🔻تکههایی از نکتههای تحلیلی در مناظره:
فروپاشیِ جنبش دانشجوییِ تجدّدی
🖊 مهدی جمشیدی
۱- دانشگاه و دانشجو، یک کلّیّت یکپارچه و همگون نیست و نباید دربارۀ آن، قضاوت عام کرد. دستکم میتوان سه لایه را در دانشگاه شناسایی کرد: یکی «لایۀ بیطرفها و وسطنشینان» که همیشه بودهاند و نوپدید نیستند و به فراتر از زندگی روزمرّۀ خویش نمیاندیشند و بیش از خود را نمیبینند؛ دیگری «لایۀ نیروهای تجدّدی و غرباندیش» که از اوایل دهۀ هفتاد، به وجود آمدند و هویّت خویش را در هندسۀ درآمیختن سنّت و تجدّد تعریف کردند و حتّی در قالب لیبرالیسم و مارکسیسم و فمینیسم و قومیّتگرایی، بهکلّی از سنّت دینی بریدند؛ و سرانجام، «نیروهای مؤمنِ انقلابی» که همزاد انقلاب هستند و به همان اصالتهای اوّلیّه و روایت نخستین از انقلاب و ارزشهای آن معتقد هستند و یک هویّتِ ریشهدارِ مستمر داشتهاند.
۲- جنبش دانشجوییِ تجدّدی، دچار «انسداد فکر و نظریه»، «فقدان رهبر و مغز طرّاح»، و «فقر هوادار و بدنۀ دانشجویی» شده است. چیزی در دست ندارد جز «چاقو» و «انگشتش بهمثابه نشانۀ جنسی»، و سخنی هم ندارد جز «فحاشیهای بیسابقه» و «رکیکگوییهای بیشرمانه»، و آیندهای هم تصوّر نکرده است جز «ابتذال اخلاقی» و «ولنگاری جنسی». البتّه از ابتدا نیز تا حدی اینچنین بود و میکوشید با ترجمه و تقلیدِ دستچندمِ شبهروشنفکرانه، ضعف خویش را پنهان کند، امّا امروز، حتّی توان گرتهبرداریِ طوطیوار را نیز ندارد. همچنان که جریان «اصلاحاتِ تجدّدی»، مُرده و میخواهد با کجروایت، خود را زنده و بانشاط نشان بدهد، شاخۀ دانشجویی آن نیز که مقلّد و دنبالهرو بود، از رمق افتاده و دیگر بضاعتی ندارد. نهفقط «زایش فکری» ندارد، بلکه قادر به «تکرار گذشته» نیز نیست. اینان از آرمانهای معطوف به ایدئولوژیِ لیبرال-دموکراسی در دهۀ هفتاد و هشتاد که بر روی «آزادی» و «مردمسالاری» و «حقوق فردی» و «گفتگوی جهانی» و ... بود، به مطالبۀ «کشف حجاب» و «غذاخوری مختلط» و ... رسیدهاند. این سقوط، نهتنها «سقوط اخلاقی و معنوی» است، بلکه «انحطاط فکری» و «تنزّل ایدئولوژیک» نیز هست. سقفِ آرمانهای اینان، این اندازه کوتاه و خواستههایشان حقیر و پَست شده است. «خیابانیشدن» به معنی هرزه و هرجایی شدن، مفهومی است که میتواند هویّت فرهنگیِ این پاره از جنبش دانشجویی را توصیف کند؛ نوعی لمپنیسمِ عریان و بهشدّت مبتذل، همۀ وجود آنها را درگیر خود کرده و از آنها، چهرۀ «اراذل و اوباش» یا «ناکسانِ بیریشه» را ساخته است.
۳- در مقابل، پارۀ انقلابی از جنبش دانشجویی به کمال و وزانت بیشتر رسیده است. کلانمسألههای جنبش دانشجوییِ انقلابی، «انقلابیگری» و «مقاومت» و «عدالت» و «جهادیاندیشی» و «پیشرفت» و «ایران قوی» و «حلقههای میانی» و «روایت» و «تمدّنسازی» و «پیچ تاریخی» است و کلانمسألههای جنبش دانشجوییِ تجدّدی، «کشف حجاب» و «بدننمایی» و «برهنگی» و «غذاخوریِ مشترک» و «فحاشی» و «همباشی» و «همجنسبازی». تاریخِ «حیاتِ هویّتی» این دو بخش، به این «نقطۀ شفاف» رسیده است و اکنون بیش از هر زمان دیگری میتوان به قضاوت نشست. جنبش دانشجوییِ انقلابی از آیتالله خامنهای الهام گرفت و اندیشهاش را شنید و پی گرفت و «دغدغههای متعالی» و «آرمانهای تمدّنی» دست یافت، و جنبش دانشجوییِ تجدّدی، آن بیراهه را رفت و اینگونه خوار و زار شد. در یک سو، «قانون» و «شرع» و «اخلاق» و «واقعیّت» قرار دارد و در سوی دیگر، «اغتشاش» و «سکولاریسم» و «برهنگی» و «کجروایت». در یک سو، «تبیین» و «مباحثه» و «مناظره» و «گفتگو» وجود دارد و در سوی دیگر، «کُشتهسازی» و «انسانسوزی» و «فحاشی» و «دروغپراکنی».
۴- جریان اغتشاش، «ظرفیّت اجتماعیِ» جنبش دانشجوییِ تجدّدی را آشکار کرد و ما اینک از حدسها و گمانهزنیها فراتر رفتیم و دریافتیم که «واقعیّتِ نهان» چیست. آنهمه غوغا و هیاهوی روایی، با اینچنین استقبال بیمایه و نحیفی روبرو شد؛ چنانکه در دانشگاههای چند هزار نفری، تنها جماعتهایی با حجم پانصد نفر به جریان اغتشاش پیوستند. این «واقعیّتِ آشکارشده»، بسیار تعیینکننده است و نشان میدهد «روند عمومیِ دانشگاه»، چه سمتوسویی دارد و چه رویشها و ریزشهایی رخ داده است. اینک مشخص شده است که ما با یک «اقلّیّتِ پُرمدعا» روبرو هستیم که فقط «صدای بلند» دارند و میخواهند با «نعرهزدن»، خود را غالب کنند و اگر به نعرههایشان بیاعتنایی شد، «رکیکگویی» کنند و حرمت اخلاق را نادیده بگیرند و زشتترین و بیسابقهترین فحاشیها را در دانشگاه به نمایش بگذارند. بهاینترتیب، هم «اقلّی» و «اندک» بودنشان نمایان شد و هم «هتاک» و «بیاخلاق» بودنشان. آیا نظام جمهوری اسلامی باید تسلیم این «اقلّیّتِ مطلق» شود و در برابر «مطالبههای فرومایه»، سر تعظیم فرو آورد؟!
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
بالاخره «صدای ملت» کدام است؟
🔺رهبری گفت صدای مردم صدای سیزده آبان است، صدای تشییع سردار است. چرا نگفت «صدای همه را باید شنید،هم سیزده آبانی ها هم معترضین مخالف نظام»؟
🔺رهبری گفت این حرفهای شکاف نسلی و امثالهم چرندیات روشنفکری است. چرا؟ بین نوجوانان اغتشاشگر یا مخاطبین «هیچ کس» و «ساسی» با نسل قبل، شکاف نیست؟ چرا رهبری فقط به بسیجی ها استناد میکند؟
🔺بیایید به این پرسش فکر کنیم که اساسا سخن و رفتار یک عده از مردم چه زمانی نمایندگی کل جامعه را میکند؟ و الا سخن و رفتار همان عده است نه همه.
🔺اگر زاویه نگاه خود را کلان کنیم و کل جامعه را از بالا ببینیم. صداهای مختلف و متنوعی در یک جامعه شنیده میشود، رفتارهای کلان اجتماعی مختلفی توسط گروهها و جمعیتها در یک جامعه دیده میشود؟ سخن جامعه «در مجموع» کدام است؟ آیا اساسا میشود جمع بندی کرد؟
اینجا جمع و تفریقهای عددی و کمی دیگر نمیتواند موثر باشد، نیاز به روشی داریم به نام «معنا» یابی.
🔺معنایابی یعنی چی؟ یک انسان را در نظر بگیرید، انسانی که رفتارهای مختلفی انجام میدهد، بسته به انواع و تعداد و کمیت این افعال و کیفیت و شدت آنها در مجموع شما درباره آن شخص یک جمع بندی میکنید. میگویید سخن اصلی و محوری او این است. ذات او چنین است. رسیدن به آن نتیجه حاصل «معنا»یابی همه رفتارها است. اگر ظاهربین باشیم فقط انواع و اقسام رفتارها را نام میبریم. قدرت جمع بندی او را نداریم. میگوییم این هست آن هم هست. اما واقعیت آن است که یک شخصیت واحد را میتوان به صورت واحد نیز معرفی کرد. اگر آن معنای واقعی را پیدا کنیم آن وقت معلوم میشود کدام رفتارها و گفتارهایش او را حقیقتا نمایندگی میکند. درباره مومنین دیده اید میگویند خطاها یا گناههایش نمایندگی هویت او را نمیکند. درباره منافقین یا بیماردلان قرآن میگوید از روی جزییات رفتار و سخنشان میشود آنها را شناخت و جمع بندی کرد. این معنایابی یک انسان است. همین درباره جامعه واحد هم هست.
🔺تجمعها و گفتمانها هم باید معنایابی شوند اینجا دیگر جمعیت ها و قرائن زمانه ای و زمینه ای و هزار و یک نکته را در مجموع ملاحظه میکنیم و میگوییم این هویت چنین است و فلان تجمع یا گفتمان نمایندگی کننده حقیقی آن جامعه است.
🔺بیایید از روی رفتارهای کلان اجتماعی و گفتمانهای مردم معنایابی کنیم. رفتارهای خودجوش مردمی را ببینیم، هم جمعیت ده ملیونی تشییع سردار را هم جمعیت کمتر از یک ملیونی اغتشاشگرها را، شعارها را هم ببینیم هم فحاشی دانشجویان شریف را هم شعارهای انقلابی تشییع شهدای امنیت را. قرائن را هم ببینیم مثلا رسانه های تحت سیطره دشمن را، دروغگویی ها، پول خرج کردنها و امثالهم یا مثلا رای حدود پنجاه درصدی مردم را ببینیم و ریزش کمتر از بیست درصدی آرا آنهم با فشار همه بلندگوهای داخلی و خارجی را.
🔺از خود بپرسیم اگر سخن و هویت مردم مقاومت نیست، کلا این همه فشار دشمن روی مردم و زندگی آنها دلیلش چه بود. فشار اقتصادی حداکثری و جنگ ترکیبی دشمن مخاطبش مگر مردم نبود مگر فشارش روی مردم نبود، خوب اینها با این فشارها میخواستند کدام اراده را عوض کنند؟مگر اراده مردم چگونه بود که باید عوض میشد؟ چه شد که علنا اذعان به شکست فشار حداکثری کردند؟ حالا کدام یک نمایندگی کننده سخن مردم است جمعیت خودجوش ملیونی مردم که شعار مقاومت میدهند (ولو هزار اعتراض هم داشته باشند اما تصمیم میگیرند این سخن را فریاد بزنند و روی دست بگیرند) یا شعار دیگرانی که دم از فروپاشی یا تسلیم یا بن بست و یاس یا هر سخن دیگری میزنند.
@ali_mahdiyan
ترازو
🌹امروز در کلاس به طلاب درباره وظایفمان در دوره ظهور درس میدادم. رسیدم به مقوله«معرفت امام» توضیح میدادم «عرفان» امام با «تحول قلوب« و «قیام لله» در جان انسانها رخ میدهد و به همین ترتیب «قدرت مقدس» شکل میگیرد و چه و چه. کلاس که تمام شد، سوار ماشین شدم حرکت کردم به سوی کلاس بعدی. در خیابان جوانک لاغر اندامی ایستاده بود منتظر ماشین.
🌹سوارش کردم. گفتم کجا میروی؟ گفت انتهای خیابان. از سر و وضع و لباسهایش حدس زدم شاید کارگر است. انتهای آن خیابان کارگرها میایستند منتظر کار. گفتم میروی منتظر کار بایستی؟ گفت نه. از این ساختما شهرداری به آن ساختمان شهرداری میروم. گفتم چرا؟ گفت من ترازو داشتم کنار خیابان. ماموران شهرداری دیشب ترازوی مرا برده اند. دنبال ترازویم هستم. گفتم خوب به نتیجه ای رسیدی. گفت نه، فایده ندارد. سر میدوانند. دیشب از ترس خانه نرفتم.
🌹گفتم:ترس چرا؟ گفت ترس از پدرم. پدرم معتاد است اگر بفهمد ترازو را از دست داده ام کتکم میزند. بعد چند جای دستهایش را نشان داد، سوخته بود. گفت پدرم سوزانده. پرسیدم چند سالت است گفت هجده سال. دیشب کنار خیابان مردم از سرما. هنوز دارم میلرزم. دستم را ببین. دستش را گرفتم یخ یخ بود.
🌹گفت شلوارم هم نازک است شلوار بهتری داشتم برادر بزرگترم ازم گرفت برد دانشگاه. گفتم مگر برادرت دانشجو است گفت بله دانشگاه دولتی. گفتم خودت چطور درس میخوانی؟ گفت بله، من دبیرستانی ام درسم خوب است. میخواهم در آینده وکیل بشم. درس خوب میخوانم فقط مشکلات که زیاد میشود حالم عوض میشود. گفتم یعنی افسردگی داری. گفت آها بله همین.
🌹تصمیم گرفتم برایش ترازو بخرم. به جای کلاس راهم را کج کردم به سمت ترازو فروشی. گفت دیشب از زور سرما تصمیم گرفتم خانه را رها کنم بروم تهران برای کار. گفتم نرو. پدرت و مادرت دوستت دارند. هر چقدر هم که اذیت شوی رهایشان نکن. ترازو را که خریدیم نطقش باز شد. تازه شروع کرد درد و دل کردن. سوالهای اعتقادی میپرسید. مثلا میگفت من چرا باید به این دنیا بیایم. همسنهای من خیلی پولها دارند و من اینطور است وضعم. گفتم به جایش آنها ضعیفند تو قوی میشوی. این قوتت ارزشمند است تازه وقت رفتن از این دنیا آنها هیچ ندارند خودشان هم ضعیفند ولی تو قدرتمندی و میروی. خدا روح های قوی را خیلی دوست دارد. رسیدیم نزدیک حرم. گفت حاج آقا میگن گنبد رو طلا کاری کردن گفتم بله شنیدم. گفت کاش به جاش به این شهرداریها چیزی میگفتن. گفتم جایی نیست بروی شهرداری اذیتت نکند؟ گفت هست ولی خلوت است پول در نمیاورم.
🌹یک جا کنار خیابان که ایستاده بودیم، طلبه ای آمد و گفت حاج آقا مساله. گفتم بله. گفت قبول داری موسیقی انسان را بی غیرت و دیوث میکند؟ گفتم نه. گفت برو احکامت را قوی کن. خنده ام گرفت. پسر جوان داشت میشنید گفتم موسیقی گوش میدهی. گفت بله تتلو. گفتم او که حرفهای زشت میزند. گفت من آهنگهای خوبش را گوش میدهم. با خنده گفتم مگر آهنگ خوب هم دارد؟ گفت بله. البته محمود کریمی و بنی فاطمه و عبدالباسط هم دوست دارم. خندیدم. اما از حرفهایش متوجه شدم بتی ساخته از تتلو برای خودش عاشق او است. گفتم خانه ات کجا است؟ گفت نزدیک «جمکران» گفتم اسمت چیست گفت «عارف»
🌹آخر سر خدا حافظی کرد و رفت. و من به کلاس بعدی ام نرسیدم. شاید هم رسیدم.
@ali_mahdiyan
اعضای محترم جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
سلام علیکم
من طلبه ای کوچک در حوزه علمیه قم و شاگردی از شاگردان شما بزرگواران هستم.
حضرت امام ره فرمود شما «ستون محکم انقلاب در حوزه های علمیه» هستید. این بیان نورانی که به تعبیر رهبری صرفا به افراد خاص در آن دوران تعلق نمیگیرد بلکه به «هیات اجتماعیه» و «عنوان مستمر» این نهاد مقدس و ریشه دار تعلق گرفته، وظیفه ای بسیار سنگین بر عهده شما اساتید بزرگوار قرار میدهد.
رهبری انقلاب درباره این نهاد مقدس فرمود: «جامعه را مغز متفکّری و چشم بینایی و وجدان سالم و حسّاسی میدانم برای دستگاه ادارهکنندهی کشور»
بر این اساس این طلبه کمترین حوزه های علمیه خطری را که احساس و استشمام کرده ام با شما بزرگواران در میان میگذارم.
فضای مجازی امروز یک محیط زیست حقیقی برای مردم و فرزندان این میهن اسلامی است.
آنها در این محیط زندگی، میاندیشند، تصمیم میگیرند، ارتباط برقرار میکنند، دوستی و دشمنی میکنند. سالهاست این محیط زیست حقیقی جوانان میهن تحت حاکمیت دشمنانشان است.
همین اواخر رهبری انقلاب به درستی و دقت فرمودند: «دشمن دنبال این است که بر مغزها تسلّط پیدا کند. تسلّط بر مغزها برای دشمن خیلی باارزشتر از تسلّط بر سرزمینها است. اگر مغز یک ملّتی را توانستند تصرّف کنند، آن ملّت سرزمین خودش را دودستی به دشمن تقدیم میکند.»
متاسفانه جریانی جدی در میان مدیران کشور وجود دارد که نه تنها عزم حقیقی برای شکل گیری حکمرانی الهی و مردمی بر فضای مجازی ندارند بلکه تلاش میکنند با رفع فیلترینگ صحنه را برای حاکمیت مجدد دشمن فراهم کنند و این خطرناک است.
من جایی را در حوزه علمیه مهمتر از این نهاد مقدس نمیشناختم که از آنها بخواهم نسبت به این ماجرا و بازگشت دوباره حکومت دشمن بر ذهنهای جوانان ما حساسیت و جدیت بیشتری به خرج داده و با تمام توان مقابل این نفوذ خطرناک دشمن قد علم کنند. ما طلاب جوان انقلابی نیز حتما پشتیبان شما خواهیم بود.
خداوند بر توفیقات همگی شما بزرگواران بیفزاید.
و السلام علیکم و رحمه الله
شیخ علی مهدیان
@ali_mahdiyan
🌾🥀معجزۀ مظلومیت
۱. داستان مبارزه موسی ع و فرعونیان، داستانی پربسامد در کتاب هدایت ماست. شاید سرّ این همه تکرار وجود خطرات مشابه در مسیر هدایت بشر باشد ازاینرو میتوان برای اکنون و زمانۀ حاضر هم از این ماجرا درسها گرفت. در مطالعه مواجهات حضرت موسی ع و فرعون بهوضوح متوجه میشویم که فرعون خدای جنگ روانی است و با نکرائی خاص (نکراء مفهومی است که حضرت امیر ع برای توصیف تدابیر شیطانی معاویه استفاده میفرمایند و از کاربست کلمه عقل درباره آن پرهیز میکنند) پیدرپی درصدد مقابله با احتجاجات موسی و هارون علیهما السلام است. اکنون درصدد نشان دادن این وجه از تلاشهای فرعونیان نیستیم.
۲. سه صحنه پیاپی را مرور کنیم:
🐉⚡️صحنۀ اول: موسی ع معجزات را به میدان میآورد. این معجزات آنچنان واضح و دهشتناک است، فرعون را نگران میکند که مبادا اطرافیان درباری بهسوی موسی ع متمایل شوند؛ به ایشان خطاب میکند: إِنَّ هَذَا لَساحِرٌ عَلِيمٌ/ يُرِيدُ أَن يُخْرِجَكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِۦ فَمَا ذَا تَأْمُرُونَ/(شعراء: ۳۴ و۳۵)؛ او با ستودن موسی ع و همزمان انتساب او به سحر و به بازی گرفتن مشورت ایشان هم درصدد یافتن راهحل است و هم شکستن رعب و اعجابی که در جانهای درباریان نشسته است. راهحل ظاهراً پاسخ میدهد: پس از مشاجرات و پچوچچ میگویند فعلاً مهلتی بگیر و بعد برو سراغ هر ساحری توانمندی در اقصی نقاط کشور و آنها را به نزد خود بخوان....
صحنۀ دوم: مقابله بزرگ ساحران فرعونی با موسای یکه و تنها آغاز میشود. اما موسی ع به اعجاز الهی بر ساحران غلبه میکند و ساحران که حقانیت موسی را دریافتهاند به سجده میافتند و میگویند به رب العالمین ایمان آوردیم. فرعون که صحنه نبرد را اکنون دوبار باخته است؛ هم در میدان نبردی که خود پیشنهاد داده و در حضور مردم مغلوب شده است و هم نیروی انسانی که نوک پیکان مقابلهاش بودند، عصبانی در موضعی خدایی قرار گرفت و ایشان را توبیخ(!) میکند که چرا بدون اجازۀ او ایمان آوردهاند؟ بلکه تهدید میکند که دست و پای شما را به صورت معکوس قطع خواهم کرد و بر تنه درختان خرما خواهم آویخت.
🌴صحنۀ سوم: (به گزارش روایات و به استناد برخی قرائن قرآنی) تازه مؤمنان(یا دستکم برخی از ایشان) با دست و پای قطعشده بر تنه درختان مصلوب میگردند.
❓۳. یک پرسش جدی: چرا خدای موسی ع که آن همه اعجاز در دست و بازوی موسی ع قرار داده است؛ همان اعجازهایی که باعث میشود فرعون جرأت مقابله با موسی ع را نداشته باشد، اینک به کمک ساحرانی که حال مؤمنانی پاکباز شدهاند، نمیآید و آنها را در دستان فرعونیان رها میسازد؟
🛎بهزعم نگارنده، خدای متعال در این صحنهها دوبار معجزه نموده است؛ یکبار معجزهای است که به عصای موسی ع بهظهور رسانده است و بار دیگر معجزهای است که با این مؤمنان پاکباز بر سر دار و دست و پای قطعشدهشان به میدان آورده است. درواقع فرعون در این صحنه سه بار شکست میخورد نه دو بار. یک بار وقتی است که عصای موسی ع سحر سحره را باطل میکند، دفعه دوم وقتی است که خود ساحران فرعونی به خداوند ایمان میآورند و دفعه سوم و از همه مهمتر وقتی است که با بریده شدن دست و پای خویش بر صدق ایمان و باورمندی به عالم آخرت و محدودیت عالم دنیا را برای همیشه تاریخ فریاد میزنند. این مؤمنان با مظلومیت خویش چیزی را آشکار کردند که حتی عصای موسی به این وضوح قادر به نمایاندن آن نشده بود. آری این 🥀«معجزۀ مظلومیت» ایشان بود که صدقشان و باورشان را آشکار کرد؛ اگر معجزهای موسوی ایشان را از دست فرعون نجات میداد، هرگز معجزۀ مظلومیت محقق نمیشد. و البته ایشان به خواست خود آماده تجلی این معجزه شده بودند؛ همانوقت که درقبال تهدید فرعون پاسخ دادند: مهم نیست، ما بهسوی پروردگارمان بازمیگردیم.(الشعراء: ۵۰) یا به تعبیری دیگر گفتند: هرچه خواهی بکن، نهایت کار تو در همین دنیا خواهد بود(طه: ۷۲) و هیچ دسترسی به آخرت نداری.... و البته خدای متعال با الدرجات العُلی از ایشان استقبال نمود.
۴. اغتشاشات اخیر ابعاد فراوان دارد اما جنگ روانی و شناختی و ترکیبی آن برجسته بود. باطل السحر این جنگ همهجانبه ازجمله معجزۀ مظلومیت بود. شهدایی که معصومانه و مظلومانه با بربریت و سبعیت تمام به شهادت رسیدند؛ از شهید آرمان علیوردی که حاضر نشد کمترین انفعالی نسبت به ارزشهایش نشان دهد، تا شهید سیدروحالله عجمیان که برای دفاع از مقام زنان عفیفه خود را قربانی نمود، تا شهید حمید پورنوروز و شهید حمزه علینژاد و شهید دانیال رضازاده و شهید حسین زینالزاده و ... که هریک وجوهی از اعجاز مظلومیت را در آستین داشتند. 🤲درجات بلندمرتبه الهی، گوارای وجود این اعجازگران قرن باد.
🖋به قلم عباس حیدری پور؛ دانشآموخته حوزه علمیه قم
@abbas_heidaripour
بر پا
🌾🥀معجزۀ مظلومیت ۱. داستان مبارزه موسی ع و فرعونیان، داستانی پربسامد در کتاب هدایت ماست. شاید سرّ ا
خوشحال شدم که برادر بزرگوارم شیخ عباس حیدری پور عزیز کانال درنگ را دایر کرد. کاش همه دوستان دست به کار شوند.
متنهای عمیق این دوست بزرگوارم را از دست ندهید.
1_2271032338.m4a
9.94M
حفظ نظام از حفظ جان امام زمان عج واجب تر است، یعنی چی؟
شیخ علی مهدیان (گفتگو)
کلاس عقاید مدرسه صدوقی
@ali_mahdiyan
11.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شبیه یاسی از جور زمونه
اسیر دست خرمنکوب میشی
تحمل کن عزیزم دردهاتو
علی دورت بگرده خوب میشی
@ali_mahdiyan
چرا کشتیدش #محسن_شکاری رو؟
آزادش میگذاشتید جوون مملکت تو خیابون با قمه راه رو ببنده. آزادش میگذاشتید این و اون رو بترسونه که از سر ترس، و با #آزادی کامل شهر رو به هم بریزن و انقلاب کنن. #زن ها رو بترسونه که از سر ترس، #زندگی نایس آمریکایی داشته باشن.
چی کارش دارید جلادها! این جوون نه هیز بود نه هرزه بود نه اقدام علیه مردم و مال و جانشان کرده بود. داشت با قمه اش تعزیه اجرا میکرد، نقش شمر هم نبود نقش امام حسین ع بوده شما چه میفهمید.
اکثر مردم هم همراهش بودن، کسی که نترسیده بود اصلا، میگید نه برید بپرسید از مردم. او مقابل شما شمرها قمه کشیده بود، شما بسیجیها، شما انقلابی ها، مردم شجاعن از قمه نمیترسن مردم که اصلا باهاش بودن از قمه نمیترسیدن، شما ها از قمه میترسید. بسیجی ها از قمه میترسن مثل #آرمان یادتونه چه جور از قمه ترسیده بود، از بس ترسیده بود دهها نفر مرد و #زن فرهیخته و شجاع، ریختن سرش که با #آزادی کامل فحش بده به مقدسات خودش و #زندگی دیگری رو آغاز کنه. یا مثل#روح_الله که از قمه هاشون ترسیده بود و از سر ترس رفته بود وسطشون، سر فرصت خردش کردن لهش کردن.
شما ها نمیفهمید، محسن شکاری اومده بود با قمه وسط خیابون مردم رو نجات بده، شما جلادها نگذاشتید. اعدامش کردید. ولش میکردید تا بزنه، بکشه. هر کی رو کشت بسیجی بوده، مامور نظام بوده، حقش بوده.
شما ها همون کسایی هستید که سال ۶۷ سه هزار نفر رو تو زندانها زنده زنده اعدام کردید کی؟ اعضای تشکیلاتی که حمله به ایران کرده بود. تشکیلاتی که میخواست مردم رو نجات بده، اون #زن و کودک هایی رو هم که سوزوندن مردم نبودن بسیجی بودن نیروی نظام بودن.
چیکار کنیم تو ایران نیروی نظام زیادن، زیر تابوت شهید نظام رو دیدید همه نیروهای نظام بودن.
لامصبا! چقدر خون ریزی میکنید اون حسن روحانی هم فهمید گفت اینهمه اعدام نکنید، برای رای دادن ما مردم گفت، رای محسن شکاری ها رو میخواست. یادتون نیست؟ گور پدر و مادر هفده هزار نفر نیروهای نظام. تصمیم گرفت از ما دفاع کنه. ما که فارسی حرف میزنیم ولی آنگلوسکسونیم.
این وکیلهای حقوق خوانده که میگن اعدام شکاری ها ظلم است و غیر قانونی، درس خونده اند، اون دکترهایی هم که #روح_الله_عجمیان رو کشته بودند هم درس خونده بودند. اینها فرهیخته اند. شما فرهیختگان مملکتتون رو نمیشناسید.
اون بچه کارگر حاشیه نشین شهر فرهیخته نبود، این پسر کافه باز عشق آمریکا و قمه به دست #آزادی طلب ولی فرهیخته بود. چرا فرهیخته کشی میکنید؟ بگذارید راه باز کنه برای آمریکا و اسراییل، راه باز کنه برای داعش و تجزیه طلب، بگذارید بی جیره مواحب بلکه حتی با جیره مواجب قمه بکشه رو خلق الله، و باعث بیداری مردم بشه، بالاخره شاید هم یک عده لازم باشه که زور بالاسرشون باشه تا به توسعه غربی تمایل پیدا کنن. مثل دروغ گفتنهای رسانه هاشون که شما بهش میگید دروغ، این در واقع روشهای جدید بیدار سازی مردمه برای یک #زندگی دیگر. بعدا که فهمیدن دروغ بوده دیگه مهم نیست مهم اینه که بیدار شدن و#زندگی جدیدی را آغاز میکنن. #آزاد و رها، #زن و مرد. مثل خارج. مثل فرنگ.
پ ن: رها شون کنید محسن شکاری ها رو. اعدامشون نکنید. شما از اول هم با سگ گردونی مخالف بودید، ولو سگ هار و پاچه گیر.
@ali_mahdiyan
هدایت شده از کشکول|محسن مهدیان
5.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر پرسیدند چرا خمینی از وحدت شیعه و سنی می گفت شهید مولوی ریگی را سر دست بگیرید و نشان دهید.
حقیقت اهل سنتی که در این انقلاب نفس کشیدند همین شهید بزرگوار است نه امثال عبدالحمید فتنه گر.
می گوید از مسجد ما یک نفر در اغتشاشات شرکت نکرد.
می گوید کسی که از مرز خود دفاع نکند ناموس ندارد.
می گوید از جانب گروهک ها تهدید شدم اما رهبرم را دوست دارم.
یک تار موی این مولوی حر که در دل تکفیری های مزدور از حق می گفت به همه آنها که همه آبروی شان از اهل بیت است اما یک جمله در مظلومیت حق در این روزها نمی گویند ارزش دارد.
@mahdian_mohsen