کتاب متاب🌿📖
پدر،عشق و پسر🌿🐎 (یک روایت عاشقانه، عاطفی و جانسوز برای شبه پیامبر (ع))🍊 کمتر کتابی نوشته شده است
پدر،عشق و پسر🕊🥀
شاید فکر کرده بود تا وقتی که پسر هست چرا برادر زاده؟ چرا خواهر زاده؟
تا وقتی حسین فرزند دارد، چرا فرزند حسن؟ چرا فرزند عباس؟ چرا فرزند زینب؟
و شاید این کلام علی اکبر دلش را آتش زده بود که: پدر جان! خدا پس از تو مرا به قدر چشم به هم زدن نگذارد. پدر جان! دنیای من پس از تو آنی دوام نیارد چشم های من جهان را پس از تو نبیند..
_ صفحه ۳۴
#بریده_کتاب🍃📖
#بریده_کتاب
پدر،عشق و پسر🕊🍃
معاویه را یادت هست به هنگام خلافت،
شایسته ترین فرد برای خلافت کیست؟ اطرافیان همه گفتند: توی ای معاویه !
اما کلام معاویه را به یاد داری که همان زمان میان افواه افتاد؟ گفته بود: سزاواتر برای خلافت، علی اکبر حسین است که جدش رسول خداست، شجاعت از بنی هاشم دارد، سخاوت از بنی امیه و جمال و فخر از ثفیف ..🌱🌱🌱
#امام_حسین
#علی_اکبر
کتاب متاب🌿📖
دختر شینا🌱🌱🌱 کتاب دختر شینا نوشتهی بهناز ضرابی زاده است این کتاب، سرگذشت عاشقانهی همسر شهید ستار
#بریده_کتاب 📖
#دختر_شینا🕊🌿
سر ظهر بود و داشتم از پله های
بلند و زیادی که از ایوان شروع می شد و
به حیاط ختم می شد،
پایین می آمدم که یک دفعه پسر جوانی روبه رویم ظاهر شد..
جا خوردم.
زبانم بند آمد برای چند لحظه کوتاه نگاهمان به هم گره خورد..پسر سرش را پایین انداخت و سلام داد.
صدای قلبم را می شنیدم که داشت از سینه ام بیرون می زد..🫀
آن قدر هول شده بودم که نتوانستم جواب سلامش را بدهم..
بدون سلام و خداحافظی دویدم توی حیاط و از آنجا هم یک نفس تا حیاط خانه خودمان دویدم.✨☘
#دفاع_مقدس
#زندگینامه
#بریده_کتاب🗞
رمان نامیرا🌱
و اما من! هرگز برای امام خویش تکلیف معین نمیکنم، که تکلیف خود را از #حسین میپرسم. و من حسین را نه فقط برای خلافت، که برای هدایت میخواهم.. و من... حسین را برای دنیای خویش نمیخواهم، که دنیای خود را برای حسین میخواهم. آیا بعد ازحسین کسی را میشناسی که من جانم را فدایش کنم؟✨🕊
#محرم
#نامیرا
#امام_حسین
#بریده_کتاب 📔
- نه،ما مسلمانیم. آب هدیهٔ خداوند است. هیچکس حق ندارد آب را بر مخلوقات و
بندههای خدا ممنوع کند. انصاف داشته
باشید..
#تاسوعا
#امام_حسین
#بریده_کتاب📔
عباس دیگر نمیدوید.. ایستاده بود و با چشم چپ به مشک سوراخ شده با حسرت نگاه میکرد. دندانهایش باز شد. مشک از تیری که از آن گذشته و به سینه فرو رفته بود، آویزان ماند. آب شرشر روی زمین ریخت و زیر پای عباس حوضچهای از خون و آب درست شد. خون دستان عباس با آب مشک یکی شده بود. خون از چشم راست عباس میجوشید و از چانهاش روی حوضچه میریخت..عباس برای لحظهای کودکان تشنه و منتظر در ذهنش آمد. صورت به طرف آسمان گرفت و از ته دل فریاد کشید: - برادر به فریادم برس!💔
#تاسوعا
#امام_حسین
#برادر_من_تویی
#بریده_کتاب
#فتح_خون🩸🥀
هر انسانی را لیلةالقدری هست كه در آن ناگزیر از انتخاب میشود و حُرّ را نیز شب قدری اینچنین پیش آمد...عمر بن سعد» را نیز..من و تو را هم پیش خواهد آمد. اگر باب یا لَیْتَنی كُنْتُ مَعَكُمْهنوز گشوده است، چرا آن بابِ دیگر باز نباشد كه: لَعَنَ الله ُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِكَ فَرَضِیَتْ بِه؟
#امام_حسین
#بریده_کتاب
#فتح_خون🕊🩸
عجب تمثیلی است این كه علی مولود كعبه است... یعنی باطن قبله را در امام پیدا كن! اما ظاهرگرایان از كعبه نیز تنها سنگهایش را میپرستند...
.
#فتح_خون🕊🩸
دیندار آن است كه در كشاكش بلا دیندار بماند، وگرنه، در هنگام راحت و فراغت و صلح و سِلم، چه بسیارند اهل دین، آنجا كه شرط دینداری جز نمازی غُرابوار و روزی چند تشنگی و گرسنگی و طوافی چند بر گرد خانهای سنگی نباشد..
#بریده_کتاب
#امام_حسین