هدایت شده از نشریه عهد
💠مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا ۖ وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ
🛑 کسانی که به غیر خدا رو میآورند و تن به گناه میدهند، رابطهشان با خدا خراب میشود.
وقتی انسان رابطهی درستی با خالق نداشته باشد، کل زندگیاش سست میشود؛ مانند خانه عنکبوت🕸
ناگهان انسان متوجه میشود که پیچ و مهرههای زندگی و روابطش از هم باز شدهست درحالیکه دلیل آن را نمیداند.
☘تنها راه درست کردن این سستی روابط، اصلاح رابطه انسان با خداست.
مَنْ أَصْلَحَ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ، أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ
🔸وقتی نفس اصلاح شد[ تزکیه نفس صورت گرفت]، پیچ و مهرههای زندگی فرد سفت میشود و روابطش محکم میگردد.
🖋استاد امینیخواه
لطفا رسانه ما باشید
_ 🖇کانال نشریه عهد 🔰 __
https://eitaa.com/joinchat/3229286474Cc283d72f64
بحثی راجع به لا تسالوا عن اشیاء که در قرائت امروز بود
هم انبيا و اوليا و هم علما هميشه مبتلا بودهاند به سؤالات بيجاى مردم.
7. سؤالات بيجا از قبيل سؤال از فلسفه جزئيات احكام و پرداختن به توجيه و تفسير آنها و همچنين از اسرار قضا و قدر و جبر و تفويض درباره بسيارى از مردم و جزئيات تاريخ دينى از قبيل نام مادر موسى و نام سگ اصحاب كهف و اينكه رنگ لباس حضرت امير در صفين يا جمل چه بوده و يا سؤال از اسم اسب حضرت امام حسين و غيره و همچنين سؤال از خصوصيات معراج.
8. چيزهايى كه سبب مىشود سؤال بيجا كم شود:
الف. دين را از اساس و ريشه ياد گرفتن و معتقد شدن، همان طورى كه در ورقههاى اول الدين معرفته گفتهايم.
ب. شناختن افق دين كه افقى بالاتر از افق محسوسات و مشهودات است و اين خود به حس تعبد كمك مىكند. روح تعبد جلو سؤال بيجا را مىگيرد.
ج. عمل و آزمايش دينى. آدمى كه به دين عمل مىكند خود به خود در عمل، راستى و استقامت و حقيقتى در دستورها مىيابد. لهذا آنهايى كه عمل نمىكنند بيشتر سؤال مىكنند و بيشتر دچار شك و وسوسه مىباشند. دين همان طورى كه با عقل بستگى دارد، با وجدان
يادداشتهاي شهيد مطهري، ج6، ص: 74
و عمل هم بستگى دارد. با اين سه ركن مىتوان جلو شك و وسواس و سؤال را گرفت.
هدایت شده از بر پا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرار بود پنج شش دقیقه صحبت کنم. اما نمیدانم چرا اجازه دو سه دقیقه صحبت کردن بیشتر پیدا نکردم.
برای همین این متن را نتوانستم کامل بخوانم.
همین مقدارش را داشته باشید فعلا تا کلش را بعدا منتشر کنم.
اما خوش گذشت.
حسینیه جماران آنهم با رفقای جهادی پر شود. و تو هم آنجا باشی و نفس بکشی. چه لذتی بهتر از این.
جلسه خوبی بود.
@ali_mahdiyan
هدایت شده از معارف امام خامنه ای
☀️رهبر معظم انقلاب
علامت دل پاک و نورانی
از وصایای رسول الله صلی الله علیه و آله به اباذر غفاری علیه الرحمة : يا اَباذَرٍّ: اِذا دَخَلَ النُّورُ الْقَلْبَ اِنْفَسَحَ الْقَلْبُ وَ اسْتَوْسَعَ قُلْتُ: فَما عَلامَةُ ذلِكَ؟ بِاَبى اَنْتَ وَ اُمّى يا رَسُولَ اللّهِ قالَ: اَلاِنابَةُ اِلى دارِالْخُلُودِ وَ التَّجافى عَنْ دارِ الْغُرُورِ وَ الاِسْتِعْدادُ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نُزُولِهِ. ( مکارم الاخلاق ،ص 464 )
وقتی نور هدایت الهی در دل کسی وارد شود آن دل گسترۀ وسیعی پیدا می کند. و آماده پذیرش حقایق می گردد.البته عمل انسان یکی از مهمترین عوامل برای اراده ی هدایت از سوی پروردگار و نورانیّت دل هاست ؛ هرچند عوامل دیگری هم هست. جناب ابوذر می پرسد :« علامت دل نورانی چیست؟ » حضرت می فرماید: علایم دل نورانی این است که :
✅اوّل؛ میل و کشش رجوع به دارِ خلود و جهان ابدی در دل باشد که این دارِ فنا و بلا – که در آن هستیم- دامن ما را نگیرد و گرایش انسان به آن طرف باشد.
✅ دوم ؛ برچیدن از دار غرور و دار فریب ها. نشانه ی دل نورانی این است که ، انسان از این جاذبه ها و علایق تجافی (دوری) کند . یعنی خود را بالا نگیرد و دامن چیند.
✅ سوم : خود را آماده مردن کند،پیش از آنکه مرگ سراغ او بیاید. مردن خبر نمی کند. هیچ یک از من و شما خبر نداریم ،تا یک ساعت دیگر چه خواهد شد.برای مرگ آماده باشیم. علامت دل پاک و نورانی اینهاست.
📚 احسان طریق الاسلامی، مکارم ولایت، رهنمودهای اخلاقی تربیتی مقام معظم رهبری طریق معرفت ثقلین ، چاپ دوم ، 1396 ، ص86
☀️نشر با منبع
☀️جامعترین کانال معرفی امام خامنه ای
☀️ @emamkhameneii
❤️رفقا، امشب یه بحثی با علی اصغر داشتیم، عرض کردم ما باید حواسمون به نظام محاسبه باشه، ای چه بسا نظام اندیشه هم داشته باشیم ولی نظام محاسبه مون بلنگه و نتونیم تشخیص بدیم. آیه ای هم که امروز در تلاوت قرآن خوندیم ناظر به این قضیه است. نظام محاسبه هم، هم در امورات #شخصی هست، هم در #تشکیلاتمون هست، هم در #انقلاب_اسلامی و نبرد با طاغوت.
به جمله زیر از آقا توجه فرمایید:
کار شیطان #اغوا کردن است؛ اغوا یعنی چه؟ یعنی ایجاد اختلال در #دستگاه_محاسبهی شما - شیطان این است دیگر - نقطهی مقابل، کارکرد تقوا است؛ سعی شیطان این است که شما را اغوا کند، یعنی #دستگاه_عقل را، #دستگاه_فطرت را، دستگاه سنجش صحیح را که در وجود انسان گذاشته شده است، از کار بیندازد؛ یعنی انسان را دچار خطای در محاسبه کند. کار تقوا نقطهی مقابل است: اِن تَتَّقُوا اللهَ یَجعَل لَکُم فُرقانا،(۱۱) تقوا به شما فرقان، یعنی آگاهی برای جدا کردن حق از باطل را میدهد. در آیهی شریفهی دیگر [میفرماید]: وَ اتَّقُوا اللهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ الله؛(۱۲) تقوا موجب این است که خدای متعال دریچههای دانش را، آگاهی را، دانایی را به روی شما باز کند.
تأثیر شیطان در دستگاه محاسبهی ما، از راه #تهدید و #تطمیع است؛ از یک طرف ما را میترساند: آیهی شریفهی قرآن در سورهی مبارکهی آلعمران [میفرماید]: اِنَّما ذلِکُمُ الشَّیطنُ یُخَوِّفُ اَولِیآءَهُ فَلا تَخافُوهُم وَ خافُونِ اِن کُنتُم مُؤمِنین
همهی این کارهایی که شیطان انجام میدهد - این اغوا، این تهدید و تطمیع - برای این است که دستگاه محاسباتیِ انسان مؤمن را از کار بیندازد تا محاسبهی غلط انجام بدهد؛ وقتی دستگاه محاسباتی از کار افتاد، کار خراب میشود. محاسبهی غلط، یکی از بزرگترین خطرها است؛ گاهی حیات انسان را تهدید میکند؛ گاهی سرنوشت انسان را تهدید میکند؛ چون توان انسان، نیروی انسان، تواناییهای انسان، تحت سرپنجهی ارادهی او است، و ارادهی انسان تحت تأثیر دستگاه محاسباتی او است: اگر دستگاه محاسباتی بد کار کرد، ارادهی انسان تصمیمی میگیرد و در جهتی میرود که خطا است؛ آنوقت نیروهای انسان، همهی تواناییهای انسان در این جهتِ خطا به کار میافتد؛ این آن چیزی است که باید مراقب آن باشید.
مراقب باشیم که دستگاه محاسباتی ما بهوسیلهی شیطانهای انس و جن دچار اختلال نشود، مسائل را بد نفهمیم. شیطان که فقط شیطان جنّی نیست؛ ابلیس که فقط نیست؛ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیطینَ الاِنسِ وَ الجِنِّ یوحی بعضُهُم اِلی بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورًا؛(۱۹) شیاطین انس و جن به هم کمک هم میکنند. من همینجا تأکید کنم: یکی از خطاهای محاسباتی این است که انسان در چهارچوب عوامل محسوس و صرفاً مادّی محدود بماند؛ یعنی عوامل معنوی را، سنّتهای الهی را، سنّتهایی که خدا از آنها خبر داده است، آن چیزهایی را که با چشم دیده نمیشود، ندیده بگیرد؛ این یکی از خطاهای بزرگ محاسباتی است.
۱۳۹۳/۰۴/۱۶
بیانات در دیدار مسئولان نظام
آقا:
وَ عَلَیکَ بِصَلاةِ الزَّوالِ وَ عَلَیکَ بِصَلاةِ الزَّوالِ وَ عَلَیکَ بِصَلاةِ الزَّوَال
سه مرتبه هم فرمودند «صلاة زوال». به نظر میرسد به قرینهی «صلاة اللیل» که قبلاً فرمودند، مراد نافلهی ظهر است نه نماز ظهر. خب نماز ظهر که فریضه و واجب است؛ این تأکیدی که کردهاند مربوط به نافلهی ظهر است. اینجا هم مرحوم آقای قاضی (رضوان الله علیه) در یکی از مکتوباتی که به بعضی از تلامذهی خودشان دارند، روی نافلهی ظهر خیلی تکیه میکنند، میفرمایند که این «صلاة الاوّابین» است؛ این تعبیر مرحوم آقای قاضی است که نافلهی ظهر «صلاة الاوّابین» است، که خب خیلی اهمّیّت دارد، جزو نوافل بسیار مهم است.۱۳۹۲/۰۱/۱۸
شرح حدیث در ابتدای جلسه درس خارج فقه
کتاب چهل حدیث امام خمینی(ره)
باب ریا👇(خدا رحم کنه)😔😔😔
بسيار اتفاق افتد كه شخص ريا كار خودش هم ملتفت نيست كه ريا در اعمال او رخنه كرده و اعمالش ريايى و ناچيز است، زيرا كه مكايد شيطان و نفس به قدرى دقيق و باريك است و صراط انسانيت به طورى نازك و تاريك است كه تا انسان موشكافى كامل نكند نمىفهمد چه كاره است. خودش گمان مىكند كارهايش براى خداست، ولى براى شيطان است. انسان چون مفطور به حب نفس است، لهذا پرده خودخواهى معايب او را بر خود او مىپوشاند.
مثلا تحصيل علم ديانت، كه از مهمات اطاعات و عبادات است، انسان گاهى مبتلا مىشود در اين عبادت بزرگ به ريا، در صورتى كه خودش هم ملتفت نيست، به واسطه همان حجاب غليظ حب نفس.
انسان ميل دارد در محضر علما و رؤسا و فضلا مطلب مهمى را حل كند به طورى كه كسى ديگر حل نكرده باشد، و خود او متفرد باشد به فهم آن، و هر چه مطلب را بهتر بيان كند و جلب نظر اهل مجلس را بنمايد بيشتر مبتهج است، و هر كس با او طرف شود ميل دارد بر او غلبه كند و او را در بين جمعيت خجل و سرافكنده كند، و حرف خود را، حق يا باطل، به حلق خصم فرو ببرد، و بعد از غلبه يك نحو تدلل و فضل فروشى در خود ادراك مىكند، اگر يكى از رؤسا هم تصديق آن كند نور على نور مىشود. بيچاره غافل از آنكه اينجا در نظر علما و فضلا موقعيت پيدا كرده، ولى از نظر خداى آنها و مالك الملوك همه عالم افتاد، و اين عمل را به امر حق تعالى وارد سجّين كردند. در ضمن، اين عمل ريايى مخلوط به چندين معصيت ديگر هم بود، مثل رسوا كردن و خوار نمودنمؤمن، اذيت كردن برادر ايمانى، گاهى جسارت كردن و هتك كردن از مؤمن، كه هر يك از آنها از موبقات و براى جهنمى كردن انسان خود مستقلاند.
https://eitaa.com/joinchat/4214358052C79ae28ff6b
شیخ حسین کاظمزاده:
رفقا بحث علامه را ذیل آیه درخواست رویت موسی از خداوند ببینید
بسیار زیبا و راهگشاست.
معرفت قرآنی کلانی به دست می دهد.
ترجمه تفسير الميزان، ج8، ص: 306
سوالات امروز رو هم جواب می گیرید
سعادتی محمدرضا:
خلاصش رو بگید دیگه
@khanemaaref
سعادتی محمدرضا:
استاد طاهرزاده:
حضرت حق خواستند بگويند به همان اندازه كه من بر كوه تجلي كنم، كوه از منيّت خود متلاشي مي شود و لذا در راستاي همان تجلي بود كه «خرَّ موسي صَعِقاًً» موسي(علیه السلام) از هوشياري و خوديتِ خود خارج شد و ديگر براي او منيتي نماند و لذا وقتي حضرت موسي(علیه السلام) بعد از محو، به صحو و هوشياري آمد، ديگر آن موسايِ قبلي نبود و به حق موجود شد و نه به خود، از آن بودن قبلي خود توبه كرد و عرضه داشت: «تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ» از آن «مَن» قبلي توبه كردم و به تو ايمان آوردم، زيرا وقتي بخواهم بنده تو باشم بايد ذره اي از خوديِ من در ميان نباشد، تا تماماً انگشت اشاره به حق باشم. اين است معني نفي هستي و نفي انانيت خود، در مقابل تجلي نور حق
علی مهدیان:
این تفسیر عرفا است از آیه. کتاب تفسیر منسوب به ابن عربی رو ببینید
@khanemaaref
سعادتی محمدرضا:
لن ترانی الان بخاطر چی آمده؟ بخاطر اینکه حضرت موسی به خودش توجه داشت و باید به مقام کیم اللهی استقرار می کرد؟ یعنی لن ترانی بخاطر حضرت موسی است یا نه نفی دائمی رویت می کنه؟
آیت الله جوادی آملی:
وجود مبارک موسای کلیم وقتی میتواند ذات حق را به مقدار خودش مشاهده کند که صلاحیت برای دیدن داشته باشد وقتی موسای کلیم عرض کرد ﴿أَرِنِی﴾ یعنی شرایط رویت را به من عطا بکن درخواست کرد که آن شرایط دیدن را به من عطا بکن تا تو را ببینم البته خداوند بر اساس آن قرب نوافل گاهی سمع افراد میشود آنهایی که تحت ولایت الهیاند با سمع الهی آن امواج وحی آهنگ وحی و کلام خدا را میشنوند و گاهی خداوند بصر آنها میشود آنها با بصر الهی حقایق غیبی را مشاهده میکنند و مانند آن در اینجا تفکیک ممکن است از دو جهت تفکیک ممکن است یعنی ممکن است ولایت کسی در حدی باشد که مظهر هو السمیع بشود اما مظهر هو البصیر نباشد او بالعکس ممکن است ذات اقدس الهی در قرب نوافل سمع کسی بشود «کنت سمعه الذی یسمع به» ولی بصر کسی نشود «و بصره الذی یبصر به» نشود لذا ممکن است کسی کلام خدا را بشنود با سمع الهی ولی نتواند جمال الهی را مشاهده کند با بصر الهی این تفکیک ممکن است این یک، چه اینکه تفکیک در درجه هم ممکن است اگر درجه شهود جمال به اندازه درجه نزول کمال باشد آنجا بر اساس قرب نوافل ممکن است ذات اقدس الهی سمع یک کسی بشود و شنونده کلام خدا را بشنود و بصر همان شخص هم بشود و فلان ولی خدا جمال خدا را به اندازه خودش مشاهده بکند ولی ممکن است آنچه را که به عنوان شهود جمال و تجلی جمال مطرح است فوق تجلی کلام باشد لذا خداوند در آن حدی که سمع این ولی الله است این شخص کلام الهی را میشنود ولی چون در همان حد بصر آن ولی الله است و تجلی جمال فوق این حد است لذا این شخص توان آن را ندارد که جمال الهی را مشاهده کند این حدیث شریف قرب نوافل را که هم به طریق صحیح نقل شده هم به طریق حسن و موثق فریقین نقل کردند هم مرحوم مجلسی(رضوان الله علیه) در مرآت العقول این را تا حدودی مختصری شرح کرده است هم بزرگان دیگر در این زمینه شرح کردهاند هم علمای اهل سنت این را نقل کردند این حدیثی است که فریقین آن را نقل کردند که ذات اقدس الهی فرمود بنده من به وسیله نوافل به من نزدیک میشود تا من محب او باشم و او محبوب من بشود وقتی او محبوب من شد «کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به و یده التی یبطش بها» و مانند آن خب هم مجاری ادراکی هم مجاری تحریکی
آیت اللّه جوادی آملی:
مطلب بعدی آن است که وقتی موسای کلیم(سلام الله علیه) عرض کرد ﴿رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ﴾ پاسخ منفی شنید پاسخ منفی شنید فرمودکه ﴿لَنْ تَرَانِی﴾ تو نمیبینی چون نمیبینی نگاه هم نکن برای اینکه نگاه مقدمه دیدن است وقتی که به دیدن منتهی نمیشود خود را به ز حمت نینداز عمده آن است که ذات اقدس الهی در پاسخ نفرمود من نشان نمیدهم فرمود تو نمیبینی از طرف ذات اقدس الهی که نور محض است نور السماوات و الارض است تفاوتی ندارد اگر تفاوتی هست در قابل هست او هرگز حجابی ندارد بین خدای سبحان و بین خلق او حجابی غیر از خلق نیست بنابراین همه این نقصها به قابل برمیگردد اینطور نیست که حالا خدا محجوب باشد بعد مشهور بشود مستور باشد مشهور بشود اینچنین نیست پرده ندارد جمال غیر صفات جلال
آیت اللّه جوادی:
معلوم میشود که وجود مبارک موسای کلیم یک چیزی بالاتر از این را میخواست ذات اقدس الهی پایینتر را نشان داد موسی نتوانست تحمل کند فرمود آنکه تو میخواهی بعدها به تو میدهم همین الآن این را آزمایش بکن اگر مستقر بود تو بعدها من را میبینی نه تنها کوه مستقر نبود موسی هم مستقر نشد اینچنین نیست که ﴿فَلَمّا تَجَلّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ﴾ ذات اقدس الهی برای کوه تجلی کرده است فقط کوه را مندک کرد و متلاشی کرد بلکه ﴿وَخَرَّ مُوسی صَعِقاً﴾ فرمود دیدی ما کاری به تو نداشتیم ولی خودت افتادی ما مستقیماً به یک نگاه به کوه کردیم این تجلی ما او را متلاشی کرد اما دربارهٴ تو تخریبی که نشد که خودت افتادی ما تو را دستی نزدیم نگفتیم تو را انداختیم دیدی نتوانستی تحمل بکنی حالا این ﴿جَعَلَهُ﴾ یعنی «جعل الله الجبل دکا متلاشیا» یا «جعل التجلی الجبل مندکا» بالأخره آن تجلی جنبه فاعلی داشت فرمود: ما نسبت به تو کاری نکردیم ولی خود به خود افتادی ﴿وَخَرَّ مُوسی صَعِقاً﴾ البته مدهوش شد و نه بیهوش نه آنطوری که افراد مصروع و مانند آن ـ معاذالله ـ هوش از دست میدهند این یک بیهوشی است مدهوشی است که بالاتر از هر هوشمندی است به همین دلیل که در آن حالت تورات نصیبش شده است
علی مهدیان:
این نکته مهمی است که تفسیر عرفا را موجه میکند
@khanemaaref
سعادتی محمدرضا:
لن ترانی الان بخاطر چی آمده؟ بخاطر اینکه حضرت موسی به خودش توجه داشت و باید به مقام کیم اللهی استقرار می کرد؟ یعنی لن ترانی بخاطر حضرت موسی است یا نه نفی دائمی رویت می کنه؟
کاظمزاد:
لن ترانی به خاطر ضعف موسی نیست، دنیا امکان این را ندارد که در آن روئیت خدا اتفاق بیفتد و انسان از دنیا باید خارج شود تا ملاقات خدا رقم بخورد، لذا بر کوه هم که تجلی می کند مندک میشود
بیان علامه این است
علی مهدیان:
هم از موسی چنین نادانی بعید است هم گفتگو ها در فضای توانایی موسی است . تفسیر آقای جوادی بهتر است. البته بخش آخرش
کاظمزاد:
علامه میگوید که تجلی قهر آمیزه که موسی بیهوش یا مرحوم میشود لذا توبه می کند بعد از به هوش آمدن
علی مهدیان:
این رو اگر گفته باشه با بحثهای عرفا سازگاره. با این نکته که مقام اهل بیت را درخواست کرده هم میسازد.
جالبه قصه های موسای قرآن خیلی چندضلعی و جذابیه. هم کاملا سیاسی اجتماعیه هم بسیار پر رمز و راز و معنویه.
@khanemaaref
مهدی قریب.گرکانی:
علامه ذیل آیۀ 145 اعراف می گوید کلمۀ مِن برای تبعیض است و تفصیل هم عطف بر موعظه است و نکره هم آمده که تبعیض را برساند.
یعنی خلاصه تفصیلا لکل شئ یعنی برخی تفاصیل!
این ما حصل فرمایش علامه است. ولی به نظرم نچسب است!
الیک نصّه👇👇
كلمه" من" در جمله" مِنْ كُلِّ شَيْءٍ" به شهادت سياق بعديش، تبعيض را مىرساند، و از ظاهر سياق بر مىآيد كه كلمه" موعظة" بيان" كُلِّ شَيْءٍ" است و جمله" وَ تَفْصِيلًا لِكُلِّ شَيْءٍ" عطف است بر آن، و اگر" تفصيلا" را نكره آورده براى اين است كه ابهام و تبعيض را افاده كند. بنا بر اين برگشت معناى آيه به اين مىشود كه ما براى موسى در الواح كه همان تورات است منتخبى از هر چيز نوشتيم، به اين معنا كه ما براى او مقدارى موعظه نوشته و از هر مطلب اعتقادى و عملى آن مقدارى را كه مورد احتياج قوم او بود تشريح نموده و تفصيل داديم. بنا بر اين، آيه شريفه به خوبى دلالت دارد بر اينكه تورات نسبت به معارف و شرايعى كه مورد نياز بشر است كتاب كاملى نيست، و همين طور هم هست، هم چنان كه در آيه" وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ" «1» بعد از ذكر تورات و انجيل، قرآن را مهيمن و مكمل آن دو خوانده است.8:315
به نظر من تحمیل به آیه است. با عرض پوزش و خاک بر دهانم نسبت به علامه
@khanemaaref
المیزان
از ظاهر سياق آيه مورد بحث و همچنين آيات راجع به اين داستان از سوره" طه" بر مىآيد موسى (ع) همان مقدار كه بر بنى اسرائيل غضب كرد بر هارون نيز غضب كرد و معلوم مىشود وى چنين پنداشته كه هارون در مبارزه عليه بنى اسرائيل كوتاه آمده، و همه جد و جهد خود را به كار نبرده، و به نظر خود چنين صلاح دانسته، با اينكه موقع جدا شدن از او سفارش كرده و بطور مطلق گفته بود:" وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ در ميان قوم به اصلاح امر ايشان بپرداز و راه مفسده جويان را پيروى مكن". در اينجا ممكن است كسى بپرسد آيا اين مقدار اشتباه از موسى بن عمران (ع) با عصمت آن جناب منافات ندارد؟ جوابش اين است كه: نه، ادله عصمت انبياء اين سنخ اشتباهات را كه در حقيقت اختلاف در سليقه و مشى است نفى نمىكند، تنها امورى را نفى مىكند كه مربوط به حكم خداى سبحان باشد، نه چيزهايى كه مربوط به زندگى و مشى در زندگى است.
و همچنين است گرفتن موى سر هارون و كشيدن آن، چون اين نيز اثر آن خيالى بود كه موسى (ع) در باره هارون كرد، و مقدمه زدن او بود، موسى (ع) مىخواسته برادر خود را در يك امر ارشادى تاديب كرده باشد نه در يك حكمى از احكام مولوى پروردگار، تا اشتباه در آن منافات با عصمت داشته باشد، و لذا مىبينيم وقتى هارون جريان را برايش شرح داد و موسى فهميد كه وى بىتقصير و معذور بوده براى خودش و او دعا نمود و عرض كرد:
" رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِأَخِي ..."
@khanemaaref
کاظمزاد:
در تفسير برهان در ذيل آيه" وَ جاوَزْنا بِبَنِي إِسْرائِيلَ الْبَحْرَ ..."، از محمد بن شهرآشوب روايت شده كه گفت: وقتى راس الجالوت به امام على بن ابى طالب (ع) عرض كرد كه شما مسلمانان بيش از سى سال از رحلت پيغمبرتان نگذشت كه به جان هم افتاده و بروى يكديگر شمشير كشيديد، حضرت در جوابش فرمود: شما پاهايتان از آب دريا خشك نشده به پيغمبر خود موسى بن عمران (ع) گفتيد:" اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ"! «2» و در تفسير عياشى از فضيل بن يسار از ابى جعفر (ع) روايت شده كه فرمود:
وقتى موسى (ع) مىخواست از بين بنى اسرائيل خارج شده و به ميقات پروردگار خود برود ايشان را وعده داد كه بعد از سى روز برگردد، و چون خداى تعالى ده روز بر مدت ميقات افزود و در نتيجه مراجعت موسى ده روز عقب افتاد بنى اسرائيل به يكديگر گفتند: موسى با ما خلف وعده كرد و به همين بهانه، كردند آنچه را كه نمىبايست مىكردند
@khanemaaref
💠 عهد جمعی انس با قرآن
📢 #استاد_عابدینی:
☑️ قرآن «عهد» خداوند سبحان با بندگان خویش است. به تعبیر روایات؛ «فَإِنَّهُ عَهْدٌ مِنَ اللّه تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَى خَلْقِهِ». انسان به حقیقت آنچه در قرآن آمده است، در مرتبه #عهد_الهی، متعهّد شده است و اقرار نموده است. و قرائت قرآن یاد آوری این میثاق هایی است که خداوند از ما گرفته است.
🌕 البته عهدهای ایمانی و معنوی مؤمنین، هم عهدهای فردی با حق تعالی و هم عهدهای جمعی را شامل می شود.
✅ یکی از مراقبتهای سلوکی مهمّ انسان که بهتر است به صورت یک #عهد_جمعی رعایت شود، تلاوت قرآن کریم است. البته لازم نیست که این عهد، در یک مکان که همه افراد در آن جمع هستند، واقع شود؛ بلکه همین که در یک زمان واحد صورت گیرد، مرتبه ای از #روح_جمعی و #وحدت_مؤمنین و #توحید_جمعی محقّق میشود. اگرچه اگر وحدت زمان و مکان با هم رعایت شود، اثر #روح_جمعی قویتر ظاهر خواهد شد.
📚 کتاب رفیق روزهای بندگی
#حرکت_کاروانی
#عهد_جمعی
#انس_با_قرآن
@khanemaaref
حاج آقا مومنی.mp3
10.06M
سخنان حاج آقا مومنی در مورد حاج آقای ناصری
@khanemaaref
❇️ #پای_درس_تفسیر 1️⃣
🔺 خاصیت عملیِ تسبیح
انسانی که خود را بنده آن خداي مظهر کمال و مظهر عظمت میداند، احساس پشتگرمی و دلگرمی میکند و میفهمد که متکی به یک نقطه ای است که این نقطه هرگز دچار ضعف و تزلزل نمیشود؛ لذا در حرکت خود به سوی نقطه کمال و به سوی آرمانهای عالی و شریف انسانی و اسلامی بازوان او نیرومند، زانوان او قدرتمند، و دل او پرامید میشود؛ تسبیح خاصیتش این است؛ یعنی خاصیت عملی تسبیح این است.
🔰تفسیر سوره #حشر ص ۲۰
لطفا رسانه ما باشید
_ 🖇کانال نشریه عهد 🔰 __
https://eitaa.com/joinchat/3229286474Cc283d72f64
هدایت شده از تا مردم
کشف سر امام
💠💠
🔰یکی از نعمتهای خدا بر جامعه ما، کتابهای اندیشه ای مقام معظم رهبری است که در این سالها، به حمدالله، فزونی هم گرفته است.
تفسیر سوره حشر که با چاپ شکیل و جذابش تازگی به بازار آمده یکی از این کتابهاست.
مجموعه جلسات تفسیری ایشان در زمان ریاست جمهوری در جمع پاسداران و اعضای دفتر ریاست جمهوری که در ۱۰ جلسه برگزار شده است.
🔰با رفقای خانه طلاب در سطح دوم سیر صراط به این کتاب رسیدیم و هفتگی مباحثه می کنیم.
به جرات یکی از بهترین کتابهای تفسیری ایشان همین کتاب است.
هم غنای مباحث تفسیری و هم امتدادهای اجتماعی سیاسی که بر جذابیت و شیرینی مباحث می افزاید.
🔰چند نکته جالب توجه تا پایان گفتار دوم که رسیدیم به ذهن حقیر رسید، گفتم زکاتش را ادا کنم:
۱. ایشان غرض این سوره را در مجموع، «قدرت حق تعالی بر همه تحولات عظیم تاریخ بشری و همه حرکاتی که در نهایت به کمال جامعه بشری منتهی می شود»، می داند.
🔰تمامی آیات را بر اساس این روح کلی سوره تفسیر می کنند، حتی آیات اعتقادی ای مثل آیه اول که بحث تسبیح خداوند توسط همه عالم است را هم در همین فضا معنا می کنند، اینکه جامعه و فردی که تسبیح می کند، به دلیل تکیه و اعتماد بر یک نیروی بی عیب و نقص، قدرتمند می شود، قدرتی نه از جنس توپ و تانک، بلکه مهیمن بر همه این قدرتها.
🔰لذا این سوره برای مومنین و جامعه ایمانی به شدت امیدبخش و اطمینان زاست.
۲. تحلیل کم یا بی نظیر یهودیان صدر اسلام و تطبیق امروزی آنها بر روشن فکران جامعه.
ایشان سر اینکه یهودیان، مقابل پیامبر اکرم ایستادند و به دشمنی با حق بلند شدند را جدایی از توده مردم می داند.
🔰یهودیانی که به دلیل سواد و ثروت و جایگاه اجتماعی، خود را از عموم مردم بالاتر می دانستند و خود را از محل سکونت و زندگی آحاد جدا کردند و منتظر بودند که پیامبر آخر الزمان که ظهور می کند، در دولت و حکومت او محوری باشند، اما شدند دشمن درجه یک پیامبر.
این جا آن هنر بزرگ حضرت امام در انقلاب روشن می شود: «هنر بزرگ امام این بود که یک سری از اسرار آفرینش و تاریخ را به فضل خدا و به الهام الهی کشف کرد و بر طبق آن سر بزرگ عمل کرد و آن بها دادن به توده های عظیم مردم بود.»
۳. قدرت جبهه حق و ضعف دشمن،گاهی مورد غفلت حتی اصحاب حق واقع می شود، بنا بر آیات اول سوره حشر مسلمانان فکر نمی کردند که بتوانند یهودیان بنی نضیر را از قلعه ها و خانه هایشان بیرون کنند و قدرت را به دست گیرند.
🔰این دستگاه محاسباتی ای است که خداوند تلاش می کند در وجود مومنین تبدیل به باورش کند. اینکه جبهه ایمانی قوی است و دشمنش بیش از آنکه فکرش را بکنیم ضعیف است.
ملاحظه می کنید دستگاه فکری رهبری در سال ۶۱، دقیقا اصلی ترین مساله های امروز ما را هم پاسخگوست.
۴. تحلیل یکی از جدی ترین عناصر اندیشه فقهی انقلاب اسلامی در ضمن بررسی مساله جهاد پیامبر با یهودیان به خوبی بیان شده است. اینکه مصلحت جامعه اسلامی به عنوان یک عنصر حاکم بر فقاهت اسلامی، چه جایگاه و مختصاتی دارد را می توانید در این کتاب دنبال کنید.
و نکات خرد و کلان دیگر که بماند
@tamardom
مرحوم علامه هم معنای آیه مورد بحث امروز را این طور معنا کرده اند:
وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ ..."
كلمه" تاذن" مانند كلمه" اذن" به معناى" اعلام كرد" است و لام در" ليبعثن" لام قسم و معناى آيه اين است: به ياد آر آن وقتى را كه پروردگارت اعلام كرد كه سوگند خورده كسانى را بر ايشان بگمارد كه دائما بدترين شكنجهها را به آنان بچشاند، گماشتنى كه با دوام و بقاى دنيا ادامه داشته باشد.
[معناى: إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ الْعِقابِ"]
و اينكه فرمود:" إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ الْعِقابِ" معنايش اين است كه پارهاى از عقابهاى خداوند عقابى است كه فورى و با شتاب روى مىآورد، مانند عقاب اهل طغيان، هم چنان كه در آن آيه ديگر فرموده:" الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ ... إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ" «1» و اگر ما در معناى آيه گفتيم" پارهاى از عقابهاى ..."، و حال آنكه در آيه كلمه" بعض" نيامده است، دليلش جمله" وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ" است، چون بحسب ظاهر، اين جمله در دنباله آيه شريفه نيامده مگر براى اينكه بفهماند همه عقابهاى خدا سريع و فورى نيست، چه اگر خداوند همواره سريع العقاب مىبود، و همه عقابهايش فورى بود ديگر جمله" وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ" در ذيل آيه معنا نداشت، چون سياق آيه سياقى است ممحض در معناى مؤاخذه و انتقام، پس جمله مذكور معناى آيه را به اين برگشت مىدهد كه" پروردگار تو بخشنده گناهان، و مهربان با بندگانش هست، و ليكن اينطور هم نيست كه وقتى حكم عقاب را در باره بعضى از بندگانش بخاطر استحقاقى كه بجهت طغيان و سركشى دارند براند، عقابش سريع است، و فورا محكوم را مىگيرد، چون بعد از حكم راندنش هيچ چيزى مانع از نفوذ حكمش نمىشود".
هدایت شده از خانه طلاب جوان
#پای_درس_تفسیر_رهبر 5⃣2⃣
"فَأَعقَبَهُم نِفاقًا في قُلوبِهِم إِلىٰ يَومِ يَلقَونَهُ بِما أَخلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدوهُ وَبِما كانوا يَكذِبونَ" (توبه؛ ۷۷)
🔸 انسانها در معرض فسادند، در معرض انحرافند. گاهی لغزشهای کوچک، انسان را به لغزشهای بزرگ و بزرگتر و گاهی به پرتاپ شدن در اعماق درههائی منتهی میکند؛ خیلی باید مراقب بود. قرآن هشدار داده است. در موارد متعدد، در قرآن این هشدار وجود دارد.
🔸 یک جا میفرماید: «ثمّ کان عاقبة الّذین اساؤا السّوأی ان کذّبوا بأیات اللَّه»؛ عاقبت بعضی از کارها این است که انسان به آن خانهی بدترین میرسد که تکذیب آیات الهی است.
🔸 یک جا میفرماید: «فأعقبهم نفاقا فی قلوبهم الی یوم یلقونه بما اخلفوا اللَّه ما وعدوه»؛ خلف وعدهی با خدا کردند، این موجب شد نفاق در دلهایشان به وجود بیاید. یعنی انسان گناهی انجام میدهد، این گناه انسان را به وادی نفاق میکشاند؛ که نفاق، کفر باطنی است. همین جا در قرآن، کافرین و منافقین در کنار هم هستند.
🔸 در یک آیهی دیگر میفرماید: «انّ الّذین تولّوا منکم یوم التقی الجمعان انّما استزلّهم الشّیطان ببعض ما کسبوا». اینی که میبینید یک عدهای در مقابل #دشمن منهزم میشوند، طاقت نمیآورند، نمیتوانند ایستادگی کنند، به خاطر آن چیزی است که قبلاً از اینها سر زده است؛ باطن خودشان را با گناه و با خطا خراب کردهاند.
🔸 لغزشها انسان را فاسد میکند. این فساد، به #انحراف_در_عمل و گاهی به #انحراف_در_عقیده منتهی میشود. این هم بمرور پیش میآید؛ دفعتاً پیش نمیآید که ما فکر کنیم یک نفری شب مؤمن میخوابد، صبح منافق از خواب بیدار میشود؛ نه، بتدریج و ذره ذره پیش میآید. این، علاجش هم مراقبت از خود است. مراقبت از خود هم یعنی همین #تقوا. بنابراین علاجش تقواست.
🗓 خطبههای نماز جمعهی تهران؛ ۱۳۸۸/۰۶/۲۰
🌀🌀 خانه طلاب جوان 🔰🔰
http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f