فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ #شب_آرزوها...
📌همین آرزومه...
#شب_جمعه
#ختم_قرآن
👈#صفحه ۴۷۲
#امروز👇
👌 #جمعه #چهاردهم_دی ماه ۱۴۰۳
🤏 به مناسبت فرارسیدن سالگرد #شهادت #شهید_سلیمانی
🙏ثواب قرائت این هفته، هدیه محضر مبارک همه شهدای_مقاومت به ویژه #سرباز_وظیفه_پاسدار_قاسم_سلیمانی
5.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 یکی از تکان دهنده ترین قسمت های #زندگی_پساز_زندگی
🔹ظهور امام زمان (صلوات للّه علیه)نزدیکه
#امام_زمان
#مهدویت
#شکرگزاری،
👌 #کلید_آرامش دل و نور هدایت است. وقتی دل به #یاد_خدا لبریز از سپاس میشود، #امید و #آرامش جای نگرانی و غم را میگیرد. #خداوند در #قرآن_کریم فرموده است:🌸
«لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ»
(سوره ابراهیم، آیه ۷)
اگر شکرگزاری کنید، نعمتهایم را برای شما افزون خواهم کرد.
#سبک_زندگی #مهارت_زندگی
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💖اسم رمان جدید #ازعشق_تاپاییز 💖
نام نویسنده؛ آقای اسماعیل صادقی
با ما همـــراه باشـــــید
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
ازعشق_تاپاییز
قسمت ۲۲
تو اتاقم دراز کشیده بودم
دلم یک خواب عمیقی می خواست قد اصحاب کهف سیم کارتی که تو گوشیم انداخته بودم خیلی زود بین دوستان و آشنایان و فک فامیل پخش شد.
اون اوایل همه تازه گوشی دیده بودن
و موج پیام ها دیوونم می کرد و جالب اینکه همه انتظار جواب دادن داشتن.
اگه جواب پیامی داشتن اگه جواب پیامی رو نمی دادم محکوم بودم به قهر و بی معرفتی و عدم شارژ پولی
یادمه اونقدر اُمُل بودم که حتی بلد نبودم
چطور با تلفن همراه کار کنم که به لطف یکی طلبه ها که فامیلش یوسفی بود کار با گوشی رو یاد گرفتم
داشتم با پیام های گوشیم نگاه می کردم
و تو فکر این بودم که چطور این همه پیامو جواب بدم که علیزضا بهم زنگ زد حوصله حرف زدن نداشتم رد تماس زدم تا اینکه بهم پیام رسید
-جواب بده ضروریه
تماس دوم علی را اوکی دادم
+سلام خوبی
_سلام تو چطوری
+جواب سلام واجبه
_سلام هم اتاقی هم کلاسی هم بحث خوب شد
+حالا شدی یه پسر فهمیده
_شنیدم اوضاع و احوال خوبی نداری روحت حسابی آزرده شده
خندم گرفت علی مثل پرستارها حرف میزد از طرز حرف زدنش معلوم بود داره بارم میکنه.
+کدوم کلاغی برات خبر اورد
_نیازی به کلاغ نیست.از طرز صحبت کردنت معلومه خماری و بیحال
+این موقع روز زنگ زدی ورت و پرت تحویلم بدی؟ یکم بزرگ شو تروخدا
علیرضا یکم جدی شد و گفت
_بمیری که دارم بهت روحیه میدم
+باشه اگه کار نداری برم
_کجاااا؟؟
+برم بمیرم دیگه خودت گفتی
_فعلا صبرکن گاومون زاییده
همیشه علیرضا باید حامل خبر بد باشه
تو کل دوران دوستیمون ندیدم این پسر خبر خوش به من بده. درحالیکه داشتم جلو آینه جوشهای صورتمو نگاه میکردم گفتم
-چی شده باز اتفاقی افتاده....
+آره عزیزم دوباره باید بار سفر رو ببندیم بریم سفر حالا هم برو چمدونتو آماده کن یه سفر طولانی درپیش داریم
-درست حرف بزن سفر چی؟؟؟ از طرف کجا؟؟؟
+از طرف پسر شجاع از طرف کی میتونه باشه حوزه دیگه
-وایییی نععععع حوزه؟؟؟؟ ما که تازه از اردو برگشتیم که
+کاریش نمیشه کرد امر حاجآقاست آقازاده
یه سفر اجباری تو دل تابستون
اونم کجا اردبیل. یه اردوی دوهفتهای تو شهر سردسیر اردبیل. آیین نامه اومده بود ۱۰ نفر از طلبههای بااستعداد حوزه باید این سفر رو برن یه دوره تربیت مربی قرآن کریم تو ۱۰ روز کلاساشم حسابی فشرده بود.
با شنیدن این خبر آماده شدم و سمت حوزه راه افتادم و به علیرضا هم گفتم خودشو برسونه حوزه.
علی زودتر از من رسیده بود
و دم در منتظر من بود باهم سمت تابلوی اعلانات رفتیم.بعععععله همون طور که علی گفته بود یه سفر درپیش رو داریم.
اسامی طلاّبی که قرار بود تو این اردو شرکت کنند
اسماعیل صادقی، علیرضاترقویی، حسین یعقوبی، حسین کیخا، عباس شهریاری، مرتضی شاهمرادی و چند نفر دیگه ای که اسمشون تو خاطرم نیست.
#رمان #کتابخوانی #کتاب_کتابخوانی #کتاب_خوانی #کتاب #داستان
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بدون شرح🤣
#ایران_ما
#طنز #خنده #فان