eitaa logo
کمیته خادمین شهدا بخش زنگی آباد
14 دنبال‌کننده
580 عکس
416 ویدیو
6 فایل
ارتباط با واحد خواهران @Ho_rezaeii ارتباط باواحد برادران@
مشاهده در ایتا
دانلود
التماس دعا شبتون شهدایی🌙✨ @khademin_zangiabad_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عشق‌ســه‌حرفه... شهیـدچهارحـرف! میدونـی‌میخوام‌چـی‌بگـم.. آره!شهــدایك‌پـلـه‌ازعاشقـی‌هم‌جـلوزدن‌✨ ✅ @khademin_zangiabad_kerman
‌‌ 🎒 👨🏻‍🏫 جلسه هشتم پس از بیان مقدماتی پیرامون نقش و جایگاه ویژه ی خادمی شهدا و اهمیت آن در کلام حضرات امام و مقام معظم رهبری و هم چنین تاکید بر پرداخت های نوآورانه به مسئله راهیان نور از سوی معظم له ، اینک و با نظر به ضرورت ترویج سبک زندگی اسلامی که همانا تبلور یافته در سبک زندگی شهدا می باشد ، در این جلسه و سلسله جلسات هفتگانه ی آینده ، با بیان خاطراتی کوتاه از سیره و روش زندگی شهدا ، به مبحث آموزش پرداخته می شود. شــهـ🌷ـيـده : 🗓 شهادت : آبادان - ۱۳۶۳ 🚘 مزار : گلزار شهدای آبادان را قبل از انقلاب و با برنامه ی خودسازی امام خمینی (ره) شروع کرد. 🔇 سکوت جزو برنامه اش بود و برای ترک گناه می بایست حرف زدنش را به حداقل می رساند. البته ذاتا هم آدم کم حرفی بود ؛ اگر هم حرفی می زد ، بوی دروغ یا غیبت نداشت. ✅ حرفش حرف خود سازی بود. 📚 عاشق کتاب های شهید دستغیب بود و از همه بیشتر کتاب عُجب و ریای شهید ؛ شاید بیشتر از ده بار این کتاب را خوانده بود. 📖 شیفته ی سوره قیامت هم بود. حظ می کردم ؛ وقتی می نشست و با صوت قشنگش برایم می خواند. یک بار به شوخی بهش گفتم : "تو که اسمت مریمه باید سوره مریم رو دوست داشته باشی." گفت : "سنیه ! دوست دارم هر کجای دنیا بودم این سوره رو برام هدیه کنی." ❓همیشه برام سوال بود چه ربطی بین کتاب عُجب و ریای شهید دستغیب و سوره قیامت است که مریم اول قیامت را می خواند و بعد کتاب عُجب و ریا را‌. 📿 توی هوای گرم و شرجی آبادان و در فصل خرماپزان ، روزه اش ترک نمی شد ؛ افطار و سحرش یک تکه نان بود و خرما‌. چشمان گود رفته و رنگ پریده اش نشان بیداری های شبانه و روزه داری روزش بود. 😞 به حالش غبطه می خوردم. می گفتم : "این قدر نگران نباش! برادر شهیدت ازت شفاعت میکنه." می گفت : 🕯 "نه ، میخوام توی اون دنیا چراغ دست خودم باشه ، به امید کسی نمیشه نشست." 🗂 منبع : دختری کنار شط ، عبدالرضا سالمی نژاد ، انتشارات فاتحان ادامه دارد...‌ 🔍 خادمین محترم می توانند با کلیک بر عبارت و جستجوی آن در کانال ، به محتوای ارائه شده در هر جلسه دسترسی یابند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همسر شهید : روزی که مصطفی به خاستگاری من آمد مادرم به او گفت : این دختر صبح ها که از خواب پا می شود ، در فاصله ای که دستش را شسته و مسواک می زند ، یک نفر تختش را مرتب کرده است و لیوان شیر را جلوی در اتاقش آورده اند و قهوه را آماده کرده اند. شما می توانید با این دختر ازدواج کنید ؟ مصطفی که خیلی آرام گوش می کرد ؛ گفت : (( من نمی توانم برایش مستخدم بگیرم ، ولی قول می دهم تا زنده ام ،وقتی بیدار شد ، تختش را مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه را روی سینی بیاورم روی تخت.)) تا وقتی شهید شد این کار را می کرد ، خودش قهوه نمی خورد اما چون می دانست ما لبنانی ها عادت داریم ؛ درست می کرد و وقتی منعش می کردم ، می گفت : ((من به مادرتان قول داده ام تا زنده ام این کار را برای شما بکنم.)) شهید چمران ════‌‌‌‌༻‌❤༺‌‌‌════ ✅ @khademin_zangiabad_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تسبیحات حضرت‌زھرا(سلام‌الله‌علیها) رو بدون‌ِ تسبیــ📿ــح‌‌ بگید...! با‌ بند‌بندھای‌ِ‌ انگشت‌‌ که‌ بگی‌ روز‌ قیامت‌‌ همینا‌ به‌‌ حرف‌‌ میان‌ شھادت‌ میدن که‌‌ باهاشون‌ ذکر گفتی...! @khademin_zangiabad_kerman
‌‌‌ 🎒 👨🏻‍🏫 جلسه نُهم شــهـ🌷ـيـد : 🗓 شهادت : منطقه مریوان ، دزلی - ۱۳۶۷ 🚘 مزار : گلزار شهدای گرمسار 🚪دعوتم کرده بود خانه اش گرمسار ؛ از در که وارد شدم چشمم به تابلوی روی در خیره ماند ، تابلویی بود شبیه به تابلوی مطلقاً ممنوع راهنمایی و رانندگی ⛔️ تابلوی گردی که وسطش نوشته بود غیبت و ضربدری رویش خورده بود.❗️ دو طرف پایه اش هم روایت نوشته بود ⏬ 🗣 یکی از حضرت علی علیه السلام : "غیبت ، کوشش شخص عاجز است." 🗣 و یکی از امام باقر علیه السلام : "شایسته است که مومن بر زبان خود مُهر بزند ، همانگونه که بر طلا و نقره خود مُهر می زند." چند لحظه ماتِ نوشته بودم 😧 در زدم و وارد اتاق شدم ؛ بعد از پذیرایی ، گرم صحبت شدیم ☕️ توی تمام مدت حواسم به حرف هایم بود ، به همان تابلوی روی در ؛ غیبت مطلقاً ممنوع ❌ 🗂 منبع : من از دیار حبیبم ، یارمحمد عرب عامری ، انتشارات زمزم هدایت ادامه دارد... 🔍 خادمین محترم می توانند با کلیک بر عبارت و جستجوی آن در کانال ، به محتوای ارائه شده در هر جلسه دسترسی یابند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
<🇮🇷> دلربایی‌مےڪندآن‌هیبت‌والاےتو هیبت‌این‌آسمان‌سرخم‌ڪندبرپاےتو(: •♥️• ✅ @khademin_zangiabad_kerman
بہ ما خورده نگیرید؛ ڪہ چرا اینقدر از میگوییم... بہ ازاے هر زینب؛ ما داده ایم... در جبهہ ها!!! ✅ @khademin_zangiabad_kerman
🕊شهادت درد دارد اما دردش زخم‌تن نیست🌹 🥀دردش کشتن هوس‌ها،منیّت‌ها و درد گذشتن از دلبستگی‌‌ها و هر چه غیرِ اوست 🕊شهادت درد دارد اما دردش زخم تن نیست که آن هر چه هست لذت است و حلاوت ... قبل از اینکه با دشمن بجنگیم باید با نفسمان بجنگیم باید اول شهید🕊 باشیم و به شهود برسیم شهادت🕊 را به اهلِ درد میدهند... باید مثل یک شهید🕊 زندگی کنیم .... 🌷شـبــتــون شــهــدایـــی . . ✅ @khademin_zangiabad_kerman
‌‌‌ 🎒 👨🏻‍🏫 جلسه دهم شــهـ🌷ـيـد : فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله 🗓 شهادت : - ۱۳۶۲ 🚘 مزار : گلزار شهدای شهرضا 🌤 آفتاب بالا آمده بود و سکوت آرامش بخشی بر محوطه سایه انداخته بود ؛ راهم را گرفتم و رفتم سمت ساختمان. از دور دیدم یکی تا کمر خم شده و اطراف ساختمان را جارو می زند. گفتم : هرکی هست خدا خیرش بده ، این جا یه آب و جاروی حسابی لازم داشت 🤲🏻 نزدیک تر که شدم ، از بین گرد و خاکی که بلند شده بود ابراهیم را دیدم ، دهانم از تعجب بازماند 😧 گفتم : حاجی! شما چرا این کار رو می کنید ؟ بدید به من ، خوب نیست کسی شما رو اینطوری ببینه! و به زور جارو را از دستش گرفتم ، ناراحت شد. ✅ گفت : اجازه بدید خودم محوطه رو تمیز کنم. این جوری حس می کنم هر چی بدی دارم همراه این خاک ها روفته میشه و میره... گیج حرف هایش شده بودم و چیزی برای گفتن نداشتم ، جارو را به دستش دادم و رفتم. 🧤آن روز گذشت و روزهای دیگر پشت سر هم آمدند و رفتند ، اما ابراهیم سر حرفش ماند ، هر روز صبح که از خواب بیدار می شد ، یک راست می رفت سراغ نظافت. تا همه خواب بودند کل محوطه را می شست و جارو می کرد. 🗂 منبع : حیات احمد ، سمیه شریف لو ، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس ، صفحه ۱۱۶ ادامه دارد... 🔍 خادمین محترم می توانند با کلیک بر عبارت و جستجوی آن در کانال ، به محتوای ارائه شده در هر جلسه دسترسی یابند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
➖اِمــام خــوب زمــانـم※ٰٰٰٰٰٖٖٖٖٖٖ͜͡ ➖هــر کـجا هسـتیـد...! ➖بــا هـزاران عـشق و ارادت※ٰٰٰٰٰٰٰٰٖٖٖٖٖٖٖ͜͜͡͡ ➖ســـــلـامٌ علــیك 💚 - السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ✋ -سلام بر تو ای چشم بینای پروردگار' -که همه عالم در نظر توست و نظر همه عالم به سوی تو🌱' @khademin_zangiabad_kerman
‏آنان که به من بدی کردند مرا هشیار کردند آنان که به من بی‌اعتنایی کردند، به من صبر و تحمل آموختند؛ آنان که به من خوبی کردند به من مهر و وفا و دوستی آموختند؛ پس خدایا به همه‌ی آنانی که باعث تعالی دنیوی و اخروی من شدند، خیر و نیکی دنیا و آخرت عطا بفرما! @khademin_zangiabad_kerman
🌹 ناراحت‌بود، بهش‌ گفتم‌ محمدحسین‌ چرا ناراحتۍ؟ گفت: خیلۍ‌ جامعہ‌ خراب ‌شدھ، آدم ‌بہ‌ گناه ‌مۍ‌افته. رفیقش‌ گفت: خد‌اتوبہ‌ رو‌ براۍ‌ همین ‌گذاشته... و گفتہ‌ ڪہ ‌من ‌گناهاتون‌ رو ‌میبخشم. محمد‌حسین‌ قانع‌ نشد‌ و گفت: وقتۍ‌ یہ‌ قطرھ‌ جوهر ‌مۍ‌افتہ‌ رو آینہ، شاید دستمال ‌بردارۍ‌ و قطرھ‌ رو پاڪ ‌کنۍ‌، ولۍ ‌آینہ‌ کدر‌ میشه.. ✅ @khademin_zangiabad_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چقدردویدٺاڪه به‌اینجارسید؟! چقدربایدبدویم، بهاینجابرسیم؟! @khademin_zangiabad_kerman
🙃🍃 دو دل شده بودم🙄 از طرفے پیشنهاد ازدواج نصرالله ذهنم رو آروم نمیذاشت😕 و از طرفے عدم آشنایے کافے باهاش جواب دادن رو برام سخت کرده بود!😣 تا اینکه یکے از استادام دربارش با من صحبت کرد و همون صحبتها آرامش رو به قلبم هدیه کرد😊 استادم گفت: آقای شیخ بهایے از نظر ایمان خیلی قویه و به خدا نزدیک😇 به نماز شب و مستحبات هم توجه خاصے داره😌 اگر می خواے به خدا تقرب پیدا کنے درخواستش رو بےجواب نذار! با این حرفها دیگه مشکلے برای پاسخ دادن نداشتم😍☺️ همسر@khademin_zangiabad_kerman