eitaa logo
کتاب یار
825 دنبال‌کننده
173 عکس
111 ویدیو
1.2هزار فایل
📡کانال کتاب یار 📚 معرفی کتب کاربردی 🔊ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی 🎧فایل صوتی کتب 📲کپی با ذکر منبع مجاز است 📣📣برای دریافت تبلیغ آماده ی خدمت رسانی هستیم... ☎️ارتباط با ما👇🏽 @Yamahdi18062
مشاهده در ایتا
دانلود
ஜ۩۞۩ஜ ◦•●◉✿ ࡅ߳ܠܝ̇ߺܭَܝ‌ߊ‌ܝ̇ߺܘ ✿◉●•◦ کتاب‌‌های خوب را جدی بگیریم! کتاب‌خوانی چیزی بسیار فراتر از یک ژست اجتماعی است. کتاب‌ها، که می‌توان با هزینه‌ای اندک خریدشان، به ما اجازه می‌دهند با صحّت بالا از گذشته اطلاعات کسب کنیم؛ دیدگاه دیگران را بفهمیم، نه فقط آن‌هایی که در قدرت هستند؛ همراه بهترین معلمان درباره‌ی بینش‌هایی بیاندیشیم که به دشواری از طبیعت، از تمام سیاره‌ی زمین و از تمام تاریخمان، گرفته شده است و آن‌ها را مدیون بهترین اذهانی هستیم که تاکنون زیسته‌اند. کتاب‌ها اجازه می‌دهند انسان‌هایی که مدت‌ها پیش مرده‌اند درون سرهای ما صحبت کنند. کتاب‌ها می‌توانند همه‌جا ما را همراهی کنند. وقتی سرعت فهمیدنمان کم است، کتاب‌ها صبوراند، و اجازه می‌دهند بخش‌های دشوار را هر تعداد بار که می‌خواهیم بخوانیم! کتاب‌ها کلید فهمیدن جهان و مشارکت در یک جامعه‌‌اند. ✍ 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 | شرح زیارت حضرت معصومه ◾️تنظیم یک قرار ملاقات با حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها وسط بهشت! 🎙استاد محمد شجاعی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
4_6003314057224914724.mp3
5.8M
●━━━━━━─────── ⇆ ㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷    🎧 گـوش ڪنیــد ♬ 📼 🎙 حاج مهدی رسولی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
─इई─इई 📚 ईइ═ईइ═ ﷽ 🌐 🌀 ◀️ قسمت: در برابر ابراز احساساتش با آن صورت زیبا و لحن گرم عربی، دست و پای دلم را گم کردم و برای فرار از نگاهش به سمت میز خم شدم تا دلستری بردارم که مچم را گرفت. صورتم به سمتش چرخید و دلبرانه زبان ریختم: خب تشنمه! و او همانطور که دستم را محکم گرفته بود، قاطعانه حکم کرد: منم تشنمه! ولی اول باید حرف بزنیم! تیزی صدایش خماری عشق را از سرم بُرد، دستم را رها نمی‌کرد و با دست دیگر از جیب پیراهنش فندکی بیرون کشید. در برابر چشمانم که خیره به فندک مانده بود، طوری نگاهم کرد که دلم خالی شد و او پُر از حرف بود که شمرده شروع کرد:‌ نازنین! تو یه بار به خاطر آرمانت قید خونواده‌ات رو زدی! و این منصفانه نبود که بین حرفش پریدم : من به خاطر تو ترکشون کردم! مچم را بین انگشتانش محکم فشار داد و بازخواستم کرد: زینب خانم! اسمت هم به خاطر من عوض کردی و شدی نازنین؟ از طعنه تلخش دلم گرفت و او بی‌توجه به رنجش نگاهم دوباره کنایه زد: چادرت هم به‌خاطر من گذاشتی کنار؟ اون روزی که لیدر اغتشاشات دانشکده بودی که اصلاً منو ندیده بودی!… به قدری جدی شده بود که نمی‌فهمید چه فشاری به مچ دستم وارد می‌کند و با همان جدیت به جانم افتاده بود: تو از اول با خونواده‌ات فرق داشتی و به‌ خاطر همین تفاوت در نهایت ترکشون می‌کردی! چه من تو زندگی‌ات بودم چه نبودم! و من آخرین بار خانواده‌ام را در محضر و سر سفره عقد با سعد دیده بودم و اصرارم به ازدواج با این پسر سر به هوای سوری، از دیدارشان محرومم کرده بود که شبنم اشک روی چشمانم نشست. از سکوتم فهمیده بود در مناظره شکستم داده که با فندک جرقه‌ای زد و تنها یک جمله گفت: مبارزه یعنی این! دیگر رنگ محبت از صورتش رفته و سفیدی چشمانش به سرخی می‌زد که ترسیدم. مچم را رها کرد، شیشه دلستر را به سمتم هل داد و با سردی تعارف زد: بخور! گلویم از فشار بغض به تنگ آمده و مردمک چشمم زیر شیشه اشک می‌لرزید و او فهمیده بود دیگر تمایلی به این شب‌نشینی عاشقانه ندارم که خودش دست به کار شد. در شیشه را با آرامش باز کرد و همین که مقابل صورتم گرفت، بوی بنزین حالم را به هم زد. صورتم همه در هم رفت و دوباره خنده مستانه سعد بلند شد که وحشت زده اعتراض کردم : می‌خوای چیکار کنی؟ دو شیشه بنزین و فندک و مردی که با همه زیبایی و عاشقی‌اش دلم را می‌ترساند. خنده از روی صورتش جمع شد، شیشه را پایین آورد و من باورم نمی‌شد در شیشه‌های دلستر، بنزین پُر کرده باشد که با عصبانیت صدا بلند کردم : برا چی اینا رو آوردی تو خونه؟ بوی تند بنزین روانی‌ام کرده و او همانطور که با جرقه فندکش بازی می‌کرد، سُستی مبارزاتم را به رخم کشید: حالا فهمیدی چرا می‌گفتم اون‌روزها بچه بازی می‌کردیم؟ فندک را روی میز پرت کرد، با عصبانیت به مبل تکیه زد و با صدایی که از پس سال‌ها انتظار برای چنین روزی برمی‌آمد، رجز خواند: این موج اعتراضی که همه کشورهای عربی رو گرفته، از تونس و مصر و لیبی و یمن و بحرین و سوریه، با همین بنزین و فندک شروع شد؛ با حرکت یه جوون تونسی که خودش رو آتیش زد! مبارزه یعنی این! گونه‌های روشنش از هیجان گل انداخته و این حرف‌ها بیشتر دلم را می‌ترساند که مظلومانه نگاهش کردم و او ترسم را حس کرده بود که به سمتم خم شد، دوباره دستم را گرفت و با مهربانی همیشگی‌اش زمزمه کرد: من نمی‌خوام خودم رو آتیش بزنم! اما مبارزه شروع شده، ما نباید ساکت بمونیم! بن علی یه ماه هم نتونست جلو مردم تونس وایسه و فرار کرد! حُسنی مبارک فقط دو هفته دووم اورد و اونم فرار کرد! از دیروز ناتو با هواپیماهاش به لیبی حمله کرده و کار قذافی هم دیگه تمومه! و می‌دانستم برای سرنگونی بشّار اسد لحظه‌شماری می‌کند و اخبار این روزهای سوریه هوایی‌اش کرده بود که نگاهش رنگ رؤیا گرفت و آرزو کرد: الان یه ماهه سوریه به هم ریخته، حتی اگه ناتو هم نیاد کمک، نهایتاً یکی دو ماه دیگه بشّار اسد هم فرار می‌کنه! حالا فکر کن ناتو یا آمریکا وارد عمل بشه، اونوقت دودمان بشّار به باد میره! از آهنگ محکم کلماتش ترسم کمتر می‌شد، دوباره احساس مبارزه در دلم جان می‌گرفت و او با لبخندی فاتحانه خبر داد: مبارزه یعنی این! اگه می‌خوای مبارزه کنی الان وقتشه نازنین! باور کن این حرکت می‌تونه به ایران ختم بشه، به شرطی که ما بخوایم! تو همون دختری هستی که به خاطر اعتقاداتت قیام کردی! همون دختری که ملکه قلب پسر مبارزی مثل من شد! با هر کلمه دستانم را بین انگشتان مردانه‌اش فشار می‌داد تا از قدرتش انگیزه بگیرم و نمی‌دانستم از من چه می‌خواهد که صدایش به زیر افتاد و عاشقانه تمنا کرد: من می‌خوام برگردم سوریه… ⏯ادامه دارد... بر اسـا๛ حوادثـ حقیقـے در سوریـہ از زمســـتان۸۹ تا پایـےز ۹۵ ✍ به قلم فاطمـہ ولـےنژاد 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
4_5884263078517804468.mp3
5.92M
🎧 گـوش کنیـد 📚 کتاب جـذاب و شنیـدنی فـــریاد مهــــتابــ 🎙 باصدای: دکتر مهدی خدامیان 🌀 پارت ششم / فصل پنجم 🆔 @ketabyarr https://eitaa.com/joinchat/695271612C6bdeec85a5 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ 📖 📙 نامــــیرا 🖌نویسنده: صادق کرمیار 📋 انتشارات کتاب نیستان 🔰 درباره‌ کتاب: 🔹 این اثر داستان حقیقت‌جویی دو جوان از جوانان کوفه را در زمان امام حسین (ع) روایت می‌کند. 🔸این رمان، داستانی شخصیت‌محور دارد با خرده روایت‌هایی که از تغییر روش، هدف، آرزو و سرانجام آدم‌ها می‌گویند. این روزگار است که انسان را در ترازوی تصمیم‌گری می‌‌گذارد. انتخاب کند یا انتخاب شود؟ 🔹راوی این داستان خود نویسنده است. کرمیار کتاب را به سبک رمان‌های کلاسیک، آرام آغاز می‌کند، تصویرسازی بی‌نظیری دارد، شخصیت‌ها را یکی یکی وارد داستان می‌کند، آن‌ها را معرفی می‌کند و با داستان به پیش می‌برد. 🔸نامیرا در محافل ادبی بسیار مورد توجه قرار گرفت. بسیاری از منتقدان هم آن را نمونه جامعی از یک کتاب فتنه‌شناسی دانسته‌اند. 🔹کتابی که نشان می‌دهد چگونه ممکن است حق و باطل آنقدر در هم آمیخته شود که بسیاری از آدم‌های با تجربه و دانا هم به تردید بیفتند. آیت الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران هم نامیرا را خوانده و آن را کتابی شایسته تقدیر دانسته است. 🔘نظرات کاربران: برای کسانی که میخواهند اهلِ کوفه نباشند! تاریخ تکرار می‌شود رمانی که به شما نشون میده چرا عده‌ای در دام فتنه‌ها می‌افتند و حتی ممکنه ما هم دچار فتنه بشیم اگه پشتیبان امام نباشیم. 🌐 لینک دانلود و خرید کتاب: 🔗https://taaghche.com/book/104099/%D9%86%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%A7 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
1_1808879641.pdf
2.78M
📥 📔 اسناد لانه جاسوسی آمریکا 🖌نویسنده: دانشجویان مسلمان پیرو خط امام 📚 جلد اول ⭕️ پیشنهاد مطالعه به نوجوانان و جوانان جهت افزایش آگاهی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
1_1808982620.pdf
2.92M
📥 📔 اسناد لانه جاسوسی آمریکا 🖌نویسنده: دانشجویان مسلمان پیرو خط امام 📚 جلد دوم ⭕️ پیشنهاد مطالعه به نوجوانان و جوانان جهت افزایش آگاهی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
1_1809003901.pdf
2.89M
📥 📔 اسناد لانه جاسوسی آمریکا 🖌نویسنده: دانشجویان مسلمان پیرو خط امام 📚 جلد سوم ⭕️ پیشنهاد مطالعه به نوجوانان و جوانان جهت افزایش آگاهی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
1_1809033382.pdf
2.72M
📥 📔 اسناد لانه جاسوسی آمریکا 🖌نویسنده: دانشجویان مسلمان پیرو خط امام 📚 جلد چهارم ⭕️ پیشنهاد مطالعه به نوجوانان و جوانان جهت افزایش آگاهی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
5.pdf
2.7M
📥 📔 اسناد لانه جاسوسی آمریکا 🖌نویسنده: دانشجویان مسلمان پیرو خط امام 📚 جلد پنجم ⭕️ پیشنهاد مطالعه به نوجوانان و جوانان جهت افزایش آگاهی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
6.pdf
3.02M
📥 📔 اسناد لانه جاسوسی آمریکا 🖌نویسنده: دانشجویان مسلمان پیرو خط امام 📚 جلد ششم ⭕️ پیشنهاد مطالعه به نوجوانان و جوانان جهت افزایش آگاهی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
7.pdf
2.81M
📥 📔 اسناد لانه جاسوسی آمریکا 🖌نویسنده: دانشجویان مسلمان پیرو خط امام 📚 جلد هفتم ⭕️ پیشنهاد مطالعه به نوجوانان و جوانان جهت افزایش آگاهی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
8.pdf
2.88M
📥 📔 اسناد لانه جاسوسی آمریکا 🖌نویسنده: دانشجویان مسلمان پیرو خط امام 📚 جلد هشتم ⭕️ پیشنهاد مطالعه به نوجوانان و جوانان جهت افزایش آگاهی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
9.pdf
5.13M
📥 📔 اسناد لانه جاسوسی آمریکا 🖌نویسنده: دانشجویان مسلمان پیرو خط امام 📚 جلد نهم ⭕️ پیشنهاد مطالعه به نوجوانان و جوانان جهت افزایش آگاهی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
10.pdf
5.59M
📥 📔 اسناد لانه جاسوسی آمریکا 🖌نویسنده: دانشجویان مسلمان پیرو خط امام 📚 جلد دهم ⭕️ پیشنهاد مطالعه به نوجوانان و جوانان جهت افزایش آگاهی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
11.pdf
4.22M
📥 📔 اسناد لانه جاسوسی آمریکا 🖌نویسنده: دانشجویان مسلمان پیرو خط امام 📚 جلد یازدهم ⭕️ پیشنهاد مطالعه به نوجوانان و جوانان جهت افزایش آگاهی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ஜ۩۞۩ஜ 🌺 ஜ۩۞۩ஜ ✌️برای پیروزی در بازی زندگی باید نیروی خیالمان را آموزش دهیم. کسی که به قوه تخیل خود آموخته باشد که تنها نیکی را تصور کند و ببیند، خواهد توانست به همه مرادهای به حق دلش؛ خواه سلامت و خواه ثروت و خواه محبت و خواه دوستی و خواه بیان کامل نفس، و یا هر آرمان بزرگ دیگر برسد. 📙 ✍🏻 ‎🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
─इई─इई 📚 ईइ═ईइ═ ﷽ 🌐 🌀 ◀️ قسمت: یک لحظه احساس کردم هیچ صدایی نمی‌شنوم و قلبم طوری تکان خورد که کلامش را شکستم: پس من چی؟ نفسش از غصه بند آمده و صدایش به سختی شنیده می‌شد: قول میدم خیلی زود ببرمت پیش خودم! کاسه دلم از ترس پُر شده بود و به هر بهانه‌ای چنگ می‌زدم که کودکانه پرسیدم: هنوز که درسمون تموم نشده! و نفهمید برای از دست ندادنش التماس می‌کنم که از جا پرید و عصبی فریاد کشید: مردم دارن دسته دسته کشته میشن، تو فکر درس و مدرکی؟ به‌ هوای عشق سعد از همه بریده بودم و او هم می‌خواست تنهایم بگذارد که به دست و پا زدن افتادم: چرا منو با خودت نمی‌بری سوریه؟ نفس تندی کشید که حرارتش را حس کردم، با قامت بلندش به سمتم خم شد و با صدایی خفه پرسید: نازنین! ایندفعه فقط شعار و تجمع و شیشه شکستن نیست! این دفعه مثل این بنزین و فندکه، می‌تونی تحمل کنی؟ دلم می‌لرزید و نباید اجازه می‌دادم این لرزش را حس کند که با نگاهم در چشمانش فرو رفتم و محکم حرف زدم: برا من فرقی نداره! بلاخره یه جایی باید ریشه این دیکتاتوری خشک بشه، اگه تو فکر می‌کنی از سوریه میشه شروع کرد، من آماده‌ام! برای چند لحظه نگاهم کرد و مطمئن نبود مرد این میدان باشم که با لحنی مبهم زیر پایم را کشید: حاضری قید درس و دانشگاه رو بزنی و همین فردا بریم؟ شاید هم می‌خواست تحریکم کند و سرِ من سودایی‌تر از او بود که به مبل تکیه زدم، دستانم را دور بازوانم قفل کردم و به جای جواب، دستور دادم: بلیط بگیر! از اقتدار صدایم دست و پایش را گم کرد، مقابل پایم زانو زد و نمی‌دانست چه آشوبی در دلم برپا شده که مثل پسربچه‌ها ذوق کرد: نازنین! همه آرزوم این بود که تو این مبارزه تو هم کنارم باشی! سقوط بشّار اسد به اندازه هم‌نشینی با سعد برایم مهم نبود و نمی‌خواستم بفهمد بیشتر به بهای عشقش تن به این همراهی داده‌ام که همان اندک عدالت‌خواهی‌ام را عَلم کردم: اگه قراره این خیزش آخر به ایران برسه، حاضرم تا تهِ دنیا باهات بیام! و باورم نمی‌شد فاصله این ادعا با پروازمان از تهران فقط چند روز باشد که ششم فروردین در فرودگاه اردن بودیم. از فرودگاه اردن تا مرز سوریه کمتر از صد کیلومتر راه بود و یک ساعت بعد به مرز سوریه رسیدیم. سعد گفته بود اهل استان درعا است و خیال می‌کردم به هوای دیدار خانواده این مسیر را برای ورود به سوریه انتخاب کرده و نمی‌دانستم با سرعت به سمت میدان جنگ پیش می‌رویم که ورودی شهر درعا با تجمع مردم روبرو شدیم. من هنوز گیج این سفر ناگهانی و هجوم جمعیت بودم و سعد دقیقاً می‌دانست کجا آمده که با آرامش به موج مردم نگاه می‌کرد و می‌دیدم از آشوب شهر لذت می‌برد. در انتهای کوچه‌ای خاکی و خلوت مقابل خانه‌ای رسیدیدم و خیال کردم به خانه پدرش آمده‌ایم که از ماشین پیاده شدیم، کرایه را حساب کرد و با خونسردی توضیح داد: امروز رو اینجا می‌مونیم تا ببینم چی میشه! در و دیوار سیمانی این خانه قدیمی در شلوغی شهری که انگار زیر و رو شده بود، دلم را می‌لرزاند و می‌خواستم همچنان محکم باشم که آهسته پرسیدم: خب چرا نمی‌ریم خونه خودتون؟ بی‌توجه به حرفم در زد و من نمی‌خواستم وارد این خانه شوم که دستش را کشیدم و اعتراض کردم: اینجا کجاس منو اوردی؟ به سرعت سرش را به سمتم چرخاند، با نگاه سنگینش به صورتم سیلی زد تا ساکت شوم و من نمی‌توانستم اینهمه خودسری‌اش را تحمل کنم که از کوره در رفتم: اگه نمی‌خوای بری خونه بابات، برو یه هتل بگیر! من اینجا نمیام! نمی‌خواست دستش را به رویم بلند کند که با کوبیدن چمدان روی زمین، خشمش را خالی کرد و فریاد کشید: تو نمی‌فهمی کجا اومدی؟ هر روز تو این شهر دارن یه جا رو آتیش می‌زنن و آدم می‌کُشن! کدوم هتل بریم که خیالم راحت باشه تو صدمه نمی‌بینی؟ بین اینهمه پرخاشگری، جمله آخر بوی محبت می‌داد که رام احساسش ساکت شدم و فهمیده بود در این شهر غریبی می‌کنم که با هر دو دستش شانه‌هایم را گرفت و به نرمی نجوا کرد: نازنین! بذار کاری که صلاح می‌دونم انجام بدم! من دوستت دارم، نمی‌خوام صدمه ببینی! و هنوز عاشقانه‌اش به آخر نرسیده، در خانه باز شد. مردی جوان با صورتی آفتاب سوخته و پیراهنی بلند که بلندیِ بیش از حد قدش را بی‌قواره‌تر می‌کرد. شال و پیراهنی عربی پوشیده بودم تا در چشم مردم منطقه طبیعی باشم و باز طوری خیره نگاهم کرد که سعد فهمید و نگاهش را سمت خودش کشید: با ولید هماهنگ شده! پس از یک سال زندگی با سعد، زبان عربی را تقریباً می‌فهمیدم و نمی‌فهمیدم چرا هنوز محرمش نیستم که باید مقصد سفر و خانه مورد نظر و حتی نام رابط را در گفتگوی او با بقیه بشنوم. ⏯ادامه دارد... بر اسـا๛ حوادثـ حقیقـے در سوریـہ از زمســـتان۸۹ تا پایـےز ۹۵ ✍ به قلم فاطمـہ ولـےنژاد 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
4_5884263078517804469.mp3
5.15M
🎧 گـوش کنیـد 📚 کتاب جـذاب و شنیـدنی فـــریاد مهــــتابــ 🎙 باصدای: دکتر مهدی خدامیان 🌀 پارت هفتم / فصل ششم 🆔 @ketabyarr https://eitaa.com/joinchat/695271612C6bdeec85a5 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ 👩‍💻 🔅 🔘 شیوه استفاده ا‌ز منابع: در استفاده از منابع باید به این نكات توجه كنیم: 1⃣ اگر مأخذ دارای فهرست است، حتماً به آنها مراجعه شود تا از وقت مراجعه به نحو احسن استفاده شود. فهرست‌ها هم از فهرست مطالب، اعلام، آیات و... تشكیل می‌شود؛ 2⃣ در مورد استفاده از قرآن و كتاب‌های حدیثی، تا جایی كه ممكن است باید از معجم الفهرس‌ها استفاده كنیم؛ 3⃣ اگر مأخذی، چاپ‌های متعدد دارد، از نسخه جدید و اصلاح شده آن استفاده كنیم؛ 4⃣ چنانچه كتاب غلط‌نامه یا درست‌نامه دارد بهتر است ابتدا تصحیح شود، وگرنه به تناسب نیاز، به غلط‌نامه‌ها مراجعه كنیم. ⭕️ مثلاً گاهی فوت عالمی در متن ۴۷۱ آمده، اما با مراجعه به غلط‌نامه می‌بینیم ۴۱۷ درست است. 5⃣ در مراجعه به مأخذ اگر ترتیب كتابت را لحاظ كنیم، مطلوب‌تر است. ⭕️ مثلاً درمورد بیع خون اگر به كتاب‌های فقهی به ترتیب تألیف مراجعه كنیم، بهتر است. 6⃣ در مراجعه به كتاب‌های اصلی كه غیر زبان ماست و تسلطی بر آن نداریم، باید مجهز شویم و یا اینكه داوری نهایی درباره آن را به شخصی خبره و آگاه واگذار كنیم. 🔘 شیوه تنظیم منابع: 🔹اگر از قرآن و یا نهج‌البلاغه در متن استفاده شده باشد، نخست قرآن و بعد نهج‌البلاغه بدون ذکر مشخصات آورده می‌شود. 🔸اگر از ترجمه قرآن و نهج‌البلاغه استفاده شده، نام مترجم ذکر شود. 🔹در تنظیم فهرست منابع، به ترتیب منابع فارسی، منابع عربی و منابع انگلیسی ذکر می‌شود. 🔸منابع استفاده شده به ترتیب حروف الفبایی نام خانوادگی نویسنده ذکر می‌شوند. 🔹القاب و عناوین مانند آیت الله، حجت الاسلام، استاد، دکتر، مهندس، شهید و...  در فهرست منابع حذف می‌شوند. 🔸نام خانوادگی و نام نویسنده، عنوان کتاب،(مترجم یا مصحح یا محقق)، محل نشر: انتشارات، نوبت چاپ، سال چاپ. ⭕️مثال: طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی، قم: دفتر انتشارات اسلامی،چاپ هشتم،۱۳۸۶ه،ش. 🔵 نکات قابل توجه: 🔻در تنظیم فهرست منابع، سال چاپ هجری شمسی و یا قمری و یا میلادی با حروف مخفف مشخص می‌گردد.  مانند: ۲۰۱۲م - ۱۳۸۹هـ.ش  - ۱۴۰۰هـ.ق 🔻در تنظیم فهرست، اگر از منابع مختلف یك نویسنده استفاده شود، به جای تکرار نام وی از خط تیره استفاده می‌شود. ⭕️مثال: مطهری، مرتضی، انسان کامل، قم: انتشارات صدرا، چاپ اول،۱۳۶۸ه.ش.  __________، پیرامون انقلاب اسلامی، ، قم: صدرا، چاپ سوم،۱۳۷۵هـ.ش 🔻اگر محل انتشار کتاب مشخص نباشد، واژه (بی‌جا) و اگر ناشر معلوم نباشد واژه (بی‌نا) و چنانچه سال انتشار مشخص نباشد واژه (بی‌تا) به جای آن استفاده می‌شود. ⭕️ مثال: ◾️مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، قم: دارالثقلین، چاپ اول، بی‌تا. ◽️فیض کاشانی، محسن، علم الیقین فی اصول الدین، بی‌جا، بیدار، چاپ اول، بی‌تا.  ◾️سلیم بن قیس هلالی، اسرار آل محمد، قم، بی‌نا، ۱۳۶۵هـ.ش. 🔻در صورتی که اثر، دو یا سه نویسنده داشته باشد، نام همه نویسنده‌ها ذکر می‌شود. ⭕️ مثال: احمدی، رضا؛ وکیلی، صادق؛ اخلاق اسلامی، قم: انتشارات طه، چاپ اول،۱۳۹۶ هـ.ش. 🔻در صورتی که اثر، بیش از سه نویسنده داشته باشد، نام اولین نویسنده به همراه کلمه دیگران استفاده می‌شود. ⭕️مثال: احمدی، رضا و دیگران،.. 🔴 شیوه تنظیم فهرست مقالات:  ✔️ نام خانوادگی و نام نویسنده، عنوان مقاله داخل گیومه، نام نشریه، شماره نشریه، سال انتشار. ⭕️ مثال: فیروزجایی، علی، «ارزش بدیهیات در فلسفه مشاء»، فصلنامه حکمت،۱۳۹۰ هـ.ش، شماره ۳۸ ✅ نکته: در مورد مقالات دائرة المعارفها، پس از نام مجموعه به نام ویراستار یا سر ویراستار و مشخصات چاپی اشاره می‌شود. ⭕️ مثال: حسین، ناجی «پوریای ولی»، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی،۱۳۸۳ هـ.ش، صص ۷۴۳_۷۴۴ ⏯ ادامه دارد... ۱۴۰۱/۰۸/۱۶ 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
نگاهی-به-تاریخ-جهان-ج۱-نهرو-تفضلی.pdf
12.83M
📥 📔 نگاهی به تاریخ جهان 🖌نویسنده: جواهر لعل نهرو 📝 مترجم: محمود تفضلی 📚 جلد اول 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈