درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه تربت حیدریه
https://eitaa.com/kharejhozehtorbat
قابل توجه فضلای درس خارج استاد حاج شیخ محمد رضا عصمتی زیده عزه درس خارج شنبه و یکشنبه تعطیل و از دوشنبه به صورت مجازی برگزار می شود.
https://eitaa.com/kharejhozehtorbat
جلسه 21 اصول دوشنبه 5-8-99.mp3
5.5M
جلسه 21 #اصول دوشنبه 5-8-99
#متن_اصول
اصول ج 21 دوشنبه 5-8-99
بحث ما در رابطه با مطلق و مقید بود. مطلق را تعریف مشهوری کرده بودند که ما دل علی شائع فی جنسه.
صاحب کفایه فرمود این تعریف لفظی و شرح الاسمی است. به سخن ایشان ایراداتی شد که درنتیجه این تعریف لفظی نیست لذا ایراداتی که بر تعریف شده باید بررسی شوند.
ایراد اول: ظاهر تعریف این است که وصف دل علی شایع فی جنسه وصف لفظ است در حالی که معنا متصف به وصف می شود . طبیعت است که گاهی مطلق است و گاهی مقید است و لفظ موضوع حکم نیست.
نکته دومی که گفتیم این بود که جنس معنای منطقی اش مد نظر نیست بلکه منظور معنای کلی است.
اشکالاتی بر این تعریف کرده اند: 1- این تعریف جامع افراد و مانع اغیار نیست. آیا اعتق رقبة مومنة دلالت بر شیوع می کند یا نه؟ رقبه مومنه دلالت بر افراد کثیره دارد. فرقی نیست این رقبه مومنه زید باشد یا عمرو. در حالی که به رقبه مومنه مقید می گویید پس تعریف مانع اغیار نیست. مگر اینکه بگویید مطلق یک لفظ است و در اینجا دو لفظ است. 2- این تعریف جامع افراد نیست به خاطر اینکه گاهی موضوع کلی نیست و جزئی است معنای شایع فی جنسه ندارد مثل اکرم زیداً زید را می گییم مطلق است در مقابل ان جتئک زید فاکرمه که می گوییم مقید است. به تعبیر دیگر اطلاق به حسب حکم و حالات موضوع است و موارد حالات را تعریف شما شامل نمی شود. بنابراین بهتر است بگوییم اطلاق چیزی است که قید ندارد و مقید به خلاف آن قید دارد.
نکات کوتاه دیگری بزرگان فرموده اند که به آنها اشاره می شود. 1- اطلاق و تقیید امران اضافیان. یک شیئ مطلق ممکن است نسبت به قیدی مقید باشد و در عین حال نسبت به قیدی مطلق است.
2- آیا تقابل یین اطلاق و تقیید از نوع تقابل تضاد است یا تناقض است یا چیز دیگر؟ بر خی تقابل را تضاد می دانند زیرا اطلاق را وجودی گرفته اند یعنی چیزی که شیوع دارد مطلق است و چیزی که قید دارد مقید است و هر دو را موجب معنا کرده اند. بر خی گفته اند مطلق چیزی است که قید ندارد و مقید چیزی است که قید دارد در این حدش تقابل تناقض فهمیده می شود ولی از سخن صاحب کفایه در بحث تعبدی و توصلی استفاده می شود که تقابل عدم و ملکه است. عدم ملکه عدم مقید است یعنی عدمی که من شانه الوجود مثل تقابل بصیر و اعمی که اعمی به کسی گفته می شود که قابل بصر است. مرحوم امام فرموده اند تقابل شبه عدم و ملکه زیرا اطلاق و تقیید در احکام یک بحث اعتباری است و آن تقابل مربوط به امور حقیقی و تکوین است گرچه اعتباریات ریشه در امور تکوینی دارند. از این پس الفاظ مطلق را بررسی می کنیم.
لفظ اولی که مورد بحث قرار گرفته اسم جنس است. یک اسم جنس داریم و یک علم جنس داریم. در سیوطی خواندیم که برای برخی الفاظ علم را وضع کرده اند که از نظر لفظی شخصی است و با او معامله معرفه می شود ولی معنای آن قابل تطبیق بر افراد کثیر است و نکره حساب می شود. اما موضوع له اسم جنس چیست؟ اینجااست که علما اعتبارات ماهیت را ذکر کرده اند و بحث کرده اند که موضوع له اسم جنس کدام یک از اعتبارات ماهیت است.
جلسه 21 فقه دوشنبه 5-8-99.mp3
4.66M
جلسه 21 #فقه دوشنبه 5-8-99
#متن_فقه
فقه ج 21 دوشنبه 5-8-99
احکام ید
القول فی احکام الید
احکام حلف را به اتمام رساندیم.
اینجا مرحوم امام احکام ید را بیان فرموده اند. کل ما کان تحت استیلاء شخص و بیده هرچه دست شخصی باشد و تحت سلطه او باشد محکوم به این است از مال او است از اعیان باشد یا منافع باشد یا از حقوق باشد مثل ادعای متولی بودن یک باغ را بکند اگر باغ تحت اختیارش باشد حکم به متولی بودنش می شود. در ید هم لازم نیست تصرف کرده باشد و ادعای ملکیت داشته باشد مثلا دست کسی چیزی بوده و مرده و ادعای ملکیت از او شنیده نشده است به شرط عدم اعتراف به عدم ملکیت حکم به ملکیت او می شود و اگر گفت نمی دانم از من است یا نه باز هم حکم به ملکیت او می شود.
در اینجا به مناسبت وارد قاعده ید بشویم.
معنای قاعده ید دلیل قاعده و مقدار دلالت و حجیت از مباحث این قاعده هستند.
تعریف ید: ید در موارد مختلف ممکن است معانی گوناگون داشته باشد. معنای لغوی ید عبارت است از عضو مخصوص بدن حالا خصوص انگشتان است یا تا مچ است یا تا آرنج است یا تا کتف است بحثی دارد در بحث سرقت همین معنای لغوی اراده شده است.
ید معنای کنایی هم دارد یعنی لازم معنای ید است. در مجاز و کنایه لازم اراده شده است با این تفاوت که در مجاز قرینه می آید ولی در کنایه قرینه نمی آید. مثلا در قران می خوانید ید الله فوق ایدیهم ید کنایه از قدرت است یعنی قدرت . اراده خدا فوق همه قدرتها و اراده ها است.
گاهی در فقه ید می گویند و مراد استیلا و تسلط بر شیئ است. می گویند مملکت دست فلانی است یعنی فلانی مسلط است.
در قاعده ید همین معنای اخیر اراده شده است زیرا همین معنا است که در موارد متعدد ید قابل تطبیق است. انگشتر در ید فلانی است می شود گفت منظور در دستش است یا پول در دستش است یعنی در مشت اوست ولی وقتی می گویید خانه در ید فلانی است دیگر معنای لغوی نمی تواند اراده شده باشد ولی اگر به معنای استیلا بگیرید به این معنا خواهد بود که خانه و مملکت تحت استیلای اوست.
بر این تعریف ممکن است ایرداتی گفته شده باشد ولی در عین حال ایرادی ندارد که بگوییم الید کنایة عن الاستیلاء.
می فرماید: استیلا در اینجا استیلای خارجی و واقعی است نه اعتباری لذا می تواند ید ید عدوانی باشد. پس استیلا یعنی تصرف خارجی. استیلا گاهی شاید اعتباری باشد و هیچ منشا خارجی نداشته باشد.
بعضی اشکال گرفته اند که اگر مقصودتان از استیلا ملکیت است همیشه اینطور نیست چون گاهی ید علامت ملکیت نیست بلکه عامل ملکیت است مثل موارد ملکیت حاصل از حیازت. در جواب می گوییم ید به معمای ملکیت نیست بلکه به معنای استیلای خارجی است که با غصب هم قابل جمع است.
مطلب دوم مدرک قاعده ید است.
جلسه 22 اصول سه شنبه 6-8-99.mp3
6.55M
جلسه 22 #اصول سه شنبه 6-8-99
#متن_اصول
اصول ج 22 سه شنبه 6-8-99
بحث در اسم جنس و موضوع له آن است.
سه مطلب است وضع موضوع له و مستعمل فیه.
وضع یعنی معنایی که واضع هنگام قصد وضع آن را تصور می کند و این مرحله تصور قبل از ایجاد ارتباط بین لفظ و معنا است.
موضوع له یعنی همان معنتیی که بین لفظ و او رابه برقرار شده. وضع و موضوع له گاهیی یکی است و گاهی متفاوت است مثلا گاهی وضع عام موضوع له عام و گاهی هردو خاص است و طبق نظر مشهور در معنای حروف وضع عام و موضوع له خاص است و وضع خاص موضوع له عام هم محل بحث بود که آیا امکان دارد یا نه.
مستعمل فیه بعد از وضع است که اگر مطابق موضوع له باشد استعمال حقیقی است والا مجازی است.
حال موضوع له اسم جنس چیست؟
برخی گفته اند موضوع له مطلق و اسم جنی ماهیت مهمله به قید اهمال است یعنی هیچ چیزی با او لحاظ نمی شود.
برخی گفته اند موضوع له ماهیت مهمله است حتی مجرد از قید اهمال.
قول سوم آن است که موضوع له ماهیت لابشرط مقسمی است.
قول چهارم : موضوع له لابشرط قسمی است. بنابراین که لابشرطیت چزء موضوع له نباشد و مصحح وضع باشد.
قول پنجم: موضوع له ماهیت بشرط شیئ است است یعنی مشروط به شیوع و اطلاق یعنی همان شایع فی جنسه.
این اقوال باید یکی پس از دیگری باید بررسی شوند.
مرحوم امام رحمه الله قبل از ورود در موضوع له می فرماید: طبق آنچه گفتیم در باب اطلاق که اطلاق یعنی شیئ مجرد از قید و تقیید یعنی حکم مقید به قید در اینجا لازم نیست مطلق عنوان کلی باشد. طبق این مطلب این بحث اسم جنس و موضوع له آن و علم جنس و امثال آن تمام اینها خارج از بحث است. نیازی به آنها نیست زیرا اطلاق و تقیید در رابطه با حکم است. لفظی که موضوع برای حکم قرار گرفته کلی باشد یا شخصی مهم نیست. مثلا اکرم زیدا یا اکرم زیدا ان جاء که موضوع مطلق و مقید شخص است و ممکن است کلی باشدمثلا بگوید من استطاع یجب علیه الحج. بنابراین اطلاق و تقیید مربوط به حکم است و نیازی به بحث از ماهیت و اعتبارات آن وجود ندارد.
اما تبعا للقوم ایشان مباحث را آورده اند.
فرموده اند اسم جنس علی ما هو التحقیق وضع شده برای خود ماهیت و هیچ چیز با او ملاحظه نشده است.
توضیح: این ماهیت و اسم جنس را موضوع قرار می دهیم در قضیه ای که حمل اولی ذاتی دارد مثلا الانسان نوع یا حیوان ناطق. انسان موضوع و ذات یا ذاتیاتش بر آن حمل شده است اینجا ماهیت انسان موضوع است. در حمل شایع نیز همان ماهیت مد نظر است. حمل شایع یعنی موضوع و محمول وجودا متحدند ولی مفهوما متغایرند مثلا الانسان زید که زید با انسان مفهوما متغایرند ولی وجودا متحدند. اگر بگوییم الانسان متصور یعنی چه؟ اینجا حمل شایع است زیرا مفهوم موضوع و محمول متغایرند ولی وجودا یکی هستند البته وجود ذهنی آنها متحدند. بنابراین موضوع له اسم جنس ماهیت عریان از هر قیدی است. به همین دلیل با مصداق ذهنی و خارجی و کتبی و لفظی اتحاد پیدا می کند و اگر لحاظ و تصور معنا جزء معنا می بود صدق بر مصداق خارجی و کتبی و لفظی نمی کرد.
متن خوانی: ان اسم الجنس کالفرس و البیاض و ... اگر کسی بگوید مگر میشود ماهیت را عریان تصور کنیم در وضع ناگزیر هستیم از تصور معنا و سپس وضع بکنیم و نمی شود مجرد محض تصور شود و برایش لفظ وضع شود. در جواب می گوییم حرفتان درست است ولی مشخصات را توجه داریم لکن خودمان را به غفلت می زنیم. پس گویا واضع اساسا به مشخصات توجه ندارد و وضع می کند. مجبور است لحاظ ماهیت را مغفول عنه قرار دهد زیرا تسلسل لازم می آید زیرا لحاظش باز لحاظ می خواهد و هلم جرا. پس لحاظ سریان و عدم سریان دخالتی در موضوع له ندارد.
پس از این مرحوم امام رحمه الله به نقد مرحوم حاج شیخ محمدحسین اصفهانی رحمه الله می پردازند.
جلسه 22 فقه سه شنبه 6-8-99.mp3
6.51M
جلسه 22 #فقه سه شنبه 6-8-99
#متن_فقه
فقه ج 22 سه شنبه 6-8-99
لازم است به مناسبت فتوای مساله اول قاعده ید را توضیح دهیم. در کتب قواعد الفقهیه این قاعده آمده است و شاید مفصلترین آنها کتاب مرحوم بجنوردی باشد و کتاب حضرت آیت الله مکارم هم خوب است ولی به تفصیل کتاب آقای بجنوردی نیست.
عبارت مرحوم بجنوردی: چند مطلب: 1- این بحث مساله فقهی است نه اصولی. 2- معنای قاعده 3- دلیل اعتبار قاعده 4- ید از امارات است یا اصول تنزیلیه. 5- سعه دلالت قاعده. 6- تعارض ید با سایر ادله
آقای مکارم موضوعات را مفصلتر فرموده اند: 1- مدرک قاعده 2- ید از امارات است یا اصول عملیه 3- ید چطوری تحقق پیدا میکند که همان موضوع مراد از ید است. 4- آیا ید حجیت دارد حتی در مواردی که بیعش بدون مسوغ خاص جائز نیست مثل وقف جاری است یا نه؟ این در موضوعات آقای بجنوردی نبود. 5- آیا ید حجیت دارد و لو اول که شروع شده به عنوان ملک نبوده 6- آیا ید هم بر اعیان و هم منافع مستقر می شود. 7- آیا به مجرد ید کسی حق دارد شهادت به ملکیت دهد. 8- قاعده ید برای ذو الید حجت است یا نه مثلا خودش نمی اند این ملکی که دستش است ملکش می باشد یا نه. 9- ید سارق و شبه سارق حجت نیست. 10- آیا ید مطلق است و استثنا نیاز به دلیل دارد یا بالعکس است.
اما مراد از ید چیست؟ دیروز اشاره کردیم که مراد از ید استیلای خارجی و واقعی و فعلی است. فعلی یعنی اینطور نباشد که اگر اراده کند می تواند تسلط داشته باشد. اما استیلای هر چیزی به حسب خودش است مثلا استیلای بر انگشتر و مداد و خانه و مغازه فرق دارد مثلا در مغازه کار می کند یا کلید مغازه دست اوست. سارق ید عدوانی دارد و اگر مراد از ید اعتبار شرعی باشد شامل ید عدوانی نمی شود. حالا اشکال شده که گاهی ید شبب ملکیت است و گاهی مسبب آن است که ربطی به اصل مطلب ندارد.
مرحوم آقای بجنوردی فرموده اندکه آیا قاعده ید فقهی است یا اصولی است. می فرماید قاعده فقهی است زیرا ملاک اصولی بودن مساله این است که در طریق استنباط کبرای قیاس باشد. برخی گفته اند فرق آندو این است که قاعده فقهی هم مجتهد می تواند استفاده کند و هم مقلد و قاعده ید اینچنین دست وقاعده ید علاوه بر این کبرای دلیل قرار نمی گیرد پس اصولی نیست.
تا به حال دو مطلب گفته شد اول معنای قاعده و دوم فقهی بودن قاعده بود.
مطلب سوم: مدرک قاعده. قمیون اول از بنای عقلا و سیره و ادله لبی شروع کرده اند ولی مرحوم آقای بجنوردی اول از اخبار شروع کزده اند. برخی از این روایات در بحث بتی بودن یمین گفته ایم.
حفص بن غیاث که روایاتش در کتب ثلاثه است: ارایت اذا رایت شیئا فی ید رجل ایجوز لی ان اشهد انه له قال نعم فقال الرجل شهادت بدهم که در دستش بوده نه اینکه مال اوست حضرت فرمود خریدن جنسش صحیح است گفت بله فرمود پس چگونه بعد از بیع شهادت بر اینکه ملکش شده است جائز نیست. بعد در روایت فرموده اگر چنین نباشد سو بازاری باقی نمی ماند.
روایت دیگر از امیرالمومنین خطاب به ابو بکر: اگر چیزی دست کسی بود از او می خواهی بینه بیاورد گفت پرهیز می کنم از این کار. قال رسول الله ... . حضرت استشهاد به ید کرده اند.
روایت دیگر از مسعده بن صدقه از امام صادق علیه السلام: مملوکی که پیش شماست شاید حرّ باشد ... . و الشیاء علی هذا حتی تستبین غیرها.
روایت حمزة بن حمران: تقول انی حرة. فقال اشتری الا اینکه بینه داشته باشد.
روایت دیگر صحیحه عیص عن مملوک ادعی انه حر و لم یات بینة علی ذلک اشتریه؟ قال نعم.
موثقه یونس بن یعقوب ما کان من متاع النساء فهو للمراه .. . و من استولی علی شیئ مئه فهو له.
دلالت این روایات بر قاعده ید واضح و روشن است.
این مدرک روائی بود.
طلابی که قصد شرکت در امتحانات خارج دارند.
جهت انتخاب درس در پورتال طلبگی اقدام نمایند
در صورتی امکان انتخاب درس فراهم خواهد بود که نام مدرسه در پورتال مدرسه #عالی_سطح_۴ باشد
در صورتی که نام مدرسه غیر از این در پورتال ثبت شده مراتب را به مدرسه هراتی تربت حیدریه اعلام فرمائید
درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه تربت حیدریه
https://eitaa.com/kharejhozehtorbat
سروش
sapp.ir/kharejhozehth