1_1195665049.mp3
13.19M
من ایران دایام سن عراق دا
من اوزاخ دا، سن اوزاخ دا ..💔
سلام و عرض ادب و احترام
🏴🏴🏴🏴
مراسم سوگواری ایام ۲۸ صفر
سه شنبه ۱۳ الی پنجشنبه ۱۵ مهر ماه
بمدت سه روز
ساعت ۴ الی ۵/۳۰ عصر
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّل فَرَجَهم و العَنْ اعَدائهْم اجْمَعین بِه عَددِ ما احاطَ بِه عِلْمُک
#صبحتبخیرمولایمن
🏝دنیا با همه زرق و برقش
بدون او
مثل ویرانهایست!
همانقدر بیروح
وهمانقدر عذابآور...
ای کاش
#جمعه ظهور #امام_زمان برسد،
تا دوباره
حیات در رگهای خشکیده جهان
جاری شود 🏝
⚘وَ بَلِّغْهُ أَفْضَلَ مَا أَمَّلَهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
و او را به كاملترين آرزويش در دنيا و آخرت برسان كه تو بر هر چيز قادرى⚘
📚مفاتیح الجنان،صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#سلام_اربابم
سردارسر بريدهۍدنياسلامعشق
عاليجنابحضرٺدرياسلامعشق
شمسوقمربہگنبدتانبوسہميزنند
خورشيدڪربلاۍمعلیسلامعشق
#صلیاللهعلیڪیااباعبدالله♥️🌱
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
🌹امام مهدی (عج):
من دعاگوی هر مومنی هستم که مصیبت جد شهیدم را یاد کند و پس از آن برای تعجیل فرج و تایید من دعا کند.
📗 مکیالالمکارم، ج۱، ص۳۳۳
#حدیث_روز
💔
#بسم_الله
لَا تَخَافَا ۖ إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَىٰ
نترسید که من بی تردید با شما هستم، میشنوم و میبینم.
سوره طه -آیه ۴۶
#یک_حبه_نور ✨
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏝یک عمل بی نظیر جهت ارتباط بهتر با #امام_زمان 🏝
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
✅صبر و تبیین حضرت زینبکبری مکمل فداکاری عاشورا بود
🔺اگر روز عاشورا اوج #مجاهدت همراه با فداکاری است، این چهل روز، اوج مجاهدت همراه با #تبیین، افشاگری و توضیح [است]. این صبر فوقالعادهی خاندان پیغمبر به پیشوایی زینب کبری(سلام الله علیها) و امام سجاد (علیه السلام) بود که توانست حادثهی کربلا را ماندگار کند و به معنای واقعی کلمه این تبیین مکمل آن فداکاری بود.
#جهاد_تبیین
➡️ ۱۴۰۰/۰۷/۰۵
#سرعتی_عمل_کن_رفیق_وقت_کمه
کسانی به امامِ زمانشان
خواهند رسید،
که اهل سرعت باشند!
و اِلّا تاریخ کربلا نشان داده،
که قافله حسینی
معطل کسی نمی ماند.
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری | مجموعهی توحیدیِ #اوست...
💫 وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا، إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ! حجرات/۱۳
و اوست آنکه نژادها را، مایهی شناخت گردانید! اما باتقواترها را دوستتر میدارد!
✍ ظاهرمان که باهم فرق میکند؛
میفهمیم آنیکی اهل کجاست، و اینیکی از چه طایفهای است؟ ...
ظاهرِ روحها هم باهم فرق میکنند! فقط اینجا، به چشمانمان نمیآید!
فردا؛ در جهانی با مقیاسی بینهایت عظیمتر؛
بعضی روحها سفیدترند، و زیباتر
و بعضی پر از لکههای ریز و درشت ...
و ما بیآنکه آموخته باشیم؛ خواهیم دانست، کدامیک را خدا، دوستتر میدارد...
تفاوتها، ابزار شناساییاند!
مراقب تفاوتهایِ درونمان باشیم...
💥 حسرت فردا، درد بیدرمان است.
Instagram.com/ostad.shojae1
🕊🍃...
بهجایاینکهعابدباشی،عبدباش!
تاعبدنشویعبادتتسودیبهحالت
ندارد.
عبدبودنیعنی: ببینخدایتچه
میخواهدنهدلت!♡
|علامهحسنزادهآملی|
#درمحضرعلما
』
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان #قسمت3 💣نا آگاهی،دشمنترین دشمن😈 برخی از مردم در بارۀ برنامههای ماهوا
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان
#قسمت4
🗺 نا آگاهی از اهداف 🗺
👨👩👧👦این، یک قاعدۀ کاملاً روشن است که: «در هر جامعه، نقطۀ پیشرفت و سقوط، نهاد خانواده است.
✅ برای پیشرفت جامعه، باید بنیانهای خانواده را محکم کرد
❌ و برای ساقط کردن آن نیز باید خانواده را به انحراف کشید.
❗️با توجّه به همین قانون، یکی از اصلیترین اهداف شبکههای ماهوارهای، فروپاشی💣کانون خانواده است.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🔻برخی از ابعاد اصلی این هدف عبارتند از:
1️⃣ ترویج خانوادههای بیقید در برابر خانوادههای سنّتی
2️⃣ ترویج خیانت زن و شوهر
3️⃣ از بین بردن قبح ارتباط دختر و پسر، حتّی تا حدّ باردار شدن
4️⃣ از بین بردن مفهوم مقدّس و متعالی خانواده
5️⃣ ارزشزُدایی از مفهوم غیرت و عفّت
6️⃣ تحریک حسّ رقابت در میان زنان و مردان
7️⃣ ایجاد حسّ رقابت در میان زنان و دختران برای جلب توجّه مردان
8️⃣ ایجاد بلوغ زودرسِ جنسی
9️⃣ ایجاد روحیّۀ تنوّعطلبی جنسی
0️⃣1️⃣ خارج کردن خانواده از قید مذهب و تغییر شیوۀ زندگی
1️⃣1️⃣ رواج اعتیاد
📌انشاءالله در ادامه مباحث هر جمعه یکی از ابعاد فوق را بررسی میکنیم.
📚بشقابهای سفره پشت باممان، ص۳۰
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان
#ماهواره
#محسن_عباسی_ولدی
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
🔸🔹🔸 🔹🔸 🔸 📓رمان امنیتی رفیق قسمت 82 راست میگفت. حسین ته دلش به صابری آفرین گفت. فکر نمیکرد یک دخ
🌿
📓رمان امنیتی رفیق
قسمت 83
***
بهزاد با خونسردی داخل ماشین شیشهدودی نشست و کمربند ایمنیاش را بست. سارا از این همه خونسردی حرص میخورد؛ ولی میدانست نمیتواند چیزی بگوید. بهزاد دندهعقب گرفت و از باغ خارج شد. ریموت در باغ را زد تا در بسته شود بیمهابا راه افتاد. سارا گفت:
- تو که همیشه احتیاط میکردی، چرا الان انقدر خونسردی؟
بهزاد با چشم به آینه جلو اشاره کرد:
- مامور ت.ممون رو ببین!
سارا خواست برگردد که بهزاد صدایش را کمی بالا برد:
- برنگرد!
صدای سارا جیغمانند بود و اعصاب بهزاد را بهم میریخت:
- میخوای بذاری دنبالمون بیاد؟ چرا هیچ کاری نمیکنی؟ خب یه کاری کن گممون کنه!
در چهره خشن و آفتابسوخته بهزاد اثری از نگرانی دیده نمیشد:
- هیچی نگو. خودم حواسم هست. باید یه گوشمالی به حاج حسین بدیم!
و الف «حاج حسین» را کشید. سارا هنوز ماجرا را نفهمیده بود؛ اما ترجیح داد ساکت بماند. به تدبیر این چریک باتجربه ایمان داشت؛ میدانست بهزاد از همان هفده سالگی در اشرف بزرگ شده و انقدر ورزیده است که تا الان، با وجود چندین ماموریتش در ایران، لو نرفته. بهزاد کوچهباغهای اطراف اصفهان را هم مثل کف دستش میشناخت؛ حتی در شب. کمی در کوچهها گشت تا جایی خلوت و دنج پیدا کند. جلوی در یکی از باغها ایستاد.
نگاه سارا به آینه جلوی ماشین بود و امین که داشت تعقیبشان میکرد. امین که سوار بر موتور بود، جلوتر نیامد و جایی موضع گرفت که در دید نباشد؛ غافل از این که خیلی وقت است لو رفته. بهزاد کلت کمریاش را درآورد و با خونسردی چندشآوری صداخفهکن را روی آن بست:
- همینجا بشین و ببین!
قبل از این که پیاده شود، سارا تردیدش را با کلام بیرون ریخت:
- مطمئنی درسته انقدر مستقیم و شدید مچ بندازیم؟
چشمان میشی و ریز بهزاد در تاریکی از شرارت برق میزد. در ماشین را باز کرد و رو به سارا برگشت:
- ما خیلی وقته که مستقیم و شدید با رژیم مچ انداختیم!
از ماشین پیاده شد. سارا نمیدانست بهزاد در این نور کم چطور میخواهد با مامور درگیر شود. بهزاد برخلاف تصور سارا، ماشین را دور زد و رفت عقب ماشین. سارا تلاش میکرد از پنجره، بهزاد را ببیند که چه میکند. بهزاد مانند یک شکارچی، پشت ماشین موضع گرفت و مانند کسی که با آرامش در سالن تیراندازی تمرین میکند، سلاحش را به طرف امین نشانه رفت. امین سعی کرده بود پشت درختها بماند و فاصله را حفظ کند؛ و واقعاً هم کارش بینقص بود؛ اما خبر بودنش از طریق همان نفوذی به بهزاد رسیده بود.
#ادامه_دارد
#رمان_امنیتی_رفیق
#به_قلم_فاطمه_شکیبا
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
🌿 📓رمان امنیتی رفیق قسمت 83 *** بهزاد با خونسردی داخل ماشین شیشهدودی نشست و کمربند ایمنیاش را
🌿
📓رمان امنیتی رفیق
#قسمت84
بهزاد نفس عمیقی کشید و شلیک کرد. نه یکی، نه دوتا؛ بلکه پنج گلوله از خشابش را به سمت امین فرستاد. برگهای درختان که در مسیر گلوله بودند تکان میخوردند و بر زمین میریختند.
سارا میدانست تیراندازی بهزاد از صد متری هم خطا ندارد؛ چه رسد به الان که فاصلهشان کمتر از پنجاه متر بود. وقتی سارا دید که جنبندهای پشت درختان، مانند یک جسم بزرگ و سنگین بر زمین افتاد، خیالش راحت شد و با آسودگی به صندلی تکیه داد؛ اما بهزاد برای مطمئن شدن از شکارش، آرام و بیصدا به سمت امین رفت که حتی فرصت دفاع از خودش را هم پیدا نکرده بود.
بالای پیکر امین ایستاد. امین تعادلش را از دست داده و از موتور بر زمین افتاده بود؛ و همزمان، موتورش هم افتاده بود رویش.
از پنج گلوله، سه تایش در سینه امین نشسته بود و دوتایش، تنه درخت را خراشیده بود. بهزاد روی پاهایش نشست. هیچ احساسی نداشت؛ نه حس پیروزی و نه عذاب وجدان. خیلی وقت بود که کشتن انسانها برایش عادی شده بود و حس خاصی را در او برنمیانگیخت.
دست گذاشت بر گردن امین. نبضش هنوز بیرمق و کمفشار میزد؛ اما بهزاد مطمئن بود با این حجم خونی که از امین رفته و با تیری که مستقیم بر قلبش نشسته، محال است تا چند دقیقه دیگر زنده بماند. صدای خشداری که از بیسیمِ امین به گوش میرسید، توجه بهزاد را به خود جلب کرد. صدا را میشناخت؛ حاج حسین بود که داشت امین را صدا میزد:
- شاهد، شاهد، مرکز! شاهد، شاهد، مرکز!
احساس کرد انگشتان دست راست امین تکان کمرنگی خوردند؛ پس هنوز کمی هوشیاری برایش مانده بود. شاید هم صدای فرمانده، انقدر برای امین ارزش داشته که تن بیجانش را به حرکت واداشته. باز هم صدای حاج حسین:
- امین جان کجایی؟ چرا جواب نمیدی؟
بهزاد دوست داشت بالای سر جنازه امین بایستد و قاهقاه به تقلای حاج حسین برای ارتباط با امین بخندد؛ ولی باید میرفت.
میدانست که امین بیشتر از دو سه دقیقه زنده نمیماند؛ شاید هم کمتر. دوید به طرف ماشینش و سوار شد. انگشتان امین، با آخرین رمقی که داشتند، آرام شاسی بیسیم را فشار میدادند. انگار در این حال احتضار هم تنها چیزی که میفهمید، این بود که نباید فرمانده را بیجواب بگذارد.
حاج حسین: امین! جواب بده!
- فشش...فش...فشش...
و دیگر جواب نداد؛ نه این که نخواهد؛ نتوانست. از پشت درختها، کسی به طرف امین آمد و بدون این که حتی به پیکر بیجانش نگاه کند، رفت دنبال ماشین بهزاد.
***
چشمان امین نیمهباز بودند و لبانش هم. انگار داشت میخندید؛ دندانهای ردیف و سپیدش از پشت لبهای نیمهبازش میدرخشیدند. با این که غافلگیر شده بود، اثری از ترس در چهرهاش به چشم نمیخورد. حسین دلش نمیخواست از کنار جنازه بلند شود. ظاهرش محکم و جدی بود؛ اما فقط خدا میدانست که جانش برای نیروهایش درمیرود. هربار که در کنار یکی از یاران شهیدش مینشست، از زنده ماندنش تعجب میکرد. چطور آنها رفتهاند و او، توانسته بدون یارانش زنده بماند؟
#ادامه_دارد
#رمان_امنیتی_رفیق
#به_قلم_فاطمه_شکیبا
AUD-20210914-WA0001.mp3
6.77M
دعای هفتم صحیفه سجادیه
با دقت تمام و به نیت سلامتی همگی بخونیم.
💔
دست کرد توی کفن و یک تکه استخوان سوخته آورد بیرون
گفت اونایی که میگن مدافعان حرم واسه پول میرن
ببینید از پسر رشید من یک مشت استخوان سوخته برگشته...
مادر #شهید_مجید_قربانخانی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #استوری
🌿 شما به ملکوت نزدیکتر هستید...
🔸 شما جوانها... بهتر میتوانید #تهذیب_نفس کنید...
📌ابتلائات فراگیر پیش از ظهور
🔸کمال الدین - به نقل از محمّد بن مسلم-: از امام صادق علیه السلام شنیدم که میفرماید: «پیش از [ظهور] قائم، نشانههایى از جانب خداوند عز و جل براى مؤمنان پدید میآید».
گفتم: آن نشانهها چیست، قربانت گردم؟
🔸فرمود: «سخن خداى عز و جل که: «بى گمان، شما را میآزماییم» یعنى مؤمنان را پیش از ظهور قائم، «به چیزى از ترس و گرسنگى و کاهش در مالها و جانها و محصولات، و شکیبایان را مژده ده»» و فرمود: «آنان را به اندکى ترس از پادشاهان بنى فلان در آخر سلطنتشان، و گرسنگى با گرانى قیمتها، و کاهش در اموال، میآزماید» و فرمود: «کساد کسب و کار و اندک شدن برکت و کاهش در جانها و فرمود: «مرگ فراگیر (سریع) و کاهشى در میوهها و فرمود: «یعنى کاستى در محصولات زراعى. [و افزود:] «شکیبایان را در این هنگام، به نزدیک شدن ظهور قائم علیه السلام مژده ده».
🔸ایشان سپس به من فرمود: «اى محمّد! این است تأویل آیه. خداى متعال میفرماید: «و تأویل آن را جز خدا و راسخان در علم، کسى نمیداند»».
🔻منبع: الغیبة، نعمانى: ص۲۵۰، ح۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برنامه تلویزیونی دست خط
گفتگو با حاج حسین یکتا
جمعه 1400/7/9
ساعت 16
شنبه 1400/7/10
حوالی 11
از شبکه 5 سیما
#حسینیکتا✨
🔷 ذکر قیمتی
▫️گزیدهای از #خاطرات اطرافیان آیتالله بهجت قدسسره
📝 به ایشان(آیتالله بهجت) گفتم : آقا میشود یک ذکری به ما بدید که دائمی باشد، خیلی بزرگ باشد.
فرمودند : «در قبال این ذکری که من دارم به شما میدهم اگر تمام گنجهای عالم را جمع کنید بیاورید، بروید داخل کوهها هر چه جواهر وجود دارد جمع کنید، بروید در دریاها هر چه مروارید وجود دارد جمع کنید با این ذکری که به شما میدهم برابری نمیکند». گفتم: آقا بفرمایید چه ذکری هست که اینقدر با همه جواهرات دنیا برابری نمیکند؟ ایشان فرمودند: «#استغفار، #استغفار، #استغفار؛ اگر بدانید چه هست این استغفار! چه گنجهایی در این ذکر استغفار نهفته هست! باید بیابید که این استغفار چیست». ...
🔴بر اساس خاطرۀ یکی از مرتبطین
1_1167109394.mp3
12.68M
#خانواده_آسمانی ۲۴
🎯 رسیدن به هدفی که خداوند برای انسان در نظر گرفته، به دو عامل اساسی بستگی دارد؛
- محبت همراه با اطاعت (مودّت)
- عشق
این دو چگونه میتوانند انسان را به خداوند برسانند؟
#استاد_شجاعی 🎤
#استاد_پناهیان
@Ostad_Shojae