eitaa logo
کتاب یار
926 دنبال‌کننده
174 عکس
115 ویدیو
1.2هزار فایل
📡کانال کتاب یار 📚 معرفی کتب کاربردی 🔊ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی 🎧فایل صوتی کتب 📲کپی با ذکر منبع مجاز است 📣📣برای دریافت تبلیغ آماده ی خدمت رسانی هستیم... ☎️ارتباط با ما👇🏽 @Ravanshenas1online
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅ 🔘 منتظر واقعی از شلوغی‌های آخرالزمان کلافه نمی‌شود! عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی: ◾️کسانی که سال‎ها «عَجِّل عَلی ظُهُورِکَ یا صاحِبَ الزَّمان» می‎گفتند، چرا از ظهور مشکلات و نابسامانی‌ها کلافه‎اند و تاب تحمّل آن را ندارند؟ ◽️این‌ها مقدّمه‎ی ظهور است. پس یا دعای بر تعجیل ظهور حضرت را پس بگیرند یا دست از بی‌‎تابی و بی‌‎قراری بردارند و به آنچه هست تن بدهند. ◾️بعد از هر شلوغی، خلوتی متناسب با آن خواهد بود و هر چه شلوغی بیشتر باشد، خلوت بعد از آن بزرگ‌تر است. در آخرالزمان شلوغی خیلی زیاد است، به نحوی که «یکفُرُ بَعضُهُم بِبَعضٍ وَ یَلعَنُ بَعضُهُم بَعضا»ً؛ گروهی گروه دیگر را تکفیر می‎کند و جمعی جمع دیگر را لعنت می‎کند. ✍ مهدی طیّب 📚 کتاب مصباح‌الهدی، ص ۳۲۳. ◦•●◉✿ ‌الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْـ؋ـَرَج ✿◉●•◦ 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
@BookTopپله پله تا اوج.pdf
1.82M
📥 📔 پله پله تا اوج 🖌 نویسنده: زیگ زیگلار ◾️دنیا از آنِ کسانی است که می‌فهمند که از همین حالا و از همین جا می‌توان حرکت کرد و به اوج رسید. وقتی از همه توان خود به نحو احسن استفاده کنید متوجه می‌شوید که توان شما بسیار بیشتر از رسیدن به هدفهایتان است. همچنین متوجه می‌شوید که هر چه از توان خود استفاده کنید توان بیشتری در اختیارتان قرار می‌گیرد. 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
5.pdf
353.3K
📥 📔 ۱۵۰ نکته مهم حقوق جزا 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
تحریری جزوه تجارت یک.pdf
2.75M
📥 📔 جزوه دستنویس حقوق تجارت 1⃣ 🖌 نویسنده: دکتر احمدرضا تحریری 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
تحریری.تجارت دو.pdf
5.58M
📥 📔 جزوه دستنویس حقوق تجارت 2⃣ 🖌 نویسنده: دکتر احمدرضا تحریری 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@BookTopشوخی.pdf
4.02M
📥 📔 شوخی 🖌 نویسنده: میلان کوندرا 📝 مترجم: فروغ پوریاوری 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
516-fa-ba-javanan.pdf
1.06M
📥 📔 با جوانان 🖌 نویسنده: آیت‌الله صافی 📌مجموعه‌ای اخلاقی _ تربیتی از رهنمودهای آیت‌الله صافی گلپایگانی با جوانان 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
15009-fa-dars-nami-tarikh-tahlili-ahl-bit.pdf
2.72M
📥 📔 تاریخ تحلیلی اهل بیت (علیهم‌السلام) 🖌 نویسنده: مجید حیدری نیک 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
پادکست نقاره می‌زنند.mp3
4.24M
●━━━━━━─────── ⇆ ㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷    🎧 گـوش ڪنیــد ♬ 📼 🎤 علیرضا توحیدی مهر نقاره میزنند... بر سنگ فرش حرم خط خون کیست؟!🖤💔🖤 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
─इई─इई 📚 ईइ═ईइ═ ﷽ 🌐 🌀 ◀️ قسمت: تا در خانه بود، خودش همه کارهای امیرحسین را انجام می‌داد؛ از پوشک عوض کردن و حمام بردن تا دادن شیر کمکی و گرفتن آروغش. چپ و راست گوشی‌اش را می‌گرفت جلویم که: این کلیپ رو ببین! زنی لبنانی بالای جنازه پسر شهیدش قرص و محکم ایستاده بود و رجز می‌خواند. می‌گفت: اگه عمودی رفتم افقی برگشتم، گریه زاری نکن! مثه این زن محکم باش! آن قدر این نماهنگ را نشانم می‌داد که بهش آلرژی پیدا کردم. آخری‌ها از دستش کفری می‌شدم، بهش می‌گفتم: شهادت مگه الکیه؟ باشه تو برو شهید شو، قول میدم محکم باشم! نصیحت میکرد بعد از من چطور رفتار کن و با چه کسانی ارتباط داشته باش. به فکر شهادت بود و برای بعد از آن هم برنامه خودش را تنظیم کرده بود. در قالب شوخی بعضی و گاهی هم جدی حرف‌هایش را میزد. میگفت: اینکه اینقدر توی سوریه موندم یا کم زنگ می‌زنم، برای اینه که هم شما راحت‌تر دل بکنین هم من! بعد از تشییع دوستانش می‌آمد می‌گفت: فلانی شهید شده و بچه سه ماهه‌ش رو گذاشتن روی تابوت! بعد می‌گفت: اگر من شهید شدم، تو بچه رو نذار روی تابوت، بزار روی سینه‌م! حتی گاهی نمایش تشییع جنازه خودش را هم بازی می‌کردیم. وسط هال دراز به دراز می‌خوابید که مثلا شهید شده، و می‌خندید. بعد هم می‌گفت: محکم باش! و سفارش می‌کرد چه کارهایی انجام دهم. گوش به حرفایش نمی‌دادم و الکی گریه زاری می‌کردم تا دیگر از این شیرین کاری‌ها نکند. رسول خلیلی و حاج اسماعیل حیدری را خیلی دوست داشت. وقتی شهید شده بودند، تا چند وقت عکس و تیزر و بنر و اینها را برایشان طراحی می‌کرد. برای بچه‌های محل کارش که شهید شده بودند، نماهنگ‌های قشنگی می‌ساخت. تا نصف شب می‌نشست پای این کارها. عکسهای خودش را هم، همان‌هایی که دوست داشت بعدا در تشییع جنازه‌ و یادواره‌هایش استفاده شود، روی یک فایل در کامپیوتر جدا کرده بود. یکی سرش پایین است با شال سبز و عینک، یکی هم نیم رخ. اذیتش می‌کردم می‌گفتم: پوستر خودت رو هم طراحی کن دیگه! در کنار همه کارهای هنری‌اش، خوش خط هم بود. ثلث و نستعلیق و شکسته را قشنگ می‌نوشت. این خوش خطی در دوران دانشجویی و در اردوها بیشتر نمود پیدا می‌کرد؛ پارچه جلوی اتوبوس، روی درهای ورودی و دیوارهای مسجد و حسینیه‌ها: میروم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم، منم گدای فاطمه. وقتی از شهادت صحبت می‌کرد، هرچند شوخی و مسخره بازی بود، ولی گاهی اشکم را درمی‌آورد. به قول خودش، فیلم هندی می‌شد و جمعش می‌کرد. گاهی برای اینکه لجم را درآورد، صدایم می‌زد: همسر شهید محمد خانی! من هم حسابی می‌افتادم روی دنده لج که از خر شیطان پیاده شود. همه چیز را تعطیل میکردم. مثلا وقتی می‌رفتیم بیرون، بخاطر این حرفش می‌نشستم سر جایم و تکان نمی‌خوردم. حسابی از خجالتش در آمدم تا دیگر از زبانش افتاد که بگوید: همسر شهید محمد خانی! روزی از طرف محل کارش خانواده‌ها را دعوت کردند برای چشن. ناسازگاری‌ام گل کرد که: این چه جشنی بود؟ این همه نشستیم که همسران شهید بیان روی صحنه و یه پتو از شما هدیه بگیرن؟ این شد شوهر برای این زن؟ اون الان محتاج پتوی شما بود؟ آهنگ سلام آخر خواجه امیری رو گذاشتن و اشک مردم دراومد که چی؟ همه چی عادی شد چ؟ باید می‌رفتیم روی جایگاه و هدیه می‌گرفتیم که من نرفتم. فردایش داده بودند به خودش آوردخانه. گفت: چرا نرفتی بگیری؟ آتش گرفتم . با غیظ گفتم: ملت رو مثل نونوایی صف کرده بودن که برن یکی یکی کارت هدیه بگیرن! برم جلو بگم من همسر فلانی‌ام و جلوی اسمت رو امضا کنم؟ محتاج چندر غاز پولشون نبودم! گمان کردم قانع شد که دیگر من را نبرد سرکارش، حتی گفت: اگه شهید هم شدم، نرو! ⏯ادامه دارد... روایت زندگے شهیدمحمدحسین‌محمدخانے بہ روایت همسر ✍ به قلم محمد علی جعفری 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈