فراخوان هفتمین دوره جشنواره خاتم
جهان پیامبر جهان ما
جشنوارة خاتم
داستان کوتاه
روایت داستانی
ویژة پیامبررحمت
1400
فراخوان و شرایط شرکت در جشنوارة هفتم:
موضوع داستان و روایت داستانی با الهام از بینش، روش، کنش و منش حضرت رسول اکرم(ص) با توجه به نیازهای مخاطب و شرایط امروز جهان و مستند به اسناد و روایات معتبر باشد.
حجم آثار ارسالی حداکثر 5000 کلمه باشد.
تألیف و ارسال آثار برای همۀ گروه های سنی، پیروان همة ادیان و مذاهب و به زبانهای مختلف آزاد است.
آثاری که تنها از طریق پست و یا از طریق پایگاه اینترنتی جشنواره در فرمت های doc.docx. وpdf به همراه نشانی دقیق پستی و الکترونیک، شمارة تلفن ثابت و همراه و شرح حال کوتاهی از نویسنده ارسال شود به بخش مسابقه راه مییابند.
آثاری به مسابقه راه مییابند که قبلاً منتشر نشده، و یا در سایر مسابقات ارائه نشده باشند.
آثار ارسالی عودت داده نخواهد شد.
تقویم اجرایی جشنواره:
- مهلت ارسال 30/11/1400
- آیین اختتامیه وتقدیم جوایز در اردیبهشت 1401 برگزار خواهد شد.
اطلاعات تکمیلی شامل برخی محورهای موضوعی داستان و روایت داستانی، معرفی تعدادی از منابع معتبر و سایر شرایط را در پایگاه اینترنتی جشنواره ببینید.
جوایز: نویسندگان سه اثر برتر در هر یک از دو حوزۀ «کودک و نوجوان» و «بزرگسال» به ترتیب ذیل اهداء میگردد:
- نفر اول 120 میلیون ریال به همراه دیپلم افتخار
- نفر دوم 85 میلیون ریال به همراه دیپلم افتخار
- نفر سوم50 میلیون ریال به همراه دیپلم افتخار
- نفر چهارم تا ششم 5 میلیون ریال به همراه لوح تقدیر
- جایزة ویژة هیئت داوران 50 میلیون ریال به همراه لوح تقدیر
همچنین به نویسندگان برگزیده نوجوان جوایزی به شرح ذیل اهدا می گردد:
- نفر اول معادل 30 میلیون ریال به همراه لوح تقدیر
- نفر دوم معادل 20 میلیون ریال به همراه لوح تقدیر
- نفر سوم معادل 10 میلیون ریال به همراه لوح تقدیر
دبیرخانة جشنوارة خاتم: شماره تماس: 02122941807 – 02122936140 داخلی 115
نشانی پایگاه: www.jashnvarehkhatam.com یا www.khatamfestival.com یا
www.khatamfestival.ir
تهران: میدان هروی- خیابان شهید وفامنش- خیابان آزادی- خیابان شهید افتخاریان- کوچة مریم- شمارة 23
کدپستی: 1669747414 دفتر نشر فرهنگ اسلامی
🔹دیروز در یک کتابفروشی، بحثی را شاهد بودم که خریداری میگفت قیمتها بالاست و ترجیح میدهد از مراکزی که کتاب را با ۵۰درصد تخفیف میفروشند بخرد. توضیحی را که آنجا دادم، به نظرم خوب است اینجا هم بنویسم:
🔻ماجرا از این قرار است که چون در کشور ما قانون کپیرایت نیست، پس هر اثر میتواند توسط چند ناشر ترجمه و عرضه شود. گاهی تعدد این ترجمهها حیرت انگیز است. مثلا از رمان معروف «صد سال تنهایی» تاکنون ۴۳ ترجمه مختلف ارایه شده است. آیا همۀ این ترجمهها آثار شاخصی هستند؟ خیر، اهل فن فقط دو ترجمه (ترجمههای بهمن فرزانه و کاوه میرعباسی) را ترجمۀ قابل تأمل و توجهی میدانند. خب پس چرا ناشرها باقی ترجمههای غیرمهم را منتشر میکنند؟ چون میخواهنداز شهرت و فروش خوب این اثر، سهمی بردارند. چطوری؟ اینطوری که تعدادی از این بازترجمهها، اصلاً ترجمه نیست. پس چیست؟ بازنویسی از یک ترجمۀ خوب. ناشر به کسی میسپارد تا ترجمۀ معروفی را جلوی رویش بگذارد و از روی آن بازنویسی کند و کمی هم فعل و فاعلها را پس و پیش کند تا اسباب گرفتاری پیش نیاید. چطوری بشناسیمشان؟ معمولاً ناشری که پول مترجم نمیدهد، برای طراح جلد هم هزینه نمیکند و طرح جلدهای این قبیل آثار، بسیار ساده و دمدستی است. به علاوه خود ناشر که میداند کتابش چه کیفیتی دارد، آن را به کتابفروشیهای معتبر هم عرضه نمیکند و آن را به مراکز غیرتخصصی مثل اپلیکیشنهای فروش مجازی یا یک فروشگاه عمومی میدهد. اینطوری سهم پخشی و کتابفروش هم از فروش کتاب باقی میماند. طبیعتاً این ناشر میتواند کتابش را با قیمت خیلی ارزانتری از نمونۀ مشابه و باکیفیت ناشری عرضه کند که هم حقالترجمه میدهد، هم هزینه ویراستار، هم طراح، ... و هم کتاب را به مراکز عرضه تخصصی کتاب میفرستد و در معرض قضاوت خواننده و منتقدها میگذارد. (اینجا و در مصاحبه با ایبنا، کسی که ۳۰ غرفه فروش کتاب با ۵۰ درصد تحفیف در پاساژهای مختلف دارد، همین ماجرا را با کمی تلطیف توضیح داده که «ناشران بازاری با انتشار یک کتاب ۷۰ تا ۸۰ درصد سود میکنند.... ناشرانی که هزینه حقالتألیف و حقالترجمه پرداخت نمیکنند، انتشار این کتابها برایشان توجیه اقتصادی دارد ...»)
🔸دیگر انتخاب با خودتان است که با خرید از ناشرها و مترجمهای خوب، از کسانی حمایت کنید که اثر دقیق و درستی در اختیارتان میگذارند، یا از آنهایی که با زحمات دیگران پول به جیب میزنند. فقط حواستان باشد که اگر موقع خواندن این نسخههای تخفیف بالا، چیزی از روند داستان دستگیرتان نشد، ماجرا به همان انتخاب خودتان برمیگردد. دوستان پختهخوار، به علت سرعت و نداشتن دقت، گاهی اشتباهات عجیب و غریبی مرتکب میشوند. مثلاً در یکی از بازچاپهای رمان «عامهپسند» بوکوفسکی، ترجمۀ پیمان خاکسار، یک دشنام به فردی با نام «ریتو» تبدیل شده (+) و شخصیتی تازه به داستان اضافه شده است!
@ehsanname
#دیجی_کالا
#تخفیف_بالا
✍🏻احسان رضایی
خط به خط, همراه ما باشید🖤
https://eitaa.com/joinchat/3071082506Cce1e021776
سرلوحهها
رضا امیرخانی،
خرداد سال ۸۳!
خط به خط, همراه ما باشید🖤
https://eitaa.com/joinchat/3071082506Cce1e021776
یا عشق
دوباره هجوم میآورند.
این چندمین بار است. دفعه اول آمدند و تحصن پناهندگان این خانه را شکستند.
اندک یاران علی بودند این ده پانزده نفر. دفعه اول، مقداد و سلمان و ابوذر و چندتای دیگر را بردند و زوری بیعت گرفتند. ماندند علی و چندتایی از سادات بنی هاشم.
دفعه دوم، آمدند و سروصدا و تهدید کردند و آنقدر عربده کشیدند، که دیگر هیچکس در مدینه نخواهد از اهالی این خانه دفاع کند. موفق هم شدند. مردم علی را تنها گذاشتند و مهاجمین همین پنج شش نفرِ مانده را هم نمیتوانند ببینند.
بانوی خانه میرود پشت در. پدرش گفته بود امام مثل کعبه است. مردم باید دورش بگردند. امام نباید برود سراغشان. فاطمه باید دور امامش بگردد.
با سردسته حرف میزند:
_ از خدا نمیترسی که به خانهام هجوم آوردی؟
آب است او. کارش خاموش کردن آتش است.
*خط به خط...
یا عشق دوباره هجوم میآورند. این چندمین بار است. دفعه اول آمدند و تحصن پناهندگان این خانه را شکست
مهاجم اما بیحیاتر از این حرفهاست. هیزم طلب میکند و آتش میسازد پشت در. دود وارد خانه میشود. قُنفذ همزمان خودش را به در میکوبد که وارد شود.
فاطمه دو دستش را میگذارد دو طرف چارچوب، و با تمام بدن مانع بازشدن در میشود. آتش کم کم در را میخورد. حرارت دارد میزند به صورت فاطمه.
مهاجم ناگهان چنان لگدی به در نیم سوخته میزند که گل پرت میشود و بین سنگینی در و دیوار میماند. آتش شعله ور صورتش را میسوزاند.
مهاجمین با همان کفشهای گلی و به کمک آتش، میریزند توی خانهای که پیامبر نماز میخوانده. هدف دارند. آمدهاند به تحریک علی.
علی روی فاطمهاش حساس است. دست به گلبرگهای گل علی بخورد، روزگار مهاجمان را سیاه میکند. همین را میخواهند. دستور دارند به فاطمه نزدیک شوند و علی را دست به شمشیر کنند. که در بوق و کرنا بگویند مردم، دیدید علی بخاطر حکومت کردن چه کشتاری راه انداخت؟ یا برعکس، دیدید حتی همسرش را فدای قدرتطلبی خودش کرد؟
دنبال واکنش علیاند. هر واکنش علی عملا به ضرر خودش و امامتش تمام میشود.
دختر پیامبر هنوز پشت در است. مهاجم تازیانه میزند و از روی مقنعه آنچنان سیلیاش میزند که گوشواره از گوشش میریزد. با شمشیرِ در غلاف میکوبد به پهلویش.
صدای (یا ابتاه)ش جگر علی را میسوزاند.
مرد خانه میدود سمت مهاجمان. یقه سردستهشان را میگیرد و زمینش میزند. مشت میکوبد به سر و صورتش. یک مشت دیگر از خیبرشکن کافیست که مهاجم به درک واصل شود. صدای پیامبر در گوش علی تکرار میشود:
(-اگر یار داشتی، جهاد کن. و اگر کمکی نبود، صبر کن و با دست خودت، خودت را نابود نکن. به صبر سفارشت میکنم درباره آنچه از این گروه به تو و فاطمه خواهد رسید.)
علی نگاه میکند به افراد خانه. به حسن و حسین که کودکاند و انگشت شمار ساداتِ مانده. که اگر همین چند تن هم در قیام کشته شوند اسلامی نمیماند. علی اولْ امامِ اسلام است. هر عملش قرنها و میلیونها تاثیر دارد. مشتش در هوا خشک میشود. صدای محکم مردانهاش در خانه میپیچد و تن مهاجمین را میلرزاند:
-ای پسر صهّاک! قسم به خدایی که محمد را به پیامبری برگزید، اگر خواست خدا و عهدم با پیغمبر نبود، میفهمیدی که حتی توان ورود به خانهام را نداشتی!
و از زمین بلند میشود. مهاجمین جرئت میکنند و جلو میآیند.
فاطمه هنوز پشت در است. جلوی چشمان علی و درحالیکه سینه و پهلویش شکسته، صورتش کبود شده و فرزندش سقط. رگهای دست علی کم مانده از فشار مشتش بیرون بزنند. ذولفقار توی غلاف بیقرار است و خودش را به اطراف میکوبد. جای فشار انگشتهای علی روی غلاف شمشیر میماند.
مهاجمین با طناب به علی نزدیک میشوند. مقاومت میکند. چند نفری با او جنگ تن به تن میکنند. نگاه علی به فاطمه است. وگرنه تنها را چه به نزدیکی با اسدالله الغالب!
تلاش میکند خودش را از چنگ نامردمان نجات بدهد. نگاه علی به فاطمه است. کمر علی و سینه فاطمه با هم شکسته. روایات نگفتهاند صورتش دقیقا چقدر خیس است. وسط کشمکش، پیراهنش تا یقه بالا میآید. مهاجمین با همان پیراهن دست و گردنش را میبندند. میکشندش سمت در.
فاطمه هنوز پشت در است. نگاه علی به فاطمه است. فاطمه از حال میرود.
علی را با همین حال کشان کشان میبرند بیرون. مقاومت میکند. نمیگذارد فاطمهاش را تنها کنند. خاک از زیرِ پاهایِ مبارزِ علی به هوا پخش میشود. زمین دارد عربده میزند. مهاجمین زیادند و علی تیرِ بغض در گلو دارد.
فاطمه چشم باز میکند و علی را نمیبیند. دست به درِ نیم سوخته میگیرد و به سنگینی کوهی بلند میشود. خودش را میاندازد به کوچه.
پدرش گفته بود امام مثل کعبه است. فاطمه پروانهوار گرد کعبهاش میگردد. پیراهن علی را از پشت میگیرد.
قُنفُذ با سنگینی غلاف شمشیر، میکوبد بر بازوی فاطمه. بال پروانه میشکند و خشک میشود. نگاه علی به فاطمه است. توی گلوی علی تیریست به بزرگی کل کهکشان. علی را میبرند مسجد، برای بیعت با ابوبکر.
فاطمه وسط کوچه میماند.
نگاه فاطمه، به علی است...
علی دیگر هرگز نتوانست با آن تیر در گلو، آب بخورد.
منابع:
بحارالانوار
تاریخ طبری
خصال
المصنف
روح المعانی
سلیم بن قیس هلالی
الاختصاص
رجال کشی
تفسیر عیاشی
الامامه و السیاسه
و ....
*خط به خط...
مهاجم اما بیحیاتر از این حرفهاست. هیزم طلب میکند و آتش میسازد پشت در. دود وارد خانه میشود. قُن
که با این درد،
اگر دربند درمانی،
در مانی.
*خط به خط...
که با این درد، اگر دربند درمانی، در مانی.
کنون
نهاده علی سر،
به روی شانهی در
و روی گونهی او،
خاطرات میلرزد
#سید_حمیدرضا_برقعی
بسم الله النور
شاعر شدهام از تو بگویم، بنویسم
یک قطره ز ابیات به پای تو بریزم
من هیچ، غزل هیچ، بگو عالم و هستی!
یک جو نتواند که بگوید تو که هستی
هم آیهی نوری تو و هم حامی حیدر
حوراء تویی، فاطمهی فاتح خیبر
یک تکه بهشتی تو به دستان پیمبر
امروز تویی حاصل اعطائی کوثر
جز تو چه کسی ام ابیهاست طهورا؟
جز تو چه کسی همدم مولاست مطهر؟
تو آینهای، عامل تجزیه نوری
ام الحَسَنِینی و دعاگوی صبوری
ای حانیه، ای زاهده، ای مظهر عزت
ای همدم هر سیزده آئینهی عصمت
چون خطبه بخوانی تن اشرار بلرزد
با هر سخنت آجر و دیوار بلرزد
ای سیدهی کل زنان تا ابدالدهر
این تاج بود بر سر ما تا شکفد بحر
راوی کسا، او و ابوها و بنوها
تو فصل خطابی و ولیکن قتلوها
حیف است جهان قدر تو نشناخت، شهیده
همدرد علی بعد تو شبهاست حبیبه
تو یاور بی یارترین مرد جهانی
تنها سپری، پشت دری، نه! تو جوانی
شاعر شدهام جشن برای تو بگیرم
سیلی و در و محسن و مسمار، بمیرم...
✍🏻فاطمه زهرا بختیاری
خط به خط, همراه ما باشید✨
https://eitaa.com/joinchat/3071082506Cce1e021776
✳️✳️✳️
حلقه اول:
تولید داستان با موضوع سبک زندگی اسلامی
مدرس : سید محسن امامیان
(نویسنده و مدرس داستان نویسی)
برای ثبت نام مشخصات خود را به آیدی :
@ravagh19
ارسال کنید.
✳️✳️✳️
حلقه دوم:
تاریخ اانقلاب و تبدیل آن به روایت تاریخی
مدرس : حسین فاضل
(نویسنده و مدرس داستان نویسی)
برای ثبت نام مشخصات خود را به آیدی :
@ravagh19
ارسال کنید.
✳️✳️✳️
حلقه سوم:
داستان نویسی دینی 2
مدرس : رضا وحید
(نویسنده و مدرس داستان نویسی)
برای ثبت نام مشخصات خود را به آیدی :
@ravagh19
ارسال کنید.
✳️✳️✳️
حلقه چهارم:
الگو برداری از اسلوب داستان های قرآنی (ویژه خواهران)
مدرس :فاطمه الیاسی
(نویسنده و مدرس داستان نویسی)
برای ثبت نام مشخصات خود را به آیدی :
@ravagh19
ارسال کنید.
✳️✳️✳️
حلقه پنجم:
برگردان روایت تاریخی به رمان
مدرس :سعید محمدی
(نویسنده و مدرس داستان نویسی)
برای ثبت نام مشخصات خود را به آیدی :
@ravagh19
ارسال کنید.
✳️✳️✳️
حلقه ششم:
خاطره نگاری سیره شهدا
مدرس :مسعود مختاری
(نویسنده و مدرس داستان نویسی)
برای ثبت نام مشخصات خود را به آیدی :
@ravagh19
ارسال کنید.
*خط به خط...
✳️✳️✳️ حلقه اول: تولید داستان با موضوع سبک زندگی اسلامی مدرس : سید محسن امامیان (نویسنده و مدرس داس
اساتید متخصص،
و موضوعات شدیدا کاربردی و لازم.
کاملا رایگان.
مهلت ثبت نام تا ۱۰ بهمن ماه:
@ravagh19
چهاردهمین دوره جایزه ادبی جلالآلاحمد، امشب در حالی برندگان خود را شناخت که با وجود افزایش ارقام جوایز، جایزه ۲۵۰ میلیون تومانی فقط در بخش مستندنگاری اهدا شد که آن هم اشتراکی بود.
آثار برتر جایزه ادبی جلالآلاحمد عبارتند از:
نقد ادبی: «آلبر کامو در ایران» اثر محمدرضا فارسیان و فاطمه قادری
داستان کوتاه: «ساعت دَنگی» نوشته محمداسماعیل حاجیعلیان و «قدیس دیوانه» نوشته احمدرضا امیریسامانی»
بخش جنبی جایزه ویرایش کتاب: اندیشه قدیریان برای ویرایش «آلبر کامو در ایران»، حسین علینقی برای ویرایش «بابا رجب»، اکرم دژ هوست گنک برای ویرایش «ساعت دنگی» و مجتبی موحدیان برای ویرایش «سلول بهاری»
مستندنگاری: «داغ دلربا» به قلم میثم امیری و «رضانام تا رضاخان» به قلم هدایتالله بهبودی
داستان بلند و رمان: «بینام پدر» اثر سیدمیثم موسویان و «ماه غمگین، ماه سرخ» اثر رضا جولایی
خط به خط, همراه ما باشید✍
https://eitaa.com/joinchat/3071082506Cce1e021776