AUD-20210505-WA0010.mp3
4.18M
تحدیر #جزء چهارم توسط استاد معتزآقایی🍃🌸
جزء چهارم هدیه به پیشگاه مقدس
حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف
6.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 مهسا امینی واقعی پیدا شد
🔺با یکدروغ ساختگی کتک خوردن با باتوم چه بر سر جامعه و احکام مااوردند.تمام دنیا را بر علیه ما به صف کردند.زنانشان گیس هایشان را بریدند و مردانشان تحریم کردند و مرزهای مارا ناامن کردند.سلبریت هایشان بر علیه احکام خدا بر خواستند زنان مارا تشویق به کشف حجاب کردند و مردان را مجاب به همراهی با این حرکت های نادرست.حال بماند شروین هم از این دیوانه ها کاپ اخلاق گرفت .
◀️اما ببینید مهسا امینی واقعی و سکوت سنگین جامعه جهانی را.هیچ جا خبری از توقف ظلم به پیر مرد وپیر زن های فرانسه آن هم علیه یک قانون بازنشستگی نیست.هیچ جا خبری از زن زندگی آزادی مردم فرانسه نیست که نیست .
⏪بارها گفته ام وباز هم میگویم آنها دشمن سرسخت امنیت و آزادی وعزت زن ایرانی هستند .
📝اینجا هنوز یک ساعت قبل از اذان، صف نانواییها طویل میشود.
💌هنوز ماه رمضان که میشود، در ویترین شیرینیفروشیها زولبیا بامیههای زعفرانی دلبری میکنند.
💌در کوچه ما هنوز موقع سحری، چراغ خانهها یکییکی روشن میشود.
💌هنوز در مهمانیهای خانوادگی، درباره «زندگی پس از زندگی» بحث میکنند. و افکار مشغول اعمال و رفتار میشود
💌هنوز همه به دخترو پسرهای روزهاولی فامیل و دوستان ماشالله میگویند.
💌اینجا هنوز رمضان که میشود جلوی رستورانها نوشتهای علَم میشود که « حلیم داغ موجود است»
💌هنوز از ارک صدای «مولای یا مولا» حاجمنصور به گوش میرسد.
💌هنوز مرحمت خانوم روی شلهزردهایی که برایمان میآورد با دارچین مینویسد «یاعلی»
💌هنوز دختر سهچهار سالهای که با مادرش در تاکسی کنارم نشسته، میپرسد که «مامان توتفرنگی هم روزهم رو باطل میکنه؟» و مادر مهربانانه میگوید « نه مامانجون، بخور»
💌هنوز نزدیک اذان که میشود، پیرمردهای پارک سرکوچه، صندلیهای تاشو خودشان را جمع میکنند و به سمت خانههاشان پراکنده میشوند.
💌هنوز در رمضان رفیقهایم هر روز دعای مخصوص همانروز را استوری میکنند. انقدر زیاد که اگر نخوانده رد بشوم عذاب وجدان میگیرم.
💌هنوز صدای اذان از مأذنهها بلند است. هنوز ناامیدی گناه کبیره است.
من به حرف آنهایی که میخواهند دین را مرده و فراموش شده جلوه دهند، حرف آنها که میخواهند بگویند رمضان دیگر تمام شده و مردم روزه نمیگیرند باور ندارم...
هنوز بیدینها پویش روزهخواری علنی راه میاندازند تا با رمضان مبارزه کنند.
پس رمضان هست. دهها میلیون نفر روزهدارند. صدای «اللهم لک صمنا» از تلوزیونها بلند است. مبادا هوچیگری و سروصدای بلند روزهخوارها ناامیدت کند. مبادا «برو بابا کی دیگه روزه میگیره» گفتنهای چند نفر، عصبیات کند و جامعه را کافر بپنداری.
خطای شناختی دست و پایت را نبندد. شبقدر که جمعیت فوقالعاده شبزندهداران را ببینی میفهمی که تو تنها روزهدار شهر نبودهای.
زیر پوست شهر پر است از روزهدار هایی که لبهایشان ترک خورده. اینجا همه ما روزهایم.
💌نماز و روزه هات قبول بچه مسلمون🌹🌹🙏
2_144121785168518434.mp3
3.96M
💠 #تحدیر (تندخوانی) جزء پنجم قرآن کریم
🎙با صوت استاد معتز آقایی
هدایت شده از آستان وصال ( اشعار آئینی؛ مقتل، آموزش مداحی)
✅ لطفا شما هم مبلغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
لینک کانال در ایتا
https://eitaa.com/astanevesal
آدرس ا اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور )
https://www.astanevesal.ir/
🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
📢اطلاعیه اولین جلسه هیات
💐💐💐
با اهدا احترام و تحیات الهی و آرزوی قبولی طاعات در ماه زیبای رمضان ♦️♦️♦️
مراسم هفتگی هیئت
همراه با قرائت دعای روزهای ماه مبارک
سه شنبه ۸ فروردین ماه
ساعت ۳/۳۰الی۵/۳۰عصر
در خدمت شما عزیزان هستیم.
نشر این اطلاعیه با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد و عجل فرجهم
💐💐💐💐
هیأت خواهران خادم الزهرا سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
🆔@khaharankhademozahra
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📙رمان امنیتی #شهریور 🌾 ✍️به قلم: #فاطمه_شکیبا قسمت 51 -آره. دمشق که
🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰
📙رمان امنیتی #شهریور 🌾
✍️به قلم: #فاطمه_شکیبا
قسمت 52
مطهره پیچیده شده میان یک مه غلیظ از ابهام. فرسنگها با هم فاصله داریم و نمیفهمماش. به چهره مطهره میآید دختر آرامی باشد؛ از آن دخترهای سربهزیر و ساکت و مومن.
-چطوری خانم هنرمند؟
از جا میپرم و پشت سرم را نگاه میکنم. منتظری سمت راستم ایستاده؛ با چشمانی سرخ و ورم کرده و بینی قرمز: ببخشید ترسوندمت.
سریع بقیه پرترهها را از دور قبر جمع میکنم و میگویم: نه نه... اشکال نداره.
دو قدم به جلو برمیدارد و کنار قبر میایستد. لبانش تکان میخورند؛ به رسم فاتحه خواندن مسلمانها. میگویم: تنها اومدین؟
چادرش را جمع میکند و بدون دعوت من، مینشیند کنار قبر: نه، آقا و بچهها هم هستن.
اشاره میکند به پسر نوجوانی که با دوتا دختربچه بازی میکند و مردی که روی یکی از سکوها، پشت به من نشسته؛ شوهر مرموز و همیشه در سایهاش. مردی که قرار است من از سایه درش بیاورم و کاری کنم که مرگ برایش بشود آرزو. شاید امروز قرار است آخرین تصویر از این خانواده خوشبخت ثبت بشود و بعد، من نخ تسبیح این خانواده را پاره خواهم کرد.
راستی دختر محافظ کجاست؟ خبری از او نیست. شاید امروز مرخصش کردهاند؛ به این توجیه که همسرش همراهشان هست. شاید هم دارد این دور و بر پرسه میزند و با آن نگاه شکاکش، من و منتظری را زیر نظر دارد.
-حتما خیلی حرف داشتی که باهاش بزنی. اینجا بهترین جاست برای گفتن حرفایی که نمیشه جاهای دیگه گفت.
خودم را مشغول کشیدن پرتره میکنم و شانه بالا میاندازم: حرف که داشتم، ولی اینجا هم کسی حرفتو نمیشنوه.
-برعکس، کسایی که اینجا هستن بهتر از هرکسی میشنون.
ناخودآگاه پوزخند میزنم: اونا مُردن. جنازههاشون هم پوسیده.
-واقعا اینطوری فکر میکنی؟
صدایش دلخوری و تمسخر را با هم دارد؛ هرچند آرام است. انگار به همترین بنیان فکریاش خدشه وارد کردهام. ادامه میدهم: واضحه. فرآیندهای حیاتی متوقف میشن، آدم میمیره و میپوسه. حالا یکی توی جنگ، یکی هم توی خونهش. اصلش یکیه.
-این حرفا دیگه خیلی قدیمی شده. مال صد سال قبله.
-مهم نیست. چیزی که من دیدم اینه.
منتظری یک نفس عمیق میکشد که یعنی نمیخواهد فعلا بحث کند؛ اما همچنان عقیده خودش را درست میداند. لبم را میگزم. شاید نباید انقدر زیادهروی میکردم؛ مخصوصا که پدر و مادر و برادر ناتنیاش، همه اینجا هستند. ممکن است اعتمادش را از دست بدهم. خاک بر سرم با این ابراز عقیدههای بیموقعم.
چند ثانیه در سکوت میگذرد و منتظری دوباره به زبان میآید: راستی، خبر داری تاریخ همایش تغییر کرده؟
#ادامه_دارد ...
⛔️کپی بدون هماهنگی و ذکر منبع، مورد رضایت نویسنده نمیباشد⛔️
#فاطمه_شکیبا
#مه_شکن ✨
🌐https://eitaa.com/istadegi