کتابخانه یک شوریده...!
رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد دلشوره ی ما بود، دل آرام جهان شد…
دلشوره ما بود،
دل آرام جهان شد...
ای عاشقــان ای عاشقـان پیمانه را گم كرده ام
دركنج ویران مــــانده ام ، خمخــــانه را گم كرده ام
کتابخانه یک شوریده...!
ای عاشقــان ای عاشقـان پیمانه را گم كرده ام دركنج ویران مــــانده ام ، خمخــــانه را گم كرده ام
هم در پی بالاییان ، هم من اسیــر خاكیان
هم در پی همخــــانه ام ،هم خــانه را گم كرده ام
کتابخانه یک شوریده...!
هم در پی بالاییان ، هم من اسیــر خاكیان هم در پی همخــــانه ام ،هم خــانه را گم كرده ام
آهم چو برافلاک شد اشکم روان بر خاک شد
آخـــــر از اینجا نیستم ، كاشانه را گم كرده ام
کتابخانه یک شوریده...!
آهم چو برافلاک شد اشکم روان بر خاک شد آخـــــر از اینجا نیستم ، كاشانه را گم كرده ام
درقالب این خاكیان عمری است سرگردان شدم
چون جان اسیر حبس شد ، جانانه را گم كرده ام
کتابخانه یک شوریده...!
درقالب این خاكیان عمری است سرگردان شدم چون جان اسیر حبس شد ، جانانه را گم كرده ام
از حبس دنیا خسته ام چون مرغكی پر بسته ام
جانم از این تن سیر شد ، سامانه را گم كرده ام
کتابخانه یک شوریده...!
از حبس دنیا خسته ام چون مرغكی پر بسته ام جانم از این تن سیر شد ، سامانه را گم كرده ام
در خواب دیدم بیدلی صد عاقل اندر پی روان
می خواند با خود این غزل ، دیوانه را گم كرده ام
کتابخانه یک شوریده...!
در خواب دیدم بیدلی صد عاقل اندر پی روان می خواند با خود این غزل ، دیوانه را گم كرده ام
گـــر طالب راهی بیا ، ور در پی آهی برو
این گفت و با خودمی سرود، پروانه را گم كرده ام
هر چقدر عقاید کسی
احمقانه تر باشد، کمتر باید با او مخالفت کرد!
رومن گاری