک میریخت.
گفتم: عه چرا داری گریه می کنی، نگران نباش چیزخاصی نیست.
🌹 گفت:" میترسم برات اتفاقی بیفته ، تمام این مدتی که خواب بودی داشتم به این فکر می کردم که اگر قراره روزی بین ما جدایی اتفاق بیفته اول باید من برم و الا طاقت نمیارم."....
✍ادامه دارد...
🌷۸۰
#یادت_باشد
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean