eitaa logo
کتاب متاب🌿📖
1.7هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
218 ویدیو
6 فایل
رقیه هستم🧕اینجا کلی کتاب خوب و پرمحتوا براتون معرفی میکنم☺️🌱 کپی؟ با ذکر صلوات برای تعجیل در ظهور آقا 🍃🍓راه ارتباطی👇: @ketabkhon78 📞09330976675 کانال رضایت👇 https://eitaa.com/kafehdenge667 ارسال به سراسر کشور🛵🇮🇷
مشاهده در ایتا
دانلود
یه قاچ از کتاب🍉 🌱🌱 امام سجّاد (علیه‌السّلام) را یک آدم ضعیفِ بی‌ارادهٔ بازیچهٔ بیمار معرّفی کردند؛ امام بیمار! هیچ نام دیگری، هیچ عنوان دیگری، هیچ لقب افتخارآمیز دیگری غیر از «بیمار» برای یک امام پیدا نکردند! آن هم چه امامی؟! امام چهارمی که به نظر ما بنیان‌گذار مخفی بعد از واقعهٔ کربلا است؛ امام سجّادی که متزلزل‌کنندهٔ بنیان اموی است؛ کسی که ضامن همهٔ نهضتهایی است که در طول تاریخ تشیّع به وسیلهٔ شیعه انجام گرفته..امام سجّاد (علیه‌السّلام) مادر همهٔ اینها و به‌وجودآورندهٔ همهٔ اینها است.. شیعه امروز امام سجّاد (علیه‌السّلام) را یک بیمار میداند؛ در حالی که بیماری امام سجّاد _ آنچه در تاریخ هست _ محدود به همان چند روز کربلا است.. 🕊خب، شما هم در عمرتان چند روز بیمار میشوید؛ بنده هم بیمار میشوم؛ هر آدم ورزشکارِ قوی‌هیکلِ نیرومندی هم در عمرش چند روزی بیمار میشود؛ اسم «بیمار» که دیگر نباید تا آخر روی این شخص بماند. به جای نامها و این عنوانهای افتخارآمیز: امام مجاهد، امام عالِم، امام آگاه، امام سازمان‌بخش، امام تشکیلات‌ده، امام به‌وجودآورندهٔ نهضت، امامی که موتور گردونهٔ تاریخی تشیّع است، بگویند: «امام بیمار»! .
بریده کتاب🍉 🌱💙 تو اگر قبول کردی که امام حسین (علیه‌السّلام) یک جور خاصّی عمل کرده، باید قبول کنی که امام حسن (علیه‌السّلام)هم همان‌جور عمل میکند. اگر زندگی امام حسن (علیه‌السّلام) را غیر از آن میبینی،در بینش خود و در نگرش خود تجدید نظرکن و بدان که اشتباه کرده‌ای☁️✨ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. تا یہ جای دنج نشینی و نخونی؛ متوجہ‌نمیشی‌کتاب‌خوندن‌چقدر‌آرامش‌بخشہ‌^^‌🌱! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┅┅┅❅🌱📙❅┅┅┅ @ketabmetabb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. تنها راه لذت بردن از زندگی،  پذیرش این واقعیت است که  زندگی یک مسیر است و نه یک مقصد.... پس هر لحظه را زندگی کنیم..✨🌸 صبحتون به شادی🌱🌱 .
ازدواج به سبک شهدا💙🌱 باور داریم که شهادت با شهیدانه زیستن محقق می‌شود؛ و تشکیل یک زندگی مشترک از مهمترین بخش‌های زیستن است..🌻 👈پس دعوت می‌کنیم از شما خاطرات کوتاه اهل تقوا را بخوانید و با رسم و رسوم مردم مختلف آشنا شوید و بعد از آن، رسم شهیدان را با آنها مقایسه کنید.🍃 از مراسم عقد و عروسی تا جهیزیه و مهریه را بخوانید و بنگرید که چقدر علاقه ما به شهدا در تصمیمات کوچک و بزرگمان تاثیر گذاشته است؟🌱 چقدر شبیه شاهدان صدق آسمان‌ایم؟ و چقدر با بهشت فاصله داریم؟🍬🔍 ✍🏻نویسنده:حسین کاجی ▫️ناشر:حماسه یاران ▫️قالب کتاب:داستان کوتاه 💳 قیمت ۳۹ ت ❤️ ثبت سفارش🌱👇 @ketabkhon78
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. خدا هرگز دیر نمی کند، هرآنچه که نیاز داری در زمان درستش به تو می‌رسد...🌱 روزتون قشنگ❤️✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قصه ننه علی🕊🌼 قصه‌ی ننه علی، داستان زندگی زنی را می‌خوانیم که در سن کم، برای کمک به معیشت ، پابه‌پای مادرش کار کرده و رشد یافته‌‌است..او در سن پایین به خانه‌‌ی بخت رفت.. ازدواج زهرا برایش زندگی راحتی به ارمغان نیاورد..همسر زهرا مردی تندخو بود که هر حرف و رفتار او را که به مذاقش خوش نمی‌آمد، با کتک جواب می‌داد..✨💙 سال‌ها گذشت و زهرا مادر چند فرزند شد‌. دو پسر زهرا، علی و امیر، قصد داشتند به جبهه بروند و برای کسب رضایت پدر دست‌به‌دامان مادر شدند. زهرا برای اجابت خواسته‌‌ی فرزندانش با تر...فندهای زنانه و قربان‌صدقه رفتن پا پیش می‌گذاشت و با کتک جواب می‌گرفت، اما با اصرار زیاد و تحمل سختی‌های این مسیر بالأخره موفق شدتا مجوز بهشت را برای فرزندانش بگیرد..🌻 ✍🏻نویسنده:مرتضی اسدی ▫️ناشر:حماسه یاران ▫️قالب کتاب:خاطرات 📖تعداد صفحات:۱۹۲ صفحه 💳 قیمت۹۵ت با تخفیف ۹۰ت❤️ ثبت سفارش🌱👇 @ketabkhon78
کتاب متاب🌿📖
قصه ننه علی🕊🌼 قصه‌ی ننه علی، داستان زندگی زنی را می‌خوانیم که در سن کم، برای کمک به معیشت #خانواده
📙🌱 💚 گوشه لباسم را گرفت، پیراهنم را دور گردنم پیچید و مرا روی زمین تا جلوی در حیاط کشاند‌. دست و پا میزدم، نفسم بالا نمی آمد، کم مانده بود خفه شوم، از زمین بلندم کرد و با پای برهنه هلم داد بیرون خانه و در را پشت سرم بست بلند شدم ،آرام چند ضربه به در زدم و گفتم: «رجب! باز کن..شبه بی انصاف یه چادر بده سرم کنم زنجیر پشت در را انداخت و چراغ های خانه را خاموش کرد پشت در نشستم از خجالت سرم را پایین می انداختم تا رهگذری صورتم را نبیند پیش خودم گفتم اینم عاقبت تو زهرا مردم با این سر و وضع ببیننت چه فکری می کنند؟!»✨🕊 •