eitaa logo
شادی و نکات مومنانه
65.1هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
23.9هزار ویدیو
329 فایل
در صورت رضایت صلوات برای #مادر_بنده و همه اموات مومنین بفرستید لطفا @Yaasnabi   @BaSELEBRTY @zendegiitv4 @menoeslami @jazabbb @shiriniyeh @mazehaa @cakekhaneh @farzandbano @T_ASHPAZE @didanii @sotikodak تبلیغات @momenaneHhh
مشاهده در ایتا
دانلود
ﯾﮏ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ "ﺳﺮ" ﺩﺍﺭﺩ ﻭﻟﯽ "ﻣﻐﺰ"ﻧﺪﺍﺭﺩ ... ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻤﯽ ﺍﺻﻄﮑﺎﮎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻓﻮﺭﺍ ﻣﺸﺘﻌﻞ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. ﺍﺛﺮﺍﺕ ﺍﯾﻦ ﺍﺷﺘﻌﺎﻝ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ "ﻭﯾﺮﺍﻧﮕﺮ" ﺑﺎﺷﺪ. ﻫﻤﻪ ﻣﺎ "ﺳﺮ" ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ "ﻣﻐﺰ" ﻫﻢ ﺩﺍﺭﯾﻢ. ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﺁﻧﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ "ﻭﺍﮐﻨﺶ" نشان ﻧﺪﻫﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻋﺎﺩﺗﯽ ﮔﺮﺍﻧﻘﺪﺭ ﺍﺳﺖ.... بهترین جواب بدگویی:سکوت بهترین جواب خشم :صبر بهترین جواب درد:تحمل بهترین جواب تنهایی:تلاش بهترین جواب سختی:توکل بهترین جواب خوبی:تشکر بهترین جواب زندگی:قناعت بهترین جواب شکست:امیدواری.. برای جبران اشتباهات، به دوستانت همانقدر زمان بده که برای خودت فرصت قائل میشوی. .┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅ @khandehpak
🔴شهیدی که یه تنه ۶ ساعت جلوی داعش ایستاد ‼ فرمانده تیپ بود . ۳ ابان ۱۳۹۴ ساعت ۱۲ و نیم به آنها حمله میشود و او با دو نیروی ایرانی دیگر و ۴۰۰ نیروی سوری بودند ک پس از حمله تمام نیروهای سوری فرار میکنند و همرزم او زخمی و بیهوش میشود و وقتی ساعت ۶ به هوش می اید ،متوجه میشود او در تمام این مدت به☆ تنهایی☆ جنگیده ... او همرزمش را کول میکند تا از معرکه نجات دهد در همین حین او را هم می زنند...♥️ @Modafeaneharaam
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
طنز جبهه 😄 دو ـ سه نفر بیدارم کردند و شروع کردند به پرسیدن سوالهای مسخره و الکی. مثلا می‌گفتند: «آبی چه رنگیه؟» عصبی شده بودم😠. گفتند: «بابا بی خیال، تو که بیدار شدی، حرص نخور بیا بریم یکی دیگه رو بیدار کنیم» دیدم بد هم نمي‌گويند! 🤔خلاصه همینطوری سی نفر را بیدار کردیم! حالا نصفه شبی جماعتی بیدار شده ایم و همه مان دنبال شلوغ کاری هستیم. قرار شد یک نفر خودش را به مردن بزند و بقیه در محوطه قرارگاه تشییعش کنند! 👻👻 فوري پارچه سفیدی انداختیم روی محمدرضا و قول گرفتیم که تحت هر شرایطی خودش را نگه دارد. گذاشتیمش روی دوش بچه‌ها و راه افتادیم. گریه و زاری. یکی می‌گفت: «ممد رضا! نامرد! چرا تنها رفتی؟»😣 یکی می‌گفت: «تو قرار نبود شهید بشی» 😖 دیگری داد می‌زد: «شهیده دیگه چی میگی؟ مگه تو جبهه نمرده؟» یکی عربده می‌کشید. یکی غش می‌کرد! 😩 در مسیر، بقیه بچه‌ها هم اضافه می‌شدند و چون از قضیه با خبر نبودند واقعا گریه و شیون راه می‌انداختند! گفتیم برویم سمت اتاق طلبه ها! جنازه را بردیم داخل اتاق. این بندگان خدا كه فكر مي‌كردند قضيه جديه، رفتند وضو گرفتند و نشستند به قرآن خواندن بالای سر میت!!! در همین بین من به یکی از بچه‌ها گفتم: «برو خودت را روی محمدرضا بینداز و یک نیشگون محکم بگیر.» رفت گریه کنان پرید روی محمدرضا و گفت: «محمدرضا! این قرارمون نبود! منم می‌خوام باهات بیام!» بعد نیشگونی گرفت که محمدرضا از جا پرید و چنان جیغی کشید که هفت هشت نفر از این طلبه‌ها از حال رفتند! ما هم قاه قاه می‌خندیدیم. خلاصه آن شب با اینکه تنبیه سختی شدیم ولی حسابی خندیدیم. 🤣😆😁 شادی روح شهدای که رفتند وخاطرات آنها به جاماند صلوات ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عقل و فهم و شعور و ابتکار این نوجوان ۱۵ ساله را مقایسه کنید با آن اوباشی که در دانشگاه شعارهای رکیک جنسی میدهند و اوج مبارزه شان با رژیم! خراب کردن دیوار خانه های مردم است. این انقلاب قوی تر از همیشه به مسیرش ادامه خواهد داد چون هر روز اپوزیسیون آن کوتوله تر و رویش های آن فهیم تر میشوند... .┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرش خراب شد که😂 شده مث داستان اون مسلمونی که میخواستن مسیحیش کنن، کلی روش کارکردن، تا چراغو روشن کردن گفت اللهم صل علی محمد و آل محمد 😁 .┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این صحنه عاشقانه‌ را از دست ندهید😭 .┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ⭕️ به مردم یک سری صفات رو معرفی کردیم و ازشون خواستیم بگن کیو میشناسن که این صفات رو داره... 👈 حتماً ببینید .┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅ @khandehpak
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
مژده مژده یک بسته کتاب عالی برای جایزه دوستان😍😁 جایزه 10میلیون تومانی😳 و جوایز نفیس پنج کتاب و و و جایزه 10میلیون تومنی دارن😍 کتاب هم جوایز خیلی نفیسی داره😍 سفارش از سایت👇 علی لندی https://oniketab.ir/product/ali-landi/ref/36 آقا‌محسن https://oniketab.ir/product/agha-mohsen/ref/36 داداش ابراهیم https://oniketab.ir/product/dadash-ebrahim/ref/36 نذر مخصوص https://oniketab.ir/product/nazre-makhsoos/ref/36 🔹 مهاجر سرزمین آفتاب https://oniketab.ir/product/mohajer-aftab/ref/36 تن تن و سندباد https://oniketab.ir/product/tan-tan/ref/36 سفارش راحت از خودم😁👇 @yaALI744
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
مستبقه کتابخوانی ۱۰ میلیون تومانی😍 بجنبید تا دیر نشده 😁👏👏👏 وقتی شهید محسن حججی در خواب هم اثر گذار است در محرم امسال، اتفاقی، مسیر زندگی مرا تغییر داد، هیچ شناختی نسبت به شهدای مدافعان حرم نداشتم و بر این باور بودم که آنها خودخواه هستند که از خانواده خود می‌گذرند تا در کشوری دیگر کشته شوند؛ تا اینکه شبی به یکی از شهدای مدافع حرم وقتی در حال ذبح او بودند، توهین کردم. شب چهارم محرم در عالم خواب دیدم چند تا خانم محجبه، چادری را به من هدیه کردند، حیران از خواب برخاستم، دوباره به خواب رفتم، باز هم همان خانم‌ها را دیدم که مقنعه سرم گذاشتند و پیشانی مرا بوسیدند، نسبت به این کارشان معترض شدم، باز هم از خواب بلند شدم، رفتم خواب را برای همسرم تعریف کنم اما شنیده بودم که خواب بد را تعریف نمی‌کنند. خوابیدم تا اینکه صبح از خواب بیدار شدم اما باز هم متقاعد نشدم که این خواب بد را برای کسی تعریف کنم. * صبح روز پنجم محرم ساعاتی از صبح نگذشته بود که باز هم خواب به سراغم آمد، این‌بار در خواب، شهید مدافع حرم محسن حججی که پرچمی به دستش بود را دیدم، خودش را معرفی کرد و گفت: آرزویم شهادت بود، من سرم رفت تا روسری‌ات نرود، اگر حجابت را رعایت کنی نزد خدا عزیز می‌شوی و ... . قبل از این خواب اصلاً شهید حججی را نمی‌شناختم، در فضای مجازی به‌ دنبال نامش رفتم تا اینکه عکس‎های بی‌سر او را دیدم، زندگی‌اش را مطالعه کردم و صحبت‌ها و نگرانی‌هایش را در مورد حجاب شنیدم. پس از شناخت کامل شهید، منقلب شدم و دیگر اشک امانم نمی‌داد، خواب را برای همسرم تعریف کردم و گفتم: «می‌خواهم چادری شوم».
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
مهاجر سرزمین آفتاب خاطرات یک مادر شهید ژاپنی و مسابقه کتابخوانی با جایزه ۱۰ میلیون تومانی😍👏
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ مسابقه کتابخوانی قهرمان من 🔻 سه مرد، از سه نسل، با یک مرام 🔹 داستانهایی کوتاه از زندگی سه مرد 1️⃣ علی لندی 2️⃣ محسن حججی 3️⃣ ابراهیم هادی ❇️ همراه با صد میلیون ریال جایزه نقدی اخبار داغ سلبریتی ها ┄┅┅❅⏰📺⏰❅┅┅┄ @BaSELEBRTY
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
مسابقه کتابخوانی ۱۰ میلیونی
داش، من لباس‌هام سفارشیه، مشابه نداره ... .┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅ @khandehpak
شادی و نکات مومنانه
🥀ـ﷽ـ🥀 #شنود ۳۰ #تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ ولی امر 🍃 از آنچه دیدم حسابی به هم ریخته بودم، به آن دشت سر
🥀ـ﷽ـ🥀 ۳۱ تأثیر توسل ۱ 🌷 شب دهم بستری من در اتاق ایزوله بود. اولین باری بود که سر درد من کم شده بود. پزشکان از وضعیت من راضی بودند و می گفتند: اگر حالش بهتر شود فردا به بخش عمومی منتقل خواهد شد. 🌷 آخر شب بود که دوباره از هوش رفتم. این آخرین باری بود که تجربه نزدیک به مرگ پیدا کردم. 🌷 این بار دوست نداشتم جایی بروم، در این مدت واژه توحید و خداشناسی به گونه دیگری برایم معنا شده بود. دیگر یقین داشتم تا خداوند نخواهد، هیچ اتفاقی نمی افتد. مطمئن بودم که اگر انسانی واقعا با خدا باشد، می شود اراده خدا، یعنی خداوند او را در هر شرایطی یاری می کند. اما اگر از خداوند غفلت کرد و به اسباب و علل مادی دل خوش نمود، به همان اسباب مادی واگذار می شود. در آن شب به آسمان رفتم. دیگر دلم نمی خواست در شهر گشت و گذار کنم. 🌷 ناگهان خودم را در حرم اباعبدالله (علیه‌السلام) دیدم! اما کربلا، کسی چه میداند کربلا کجاست؟! کسی چه میداند که حسین (علیه‌السلام) در پیشگاه خداوند چه مقامی دارد؟! 🌷 سال ۱۳۸۲ و پس از نابودی صدام، برای اولین بار راهی کربلا شدم. خیلی سختی کشیدم. پس از چند روز سختی وارد کربلا شدم و سلامی از صمیم قلب به مولایم عرضه داشتم. در همان لحظات بررسی اعمال، مشاهده کردم که تمام گناهان من، که قبل از ورود به حرم حسینی انجام داده بودم، با یک زیارت خالصانه و با معرفت بخشیده شد. نمی دانید چه حس خوبی داشت. البته بعد از این سفر، با اشتباهات و گناهان، خیلی از اعمال خوبم را نابود کردم. به من نشان می دادند که فلان عمل اشتباه، اعمال خوب آن روز را تباه کرد. 🌷 این را هم بگویم که بررسی اعمال من بسیار سریع انجام شد و در نهایت، به قول کاسبها چیزی توی دخل نماندا یعنی تقریبا هر کار خوبی کرده بودم با کارهای اشتباه نابود شده بود. اما به من گفتند: می توانی وارد بهشت شوی. بهشتی که به طفیلی و به شفاعت نصیبم شده بود. نه اینکه لایق ورود به بهشت پروردگار باشم. من آنچه از بررسی اعمال دیدم، لحظه ای بیشتر طول نکشید. خودم بودم که اعمالم را قضاوت می کردم. خودم مشاهده کردم که چیزی برایم باقی نمانده! 🌷 اما بعد از سفرهای دهه هشتاد به کربلا، چند سالی میشد که توفیق زیارت نداشتم. لذا آن شب وقتی از بیمارستان به سوی کربلا رفتم، بار دیگر با دریایی از نور در آسمان مواجه شدم. وقتی وارد حرم آقا اباعبدالله (علیه‌السلام) شدم، متوجه شدم که صحن و سرای ایشان دارای سقف شده! این اتفاق در اوایل دهه نود رخ داده بود. از روی فرشها حرکت کردم. همینطور سلام می دادم و زیارت نامه می خواندم. با تعجب به زیبایی حرم آقا و تغییراتی که در حرم ایجاد شده بود توجه می کردم. در بازسازی جدید حرم، در گوشه ای از ایوان، یک ضریح کوچک درست شده بود که مربوط به گودی قتلگاه بود. از همان جا سلام دادم و عقب آمدم. حرم کاملا خلوت بود و کسی متوجه حضور من نبود. یکباره دیدم یک خادم حرم، از همان هایی که کلاه بوقی و عمامه سبز دارند به سمت من آمد. او مرا میدید. یک سینی در دست داشت که دو تا قبض رسید کمک به حرم داخل آن بود. یکی از آنها سفید و نورانی و بزرگ بود که روی آن را نمی توانستم بخوانم و دیگری قبضی کوچکتر بود که پایین آن نوشته شده بود: سیدالکریم. 🌷 به من گفت: یکی از رسیدها برای شما نوشته شده و حساب شده. روی دومی که کوچکتر است خودت هر مبلغی دوست داری بنویس. چقدر نذر داری؟ گفتم: پنجاه هزار تومن. گفت: رسید را بردار، شما شفاعت شدی. 🌷 به محض اینکه رسید را برداشتم... 🖌 ادامه دارد... منتظر باشید 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
💖💖یک فروشگاه آنلاین پر از رایحه های دوست داشتنی ♥️♥️ 🔮کیفیت عاالی👌👌 🔮تخفیفات ویژه وقیمت‌های باور نکردنی🤩 🔮هدایای ویژه بدون قرعه کشی🎁🎁 🔮شیشه عطرهای زیبا متنوع و رایگان😍 🛍اینها همه با هم مگه میشه⁉️ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1123614790C5eae910cbd https://eitaa.com/joinchat/1123614790C5eae910cbd
سلام من یه چادری هستم ولی قبلا موقع رانندگی چادرم کنار دستم بود وقتی پیاده میشدم چادر میپوشیدم ولی الان حتما حتما موقع رانندگی هم با چادر هستم یا اینکه قبلا وارد باشگاه میشدم با پوشش کامل میرفتم چون از ماشین تا باشگاه چند قدم بود ولی الان با چادر وارد باشگاه میشم قبلا تو مسافرت هام با پوشش کامل ولی بدون چادر بودم مثلا کنار دریا جنگل کیشو قشم ولی دیگه هرگز بدون چادر مسافرت نمیرم بارها و بارها تصمیم گرفته بودم برای دل امام زمان هرگز لحظه ای بدون چادر نباشم ولی باز یه جاهایی سختم بود نمیپوشیدم ولی اتفاقات اخیر باعث شد حتی لحظه ای بدون چادرم نباشم فکر میکنم اینروزها علم دین چادر من باشه