این کتابِ روان و خوش خوان(انگار که نشسته اید پای یک سخنرانی از فردی خوش صحبت) را حتما بخوانید.
مثالهایش ملموس و واضح و نکاتش ارزشمند.
البته که من با بعضی از قسمتهای کتاب زاویه داشتم و به نظرم میرسید که باید به روز رسانی شود اما در کل کتابی بود که ارزش خواندن داشت.
من مدتهاست فهمیده ام ما تلاش میکنیم برای تربیت اما لزوما این تلاش نتیجه بخش نخواهد بود!
باید از خدا بخواهیم فرزندانمان را تربیت کند. کاری که او به سرانجام برساند کمی و کاستی و کوتاهی ندارد.
.
.
.
این سخن از امام صادق چکیدهای از چندین و چند جلسه کارگاه فرزند پروریست. (خداوندا ما را با این خاندان محشور بفرما)
امام صادق(ع) می فرمایند: «أَحِبُّوا الصِّبْیانَ وَ ارْحَمُوهُمْ، وَ إِذَا وَعَدْتُمُوهُمْ، فَفُوا لَهُمْ؛ فَإِنَّهُمْ لَایرَوْنَ إِلَّا أَنَّکمْ تَرْزُقُونَهُم کودکان را دوست بدارید و به آنها محبت کنید، پس اگر به آنان وعده ای دادید، به آن وفا کنید؛ زیرا آنان روزی خود را در دست شما می بینند. »
#یازده_از_صد
داستانی که برایتان خواندم از این کتاب بود.
کتابی با ۲۱ داستان کوتاهِ به هم پیوسته که ماجراهای یک روستا را روایت میکند، داستانها بسیار تصویری هستند و چنان جذاب که گمان نکنم دلتان بخواهد کتاب را زود زمین بگذارید.
آدمها و ماجراهای روستا گاهی به جنگ گره میخورند، گاهی به عشق و گاهی هم به مسائل اجتماعی و ...
نویسنده با زوایای دید مختلف قصه میگوید گرچه لحنها تکراریست اما این هم باعث نشد که از این کتاب زده شوم، بلکه هنوز دلم میخواست از دی حسین، از معلی از لیلو و... بخوانم.
#دوازده_از_صد
#علی_صالحی
هدایت شده از هُرم
یک کتاب خوان معمولی میشناسم که کتابهای خوبی میخواند و کتابها را خوب هم معرفی میکند. این کتابها بخشی از آن پیشنهادها ست.
https://eitaa.com/ketabkhanemamoli
فیودور داستایفسکی گفت: «ما همه از شنل گوگول درآمدهایم.»
یک داستان کوتاه که همهی عناصر داستان نویسی را دارد همین!
#سیزده_از_صد
#چندازچند
آرش صادق بیگی در یک پادکست تعریف میکرد که دیداری داشته با اصغر عبدالهی در اواخر عمرش.
اواخر یعنی آنجایی که آدم میداند فرصتی ندارد، همانجا که کم کم می افتد به تکاپوی حلالیت طلبیدن یا انجام دادنِ کارهای نکرده یا وصیت کردن و این طور چیزها.
صادق بیگی که از مریدانِ عبدالهی بوده در کافه روبه رویش مینشیند تا حرفی بزند، مثلا دلداری بدهد یا همدلی کند(چون عبدالهی سرطان داشته و خودش هم میدانسته) بغض امانی برای این کارها به صادق بیگی نمیدهد.
استادش اما رهاتر، آرامتر، و سبکبالتر از آن چیزی بوده که صادق بیگی تصورش را میکرده، استاد رو میکند به شاگرد خوبش و میگوید: نگران من نباش، من حسرت چیزی را ندارم!
من با همین جای این گفت و گو کار دارم، همین جا که لابد عبداللهی خیره مانده به چشمهای صادق بیگی و یک جرعه از قهوهاش را نوشیده و گفته:(حسرت چیزی را ندارم)
آدم باید خیلی پاک، درست و با سروسامان زندگی کرده باشد تا خیال جمع و خاطر آسوده باشد که حسرت چیزی به دلش نمانده و این طور آمادهی مرگ است.
این بی حسرتی و بی عقده بودنِ عبداللهی در این کتابش کاملا پیداست، ذره ذره تجربه هایش را ریخته روی کاغذ تا همه بدانند و بفهمند. این میزان از دقت و توجه برای انتقال تجربه فقط از آدمی مثل اصغر عبداللهی بر می آید و بس!
.
.
.
#اصغرعبداللهی
#چهارده_از_صد
یک اثر خوب با نثری روان، جذاب و کم نظیر
ضد قهرمانی که منصور علیمرادی در تاریک ماه ساخته و پرداخته بشدت باور پذیر است و راز این باور پذیری هم استفاده از تجربهی زیسته در نوشتن است.
این رمان که در دستهی رمانهای رئالیستی قرار میگیرد، میتواند شما را به دنیایی دور ببرد دنیای که کمتر آن را دیده یا شنیده ایم اما با هنرِ نویسنده میتوانیم جهانِ میر جان یا همان ضد قهرمان را تصور کنیم و از خواندن داستانش لذت ببریم.
.
.
.
#پانزده_از_صد
#منصورعلیمرادی
#تاریک_ماه
اگر هنوز مشغول خرید از نمایشگاه هستید و به دنبال یک رمانِ درست و حسابی میگردید سگ سالی را به لیست خریدتان اضافه کنید و یا به دوستانتان بگویید برایتان هدیه بخرند😁
(ممنونم از نعیمه که برایم این کتاب را خرید😎)
این کتاب را بخوانید تا با چهره ای دیگر از انسان مواجه شوید! با نگاهی نو که نویسنده زحمتش را کشیده، با خلق دنیایی در طویله!
سگ سالی را حتما بخوانید😊
#شانزده_از_صد
#بلقیس_سلیمانی
هدایت شده از [ هُرنو ]
مسافر چهارم.mp3
20.27M
نمایشنامه خوانی #چند_مسافر
اپیزود چهارم
مسافر چهارم: گلین استادجعفر
نقشخوان: #نفیسه_شیرینبیگی
آواز: مرحوم #عاشیق_مسیحالله_رضایی
{امشب جبلالنور، نوربارون میشه...}
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها
به باران
برسان سلام ما را...
#شهیدجمهور
کتابِ این جا همهی آدم ها اینجوری اند را به توصیهی محمد طلوعی خریدم، این کتاب شامل شش داستانِ بلند است که نویسنده هایشان جوایز مهم ادبی برده اند و این یعنی شما شش داستانِ درجه یک میخوانید.
داستانهایی که ته مغزتان میماند و رهایتان نمیکند. مهم نیست داستان در مورد زنی تنها باشد یا پیرمردی که فراموشی گرفته یا حتی پسری نوجوان و یا خانواده ای اهل چین و استاد دانشگاهِ گرفتار شده، هر داستان قابلیت این را دارد که شما را تا ساعتها درگیر نگه دارد.
(توصیه: داستانِ مردی با کت و شلوار مشکی را نیمه های شب نخوانید😅)
#چند_از_چند
#هفده_از_صد
#مژده_دقیقی
امروز در جمعی بودم که از چالشِ چند از چند گفته شد نقد شد و حتی کوبیده شد!
بعد از آن جلسه توی وقت استراحتِ کوتاهی که داشتم یک ورِ مغزم گفت: راضیه چرا میخوای صدتا کتاب بخونی؟ که چی بشه؟ که همه بگن وای چه کتابخون؟ یا اینکه خودت به خودت ببالی و مغرور بشی؟
ورِ دیگرم خوب گوش داد و تحلیل کرد تمام آن لحظاتی که عذاب وجدانِ کتابهای نخوانده آزارم میداد را جلوی چشمم آورد و گفت: تو برای خودت میخونی، برای رشد، برای بهتر زندگی کردن، مهم نیست حتی اگر به صد نرسی مهم تلاشیست که برای رشد داشتی مهم زمانهاییست که به بطالت طی نشد، مهم وقتهای کم و کوتاهیست که با کتاب پر شد.
ارزشش را دارد!
#چندازچند
دوستان جدیدی که تشریف آوردن به کانال بنده خیلی خوش آمدید😊
اگر دلتون نشانگرِ کتابی میخواد که خاص و متفاوت باشه بهم اطلاع بدین😉
عالیه عطایی نویسندهی ایرانی افغانستانیست که کافور پوش اولین رمانِ اوست.
یک مونولوگ ِ طولانی و گاهی هم حتی خسته کننده!
عالیه عطایی جسارت کرده رمان را از زبانِ یک مرد نوشته، برای رهایی از نقد منتقدان یا پیش بردِ داستانش(نمیدانم) ویژگیهای زنانه به شخصیتش بخشیده و این است که ما هر بار میخواهیم ایرادی از لحنِ زنانهی راوی بگیریم با خودمان میگوییم راستی این مردِ مرد نیست!
البته که داستانی با شخصیتی متفاوت خلق کرده، حرفهای نویی از هویت و اصالت و... زده اما آنچه ممکن است سیمِ اتصالِ شما را با این رمان قطع کند، پراکنده گویی های راوی است که البته در ساخت شخصیت کمک کرده ولی میتواند حوصله سر بر و خسته کننده باشد.
#چندازچند
#هجده_از_صد
#عالیه_عطایی
هدایت شده از هُرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام و سربازانش در قاب سینما...