eitaa logo
یک کتاب خوان معمولی
114 دنبال‌کننده
168 عکس
17 ویدیو
5 فایل
اینجا درمورد کتابهایی که خوانده‌ام مینویسم، نظراتِ یک کتاب خوان معمولی اینجا هستم @raziyehtaheri
مشاهده در ایتا
دانلود
از تخفیف‌هام خبر دارین؟
در صورت سفارش ۵ عددی هم ارسالتون رایگانه 😊
به نظرم جهان به تیستوهای سبز انگشتی نیاز دارد🥺🥲 . . . کتابی بی نهایت جذاب که خواندنش قطعا برای نوجوانان مفید و لازم است.
از اینجا 👇شماره‌ی اولِ مدام رو بخرید با ده درصد تخفیف و ارسال رایگان😍 چی از این بهتر؟😉😏 میدونم دارید به این فکر می‌کنید که کاش یکی بهتون هدیه بده، ولی این خَبِرا نیست دوستان دست تو جیبتون کنید🙄
آغاز پیش‌فروش اولین شمارهٔ مجلهٔ مدام؛ به مدت یک هفته از یکشنبه سوم تیرماه تا یکشنبه دهم تیرماه، می‌توانید شمارهٔ اول مجله را با ده درصد تخفیف و ارسال رایگان در وب‌گاه مدام، پیش‌خرید کنید. مدام در ابتدای هفتهٔ آینده برایتان ارسال خواهد شد. www.modaammag.ir قابل توجه همراهان تهرانی مدام👇 یکشنبه دهم تیرماه، یک دورهمی و رونمایی درجه‌یک خواهیم داشت. می‌توانید شمارهٔ اول را به صورت حضوری نیز تهیه کنید. تصویر بخشی از عکس روی جلد اثر حمید ضرابی مدام؛ یک‌ ماجرای دنباله‌دار | @modaam_magazine
داستان‌هایی به انتخابِ دقیق و موشکافانه‌ی مژده دقیقی👌 داستان‌ها فضاهای متفاوتی داشتند، راوی های مختلف، زاویه دیدهای مختلف و این باعث میشود که شما خسته و دلزده از خواندن نشوید😊 مژده دقیقی کتابهای زیادی ترجمه کرده که حاصل گشت و گذارش در میان مجلات معتبر دنیاست کتابهایش را از دست ندهید😉 نوشته‌ی پشت کتاب را در عکس 👆بخوانید.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
به نظرم بلقیس سلیمانی ذاتا نویسنده‌ست، از آنهایی که میتوانند بی وقفه بنویسند از همه چیز، از همه کس بی آنکه بترسد از خوانده نشدن و خواندنی نبودن! من از گورانی ها می ترسم از نگاهم بیشتر از آنکه بخواهد رنجِ مقابله‌ی سنت و مدرنیته را به نمایش بکشد، در حالِ نشان دادنِ رنج های زنان در میانسالی‌ است، زنانی تنها که هر رفتارشان زیر ذره بینِ مردم است، مردمی که زنان را مقصر میدانند، تحقیر میکنند و اجازه نمیدهند بدون سانسورِ خودشان زندگی کنند.
محبوبه عکس را برایم فرستاد و لابد نمیدانست با دیدنش دقیقا چه حالی دارم، راستش خودم هم نمیدانم دقیقا چه حالی است که دارم ترکیبی از شادی عمیق، هیجان، لذت و البته کمی هم غم. برای احساس غمی که دارم دلیل موجهی ندارم احساس می‌کنم خیلی دیر به یکی از آرزوهایم رسیده ام احساس می‌کنم دورم از همه چیز و انگار که تا رسیدن به آنچه توی مغزم هست خیلی راه مانده و منم خیلی خسته ام 🥲 الحمدلله که نقشی کم و کوچک دارم در کاری بزرگ تبریک به همه‌ی اهالی ادبیات این مرز و بوم مخصوصا استاد جوان، خانم طاهری عزیزم و آقای جواهری
کور سرخی دومین کتابی‌ست که از عالیه عطایی می‌خوانم و چقدر فاصله دارد این کتاب با رمان قبلی که خواندم. این کتاب نُه روایتِ پر خون و جذاب دارد که شما را با خودش میبرد به یک قطعه از خاورمیانه جایی که رنگِ خوشی و آرامش به خودش ندیده و انگار قرار نیست ببیند! عالیه عطایی از مشاهداتش گفته از انار و ملالی،محبوبه، محجوب و ... و این مشاهدات چنان تکان دهنده‌اند که گاهی بین هر روایت باید فاصله بیاندازی بروی نفسی تازه کنی و برگردی. روایتهای عطایی سراسر رنج است و درد‌و فراق که انگار قرار نیست مردمان افغان را رها کند... به گمانم مردمانِ افغانستان سن و سالِ روحشان بسیار بیشتر از جسمشان است. آنچه عطاییِ چهل ساله دیده و زندگی کرده از او زنی پخته ساخته، زنی درست شبیه به افغانستان!
این وبینار رو دوست عزیزم زحمتش رو کشیده با مبلغی فوق العاده ناچیز 🤦‍♀️اگر بچه‌ی کلاس اولی دارید این وبینار میتونه بهتون راهکاری بده برای آماده شدن خودتون و فرزندتون پس از دستش ندین😊
دومین کتابی که از نسیبه فضل الهی خواندم و باز تکرارِ شکارچیان در برف! این کتاب شامل ۵ داستانِ بلند است که بهترینش یوسف جنگل حرّاست، ما بقی ِ داستانها درگیجی و سردرگمی غوطه ور هستند، گرچه فضل الهی استفاده‌ی درست و به جا از نمادها را خوب میفهمد اما باز هم این دانسته هایش نتوانسته به او کمک کند تا داستانهایش را به سمت درستی هدایت کند و پایانِ قابل باور و خوبی از داستانها حاصل شود این افسوس بزرگ من است برای قلم گیرا و توانمندِ نسیبه. فضل الهی حتی وقتی از واقعیت برای داستانش الهام میگیرد جز توصیفات عالی، فضاسازی، نماد پردازی به جا چیزی دستگیرِ ما نمی شود انگار که همه‌ی این موارد نتوانسته اند کارشان را درست انجام دهند و همچنان قصه چیزی یا چیزهایی کم دارد!
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
شما را نمی‌دانم من اما وقتِ بی حوصلگی، وقتِ غم، وقتِ نا امیدی و رنج به "هنر" پناه میبرم، به رنگ به خط به لحظاتِ رهایی و آفرینش🥲
این مجموعه شامل ۸ داستان کوتاهِ پست مدرن است که خواندنش را به خواننده های معمولیِ کتاب توصیه نمی‌کنم! و لازم است بگویم با وجود خواندن‌ِ دوباره و چندباره‌ی داستانهای این مجموعه همچنان نفهمیدم نویسنده دقیقا منظورش چه بوده و این مرا آزار میدهد🥴 دوست داشتم بعد از خواندن این مجموعه چراغ های بی شماری در مغزم روشن شود اما نشد، گیج تر شدم و دلم میخواهد کسی بیاید و بگوید کوروش اسدی چه نوشته🤦‍♀️
ممنونم از طاهره عطاررئوفِ عزیزم که اولین مدام رو بدستم رسوند🥰 یه دونه مدام دیگه هم بدستم رسیده، یعنی کار کی میتونه باشه؟ 🤔
هشت داستان کوتاه که از زاویه دید اول شخص روایت می‌شود. در بیشتر داستانهای این کتاب راوی پسر بچه ایست که از افکار و دغدغه هایش برایمان می‌گوید، به نظرم خیاوی خیلی خوب توانسته لحنِ پسر بچه را بسازد و در پرداخت فضای فکری شخصیت هم موفق عمل کرده. اگر میخواهید داستانی بنویسید که راوی اش نوجوان است(مخصوصا پسر بچه) خواندن این کتاب را توصیه میکنم.
روضه خوان داشت روضه‌ی علی اصغر می‌خواند، داشت از ادبِ رباب میگفت من میان آدم‌ها بودم خیره به چایخانه توی فکرم بود که فردا حتما پسرک را خودم برگردانم از کلاس، بوی ذغال و اسپند توی مغزم رژه میرفت داشتم به قرص تیروئیدم که فراموش کردم بخورم، به خواب هادی که به هم ریخته، به قسط دوم کلاس شنای رضا فکر میکردم، روضه خوان رسیده بود به تیر و گلوی نازک خودم را به زور کشاندم به خیابان و‌ روضه و تیر شعبه بغض کردم اما گریه نه! گرما کلافه ام کرده بود دفترچه‌ی نقاشی پسرها را برداشتم و خودم را باد زدم گوشی‌ام را درآوردم از چایخانه عکس بگیرم گفتم لابد به دردِ نگار خانه میخورد! دنبال قاب مناسب بودم، روضه خوان گفت: آخ ... یکباره مردی پشت به چایخانه ایستاد مقابل لنز دوربینم دست‌هاش را گذاشت روی صورتش مثل جوان مرده ها بلند بلند گریه کرد! از پشت گوشی ام نگاهش کردم بغضم شکست از خودم خجالت کشیدم از غمی که توانست این مرد را به هق هق بیاندازد خجالت کشیدم از رباب از علی اصغر از چایخانه از بوی روضه... از اینهمه دور بودنم از اینهمه دلمشغولی هایم که نمی‌گذاشت به حسین علیه السلام فکر کنم خجالت کشیدم از نوعِ عزاداری ام، از افکارم حتی از بودنم آنجا خجالت کشیدم. مرد خوب که گریه هایش را کرد صورتش را پاک کرد و رفت توی چایخانه انگار که جانِ دوباره گرفته بود آرام شده بود من اما تازه بی قرار شدم!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیرمرد روی الاغش نشسته و آواز میخواند، آوازش از حنجره‌اش بیرون نمی ریزد این صدا و این نجوا از جایی نزدیک به قلبش می آید و سر ریز می شود به قلبهای ما... پیرمرد تمام عمرش را در بیابان بوده این را چهره‌ی آفتاب سوخته‌اش فریاد میزند، روی الاغش می‌نشسته و گله‌ی گوسفندانش را به چرا میبرده، نهایتا تعداد آدمهایی که میبیند از انگشتهای دو دست تجاوز نمیکند، نان و ماستش را میخورد و بندگی اش را میکند، و بندگی مگر چیست جز اینطور تواضع داشتن در برابر خالق؟ دلم ایمان و توکل این مردِ بیابان نشین را میخواهد، دلم رهایی اش از همه‌ی عالم و مافیها را میخواهد، دلم مدلِ بندگی کردنش را میخواهد بی چون و چرا بی اعتراض و شکایت در خضوع و خشوعِ کامل!
آخ از سخاوتت... . . . ما چرا از این غم نمی‌میریم؟
همسر آقای دیانی خواستند که عصر روز عاشورا جنابِ دیانی را یاد کنیم به خواندنِ زیارت عاشورای غیر معروفه جای شما خالیست در هر محرمی که بیاید و برود و ما کسی را نداشته باشیم چون شما پیگیر باشد برای معارف اهل بیت... جایتان پر نخواهد شد.
وبینار «انتخاب اصولی اسباب بازی»😍 برای بار دوم برگزار میشه✌🏻☺️ اهداف این دوره: 📌نگاهی جدید به بازی، اسباب بازی و اهمیت آنها 📌پرداختن به جایگاه اسباب بازی در رشد کودکان 📌بررسی اصول و معیار های انتخاب و خرید اسباب بازی 📌استفاده موثر از بازی و اسباب بازی برای کودکان 👤مخاطبان: والدین معلمان مربیان کودک مدیر باشگاه های کودک علاقمندان به حوزه تربیت و آموزش 🗓️تاریخ برگزاری ۴ مرداد ماه(تاریخ پوستر به دلایلی تغییر کرد) ⏰ساعت ۱۷ الی ۱۹:۳۰ در پلتفرم گوگل میت😍 هزینه : ۱۰۰ هزارتومان🌱 برای ثبت نام پیام دهید☺️
جای اینکه تبلیغ منو بخونید لفت بدین اینو 👆بفرستین واسه چهارتا خانواده‌ی بچه دار تا بیان از محتوای این وبینار استفاده کنند. تجربیات گهر باری رو میخوام در این وبینار بیان کنم😎