eitaa logo
شادی و نکات مومنانه
65هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
25.6هزار ویدیو
329 فایل
در صورت رضایت صلوات برای #مادر_بنده و همه اموات مومنین بفرستید لطفا @Yaasnabi   @BaSELEBRTY @zendegiitv4 @menoeslami @jazabbb @shiriniyeh @mazehaa @cakekhaneh @farzandbano @T_ASHPAZE @didanii @sotikodak تبلیغات @momenaneHhh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از این عصاها منم لازم دارم😄👌 .┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak
8.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای شب اول قبر کسی که مرد و زنده شد .┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak
17.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 هنگام خواب روح انسان کجا می رود؟ ▪️این قسمت: صعود ▫️تجربه‌گر : آقای حسن تحققی .┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak
🌺سی داستان کوتاه درباره امام خمینی(ره) به گزارش جهان سید محمد جواد میری در پایگاه اطلاع رسانی جنبش عدالت خواه دانشجویی نوشت: تقدیم به بچه‌هایی که او را ندیده‌اند… ۱- هشت نُه سالش که بود، بهترین پرش را داشت. توی مسابقه‌ی دو هم همیشه اول بود. از بازیگوشی‌هاش، دو سه تا شکستگی توی دست و پا یادگاری داشت و ده دوازده تا توی سر و پیشانی. ××× ۲- با داداش خوشنویسی کار می‌کرد. * آن قدر خطشان شبیه هم شده بود که وقتی نصف کاغذ را روح‌الله می‌نوشت و نصفی را مرتضی، هیچ‌کس نمی‌فهمید این، دو تا خط است ××× ۳- دراویش آمده بودند توی حجره‌های فیضیه‌ و جا خوش کرده بودند. هیچ‌کس هم حریفشان نبود. یک بار روح‌الله با یکی از دراویش جر و بحثی کرد و یک سیلی آبدار گذاشت در ِ گوشش. * حالا دیگر حریفشان می‌شدند. بیرونشان هم کردند. امام روح الله الموسوی الخمینی ××× ۴- کسی را نپسندیده بود. الّا دختر آقای ثقفی، که او هم رضایت نمی‌داد. * با صحبت‌های زیاد و چند بار خواب دیدن، بالأخره حاضر شد با آقا روح‌الله ازدواج کند. عقد را در حرم حضرت عبدالعظیم خواندند و ماه مبارک یک عروسی ساده گرفتند. همان اول به خانم گفت: - هر کاری می‌خواهی بکن، فقط گناه نکن. * یک خانه اجاره کردند و جهاز خانم را آوردند. تنها چیزهایی که آقا روح‌الله به اثاثیه اضافه کرد، یک گلیم بود، یک دست رختخواب، یک چراغ خوراک‌پزی، یک قابلمه‌ی کوچک، یک قوری با استکان و نعلبکی. ××× ۵- زمستان بود. داشتیم با هم می‌رفتیم درس عرفان آیت‌الله شاه‌آبادی. سر راه، زنی نشسته بود لب رودخانه. داشت لباس و کهنه می‌شست. یخ‌ها را می‌شکست، لباس‌ها را می‌شست، دستش را با دمای بدنش گرم می‌کرد و باز… آقا روح‌الله ایستاد. لباس‌ها را دو نفری شستند. آدرس‌اش را هم گرفت. بعد هم گفت: - از این به بعد بیایید منزل ما. می‌گویم آب را برایتان گرم کنند. ××× ۶- بستری شده بودم. به خاطر حصبه، آن هم وسط زمستان. اساتیدم یک نفر را هم نفرستادند که ببینند چرا توی درس‌ها شرکت نمی کنم. فقط او بود که هر صبح و هر شب می‌آمد عیادت. شبی که حالم خیلی خراب شد، پای پیاده راه افتاد و توی آن زمستان سرد، رفت دنبال طبیب. طبیب که آمد، حالم که بهتر شد، راهی‌ام کرد بیمارستان. ××× ۷- آقای بروجردی بی‌مشورت آقا روح‌الله موضع نمی‌گرفت. وقتی هم می‌خواست پیش شاه نماینده بفرستد، او را می فرستاد. * آقا روح‌الله از پیش شاه برگشته بود و داشت گزارش می‌داد: - نمی‌خواهم از خودم تعریف کنم ولی ابهت من شاه را گرفته بود و بر حرف‌هایش مسلط نبود. ××× ۸- یک رمضان که رفته بود محلات، علمای شهر دعوتش کردند بیاید مسجد جامع، نماز اقامه کند؛ اما قبول نکرد: - آنجا کسی هست که اقامه‌ی جماعت کند. * می‌گفت باید به اینجا رونق داد. یک مسجد دورافتاده و متروک بود که یک اتاق گلی کوچک بیشتر نداشت. نمازش را اینجا می‌خواند. ××× ۹- شب را تقسیم کرده بودند. دو ساعت آقا می‌خوابید و خانم حواسش به بچه‌ها بود، دو ساعت خانم می‌خوابید و آقا بچه‌داری می‌کرد. روزها هم بعد درس، یک ساعت مخصوص بازی با بچه‌ها بود. ××× امام روح الله الموسوی الخمینی ادامه دارد. .┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak
📚نگاهی متفاوت به ماجرای ضامن آهو داستان ضامن آهو آنگونه که بین عموم مردم مشهور شده در منابع قدیم تا حدی متفاوت و جالبتر است. روایت اصلی این داستان را شیخ صدوق(ره) بیش از هزارسال پیش در کتاب «عیون اخبار الرضا (ع)» آورده است. وی تنها با دو واسطه از ابومنصور محمد بن عبدالرزاق (متولی شاهنامه ابومنصوری) که از قدرتمندان و زورمندان روزگار بوده نقل می کند: در جوانی برای اهالی مشهدِ رضا (ع) و زائرانی که با آنجا می رفتند مزاحمت ایجاد می کردم و تا اینکه یکبار که با یک یوزپلنگِ (آموزش دیده) برای شکار آهو به آن حوالی رفته بودم یوز شکاری ام ، را دنبال آهویی فرستادم و آهو تا نزدیک دیوار محوطه زیارتگاه رضا (ع) رفت ولی یکباره هر دو در مقابل آن ایستادند. گاهی که آهو به سوی دیگری می رفت ، یوز به دنبالش می دوید ولی وقتی به محوطه زیارتگاه پناه می برد ، یوز از دنبال کردنش دست بر می داشت. بالاخره آهو به یکی از اتاقهای زیارتگاه وارد شد و هنگامی که به دنبالش رفتم آن را نیافتم. از ابونصر مقری (که در محوطه بود) پرسیدم: آهویی که وارد محوطه شده بود کجاست؟ گفت: من ندیده ام. از آن روز نذر کردم که دیگر زائران رضا (ع) را آزار ندهم و راهشان را نبندم. همچنین از آن به بعد هرگاه حاجتی داشتم به زیارتش می آمدم و حاجتم روا می شد. یکبار از خدا خواستم که فرزند پسری به من ببخشد که چنین شد. هنگامی که پسرم به بلوغ رسید و کشته شد ، مجددا به مشهد الرضا (ع) رفتم و باز هم فرزند پسری از خدا خواستم که خداوند برای بار دوم پسری به من داد و هیچ حاجتی را در آنجا از خدا نخواسته ام مگر اینکه روا شده است. 📚منابع: عیون اخبار الرضا (ع) ، تالیف شیخ صدوق ره ، ج۲ ، ص۲۸۶ @Dastan
شادی و نکات مومنانه
🌺سی داستان کوتاه درباره امام خمینی(ره) به گزارش جهان سید محمد جواد میری در پایگاه اطلاع رسانی جنبش ع
۱۰- بازاریان تهران آمده بودند پیش آیت‌الله بروجردی که پیشنماز می‌خواهیم. او هم آقا روح‌الله را معرفی کرده بود؛ اما کی می توانست آقا روح‌الله را راضی کند؟ از آن ها اصرار و از او انکار که: - من می خواهم طلبه باشم، درس بخوانم و درس بدهم. * آقای بروجردی که فوت کرد، همه‌ی علما و مراجع برایش مجلس فاتحه گرفتند جز آقا روح‌الله. آخر، فاتحه گرفتن هم مثل پیشنمازی در جاهای مهم، مقدمه‌ی مرجعیت حساب می‌شد. می‌گفت: - نه مجلس فاتحه می‌گذارم، نه در فاتحه‌شان شرکت می‌کنم. * با این که خیلی‌ها رساله شان را مجانی پخش می‌کردند، هرکس رساله‌ی آقا روح‌الله را چاپ می‌کرد باید تا تومان آخرش را از جیب خودش می‌داد. آقا روح‌الله نه رساله‌ می داد، نه عکس چاپ می‌کرد، نه… ××× ۱۱- علیه لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی که بیانیه داد، بعضی علما ‌گفتند: «شاه شیعه است، مگر با شاه شیعه می شود مبارزه کرد؟» وقتی گفت در اعتراض به جنایات شاه، نیمه شعبان را جشن نگیریم، می‌گفتند: «چراغانی نیمه شعبان را به خاطر مبارزه تعطیل کنیم؟!» یک عده مقدس‌نما هم سر این دعوا می‌کردند که او انگلیسی است یا آمریکایی؟! بعضی ها هم می‌گفتند تارک‌الصلوه است، روزه هم نمی‌گیرد؛ اما زردچوبه می‌مالد به صورتش که بگوید روزه‌ام! بعضی ها هم می گفتند این عمامه‌اش کوچک است و در حد مرجعیت نیست. این جور حرف ها را که می‌شنید، می‌گفت: - به آقایان بگویید من هنوز مشرک نشده‌ام. ××× ۱۲- اول تبعید که رفت ترکیه، بردنش توی یک منطقه که زهر چشم بگیرند و بترسانندش. - اینجا قبر چهل نفر از علمای ترکیه است که با حکومت مخالفت کردند و کشته شدند. گفت: - عجب! ای کاش ما هم چنین چیزی داشتیم تا این جور از علمای ترکیه عقب نباشیم. ××× ادامه دارد.. .┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه پوکیدن جوان🤯 👆 😲 بیماران قلبی مشاهده نکنند🔞 🤔دیدن ادامه اینجا ضربه بزنید.🖥 مشاهده ادامه فیلم و ترکیدن👇 https://eitaa.com/joinchat/2570518589Cce3b8d50f8 امیدی به زندگانی جوان هس؟🤔 بله خیر
هدایت شده از تبلیغات شادی و نکات مومنانه
🚨پیشگویی پیامبر (ص) درباره انقلاب 🔰 (ص) درباره به این شرح آمده است:«...در طرف راست عرش خدا، قومی از ما بر منبرهایی از نور قرار دارند که چهره های آنان از نور است و لباس هایشان از نور است به گونه‌ای که چهره های نورانی آنان، چشم ناظران را فرو میپوشاند». گفت:ای رسول خدا اینان چه کسانی هستند؟پیامبر ساکت ماند.آن گاه همان سؤال را کرد و پیامبر خدا سکوت کرد.پس (ع) پرسید: ای رسول خدا آنها کیستند؟پیامبر گفتند...😳 ادامه داستان خیلی حیرت انگیزه😱👇 https://eitaa.com/joinchat/4183556176Cadc4dcc268
هدایت شده از سوتی،طنز،دیدنی ها
مامانم یه جا خونده بود وقتی دعا میکنیم و میگیم (اللهم عجل لولیک الفرج) باید سریع بعدش بگیم (و فرج عنا ) چند روز پیش کنارش نشسته بودم و سرم تو گوشی 😅😁 مامانمم داشت می‌گفت اللهم عجل لولیک الفرج بعد گفت (و زوج عنا ) ( ازدواج و این حرفا ☺️😂😂) من همون موقع فک کنم غرق بودم تو همین کانال بعد گفتم زوج عنا که یعنی مارا ازدواج بده 🤔🤔 بعد بهش گفتم اول همینجوری موند بعد فوج فوج افسوس خورد و خجالت کشید و همش می‌گفت حالا امام زمان میگه این و نگاه 😂😂 حالا دور روزه تا میخواد دعا کنه وقتی میخواد اون عبارت آخر و بگه زیر چشمی همو نگا میکنیم 😂😂😂😂😂 اصلا زوج عنا ملکه ذهنش شده 😁😁😄 😁 ☺️ ┄┅┅😅❅🤦‍♀🤦‍♂🤦‍♀🙋‍♂❅😅┅┅┄ @sotikodak
ابتکار شیرین👌 💠 سال تحویل دور هم بودیم. علی به همه داد غیر از من. گفت: «بیا بالا توی اتاق خودمون». یه دستش گرفت و گفت: «من می‌زنم روی قابلمه تو از روی صداش بگرد و هدیه‌ات رو پیدا کن». گذاشته بود توی لباس فرمش. یه شیشه بود و یه . این قدر برام لذت بخش بود که تا حالا یادم مونده. نیمه پنهان ماه، جلد ۵،ص۳۲ .┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak
🔴اگه یه خرید شیک و متفاوت میخوایید📣 یا کارای سنتی و اصیل 💯 که همیشه خونه را قشنگتر میکنه👌👌 امتحان کنید با چیدمان زیبا و متفاوت ✅با مبل های گره چینی😍😍 و امکان خرید فرش ✅ با ماهی فقط ۵۸۰ هزارتومان♥️ 🔶🔶علاوه براین ها کلی کارای شیک و خاص دیگه هم داریم یه سربزنید پشیمون نمیشید⬇️⬇️ https://eitaa.com/joinchat/1338048605C2d4b88a383 از فروشگاه ما متفاوت خرید کنید🌹