#دقایقی_با_کتاب
#کمی_دیرتر
#سید_مهدی_شجاعی
🔸 خدا که باطن آدمها را بهتر میشناسد و از نیت قلبی همگان خبر دارد، خودش شاهد است که من در مجلس شرکت نکردم که سوژهای برای نوشتن پیدا کنم یا اصلاً به فکر داستان و رمان و این حرفها باشم.
🔸 من اگر چه شغل و حرفهام #نویسندگی است ولی اینطور نیست که همه آدمها و حوادث اطرافم را با این نگاه ببینم یا همه برنامههای زندگیام را بر اساس شغل و حرفهام طرّاحی کنم.
🔸 پس اگر شب #نیمهٔ_شعبان در جشن سالروز ولادت امام زمان شرکت کردم صرفاً به دلیل اعتقادات و باورهای شخصیام بوده نه برای یافتن سوژه و نوشتن قصّه و داستان.
🔸 ولی بعضی از حوادث و وقایع و اتّفاقات هستند که ذهن یک آدم عادی - یعنی غیر نویسنده - را هم ناخودآگاه درگیر میکنند، بهنحویکه انگار اگر آنها را بهطور تمام و کمال برای کسی نقل نکند، دلش آرام نمیگیرد.
🔸 شب نیمهٔ شعبان، در مجلس امام زمان، درست زمانیکه همهٔ عاشقان و شیفتگانش، یکصدا و با شور و حرارت فریاد میزنند: #آقا_بیا! آقا بیا!
🔸 اگر یک نفر از میان جمعیت، با همان شور و حرارت و حتّی با شدّت و حدّت بیشتری فریاد بزند: #آقا_نیا! آقا نیا! تعجّبآور و غیرمنتظره نیست؟
🔸 شما فکر میکنید که صدای آن یکنفر در میان جمعیت گم میشود یا شنیده نمیشود. ولی اینطور نیست. یعنی اینطور نبود. یا به تعبیر دقیقتر، اینطور نشد. چرا؟
🔸 صدای شعار یا فریاد: آقا نیا! آقا نیا! را ابتدا اطرافیان جوان شنیدند، یعنی کسانیکه نفس به نفس با او سینه میزدند مثل حاج احمد و حاج عباس و ....
🔸 البتّه بعدها حاج اصغر مدّاح ادعا کرد که او این جملهٔ آقا نیا! را حتّی از آنها هم زودتر شنیده و ماجرا دستش آمده و سعی هم کرده که با تجربه و ترفندهای خاصّ خودش، سر و ته کار را هم بیاورد امّا خامی و بیتجربگی اطرافیان باعث شده که مجلس بههم بخورد و ماجراهای بعدی پیش بیاید. کارهایی مثل تهدید با ایماء و اشاره و چشم و ابرو و چسباندنِ بلندگو به دهن و بالابردن بیش از حدّ صدا و تشدید شور و حال ملّت و ...
🔸 اگر همین دوستان نزدیک و اطرافیان وانمیدادند و از سینهزدن و دمگرفتن و جوابدادن دست نمیکشیدند، یقیناً حاج اصغر مجلس را با آبرومندی جمع میکرده و آب از آب تکان نمیخورده. ولی مدّاح بیهمراه، به #فرماندهٔ_بیسپاه میماند. چارهای ندارد جز اینکه صحنه را خالی کند و میدان را در اختیار رقیب بگذارد. البتّه دوستان و اطرافیان هم مقصّر نبودند. آنها از کجا میتوانستند بفهمند که حاج اصغر چه فکر و نقشه و برنامهای در سر دارد و اصلاً حفظ مجلس با چه شیوهای عملیتر میشود.