eitaa logo
کتاب یار
913 دنبال‌کننده
174 عکس
114 ویدیو
1.2هزار فایل
📡کانال کتاب یار 📚 معرفی کتب کاربردی 🔊ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی 🎧فایل صوتی کتب 📲کپی با ذکر منبع مجاز است 📣📣برای دریافت تبلیغ آماده ی خدمت رسانی هستیم... ☎️ارتباط با ما👇🏽 @Ravanshenas1online
مشاهده در ایتا
دانلود
༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅ ⚠️ اهل بیت تمام ظرایف را برای ما گفته‌اند. 🚫 یکی از چیزهایی که قبر و برزخ را تاریک می‌کند بداخلاقی است. پرخاش برزخ را تاریک می‌کند. در عالم هستی سخت‌ترین چیز خشم خدا است و اگر می‌خواهید در امان باشید باید توانائی فروخوردن خشم داشته باشید. ❌یکی دیگر از علل تاریک شدن برزخ زبان است. ⛔️ دل نشکنید. آبروی کسی را نبرید. 💛 دل شاد کردن یکی از موجبات روشنی برزخ است. 🎙استاد فاطمی نیا ◦•●◉✿ ‌الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْـ؋ـَرَج ✿◉●•◦ 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
سوالات-آزمون-مرکز-وکلای-قوه-قضاییه-در-سال-1400.pdf
15.03M
📥 📔 سوالات آزمون وکالت دادگستری 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
ebook1525(www.takbook.com).pdf
346.5K
📥 📔 نکته‌های کوچک زندگی 🖌 نویسنده: اچ جکسون براون 📝 مترجم: زهره زاهدی 📚 جلد اول 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
ماهيت حقوقي طلاق خلع.pdf
265.6K
📥 📔 ماهیت حقوقی طلاق خلع 🖌 نویسنده: حبیب طالب احمدی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
نکته های کوچک زندگی @PDFbo0ok (1).pdf
265.3K
📥 📔 نکته‌های کوچک زندگی 🖌 نویسنده: اچ جکسون براون 📝 مترجم: زهره زاهدی 📚 جلد دوم 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
2.pdf
742.6K
📥 📔 درمان شناختی رفتاری برای اختلال اضطراب فراگیر 🖌 نویسنده: مایکل ج. داگاس 📝 مترجم: دکتر مهدی اکبری 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
─इई─इई 📚 ईइ═ईइ═ ﷽ 🌐 🌀 ▶️ قسمت: نوزدهم برای بعضی افراد برنامه داشت از من می‌پرسید که از این طریق می‌خواهم بیاورمش توی راه کارم مشکل شرعی نداشته باشد؟ اسم نمی‌آورد. سربسته می‌گفت. حتی گاهی دربارۀ خانواده و پدر و مادرش سؤال می‌کرد که آیا این رفتار من درست است یا نه؟ بی احترامی حساب می‌شود یا نه؟ خودش علم و اطلاعات داشت، ولی باز هم می‌پرسید. مسئول بسیج بود. هیئت راه انداخته بود. همه قبولش داشتند. خودش را متخصص نمی‌دانست، ابایی نداشت که سؤال بپرسد. حتی در باب عزاداری سؤال می‌کرد، که ما این شکلی سینه میزنیم تکلیف چیست؟ جزئیات را سؤال می‌کرد. در هیئت قرآن خواندن را جا انداخت. آن مدل خواندن‌های انحرافی را ممنوع کرد. وقتی متوجه می‌شد بعضی کارها جزء ادب هیئت است، قبول می‌کرد. لجباز نبود. این طور نبود که الآن اگر برهنه نشوم، هیئت افت می‌کند و یک عده ممکن است ناراحت بشوند. آمد که حاجی بیا به ما مداحی یاد بده. گفتم که خودم هم بلد نیستم. یکی، دو بار درخواست کرد. با شوخی ردش کردم. دغدغه بچه‌های دوروبرش را داشت. می‌گفت که کم کم دارد سن اینها زیاد می‌شود، باید ازدواج کنند. سعی می‌کرد مشکل‌شان را حل کند. با بچه‌ها می‌نشست دربارۀ ازدواج، مفصل صحبت می‌کرد. این طور نبود که بچه‌ها فقط بیایند هیئت و سینه بزنند و بروند. دغدغه زندگی‌شان را داشت. گاهی برخوردهای بدی با او می‌شد، تلافی نمی‌کرد. خیلی که ناراحت می‌شد، سرش را می‌انداخت پایین و از جلسه بیرون می‌رفت. آدم جر و بحث کردن نبود. دنبال عالم می‌گشت برای اخلاق و معنویت. حاج آقای آیت اللهی را معرفی کردم، ارتباط گرفت. ولی در چه حد نمی‌دانم. شوخی می‌کرد، ولی پسر خاله نمیشد. با همه کسانی که برای سخنرانی دعوت می‌کرد خانه‌اش، رفیق بود، ولی احترامشان را نگه می‌داشت. به بچه‌ها هم نشان می‌داد که چطور باید احترام بزرگ‌تر را رعایت کرد؛ با الفاظ محترمانه، بلند شدن جلوی پایشان، راه نرفتن جلوتر از آنها، اهل هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن هم نبود. هرکس به اندازه خودش. هر چه جلوتر می‌رفت، بیشتر حواسش جمع می‌شد. خودش را ملامت می‌کرد. اگر کسی تعریف و تمجیدی از او می‌کرد، اظهار کوچکی می‌کرد که مغرور نشود. سلوک خوب و آموزنده‌ای داشت. روز به روز خوددارتر و تودارتر و کم حرف‌تر می‌شد. در گفتار و موضع گیری‌ها، مبنایش حضرت آقا بود. در بحث فرهنگی دنبال این بود که الآن وظیفه چیست؟ با بچه‌های هیئت هر سال می‌رفتیم مشهد. یک سال وقتی بچه‌ها برگشتند، با خانواده ماندم مشهد. شش، هفت روز مانده بود به ماه رمضان. روز آخر آمدم پایین ساختمان. چمدان را جمع کرده بودیم. یک ساعت قبل از حرکت اتوبوس، آمدم در اصلی را قفل کنم، کلید داخل قفل شکست. آپارتمان بود. زائران دیگری هم رفت و آمد می‌کردند. گفتم چاره‌ای نیست باید قفل را درست کنم. رفتم دنبال کلیدساز. تا قفل را درست کردیم، ساعت حرکت گذشت. توی آن آپارتمان هم نمی‌توانستیم، بمانیم. قرار شد بروم دنبال سوئیتی برای اسکان. همان لحظه زنگ زد و پرسید: «حاجی کجایی؟» گفتم: «مشهد.» گفت خونه داری؟ «گفتم پیدا می‌کنم» گفت:«بیا پیش ما» خانه‌ای وقفی بود با چند تا رفقای تهرانش آنجا بودند. آنها طبقه پایین بودند و ما بالا. نیت ده روزه کردیم، که روزه بگیریم. شبها با محمد حسین می‌نشستیم و روی زیارتنامه حضرت بحث می‌کردیم. روز اول رمضان، محمد حسین گفت: «افطاری با ما.» بنده خدایی در تهران نذر کرده بود در ایام رمضان زائران داخل این خانه را افطاری بدهد. زحمت افطاری گرفتن هم افتاده بود روی دوش او. مرتب احوال می‌گرفت که اگر کم و کسری هست بگویم. چون با خانواده بودم، نمی‌شد با آنها بروم حرم. ولی می‌دیدم روی نماز جماعت صبح مقید است. هر سه وقت نماز را در حرم می‌خواند. ظهرها هم توی اتاق اشک او را می‌دیدم. ⏯ادامه دارد... شهید محمدحسین‌محمدخانے ✍ به قلم محمد علی جعفری 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ 🔘 اَلصَّـديقُ الصَّدُوقِ مَنْ نَصَحَكَ فى‏عَيْبِكَ، وَ حَفِظَكَ فى غَيْبِكَ وَ آثَرَكَ عَلى نَفْسِهِ؛ 🌺امام علی عليه السلام: دوست راستين كسى است كه نسبت به عيب‌هايت نصيحت و خيرخواهى كند و پشت سرت، آبرويت را حفظ كند و تو را بر خويش مقدّم بدارد و ايثار كند. 📚 ، ج۵، ص۳۱۱. 🆔 @ketabyarr https://eitaa.com/joinchat/695271612C6bdeec85a5 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
1_1961470542.pdf
7.32M
📥 📔 روانشناسی عمومی 🖌 نویسنده: هیئت مولفان 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
4_5965132343424322453.pdf
50.78M
📥 📔 شناخت درمانی روانشناسی افسردگی 🖌 نویسنده: دیوید برنز 📝 مترجم: مهدی قراچه داغی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
AUD-20220904-WA0031.mp3
14.83M
🔈 قسمت 5⃣2⃣ ✅پرسش و پاسخ _ بخش پایانی * عالم جنیان جدا از عالم ماست * نظم جهان به هم می ریزد * دخالت انسان، نظم عالم را به هم می ریزد * نگاهی نو به غیبت * خدا همه بنده هایش را دوست دارد * اجازه نداری جای خدا تصمیم بگیری * بُکُش ولی از خط بیرون نزن * تاثیر خوراک بر انسان * تاثیر متقابل گناه و بیماری * بابت خیالات تا زمانی که به زبان نیاوردم، مواخذه نشدم * با اراده در عالم ماده تصرف کردم * با تمثلات سخن می گفتم. * وقتی از حق الناس صحبت می شود، یعنی خدا بنده هایش را دوست دارد. 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈