eitaa logo
شادی و نکات مومنانه
64.9هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
26.4هزار ویدیو
329 فایل
در صورت رضایت صلوات برای #مادر_بنده و همه اموات مومنین بفرستید لطفا @Yaasnabi   @BaSELEBRTY @zendegiitv4 @menoeslami @jazabbb @shiriniyeh @mazehaa @cakekhaneh @farzandbano @T_ASHPAZE @didanii @sotikodak تبلیغات @momenaneHhh
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 🏴داستان مـعـنوی شخصی بود که چندان مقید به احکام شرعی نبود، ولی هر وقت در مسیرش به بیرق و پرچم مجالس عزاداری امام حسین علیه‌السّلام برمی‎خورد، به حضرت سلام می‎داد. آن شخص از دنیا رفت و در قیامت پرونده‎ی اعمالش را رسیدگی کردند و دیدند جهنّمی ‎تمام عیار است. لذا حکم صادر شد او را به جهنّم ببرند. ملائکه پرونده‎ی او را گرفتند و او را به سمت جهنّم بردند. در بین راه آن شخص بیرق امام حسین علیه‌السّلام را دید. محکم ایستاد و به ملائکه‎ای که او را می‎بردند گفت من در دنیا هیچ ‌‎وقت بدون سلام کردن از این بیرق‎ها رد نشدم و الآن هم باید بروم یک سلام بکنم، بعد با شما به جهنّم می‎آیم. ملائکه گفتند نمی‎شود، کار تو تمام است و باید به جهنّم بروی. تا این گفتگو بین آنها در گرفت، حضرت اباعبدالله علیه‌السّلام که پای آن بیرق ایستاده بودند یک نگاه به آنها کردند و با همین نگاه، آن شخص و ملائکه‎ی همراهش، خود را در حضور حضرت مشاهده کردند.‌حضرت فرمودند گفتگوی شما بر سر چه بود؟ ملائکه پرونده‎ی اعمال آن شخص را تقدیم حضرت کردند. حضرت نگاهی به آن کردند و به آن شخص فرمودند: این چیه؟ (یعنی چیز خوبی نیست) و پرونده را به ملائکه پس دادند. ملائکه هم راه افتادند تا آن شخص را به جهنّم ببرند امّا در بین راه متوجّه شدند که به سمت بهشت می‎روند خیلی تعجّب کردند! به پرونده‎ی آن شخص نگاه کردند، دیدند حضرت با همان نگاهشان زیر نامه‎ی اعمال آن شخص نوشته‎اند:‌ یا مُبَدِّلَ السَّیِئاتِ الحَسَناتِ‌ای کسی که بدی‎ها را به خوبی تبدیل می‎کنی. ملائکه هم آن شخص را به بهشت بردند و تحویل دادند. 📚مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب کانالهای ما را دنبال کنید👇 @farzandbano @khandehpak @menoeslami @BaSELEBRTY
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موفقیت به همین سختی به دست میاد👍 خسته نشید کانالهای ما را دنبال کنید👇 @farzandbano @khandehpak @menoeslami @BaSELEBRTY
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلمبردار مسابقات فرمول 1 سریعتر از خود فِراری کانالهای ما را دنبال کنید👇 @farzandbano @khandehpak @menoeslami @BaSELEBRTY
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پینگ پونگ بازی که راکت احتیاج نداره😳 کانالهای ما را دنبال کنید👇 @farzandbano @khandehpak @menoeslami @BaSELEBRTY
CQACAgQAAxkDAAEOaepfT5wI3zv-UsCqBM6W2kKe3L3YpAACSgcAAha6eVJIZ2P0q3cRoxsE.mp3
7.77M
🎧🎧 ⏰ 11 دقیقه 👆 ✅ شهادت امام زین العابدین (ع) 🔹 اهل بیت مظلومند ═══✼🍃🌹🍃✼═══ 🎤 🔹 کانالهای ما را دنبال کنید👇 @farzandbano @khandehpak @menoeslami @BaSELEBRTY
✨﷽✨ 🏴هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام... ✍از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:‌ سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام ! در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: ▪️1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله می‌نمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می‌زدند. ▪️2.سرهای شهداء را در میان هودج‌های زن‌های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمه‌هایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگه‌داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه می‌آوردند و با سرها بازی می‌کردند، و گاهی سرها به زمین می‌افتاد و زیر سم سُتوران قرار می‌گرفت. ▪️3.زن‌های شامی از بالای بام‌ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه‌ام افتاد و چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه‌ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. ▪️4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می‌گفتند: «ای مردم! بکُشید این‌ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!» ▪️5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می‌گفتند: این‌ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانه‌های آن‌ها را ویران کردند . امروز شما انتقام آن‌ها را از این‌ها بگیرید. ▪️6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. ▪️7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب‌ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می‌بردیم... 📚برگرفته از:‌‌ تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی کانالهای ما را دنبال کنید👇 @farzandbano @khandehpak @menoeslami @BaSELEBRTY
5.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠آیا عبادت، باعث سلامتی بدن میشود؟؟ 🔺اين كليپ را انتشار دهید تا به هموطنامون خدمتی كرده باشيم🔻 @tebshia20 کانالهای ما را دنبال کنید👇 @farzandbano @khandehpak @menoeslami @BaSELEBRTY
🔴شهیدی که حتی از خانواده‌اش خداحافظی نکرد و به‌سمت کربلا شتافت آقا واقعه کربلا خیلی سریع اتفاق افتاد، و کل جنگ در یک روز رخ داد، برخی از جنگ های پیامبر(ص) و امام علی(ع) چندین ماه طول می‌کشید ولی کربلا خیلی سریع شروع شد و تموم شد. دشمن خیلی عجله داشت. 🔻بخاطر همین شهدای کربلا خیلی خاص هستن، یعنی یک لحظه غفلت نکردن و سریع به امام پیوستن، مثلا حبیب بن مظاهر داشت صبحانه می‌خورد نامه امام به دستش رسید و همون موقع بلند شد و رفت کربلا، تو راه هم به مسلم‌بن‌عوسجه گفت، اونم حتی خونه نرفت خداحافظی کنه، سریع راه افتادن به سمت کربلا و خیلی موانع هم سر راهشون بود ولی خودشونو رسوندن. اتفاقا به افراد قبیله‌شون هم گفتن بیان، ولی جلوی اونارو تو راه گرفتن و نرسیدن. ولی اون دوتا منتظر قبیله‌شون نشدن رفتن ✍ کانالهای ما را دنبال کنید👇 @farzandbano @khandehpak @menoeslami @BaSELEBRTY
🔷 پیاده راه رفتنِ قرائتى هم حُقّه ‏بازیه! بعد از انقلاب در روزگار ترورها و ناامنى و در يك روزِ راهپيمايى، با ماشين به راهپيمايى رفتيم. در راه ديدم مردم نگاه مى ‏كنند. يكى گفت: اين آخوندها ما را به راهپيمايى دعوت مى ‏كنند امّا خودشان از ماشين پياده نمى ‏شوند! ماشين را پارك كرديم و پياده با مردم همراه شديم. شخصى گفت: آقاى قرائتى غيبت شما را كردم، گفتم: اين قرائتى هم حقّه ‏بازه، پياده راه مى ‏رود تا بگويد من آخوند خوبى هستم!! نگاه به مزار شهدا، اثرش از سخنرانى من بيشتر است از من دعوت شد در بهشت ‏زهرا براى بزرگداشت شهدا سخنرانى كنم. گفتم: نگاه به مزار شهدا، اثرش از سخنرانى من بيشتر است. 🔷 سلام شهرتی ثواب ندارد! شخصى از جلوى من گذشت و سلام كرد، من جواب سلام او را دادم. وقتى از كنار من گذشت از كسى پرسيد: اين همان آقاى قرائتىِ تلويزيون نيست؟. دوستش گفت: چرا. برگشت و اين دفعه محكم گفت: سلام عليكم. گفتم: سلام اوّلى ثواب داشت؛ ولی سلام دوّم به خاطر اين بود كه من در تلويزيون هستم و به خاطر شهرت من بود. چنان شما را بخندانم كه نتوانيد لب ‏هاى خود را جمع كنيد! خداوند شهيد مطهرى را رحمت كند. چون مرا مى‏شناخت و برنامه ‏هاى مرا ديده بود، مرا به صدا و سيما فرستاد. به سراغ رئيس وقت صدا و سيما رفتم. وی گفت: تلويزيون جاى آخوند نيست؛ اينجا بازى نيست؛ مسئله هنر است. گفتم: احتمال نمى ‏دهى كه من معلّمِ هنرمندى باشم؟ دستور داد مرا به اتاقى بردند كه عدّه ‏اى از هنرمندان نشسته بودند. گفتند: حرف حساب تو چيست؟. گفتم: من يك معلّم هستم و مى ‏خواهم درس بدهم. از اين لحظه تا دو ساعت مى‏ توانم با حرفِ حقّ شما را چنان بخندانم كه نتوانيد لب ‏هاى خود را جمع كنيد. ساعت گذاشتند و من برنامه بسيار شادى را اجرا كردم و بالاخره ورود من به تلويزيون مورد قبول آنان واقع شد. 🔷 وقتی که نقاط ضعف و قوّت خود را مى‏ فهمم! شخصى از من پرسيد: آقاى قرائتى! آيا خودت هم از تلويزيون برنامه خودت را مى ‏بينى؟. گفتم: بله، خوب هم گوش مى ‏كنم. چون در آن وقت است كه نقاط ضعف و قوّت خود را مى‏ فهمم. کانالهای ما را دنبال کنید👇 @farzandbano @khandehpak @menoeslami @BaSELEBRTY