دعوای زرگری ممنوع
قالَ رَسُولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله: أَلنـّاجِشُ خـائِنٌ.
[بحارالانوار 103/81]
رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: كسى كه باعث بالا رفتن قیمت جنس می شود، بدون آنكه قصد خريد داشته باشد، خـائن اسـت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#حدیث #تربیت_نبوی(ص)
روزی یک حدیث
ان شاءالله از امشب با توفیق الهی در خدمت کتای ارزشمند صحیفه سجادیه خواهیم بود.🌹
🔵 توصیه امام زمان به خواندن صحیفه سجادیه
🌕 محدث عظیم و سالک وارسته، مرحوم مجلسی(پدر علامه مجلسی) می فرماید: «در اوایل جوانی مایل بودم نماز شب بخوانم، اما نماز قضا بر عهده ام بود و به همین دلیل احتیاط می کردم و نمی خواندم. خدمت شیخ بهائی عرض نمودم که فرمود: نماز قضا بخوان. اما من با خودم می گفتم نماز شب، خصوصیات خاص خود را دارد و با نمازهای واجب فرق می کند.
🔹 یک شب بالای پشت بام خانه ام در خواب و بیداری بودم که امام زمان را در بازار خربزه فروش های اصفهان در کنار مسجد جامع دیدم. با شوق و شعف، نزد او رفتم و سئوالاتی کردم که از جمله آن، خواندن نماز شب بود. فرمود: بخوان!
عرض کردم: یابن رسول الله، همیشه دستم به شما نمی رسد. کتابی به من بدهید که به آن عمل کنم.
فرمود: برو از آقا محمد تاج، کتاب بگیر.
گویا در خواب، او را می شناختم؛ رفتم کتاب را از او گرفتم. مشغول خواندن بودم و می گریستم که از خواب بیدار شدم. از ذهنم گذشت که شاید «محمد تاج» همان شیخ بهایی است و منظور امام از «تاج» این است که شیخ بهایی، ریاست شریعت را در آن دوره به عهده دارد.
🔹 نماز صبح را خواندم و خدمت ایشان رفتم. دیدم شیخ با سید گلپایگانی مشغول مقابله صحیفه سجادیه است. ماجرا را برایش نقل کردم. فرمود: ان شاءالله به چیزی که می خواهی می رسی.
بعد ناگهان یاد جایی که امام را در آن ملاقات کرده بودم، افتادم و به کنار مسجد جامع رفتم. در آنجا آقا حسن تاج را دیدم که از آشنایان قدیم ما بود. مرا که دید، گفت: ملا محمد تقی! بیا برویم خانه، یک سری کتاب به تو بدهم.
🔹 مرا به خانه اش برد. در اتاقی را باز کرد و گفت: هر کتابی را که می خواهی بردار. کتابی را برداشتم؛ ناگهان دیدم همان کتابی است که در خواب دیده بودم؛ صحیفه سجادیه.
به گریه افتادم. برخاستم و بیرون آمدم. گفت: باز هم بردار. گفتم: همین بس است.
پس شروع نمودم به تصحیح و مقابله و آموزش صحیفه سجادیه به مردم؛ و چنان شد که از برکت این کتاب، بسیاری از اهل اصفهان مستجاب الدعوه شدند.»(۱)
🔹 مرحوم علامه مجلسی (نویسنده کتاب بحارالانوار) می فرماید: «پدرم چهل سال از عمر خود را صرف ترویج صحیفه کرد و انتشار این کتاب، توسط او باعث شد که اکنون هیچ خانه ای بدون صحیفه نباشد. این حکایت بزرگ مرا بر آن داشت که بر صحیفه شرح فارسی بنویسم تا عوام و خواص از آن بهره مند شوند.»(۲)
📚 (۱) . امام شناسی، ج ۱۵، ص ۴۹
📚 (۲) . بحارالانوار، ج ۱۱۰ ، ص ۵۱
#توصیه_های_امام_زمان
🌹رؤیای صادقۀ ملامحمدتقی مجلسی رحمةالله علیه🌹
🍃 مرحوم مجلسى مى فرمايد که: در أوائل سنّ خود مايل بودم که نماز شب بخوانم، لکن قضاء بر ذمّه من بود، به واسطه آن احتياط مى کردم.
🍃 خدمت شيخ بهائى رحمه الله عرض نمودم، فرمودند: وقت سحر نماز قضاء بخوان سيزده رکعت. لکن در نفسم چيزى بود که نافله خصوصيّت دارد...
🍃 شبى از شبها بالاى سطح خانه خود بين نوم و يقظه بودم، حضرت قبلة الْبَرِيَّة امام المسلمين حجّة الله على العالمين عجّل اللهُ فَرَجَه و سَهَّلَ مَخْرَجَه را ديدم در بازار خربزه فروشان اصفهان در جنب مسجد جامع.
🍃 با کمال شوق و شعف خدمت سراسر شرافت آن بزرگوار عاليمقدار- عليه الصّلاة و السّلام- رسيدم، و از مسائلى سؤال نمودم که از جمله آن مسائل خواندن نماز شب بود که سؤال نمودم فرمودند: بخوان!
🍃 بعد عرض نمودم: يا بن رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَليْهِ و آله هميشه دستم به شما نمى رسد! کتابى به من بدهيد که بر آن عمل نمايم!
🍃 فرمودند: برو از آقا محمّد تَاجَا کتاب بگير! گويا من مى شناختم او را. رفتم و کتاب را از او گرفتم، و مشغول به خواندن آن بودم و مى گريستم.
🍃 يک دفعه از خواب بيدار شدم، ديدم در بالاى سطح خانه خود هستم. کمال حُزن و غُصّه بر من روى داد.
🍃 در ذهنم گذشت که: محمّد تَاجَا همان شيخ بهائى است. و تاج هم از بابت رياست شريعت است.
🍃 چون صبح شد وضو گرفتم و نماز صبح خواندم. خدمت ايشان رفتم. ديدم شيخ در مَدْرَس خود با سيّد ذو الفقار علىّ جُرْفَادِقانى (گلپايگانى) مشغول به مقابله صحيفه است.
🍃 بعد از فراغ از مقابله، کيفيّت حال را عرض نمودم. فرمودند: انشاء الله به آن مطلبى که قصد داريد خواهيد رسيد...
🍃 آنگه محلّى که حضرت- عليه الصّلوة و السّلام- را در آنجا ديدم بود، از باب شوق خود را بدانجا رسانيدم؛ در آنجا ملاقات نمودم آقا حسن تَاجَا را که مى شناختم.
🍃 مرا که ديد گفت: مُلَّا محمّد تقى! من از دست طلبه ها در تنگ هستم. کتاب از من مى گيرند پس نمى دهند. بيا برويم در خانه بعضى از کتب که موقوفه مرحوم آقا قدير هست، به تو بدهم!
🍃 مرا برد. در آنجا بر دَر اطاق، در را باز نمود، گفت: هر کتابى که مى خواهى بردار! دست زدم و کتابى برداشتم.
🍃 نظر نمودم ديدم کتابى است که حضرت حجّة الله روحى فداه ديشب به من مرحمت فرموده بودند.
🍃 ديدم که صحيفه سجّاديّه است مشغول شدم به گريه و برخاستم. گفت: ديگر بردار! گفتم: همين کتاب کفايت مى کند. پس شروع نمودم در تصحيح و مقابله و تعليم مردم.
📚 «امام شناسی» ج 15 ص 50 از «شرح صحیفۀ سجّادیة» آیةالله مدرسی چهاردهی
#حکایت
#صحیفه_سجادیه
از امشب خادم ترویج صحیفه سجادیه خواهیم بود.ان شاءالله
🍃🌸🍃
#داستان ۲
#دمشق_شهرِ_عشق
قسمت هفتادوهفتم؛
انگار به عشق سربازی #حاج_قاسم با همان بدن پارهپاره پَرپَر میزد که مصطفی دستم را کشید و چند قدمی جلو برد:
"ببین! خودش کلاش دست گرفته!"
#سردار_سلیمانی را ندیده بودم
میان رزمندگان مردی را دیدم که دور سر و پیشانیاش را در سرمای صبح #زینبیه با چفیهای پوشانده بود.
پوشیده در بلوز و شلواری سورمهای رنگ، اسلحه به دست گرفته و با اشاره به خیابان منتهی به #حرم، گرای مسیر حمله را میداد.
از طنین صدایش پیدا بود تمام هستیاش برای دفاع از حرم #حضرت_زینب (علیهاالسلام) به تپش افتاده
در همان چند لحظه همه را دوباره تجهیز و آماده نبرد کرد.
ما چند زن گوشه حرم دست به دامن #حضرت_زینب (علیهاالسلام) و خط آتش در دست #سردار_سلیمانی بود
تنها چند ساعت بعد محاصره #حرم شکست،
معبری در کوچههای زینبیه باز شد
همین معبر، مطلع آزادی همه مناطق سوریه طی سالهای بعد بود تا چهار سال بعد که #داریا آزاد شد.
در تمام این چهارسال با همه انفجارهای انتحاری و حملات بیامان تکفیریها و ارتش آزاد و داعش، در #زینبیه ماندیم
بهترین برکت زندگیمان، فاطمه و زهرا بودند که هر دو در بیمارستان نزدیک حرم متولد شدند.
حالا دل کندن از حرم #حضرت_زینب (علیهاالسلام) سخت شده بود و بیتاب حرم #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) بودیم
چهار سال زیر چکمه تکفیریها بود
فکر جسارت به قبر مطهر حضرت دلمان را زیر و رو کرده بود.
محافظت از حرم #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) در داریا با حزبالله #لبنان بود و مصطفی از طریق دوستانش هماهنگ کرد تا با اسکورت نیروهای #حزبالله به زیارت برویم.
فاطمه در آغوش من و زهرا روی پای مصطفی نشسته بود
میدیدم قلب نگاهش برای حرم #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) میلرزد تا لحظهای که وارد داریا شدیم.
از آن شهر زیبا، تنها تلی از خاک مانده
از حرم #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) فقط دو گلدسته شکسته که تمام حرم را به خمپاره بسته و همه دیوارها روی هم ریخته بود.
با بلایی که سر سنگ و آجر حرم آورده بودند، میتوانستم تصور کنم با قبر حضرت چه کردهاند
مصطفی دیگر نمیخواست آن صحنه را ببیند
ورودی #حرم رو به جوان محافظمان خواهش کرد:
"میشه برگردیم؟"
از داخل حرم باخبر بود
با متانت خندید و رندانه پاسخ داد:
"حیف نیست تا اینجا اومدید، نیاید تو؟"
دیدن حرمی که به ظلم تکفیریها زیر و رو شده بود، طاقتش را تمام کرده
دیگر نفسی برایش نمانده بود
زهرا را از آغوشش پایین آورد و صدایش شکست:
"نمیخوام ببینم چه بلایی سر قبر اوردن!"
جوان لبنانی معجزه این حرم را به چشم دیده بود
#امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را به ضمانت گرفت:
"جوونای #شیعه و #سنی تا آخرین نفس از این حرم دفاع کردن، اما وقتی همه شهید شدن، #امام_علی (علیهالسلام) خودش از حرم دخترش دفاع کرد!"
دیگر فرصت پاسخ به مصطفی نداد
دستش را کشید و ما را دنبال خودش داخل خرابه حرم برد تا دست حیدری #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را به چشم خود ببینیم.
بر اثر اصابت خمپارهای، گنبد از کمر شکسته و با همه میلههای مفتولی و لایههای بتنی روی ضریح سقوط کرده بود، طوری که تکفیریها دیگر حریف شکستن این خیمه فولادی نشده و هرگز دستشان به قبر مطهر حضرت سکینه (علیهاالسلام) نرسیده بود.
مصطفی شبهای زیادی از این حرم دفاع کرده و عشقش را هم مدیون #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) میدانست
همان پای گنبد نشست
با بغضی که گلوگیرش شده بود، رو به من زمزمه کرد:
"میای تا بازسازی کامل این حرم #داریا بمونیم بعد برگردیم #زینبیه؟"
دست هر دو دخترم در دستم بود،
دلم از عشق #حضرت_زینب (علیهاالسلام) و #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) میتپید
همین عطر خاک و خاکستر حرم مستم کرده بود
عاشقانه شهادت دادم:
"اینجا میمونیم و به کوری چشم داعش و بقیه تکفیریها این حرم رو دوباره میسازیم انشاءالله!"…
🔗 پایان
🔸🌺🔸 --------------
#لطیفه_نکته
به نام خداوند بهترین انسانها
سلام
خداوند عالم الخفیات در قرآن دافع البلیات فرموده:
وَ اتَّبَعْتُ مِلَّهَ آبائِی إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ ما کانَ لَنا أَنْ نُشْرِکَ بِاللّهِ مِنْ شَیْءٍ ذلِکَ مِنْ فَضْلِ اللّهِ عَلَیْنا وَ عَلَی النّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَشْکُرُونَ
و آیین پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب را پیروی کرده ام. برای ما سزاوار نیست که چیزی را شریک خداوند قرار دهیم. این از فضل خدا بر ما وبر مردم است، ولی بیشتر مردم سپاس گزاری نمی کنند.
سوره یوسف آیه ۳۸
از آیه فوق نکات زیر قابل برداشت است:
۱. رسیدن به حقّ، در گرو شناخت باطل و ترک آن است. تَرَکْتُ مِلَّهَ قَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ وَ اتَّبَعْتُ مِلَّهَ ...
۲. جدّ انسان، در حکم پدر انسان است و «أب» به او نیز اطلاق شده است.
۳. انبیا باید از خاندان پاک باشند.
۴. پیامبران الهی از یک هدف برخوردارند.
۵. در کنار راههای منفی، راه مثبت را نیز نشان دهیم. (بد را ترک و خوب را پیروی کنیم)
۶. افتخار به پدران و پیروی از آنان در صورتی که راه حقّ و توحید را پیموده باشند پسندیده و رواست.
۷. پدران انبیا علیهم السلام مشرک نبوده اند.
۸. پرهیز از شرک و مبارزه با آن، پایه و اساس ادیان الهی است.
۹. شرک، در تمام ابعادش (ذات،صفات و عبادت)، منفور است.
۱۰. پرهیز از شرک و گرایش به توحید، توفیق الهی میخواهد.
۱۱. تعالیم انبیا، نعمتی الهی و سزاوار شکر و سپاس است.
۱۲. نبوّت و هدایت، توفیق و فضل الهی برای همه است.
۱۳. اکثریّت، معیار شناخت صحیح نیست. (گاهی اکثریت خطا میکنند)
۱۴. پشت کردن به راه انبیا، بزرگ ترین کفران نعمت است.
--------------
10.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مداح عراقی چه غوغایی برای آقا ابوالفضل العباس علیه السلام از زبان مادرش حضرت ام البنین به زبان فارسی ، به پا میکنه🍒🍒🍒🍒🍒🍒
به مناسبت وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃معلم:شجاع ترین فرد کیه؟
👈بشنوید پاسخ دانش آموزان را...
┄┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
12.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹"ناصرالدین باغانی" شهیدی که خدا را عاشق خود کرده بود.
مالباخته قابل سرزنش
قالَ رَسُولُ اللّه ِصلي الله عليه و آله: اَلْمَغْبُونُ لا مَحْمُودٌ وَلا مَأْجُورٌ.
[بحارالانوار، 103/94]
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمود: مالباخته نه نـزد خلق پسـنديده اسـت و نه نزد خدا داراى پاداش مى باشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#حدیث #تربیت_نبوی(ص)
روزی یک حدیث
10.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️پنجره متفاوتی به حضور رهبر انقلاب در منزل شهید مسیحی آرمن آودیسیان. ۱۳۹۶/۱۰/۱