کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
#شهید_نعمت_الله_ملیحی هنگام #شهادت قادر به تکلم نبود و حرفهای خود را مینوشت...
وقتی در حین عملیات، دشمن #شیمیایی میزند، نعمتالله ماسکش را به یکی از رزمندهها میدهد و خودش بدون ماسک میماند؛
وقتی در بیمارستان از او سوال میکنند چرا ماسک نزدی؟ در جواب مینویسد:
.
ماسک و لباس تا حدی دوام دارند،
جائی که #خدا دارد ماسک چه کار؟
.
نعمت این اواخر برای نوشتن کاغذ خواست
و نوشت: « #آب »
پرستار گفت: «دکتر ممنوع کرده.» نوشت: «جیگرم سوخت.».
دم دمای #شهادت باز کاغذ خواست دو بیت شعر از عشقش به #امام نوشت و #شهید شد آن کاغذ نوشتهها الآن دست مادر نعمت است...
.
نعمت درک درستی از رفتن داشت، وقت رفتن به مرگ لبخند میزد؛ مادر قهرمانش گفته بود: «او را با لباس دامادیاش دفن کنند.»
اگر غرق به خون گردد تن من
شود پیراهن من #کفن من
اگر لب #تشنه در صحرا بمیرم
دل از #عشق_خمینی برنگیرم
#شهید_نعمت_الله_ملیحی
#شهید_جانباز_شیمیایی
#شهدا_شرمنده_ایم
@khademinekoolebar