هدایت شده از تا مردم
مسخ
🌀🌀🌀
در دو آیه از قرآن کریم، عوام یهود به ویژگی سَمَّـٰعُونَ لِلۡكَذِبِ توصیف شده اند.
دو معنا از این تعبیر به ذهن میرسد که قابل تامل است.
🔰اول اینکه عوام یهود با وجود علم به کذب بودن، پذیرای این اخبار بودند. استحاله انسان طوری رقم میخورد که ذائقه اش، با دروغ و دغل سازگار میشود.
ساز و کار رسانه های آمریکایی، به روشنی این چنین است. زبان حال مخاطبین این رسانه ها بعضا این است: دروغه، ولی شیرینه، دوستش دارم، در ذهن و قلبم باهاش حساب و کتاب می کنم و....
میداند ماجرای قتل مهسا امینی دروغ است، حمله به مدرسه در اردبیل واقعیت ندارد، عده ای مسلح به فرمانداری خاش حمله کردند که کار به تیراندازی کشید اما....
🔰معنای دوم، با جهل نسبت به کذب بودن اخبار است. تصورش این است که این خبر، مطابق با واقع است
شاید نزدیک ترین معنا برای این کلمه، زودباوری باشد.
رسانه ها تلاش می کنند انسان را احمق و سفیه بار بیاورند، این طوری راحت تر می توانند، بازیشان دهند و سمت و سو بدهند.
🔰کلان نگری، توجه به اراده های مخفی پشت این رسانه ها، تحلیل و بررسی، تسلط بر هیجان و.... تمام هویت این رسانه های کثیف را بر باد میدهد.
تدبر در این دو آیه ( مائده ۴۱ و ۴۲) این را هم روشن می کند که این ویژگی را تحت تاثیر علمای خود پیدا کرده اند، علمایی که به حرام خواری عادت کرده اند(أَكَّـٰلُونَ لِلسُّحۡتِ)
ساختار حاکمیت طاغوت و شیطان همین است که علمایش را حرام خوار و عموم مردم را زودباور و شنوای دروغ بار می آورد.
🔰در مقابل، رویکرد اسلام، همانی است که در سوره نور و ماجرای افک مطرح می کند و از عموم مردم، درخواست می کند که جز به علم سخنی نگویند و خبری را تایید نکنند. آنها مسلط بر رسانه و خبر باشند نه بالعکس.
قرآن، عوام یهود را مواخذه می کند که آنجایی که خطای واضح زعمای خود را دیدید، تبعیت را کنار بگذارید.
🔰اسلام، به انسان، هویت و اصالت می بخشد، او نباید به اسارت کشیده شود. نه اسیر هوی و هوس خود، نه اسیر انسانهای دیگر، نه اسیر بت های جدید دوران مدرن از علم و تکنولوژی تا رسانه
او تنها بنده خداست.
@tamardom
هدایت شده از بر پا
🌾🥀معجزۀ مظلومیت
۱. داستان مبارزه موسی ع و فرعونیان، داستانی پربسامد در کتاب هدایت ماست. شاید سرّ این همه تکرار وجود خطرات مشابه در مسیر هدایت بشر باشد ازاینرو میتوان برای اکنون و زمانۀ حاضر هم از این ماجرا درسها گرفت. در مطالعه مواجهات حضرت موسی ع و فرعون بهوضوح متوجه میشویم که فرعون خدای جنگ روانی است و با نکرائی خاص (نکراء مفهومی است که حضرت امیر ع برای توصیف تدابیر شیطانی معاویه استفاده میفرمایند و از کاربست کلمه عقل درباره آن پرهیز میکنند) پیدرپی درصدد مقابله با احتجاجات موسی و هارون علیهما السلام است. اکنون درصدد نشان دادن این وجه از تلاشهای فرعونیان نیستیم.
۲. سه صحنه پیاپی را مرور کنیم:
🐉⚡️صحنۀ اول: موسی ع معجزات را به میدان میآورد. این معجزات آنچنان واضح و دهشتناک است، فرعون را نگران میکند که مبادا اطرافیان درباری بهسوی موسی ع متمایل شوند؛ به ایشان خطاب میکند: إِنَّ هَذَا لَساحِرٌ عَلِيمٌ/ يُرِيدُ أَن يُخْرِجَكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِۦ فَمَا ذَا تَأْمُرُونَ/(شعراء: ۳۴ و۳۵)؛ او با ستودن موسی ع و همزمان انتساب او به سحر و به بازی گرفتن مشورت ایشان هم درصدد یافتن راهحل است و هم شکستن رعب و اعجابی که در جانهای درباریان نشسته است. راهحل ظاهراً پاسخ میدهد: پس از مشاجرات و پچوچچ میگویند فعلاً مهلتی بگیر و بعد برو سراغ هر ساحری توانمندی در اقصی نقاط کشور و آنها را به نزد خود بخوان....
صحنۀ دوم: مقابله بزرگ ساحران فرعونی با موسای یکه و تنها آغاز میشود. اما موسی ع به اعجاز الهی بر ساحران غلبه میکند و ساحران که حقانیت موسی را دریافتهاند به سجده میافتند و میگویند به رب العالمین ایمان آوردیم. فرعون که صحنه نبرد را اکنون دوبار باخته است؛ هم در میدان نبردی که خود پیشنهاد داده و در حضور مردم مغلوب شده است و هم نیروی انسانی که نوک پیکان مقابلهاش بودند، عصبانی در موضعی خدایی قرار گرفت و ایشان را توبیخ(!) میکند که چرا بدون اجازۀ او ایمان آوردهاند؟ بلکه تهدید میکند که دست و پای شما را به صورت معکوس قطع خواهم کرد و بر تنه درختان خرما خواهم آویخت.
🌴صحنۀ سوم: (به گزارش روایات و به استناد برخی قرائن قرآنی) تازه مؤمنان(یا دستکم برخی از ایشان) با دست و پای قطعشده بر تنه درختان مصلوب میگردند.
❓۳. یک پرسش جدی: چرا خدای موسی ع که آن همه اعجاز در دست و بازوی موسی ع قرار داده است؛ همان اعجازهایی که باعث میشود فرعون جرأت مقابله با موسی ع را نداشته باشد، اینک به کمک ساحرانی که حال مؤمنانی پاکباز شدهاند، نمیآید و آنها را در دستان فرعونیان رها میسازد؟
🛎بهزعم نگارنده، خدای متعال در این صحنهها دوبار معجزه نموده است؛ یکبار معجزهای است که به عصای موسی ع بهظهور رسانده است و بار دیگر معجزهای است که با این مؤمنان پاکباز بر سر دار و دست و پای قطعشدهشان به میدان آورده است. درواقع فرعون در این صحنه سه بار شکست میخورد نه دو بار. یک بار وقتی است که عصای موسی ع سحر سحره را باطل میکند، دفعه دوم وقتی است که خود ساحران فرعونی به خداوند ایمان میآورند و دفعه سوم و از همه مهمتر وقتی است که با بریده شدن دست و پای خویش بر صدق ایمان و باورمندی به عالم آخرت و محدودیت عالم دنیا را برای همیشه تاریخ فریاد میزنند. این مؤمنان با مظلومیت خویش چیزی را آشکار کردند که حتی عصای موسی به این وضوح قادر به نمایاندن آن نشده بود. آری این 🥀«معجزۀ مظلومیت» ایشان بود که صدقشان و باورشان را آشکار کرد؛ اگر معجزهای موسوی ایشان را از دست فرعون نجات میداد، هرگز معجزۀ مظلومیت محقق نمیشد. و البته ایشان به خواست خود آماده تجلی این معجزه شده بودند؛ همانوقت که درقبال تهدید فرعون پاسخ دادند: مهم نیست، ما بهسوی پروردگارمان بازمیگردیم.(الشعراء: ۵۰) یا به تعبیری دیگر گفتند: هرچه خواهی بکن، نهایت کار تو در همین دنیا خواهد بود(طه: ۷۲) و هیچ دسترسی به آخرت نداری.... و البته خدای متعال با الدرجات العُلی از ایشان استقبال نمود.
۴. اغتشاشات اخیر ابعاد فراوان دارد اما جنگ روانی و شناختی و ترکیبی آن برجسته بود. باطل السحر این جنگ همهجانبه ازجمله معجزۀ مظلومیت بود. شهدایی که معصومانه و مظلومانه با بربریت و سبعیت تمام به شهادت رسیدند؛ از شهید آرمان علیوردی که حاضر نشد کمترین انفعالی نسبت به ارزشهایش نشان دهد، تا شهید سیدروحالله عجمیان که برای دفاع از مقام زنان عفیفه خود را قربانی نمود، تا شهید حمید پورنوروز و شهید حمزه علینژاد و شهید دانیال رضازاده و شهید حسین زینالزاده و ... که هریک وجوهی از اعجاز مظلومیت را در آستین داشتند. 🤲درجات بلندمرتبه الهی، گوارای وجود این اعجازگران قرن باد.
🖋به قلم عباس حیدری پور؛ دانشآموخته حوزه علمیه قم
@abbas_heidaripour
في تَقلُّبِ الأحْوالِ عُلِمَ جواهِرُ الرِّجالِ، و الأيّامُ تُوضِحُ لكَ السَّرائرَ الكامِنَةَ
ترجمه :
در دگرگونی هاى احوال و زمانه است كه گوهر مردان شناخته می شود، و روزگار نيّت هاى پنهان را براى تو آشكار مى سازد.
هدایت شده از مبتدا
🔻معنای انزال
✔️نزول قرآن و نزول وحی الهی به این خاطر تعبیر به نزول میشود که از ساحت الوهیت ، از پیشگاه خداوند متعال که یک ساحت والا و بالایی است، به سمت انسان که در مرتبه ی پایین و نازلی است فرود می آید.
✔️ به یک اعتبار دیگر که دقیق تر است، مفاهیم کلی در کلیتِ خودشان ، در حالی که به شکل حقیقت خودشان هستند، در آن سطح دست نیافتنی هستند و اگر بخواهند به مغزهای انسانها منتقل بشوند، بایستی تنزل کنند به سطح کلمات. سطح حقیقت از سطح کلمات، والاتر و بالاتر است؛ تنزل میکند به سطح کلمات.
📘تفسیر سوره بقره
حضرت آیت الله خامنه ای
✅@Moobtada
هدایت شده از خانه طلاب جوان
#پای_درس_اخلاق آقا 3⃣3⃣
🔰 از جدل بیهوده و و عیبجویی و طعنهزنی پرهیز کنیم
🔹 يا اَباذَرٍّ! لا تَكُن عَيّاباً وَ لا مَدّاحاً وَ لا طَعّاناً وَ لا مُمارياً.
🔸 پیامبر (ص) به اباذر فرمود: ای اباذر! عیبجوی این و آن نباش! که مدام انسان این و آن را تعییب کند، عیب این را بگیرد، عیب آن را بگیرد، عیب آن [دیگری] را بگیرد عیّاب یعنی کثیرالتّعییب؛ بعضیها این جور هستند دیگر؛ مرتّباً در فکر این هستند که یک عیبی از کسی پیدا کنند و آن را ذکر کنند...
🔸 نقطهی مقابلش هم این است: مدّاحِ این و آن نباش! همین طور مدام تعریفهای زیادی، بیش از حد؛ این هم مَنهی (نهش شده) است در این روایت. مدح زیادی هم همین جور است، حالا یک وقت انسان منصفانه در مقامی که لازم است تمجیدی از کسی میکند امّا اینکه همین طور مدام مدح یکی را بکند یا مدح همه را بکند یا مبالغهآمیز دربارهی کسی حرف بزند و مدح بکند، ممنوع است؛ بخصوص مدح صاحبان قدرت و ثروت که عیب آن و زشتی آن خیلی بیشتر هم هست.
🔸 طعنهزن به این و آن [نباش]. طعنهزنی غیر از عیبجویی است. کارهای افراد را طعنه میزند، یک چیزی را در یک کسی مستمسک قرار میدهد. میبینیم دیگر این روزها طعنه زدن به این و آن متأسّفانه رایج است بخصوص در این مطبوعات و روزنامهها و مانند اینها. یک کسی یک حرفی زده که مثلاً یک خردهای به نظر مبالغهآمیز میآید؛ این را به یک شکلی، [مثلاً] مسخرهآمیز تیتر کنند در روزنامه و بزرگ کنند.
🔸️ و اهل جدل هم نباش. «ممارات» یعنی مجادله کردن، مباحثههای بیخودی؛ سر یک چیزی کوچکی یا بحث علمی یا بحث غیر علمی مدام سر و کله زدن و مدام بحث کردن و مدام استدلال کردن و مانند اینها. خب همهی حرفهای دنیا را میشود یک دلیلی برایش ذکر کرد، و بر همهی دلیلهای دنیا هم میشود یک اشکالی ــ وارد یا ناوارد ــ وارد کرد؛ این [یکی] به آن اشکال کند، آن به این اشکال کند؛ تمامشدنی نیست.
🗓 شرح حدیث اخلاق توسط رهبر انقلاب در جلسه درس خارج فقه؛ ۱۳۸۵/۵/۱۵
🌀🌀 خانه طلاب جوان 🔰🔰
http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ حُكْماً عَرَبِيًّا وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا واقٍ"
.
منظور از" حكم" قضاء و فرمان است، چون شان كتابى كه از آسمان نازل شود همين است. هم چنان كه در آيه ديگر فرموده:" وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ" «1» پس كتاب از يك نظر حكم الهى است، و از يك نظر حاكم ميان مردم است، و اين است معناى" حكم" نه حكمت كه بعضى گفتهاند.
كلمه" عربيا" صفت است براى حكم، و اشاره است به اينكه اگر كتاب را به زبان عربى كه زبان رسول خدا (ص) است نازل فرموده براى اين بوده كه سنت او بر اين جارى شده كه هر پيغمبرى را به زبان قوم خودش بفرستد، و در اين باره فرموده:" وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ"
کاظمزاده:
به نظرم توصیف علامه در هر دو قسمت محل مناقشه است( هم توضیح حکم و هم توضیح عربیا)
اما در حکم، شان کتاب که قضاء نیست، حکم و قضا کار انسان است. کار حاکم است. که نبی یا خداوند یا .... باشند. توصیف کتاب به حکم خیلی روشن نیست. کما اینکه در آیه ای که شاهد آورده اند فاعل لیحکم خداوند است.
عربی هم اگر صفت حکم است. و نه زبان قرآن. این هم توضیح داده نشده که حکم عربی یعنی چه؟
مگر حکم عربی و غیر عربی دارد؟
مگر اینکه صفت حکم نباشد که خلاف ظاهر است.
" أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها".
اين كلام به منظور عبرت آمده. بعد از آنكه آنان را به هلاكت تهديد كرده بعبرت از سرنوشت گذشتگان وادار مىنمايد، و از آن استفاده مىشود كه پرداختن به زمين و كم نمودن از اطراف آن، كنايه است از كشتن و هلاك كردن اهل آن، و بنا بر اين آيه شريفه از نظر مضمون، نظير آيهايست كه مىفرمايد:" بَلْ مَتَّعْنا هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ حَتَّى طالَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ أَ فَلا يَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها أَ فَهُمُ الْغالِبُونَ" «1».
و اينكه بعضى «2» گفتهاند: مراد اين است كه" مگر اهل مكه نمىبينند كه ما به سرزمين ايشان پرداختيم، و يكى پس از ديگرى قراء و قصبات ايشان را از ايشان گرفته و براى مسلمانان فتح كرديم و چطور نمىترسند كه به شهرهاى ايشان بپردازيم، و از ايشان انتقام بگيريم" صحيح نيست، زيرا اين سوره مكى است، و وقتى نازل شده كه هيچ فتحى نصيب مسلمانان نشده بود، زيرا فتوحات مسلمين بعد از هجرت شروع شد.
این هم ناظر به آیه بعدی که تعبیر به ناتی الارض و ننقص من اطرافها برایمان سوال بود.
ا و لم یروا اشاره به روشن بودن ماجرا دارد لذا اینکه زمین از مقدار فیزیکی اش کم می شود آن گونه که برخی از رفقا و ظاهر این کلام می گوید درست نیست.
اما ای کاش مرحوم علامه خود این تعبیر ناتی الارض و نقص از اطراف را بیشتر واکاوی می کرد.
بسم الله الرحمن الرحیم
جهاد تبیین قرآنی
یکی از ابعاد تعلیمی قرآن کریم نحوه ی بیان معارف دینی است. قرآن معارف دین را به مردم یاد می دهد ولی این معارف را به یکباره و در یک کتاب بیان نمی کند بلکه در ضمن حوادث گوناگون و به صورت تطبیقی معارف را بیان کرده است. این شیوه سبب می شود که معارف و احکام در نفوس مسلمین اوقع شود و بتوانند آن را بر حوادث مشابه تطبیق دهند. علامه طباطبایی در ذیل آیه 33 سوره فرقان می فرماید:
الميزان في تفسير القرآن ج15 211
و من هنا يظهر أن إلقاء أي نظرة علمية عند مسيس الحاجة و حضور وقت العمل إلى من يراد تعليمه و تربيته أثبت في النفس و أوقع في القلب و أشد استقرارا و أكمل رسوخا في الذهن و خاصة في المعارف التي تهدي إليها الفطرة فإن الفطرة إنما تستعد للقبول و تتهيأ للإذعان إذا أحست بالحاجة...
فأحسن التعليم و أكمل التربية أن تلقى هذه المعارف العالية بالتدريج موزعة على الحوادث الواقعة المتضمنة لمساس أنواع الحاجات مبينة لما يرتبط بها من الاعتقاد الحق و الخلق الفاضل و الحكم العملي المشروع مع ما يتعلق بها من أسباب الاعتبار و الاتعاظ بين قصص الماضين و عاقبة أمر المسرفين و عتو الطاغين و المستكبرين.
و هذه سبيل البيانات القرآنية المودعة في آياته النازلة كما قال تعالى: «وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِيلًا»: إسراء:، 106 و هذا هو المراد بقوله تعالى: «كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ» و الله أعلم.
مبلغان دین در جهاد تبیین می توانند از این سبک قرآن الگو بگیرند و در هر حادثه ای نظرگاه قرآن را در آن حادثه کشف کنند و ظرفیت های معارف دینی را در حوادث گوناگون فعال کنند.
اعلان بیماری به برادران مؤمن: امام صادق صلوات الله علیه فرمودند: سزاوار است مؤمن وقتی بیمار شد برادرانش را از بیماری خود آگاه سازد تا از او عیادت كنند و در نتیجه هم خودش و هم آنان از این عیادت بهرهمند گردند. پرسیده شد: آنان به سبب عیادت از وی پاداش دارند، امّا او چگونه پاداش می یابد؟ فرمود: چون او زمینه ساز پاداش آنها شده، پاداش می برد و در این عمل برای او ده نیكی نوشته می شود و ده درجه رفعت می یابد و ده گناه از او زدوده می شود.[1]
[1]. ینْبَغِى لِلْمَرِیضِ مِنْكُمْ أَنْ یؤْذِنَ إِخْوَانَهُ بِمَرَضِهِ فَیعُودُونَهُ فَیؤْجَرُ فِیهِمْ وَ یؤْجَرُونَ فِیهِ. قَالَ: فَقِیلَ لَهُ: نَعَمْ، هُمْ یؤْجَرُونَ بِمَمْشَاهُمْ إِلَیهِ فَكَیفَ یؤْجَرُ هُوَ فِیهِمْ؟ قَالَ: فَقَالَ: بِاكْتِسَابِهِ لَهُمُ الْحَسَنَاتِ، فَیؤْجَرُ فِیهِمْ فَیكْتَبُ لَهُ بِذَلِكَ عَشْرُ حَسَنَاتٍ وَ یرْفَعُ لَهُ عَشْرُ دَرَجَاتٍ وَ یحَطّ عَنْهُ عَشْرُ سَیئَاتٍ (الكافى، ج3، ص117).
📚 مفاتیح الحیات ص ۳۰۰
حسن بن جهم میگوید: به حضرت موسی بن جعفر(علیهماالسلام) عرض کردم: ما را از دعا فراموش نفرمایید!
فرمود: آیا فکر میکنی که تو را از دعا فراموش میکنم؟ آیا تصور تو این است که من تو را دعا نمیکنم؟
با خودم فکر کردم که این بزرگوار برای شیعیانش دعا میکند، من هم که از شیعیانش هستم، پس برای من دعا میکند. لذا به حضرت عرض کردم: من فکر نمیکنم که شما مرا از دعا فراموش کنید.
فرمود: از کجا فهمیدی که تو را از دعا فراموش نمیکنم؟
عرض کردم: من شیعۀ شما هستم،شما هم برای شیعیانتان حتماً دعا میکنید، پس من را هم دعا میکنید.
فرمود: آیا راه دیگری هم به نظرت میرسد که از آن کشف کنی که من تو را دعا میکنم؟
گفتم: نه، راه دیگری به نظرم نمیرسد.
حضرت فرمود: هر وقت خواستی بفهمی که من دربارۀ تو چگونه هستم، نگاه کن به خودت، ببین من در دل تو چگونهام. به دل خودت مراجعه کن! ببین وضع من در دل تو چگونه است. از آن کشف کن که وضع تو هم در دل من به همان کیفیت است؛ یعنی اگر تو به من محبت میورزی، بدان که من هم به تو محبت میورزم. اگر من را دعا میکنی، بدان که من هم تو را دعا میکنم.
این همه توصیۀ به دعا برای حضرت ولیعصر(ارواحنافداه) اینجا ثمرهاش ظاهر میشود. وقتی شما برای آن بزرگوار دعا میکنید، کشف کنید که ایشان هم شما را دعا میکنند. وقتی شما صلوات بر محمد و آل محمد میفرستید، که بهترین دعا برای این بزرگواران، همین طلب صلاة و رحمت و رضوان الهی برای آنها است، بدانید آنها هم شما را دعا میکنند.
در روایات دیگر، در مورد دوستان است. همین که معروف است، میگویند: دل به دل راه دارد. اگر میخواهید بدانید دوستتان با شما چگونه است، ببینید شما با او چگونهاید. ارواح به هم متصلند. در مورد افراد عادی این معنا هست. لکن در مورد خصوص ائمّه(علیهمالسلام) خیلی واضح است؛ چون آنها قلبشان آیینۀ علم الهی است و در آن، همۀ آنچه در عالم وجود دارد، منعکس میشود. پس وقتی شما به او محبت میورزید، بدانید که او هم به شما محبت میورزد؛ یعنی این ارتباط، ارتباط متقابل است.
در صلوات مخصوص که مروی از حضرت حجّت است، در عصر جمعه چنین آمده است: اللهم اعطه فی نفسه و ذریّته و شیعته و رعیّته و خاصّته و عامّته و عدوّه و جمیع اهل الدنیا ما تقرّ به عینه و تسرّ به نفسه و بلّغه أفضل ما أمّله فی الدنیا و الآخرة. خدایا! به این بزرگوار، به ولیّ خودت، دربارۀ خودش، دربارۀ اولادش، دربارۀ اصحابش، دربارۀ شیعهاش، دربارۀ دشمنانش، آنچه چشم او را روشن میکند، به او بده! این دعا از بهترین دعاهاست. اگر آن حضرت را دعا کنید، یقیناً آن بزرگوار هم شما را دعا خواهد کرد.
درس آقا.