💎🌺💎🌺💎🌺💎🌺💎🌺💎🌺💎
☕️ حتی پس از نوشیدن چای بگویید:
#سلام_بر_حسین_ع
🌹خدا رحمت کند #آیت_الله_صدیقی را.
در جلسه هفتگی «تواصی به حق» خادمین و خدمتگزاران آستان حضرت عبدالعظیم (ع) گفت:
برای عیادت از #آیت_الله_بهجت( ره) که کسالتی داشتند،خدمتشان رسیدم.
ایشان فرمودند:
«حضرت زهرا(ع) را در خواب دیدم ( شاید هم مکاشفه بوده)
و حضرت فرمودند:
از وقتی که بساط #چای در ایران متداول شده است، مردم کمتر یاد #حسین(ع) می کنند!»
☕️وفرمودند: چای همکه می نوشید،به یاد تشنگی اباعبدالله(ع) سلام بدهید.
✍پ ن:
بنده نیز به توصیه ایشان هروقت چای می نوشم برمولایمان (ع) سلام داده و قاتلانشان را لعن می کنم.
_
👤داود رقّی میگوید:
من محضر امام صادق (ع)مشرف بودم.
حضرت، آب طلب کردند و همین که آب را نوشیدند، دیدم امام منقلب شد و حالت #گریه پیدا کرد و دو چشم مبارکش پر از اشک شد.
🌹سپس به من فرمودند:
« ای داوود! خدا لعنت کند قاتل حسین را.
بندهای نیست که #آب_بنوشد و حسین (ع) را یاد نموده و قاتلش را لعنت کند؛
مگر اینکه خدا
🔺صدهزار حسنه برایش مینویسد و
🔺صدهزار گناه از سیئات او را پاک میکند و
🔺او را صد هزار درجه معنوی بالا میبرد و
🔺با این عمل گویی او صد هزار برده را آزاد کرده و
🕋 خدای متعال روز قیامت او را با دلی شاد و آرام
(در آن محشر سوزان با دلی بسیار خُنک - ثلج الفؤاد - و نه جگری تفدیده) محشور میکند.»
📚حجت الاسلام شهاب مرادی_ایسنا
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
@wwwkhadem_emame12
هدایت شده از هادی زاده
لااله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین:
🔹🔸🔹😭
چرا
مجید رضا رهنورد که
بچه مذهبی بود
#قاتل شد😭
مراقب خود، اطرافیان و #فرزندان مان باشیم.
👇👇👇
امروز صبح که خبر اعدام #مجیدرهنورد را همراه عکسش دیدم یک حس عجیبی بهم دست داد
#خوشحال نشدم به چهره اش که نگاه کردم افسوس خوردم که چرا عاقبت این جوان باید این جوری بشه
تا این که بعدازظهر به جلسه ای دعوت شدم، سخنرانش فردی بودکه از زندگی او #مستندی تهیه کرده بود و در جریان باز جویی وی بود این مطلب از زبان ایشان است.
مادرش به #عشق امام رضا علیه السلام
نامش را مجیدرضا گذاشت
از کودکی #مسجدی و هیئتی بود
همیشه تلاش میکرد
صف اول #نمازجماعت
خودش را جاکند حتی برای ثواب بیشتر نماز،
عبا بر شانه می انداخت
#ولی از 15 سالگی که وارد #فضای_مجازی شد
کم کم تحت تاثیر قرار گرفت
آنچنان شست و شوی #مغزی شد که نماز را #ترک می کند و اعتقادات مذهبی و عشق به امام حسین ع و حضرت فاطمه س را کنار گذاشته و حتی #مسخره می کند😳
خودش میگوید ۸ سال رسانه #مغز من را تبدیل کرد به یک اتاق گاز که هر لحظه ممکن بود با یک جرقه منفجر شود،
روز حادثه با دیدن آن گروه #صدنفره اغتشاش در خیابان آن جرقه زده شد
اول در خانه #وصیت نامه اش را می نویسد که
برای من #گریه نکنید
سر قبرم #قرآن نخوانید،
هر #چاقویی که زده به خاطر کینه ای بوده که از حزب اللهی ها داشته،
او میگوید با خودش فکر می کرده بعد از قتل اگر او را بگیرند حتما #زجرکش و تکه تکه اش میکنند
برای همین موقع دستگیری میگوید مرا #زود اعدام کنید
اما بعد از چند روز که رفتار ماموران اطلاعاتی را می بیند که با #رفتار دینی با او تعامل می کنند
تمام #معادلات ذهنی اش به هم می ریزد
بچه های اطلاعاتی به جای این که او را بزنند و شکنجه اش بدهند،
با او #صحبت می کنند
از زندگیش می پرسند
برای اینکه متوجه شود اعتقاداتش اشتباه است به او #کتاب می دهند بخواند
و خلاصه مجرم و بازجو باهم #گریه میکنند.
آخر تازه فهمیده که این ۸سال چه قدر فضای مجازی مغزش را شستشو داده تا دست به این #جنایت برند،
به مادرش می گوید،
با مادران #شهدا صحبت کن،
طلب #عفو نکن
فقط طلب #حلالیت کن
من مثل یک #حیوان برادرم را کشتم،
مجید رضا میگوید چند #حسرت به دلم مانده،
یک بار دیگر دست #مادرم را ببوسم به مادرم کادو بدهم😭
بعداز ۸ سال دوباره پایم به حرم امام رضا علیه السلام برسد(این حرف را با گریه و زجه میزند و باز جو هم همراهش گریه و زجه میزند)😭
او بسیار پشیمان و شکسته شده بود.
در حقیقت می شود گفت
#دشمن دوتا جوان ما را شهید نکرد
بلکه دوتا جوان را شهید کرد
ویک جوان را #کشت،
دشمن یک جوان را که می توانست سرباز امام زمان عج باشد را تبدیل به یک #قاتل کرد.
مراقب خود، اطرافیان و #فرزندان مان در فضای مجازی باشیم.
دکتر اصغری نکاح
روانشناس و دانشیار
دانشگاه فردوسی مشهد
واااااي كه چقدر اين شعر زيباست
خواب بودم، خواب دیدم #مرده ام/
بی نهایت خسته و #افسرده ام/
تا میان گور رفتم #دل گرفت/
قبر کن سنگ لحد را #گل گرفت/
روی من خروارها از #خاک بود/
وای، قبر من چه #وحشتناک بود!
بالش زیر سرم از #سنگ بود/
غرق #ظلمت، سوت و کور #تنگ بود/
هر که آمد پیش، حرفی #راند و رفت/
سوره ی #حمدی برایم #خواند و رفت/
خسته بودم هیچ کس #یارم نشد/
زان میان یک تن #خریدارم نشد/
نه رفیقی، نه #شفیقی، نه #کسی/
ترس بود و وحشت و #دلواپسی/
ناله می کردم ولیکن #بی_جواب/
تشنه بودم، در پی یک #جرعه_آب/
آمدند از راه نزدم #دو_ملک/
تیره شد در پیش چشمانم #فلک/
یک ملک گفتا: بگو #دین تو چیست؟
دیگری فریاد زد: #رب تو کیست؟
گر چه پرسش ها به ظاهر #ساده بود/
لرزه بر اندام من #افتاده بود/
هر چه کردم سعی تا گویم #جواب/
سدّ نطقم شد هراس و #اضطراب/
از سکوتم آن دو گشته #خشمگین/
رفت بالا گرزهای #آتشین/
قبر من پر گشته بود از #نار و #دود/
بار دیگر با غضب #پرسش نمود:
ای گنه کار سیه دل، #بسته پر/
نام #اربابان خود یک یک ببر/
گوئیا لب ها به هم #چسبیده بود/
گوش گویا نامشان #نشنیده بود/
نامهای خوبشان از #یاد رفت/
وای، سعی و زحمتم بر #باد رفت/
چهره ام از #شرم میشد سرخ و زرد/
بار دیگر بر سرم فریاد کرد:
در میان عمر خود کن #جستجو/
کارهای #نیک و #زشتت را بگو/
هر چه می کردم به #اعمالم نگاه/
کوله بارم بود مملو از #گناه/
کارهای #زشت من #بسیار بود/
بر زبان آوردنش #دشوار بود/
چاره ای جز لب فرو #بستن نبود/
گرز آتش بر سرم آمد فرود/
عمق جانم از #حرارت آب شد/
روحم از فرط #الم بی تاب شد/
چون #ملائک نا امید از من شدند/
حرف آخر را چنین با من زدند:
#عمر خود را ای #جوان کردی #تباه/
#نامه_اعمال تو باشد #سیاه/
ما که ماموران #حق_داوریم/
پس تو را سوی #جهنم می بریم/
دیگر آنجا #عذرخواهی #دیر (دیر) بود/
دست و پایم بسته در #زنجیر بود/
نا امید از هرکجا و دل #فکار/
می کشیدندم به خِفّت سوی #نار/
ناگهان #الطاف_حق آغاز شد/
از جنان #درهای_رحمت #باز شد/
مردی آمد از #تبار_آسمان/
دیگران چون #نجم و او چون #کهکشان/
صورتش #خورشید بود و #غرق_نور/
جام #چشمانش پر از خمر #طهور/
#چشمهایش #زندگانی می سرود/
درد را از قلب انسان #میزدود/
بر سر خود #شال_سبزی بسته بود/
بر دلم مهرش عجب #بنشسته بود/
کِی به زیبائی او #گل می رسید؟!/
پیش او یوسف #خجالت می کشید/
#دوملک سر را به زیر #انداختند/
بال خود را فرش #راهش ساختند/
#غرق حیرت داشتند این زمزمه/
آمده اینجا #حسین_فاطمه؟!
صاحب روز #قیامت آمده/
گوئیا بهر #شفاعت آمده/
سوی من آمد مرا #شرمنده کرد/
مهربانانه به رویم #خنده کرد/
گشتم از خود بی خود از #بوی_حسین (ع)/
من کجا و دیدن روی #حسین (ع)/
گفت: #آزادش کنید این #بنده را/
#خانه_آبادش کنید این #بنده را/
اینکه این جا این چنین #تنها شده/
کام او با #تربت من وا شده/
مادرش او را به #عشقم زاده است/
#گریه کرده بعد #شیرش داده است/
خویش را در سوز عشقم #آب کرد/
عکس من را بر دل خود #قاب کرد/
بارها بر من #محبت کرده است/
سینه اش را وقف #هیئت کرده است/
سینه چاک #آل_زهرا بوده است/
چای ریز #مجلس ما بوده است/
اسم من #راز_و_نیازش بوده است/
#تربتم #مهر #نمازش بوده است/
#پرچم من را به #دوشش می کشید/
#پابرهنه در #عزایم می دوید/
بهر #عباسم به تن کرده #کفن/
روز #تاسوعا شده #سقای_من/
#اقتدا بر #خواهرم #زینب نمود/
گاه میشد صورتش بهرم #کبود/
تا به دنیا بود از من #دم زده/
او غذای #روضه ام را هم زده/
#قلب_او از #حب ما #لبریز بود/
پیش چشمش غیر ما #ناچیز بود/
#باادب در مجلس ما می نشست/
#قلب_او با #روضه ی من می شکست/
#حرمت_ما را به دنیا #پاس داشت/
#ارتباطی_تنگ با #عباس داشت/
#اشک_او با نام من می شد #روان/
#گریه در روضه نمی دادش #امان/
بارها #لعن_امیه کرده است/
خویش را #نذر_رقیه کرده است/
#گریه کرده چون برای #اکبرم/
با خود او را نزد #زهرا (س) می برم/
هرچه باشد او برایم #بنده است/
او بسوزد، #صاحبش #شرمنده است/
در #مرامم نیست او #تنها شود/
باعث #خوشحالی #اعدا شود/
گرچه در ظاهر #گنه_کار است و #بد/
قلب او بوی #محبت میدهد/
#سختی جان کندن و هول جواب/
بس بود بهرش به عنوان #عقاب/
در #قیامت #عطر و #بویش می دهم/
پیش #مردم #آبرویش می دهم/
آری آری، هرکه #پا_بست #من است/
#نامه_ی_اعمال او #دست_من است/
#بحق_بی_بی_زینب
#اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجهُم
╭┅┈┈┈┈ >>𑁍<<┈┈┈╼┅╮
@khadem_emame12
╰┅╾┈┈┈ >>𑁍<<┈┈┈┈┅╯
#فهمیدن_محرم
💢امام به گریه نیاز نداره!!!
عده ای با ژست #روشنفکر_دینی می گویند:
امام حسین(ع) شهید نشد که ما گریه کنیم و توی سر وکله بزنیم باید راه حسین را شناخت حسین به این عزاداریها نیاز نداره
#پاسخ
این حرف درستی است که امام حسین(ع) به #گریه ما نیاز ندارد.
خداوند هم به نماز و عبادت ما احتیاجی ندارد پس انجام ندهیم؟
اصلا اینجا حرف از #نیاز امام حسین(ع) به عزاداری ما نیست. این شبهات با حرفهای قشنگ دینی مخلوط میشود.
کسانی که ادعای #روشنفکر_دینی دارند.
به این سوال جواب دهند، چرا امام موسی کاظم(ع) که #خودشان امام معصوم هستند برای امام حسین(ع) عزا داری میکردند؟
امام رضا(ع): هر گاه ماه #محرم فرا می رسید، پدرم (موسی بن جعفر علیه السلام) دیگر خندان دیده نمی شد و غم و افسردگی بر او غلبه می یافت تا آن که ده روز از محرم می گذشت، روز دهم محرم که می شد، آن روز، روز مصیبت و اندوه و #گریه پدرم بود.
📚امالی صدوق، ص 111
یا چرا امام صادق(ع) از قول پدرشان میفرمان:
امام صادق(ع):
پدرم امام باقر(ع) به من فرمود: ای جعفر ! از مال خودم فلان مقدار #وقف نوحه خوانان کن که به مدت ده سال در «منا» در ایام حج، بر من نوحه خوانی و سوگواری کنند.
📚بحار الانوار، ج 46، ص .220
گریه بر حسین(ع)، گریه اعتراض به ظلم است.
گریه بر محبت حسین(ع)
مگر در زیارت #عاشورا نمی خوانیم که با محبت حسین(ع) به خدا نزدیک میشویم؟
با حرفهای به ظاهر قشنگ، دنبال تحریف و #تخریب روضه امام حسین(ع) هستند و تازه خود را اسلام شناس و امام شناس هم معرفی میکنند.
@abjad_mahdi
@khadem_emame12