eitaa logo
مداحان اسلام
53 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
923 ویدیو
12 فایل
تبادل به این آیدی زیر پیام بدهید👇👇 @aliakbaragapur لینک ناشناسمون👇👇 https://harfeto.timefriend.net/16432813660924 درخواست متن مداحی اگر دارید به لینک زیر پیام بدهید 👇👇 https://abzarek.ir/service-p/msg/319762 درحال عضو گیری... #مداحی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زلزله داخل هییت برومند 😨😨 https://eitaa.com/joinchat/1745551447C500f321ad9 وای چی شد. نبینی از دستت رفته 👆👆👆👆 برومند ترسید😱😨😰 مردم دیگه سینه نمیزنن در کانال زیر بدو نبینی از دستت رفته اولین نشر دهنده 😱😨😰🤫🤫 👇👇👇✅ https://eitaa.com/joinchat/1745551447C500f321ad9
حرف های مداح معروف درباره سونی ها😱😱😱😱 اگه گفتی کدوم مداح است🤔 به نظرم از دستش ندید👌 فیلمش تو کانال زیر سنجاق هست👇 https://eitaa.com/joinchat/1745551447C500f321ad9 بدویید تا از دستش ندادید🏃‍♂️🏃‍♀️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فایل | زینب همان کسی‌است..؛ [ علیهاسلام ] 🎤کربلایی‌علی‌اڪبر‌حائرے اجرا؛ شام‌شهادت حضرت‌زینب۱۴۰۰ [ هیئت الزینب قم ] 🔥
19.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قلبم به چادرت دخیله جانم جانم .📜. علی_اصغر_احمدی🎤 شور🎧 حضرت_زینب🔊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عمل جراحی شجاعانه دکتر ایرج محجوب در آمبولانس در زمان جنگ ایران و عراق که خمپاره عمل نکرده در پای یک رزمنده اصابت کرده بود!!! حتما ببیند از صحنه های نادر فیلمبرداری شده در زمان جنگ.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 『story』
به کانال مذهبی امام حسین (ع) بپیوندید🌺🌺 🎗مروری بر فعالیت های کانال؛ 📱 🎶 💯کپی از مطالب کانال آزاد💯 💯کپی از مطالب کانال آزاد💯 ❤️🌺@story2022🌺❤️ اینم از لینک کانال مون👆👆 اینم از لینک گروه مذهبی امام حسین (ع) با(هدایای ویژه)😍😍 😍😍https://eitaa.com/joinchat/2451308714Ca6ab18fd71🤩🤩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🗓اعلام_مراسم 🎵کربلایی 📍قم
عالم طفیل حضرت موسی بن جعفر است مشهد سریر دولت موسی بن جعفر است این جاده ازبهشت خدا می رسد زمین ایران مسیر رحمت موسی بن جعفر است درلوح سرنوشت سپیدم ، خدا نوشت : این بنده زاده،قسمت موسی بن جعفر است ایوان طلا ،حرم، قم و مشهد ، نماز صبح... اینها تمام ، برکت موسی بن جعفر است اصلا گره به کار من و تو اگر که نیست از لطف و جود و همت موسی بن جعفر است امشب برای صبح قیامت دعا بخوان آنجا که غرق منت موسی بن جعفر است آنجا که می شویم بهشتی، به این ندا: این خانه زاده حضرت موسی بن جعفر است محمد کابلی
می گویَم از رودی کَز او یَم می شود تأمین از اشک او باران نم نم می شود تأمین با دودِ آهَش شعله ی غم می شود تأمین از دست پختش رزق عالم می شود تأمین قربان فقری که مرا مسکین‌ترین نامید من را گدای سفره ی امّ البنین نامید تو آمدی تا دست حق را آستین باشی مثل ستونی، محکماتِ بیتِ دین باشی انگشتریِ عشق را نقش نگین باشی أصلاً به تو می آید عبّاس‌آفرین باشی هستیِ معشوقِ فرات از نورِ هست توست تربیت ماه بنی هاشم به دست توست فصل خزان را خنده های تو بهارش کرد جاروی تو عرش زمین را بی غبارش کرد بیتِ علی را نور چشم ات نو نَوارش کرد لفظِ ادب را نام تو با اعتبارش کرد این احترامی که به زهرا می کنی، عشق است در قلب حیدر خویش را جا می کنی عشق است از آن زمان که نور تو در خطَّ دید آمد جبریل بالش را به خاک تو کشید، آمد کوه صلابت از وقارت تا شنید، آمد چار آینه از شیشه ی عمرت پدید آمد خرج علی کردی همین احساس هایت را نذر حسین ات کرده ای عبّاس هایت را ابر کبودی قاتل مهتاب باشد؟ نه با تو حسن در کوچه ها بی تاب باشد؟ نه زینب از این بی مادری بی خواب باشد؟ نه شب ها حسین فاطمه بی آب باشد؟ نه سرچشمه ی مِهر تو در این خانه می جوشد لب‌تشنه ی زهرا ز دستت آب می نوشد أمّا امان از ساعتی که قلب دنیا سوخت از تشنگی لب های خشکِ روح دریا سوخت روی لب طفلان صدای آب، بابا، سوخت تا تیر بر مشکی اصابت کرد، سقّا سوخت ردّ سیاهی روی مهتاب شبت افتاد عبّاس تا نقش زمین شد، زینبت افتاد دیگر پس از او تیرهای بی درنگ انداخت آن نیزه‌داری که به سمت شاه سنگ انداخت خونآبه روی رمل های سرخ‌، رنگ انداخت نامردی آنجا بر لباس کهنه چنگ انداخت سرنیزه ها شاه تو را از حال می بردند ارباب ما را تا تهِ گودال می بردند جسم حسین تو معمّا شد، نبودی که نیزه میان حلق او جا شد، نبودی که بالای تل زینب قدش تا شد، نبودی که پای حرامی در حرم وا شد، نبودی که ای وای از اطفال از اطفال از اطفال شمر از تهِ گودال آمد در پیِ خلخال زینب کجا و ناقه های بی امان، بی بی زینب کجا و آن همه زخم زبان، بی بی زینب کجا و مجلس نامحرمان، بی بی زینب کجا و ضربه های خیزران، بی بی نامحرمان اطراف زینب تاب می خوردند با حرمله پیش ربابت آب می خوردند "بردیا محمدی"
هر كه یك دفعه سر این سفره مهمان می شود مور هم باشد اگر روزی سلیمان می شود  سر به زیر انداختن ذاتش توسل كردن است دردها در این حرم ناگفته درمان می شود این كریمان لطفشان هر چند آماده ست، لیك نام مادر كه وسط باشد دو چندان می شود ما پدر را خواستیم و از پسر خیرش رسید در رجب ها كاظمین ما خراسان می شود نیستی پیغمبر  اما ظاهراً پیغمبری هر كه می بیند تو را، از نو مسلمان می شود  نسل موسایی تو طبع مسیحا داشتند یك نفر از آن همه پیر جماران می شود این دلِ ما، سینه ی ما، عرش ما، حتی بهشت هر كجا موسی بن جعفر نیست زندان می شود نیستم آهو ولی سگ هم به دردی می خورد لااقل یك گوشه از صحنت نگهبان می شود علی اکبر لطیفیان
‎بيهوده قفس را مگشائيد، پرى نیست ‎جز مُشتِ پری گوشهٔ زندان اثری نیست ‎در دل اثر از شادی و امّید مجویید ‎از شاخه ی بشکسته، امید ثمری نیست ‎گفتم به صبا دردِ دل خویش بگویم ‎امّا به سیه چال، صبا را گذری نیست ‎گیرم که صبا را گذر افتاد، چه گویم؟ ‎دیگر ز من و دردِ دل من خبری نیست ‎امّید رهایی چو از این بند محال است ‎ناچار بجز مرگ، نجاتِ دگری نیست ‎ای مرگ کجایی که به دیدار من آیی ‎در سینه دگر جز نفس مختصری نیست ‎تا بال و پری بود قفس را نگشودند ‎امروز گشودند قفس را که پری نیست علی انسانی
‎امام هفتم ما پاره پاره شد جگرش ‎نشسته گرد یتیمی به چهره ی پسرش ‎بدن کبود، جگر پاره، ساقِ پا مجروح ‎مگر چه آمده زیر شکنجه ها به سرش ‎هزار حیف که از جمع نوزده دختر ‎یکی نبود کنار جنازه ی پدرش ‎انیس و مونس او بود در سیاهی شب ‎صدای حلقه ی زنجیر و ناله ی سحرش ‎سیاه چال کجا ، طایر بهشت کجا ‎هزار حیف که یکْ باره ریخت بال و پرش ‎نیاز نیست ببندند چشم هایش را ‎که نیست تاب نگاهی دگر به چشم ترش ‎به هرکجا که روی قبری از زُرارهٔ اوست ‎نشان غربت فرزندهای دربدرش ‎شراره ی دل او گشت اجر روزه ی او ‎درست موقع افطار پاره شد جگرش ‎سیاه چال و نماز شب و غل و زنجیر ‎فراق روی رضا بود غصّه ی دگرش ‎بسوز ای دل «میثم» در آتش دل او ‎که سوز شعر تو دارد حکایت از شررش استاد غلامرضا سازگار
ای جلوه ی لطف خدا باب الحوائج یا حضرت مشکل گشا باب الحوائج مشکل ندارد، کار و بارش رو به راه است هرکس که شد همراه با باب الحوائج از سینه اش غم بر طرف گردیده هرکس از دل صدایت کرده یا باب الحوائج هرکس که شد ناچار و در زد خانه ات را فورا شده حاجت روا باب الحوائج از هر طبیب حاذقی هستی در عالم بر درد بی درمان دوا باب الحوائج معنا ندارد دست خالی باز گردند از خانه ات خیل گدا باب الحوائج بالاتر از عیسی نه دم ها، بازدم هات بیمار را داده شفا باب الحوائج واکن گره از کار من با یک نگاهت دستی برآور بر دعا باب الحوائج می خواهم از لطف زیادت یک‌ زیارت هم کاظمین هم کربلا باب الحوائج مشکل گشایی می کنی از کار عالم یا حضرت مشکل گشا باب الحوائج رسول رشیدی راد
پشت زندان چه ازدحام شده ست كار مولای ما تمام شده ست تازیانه بدست قاتل بود رفته ازدست ماتمام وجود بین زندان هوای غم برپاست مردکی گرم پاي كوبى هاست جسربغداد بى سكون شده است جگرپاره،حوض خون شده است خردوگشته دوساق پاهایش ازسیه چاله آید آوایش گشته ارباب ماجگر پاره مى رود خون شبيه فـــوّاره درسیه چاله ها چه سرگشته ست درعزایت رضا برگشته ست غسلِ خون كرده ساق پاهایت لرزه دارد صدای آوایت مادری موى مي كَند برتو پسری ضجّه مى زنـدبرتو کنج زندان رسیده ، مـــادر تو تازیانه نشسته بر سر تو ! بین زندان صدا زدى ، مادر چه قدر دست و پا زدى ، مادر اگه این مصرعو گرفتی،حقشو ادا کن مادرش داره با نور عینش،موسی ابن جعفر حرف میزنه تاکه ، سيلي زدت دو عالم سوخت داره به موسی ابن جعفر میگه... تاکه ، سيلي زدت دو عالم سوخت تاکه مویت كشيد قلبم سوخت گیسوی مولا گرفت،انقده سیلی زد به صورت آقامون 😭😭 درعزا غش كنم ، ز حال رَوَم واای، ناله ات را هنوز مي شنوَم ناله ی غم زدل مِكش ، موسی پنجه بر خاك كَم بِكش ، موسی چی دارم میگم؟؟؟ خردگشته چرا دوپاهایت درسیه چاله آمدآوایت از تو دارد طلب ، دل پرخون كه به تو تكـــيه داده این ملعون ازتو عمّامه و ردا بُرده تازیان برتو،بی هواخورده تازیان بر سر تومیلرزد قاتلت بی هوا تورا میزد باسروصورت، شده نیلی خورده ای تازیان، گهی سیلی قتلگاه توگشته زندانت آمده ازمدینه مهمانت شیون وناله برتو کرده رضا برلبانش نشسته آه ونوا چه کند درعزای تو(مجنون) شده درماتم شمادلخون
آنقدرضربه مزن چونکه سرم درد گرفت سر شب تابه سحر چشم ترم دردگرفت نشد آزاد دگر از قفس این جسم وتنم دوصد افسوس که این بال وپرم درد گرفت اهل خانه همگی چشم به راهم هستند سوی آنان همه ی این نظرم دردگرفت عجبی نیست که چیزی زتنم باقی نیست بنگراین زانو و ساق و کمرم درد گرفت وای برتخته ی در جسم مرا میبردند رفتنم بودتماشا، بصرم دردگرفت