eitaa logo
خوان هشتم را من روایت می کنم
297 دنبال‌کننده
249 عکس
21 ویدیو
0 فایل
ومادرحسنک زنی بودسخت جگرآور.چنان شنودم که چون بشنید،جزعی نکردچنان که زنان کنندبلکه بگریست بدرد.چنان که حاضران از درد وی خون گریستند.پس گفت:« بزرگامردا که این پسرم بود» تاریخ بیهقی ومن می گویم: بزرگا زنا که این مادر بود… مریم قربانزاده @Shahrbano_mg
مشاهده در ایتا
دانلود
کامم در اول صبح شیرین شد با قهوه تلخ لبنانی که به پیشنهاد چشمان مهربان دختر شهید نوشیدم. رفته بودم برای ثبت خاطرات دختران و زنان لبنانی تا فصلی دیگر از دایره المعارف مجهول « هویت تمدنی زن مسلمان و مقاومت » را بنگارم. چقدر این بخش از روایت مقاومت ناشناخته مانده است. طرفه اینکه که مترجم‌ با ذوق و پر انگیزه ای مثل فاطمه دارم و‌گرنه از میان این حجم کلمات عربی چیزی دستگیرم نمی شد. با خواهر یک نابغه‌ شهید از حزب الله قرار گذاشتم و در و گوهرهای دیگری به صید قلم‌ انداختم . از خودشان مدد میگیرم. سید را به شهادت می طلبم: «پیش از آن که شما را به خاک بیروت بسپارند، قلم به دست گرفتم تا خاک فراموشی از راه تان بستُرَم. در حد توان و اندیشه خودم. از من بپذیرید. و یاری ام کنید.» https://eitaa.com/khane_8