eitaa logo
💚آرشیو خاطرات💚
32 دنبال‌کننده
5 عکس
3 ویدیو
0 فایل
سلام به کانال دختران زهرایی و پسران حسینی خوش آمدید کانال اصلی👇 @dokhtaran_zahrai313 پیچ اینستا👇 https://www.instagram.com/dokhtaran_zahrai/
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 2⃣ ادامه خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌺ضحا حسینی🌺 یک هفته بود که من جمله دوستم توی گوشم بود ( تو که انقدر خوشگلی چرا چادر سرت نمیکنی ) این جمله لحظه به لحظه باهام بود به این فکر میکردم که چرا خودم تا حالا به این نتیجه نرسیدم؟ چرا من زودتر نفهمیدم ؟ توی یک هفته دقتم به اطرافم بیشتر شد میدیدم که وقتی توی خیابون رد میشم مردا چطور به خودشون اجازه میدن صاف صاف توی چشمام نگاه کنن و تیکه پرانی کنن دست و لب هاشون رو برام تکون بدم منم واقعا از این صحنه عصبانی میشدم 😠 و از یک طرف عذاب وجدان منو میکشت خلاصه برای رهایی از عذاب وجدانم که رضای خدا واقعا توی چیه؟ من توی شهری ام که امام رضا توشه با خودم گفتم تو از امام رضا ع خجالت نمیکشی؟ 😔 شاید همین فردا مردی بعدش چی؟ چی واسه اون دنیا آماده کردی؟ هر مردی که تو رو ببینه و به گناه بیفته صد هزار برابرش رو برای تو مینویسن...... همین حرفا بود که منو عوض کرد اول خواست خدا دوم دوست خوب سوم اراده و عزم خودم بود که تا حالا حتی یک روزم چادرمو کنار نزاشتم خلاصه یک چیزی که هم نگفتم براتون هیئت امام حسین ع یک عالم دیگه ای داره کسی که هیئتی بشه یعنی چه خودش بخواد چه نخواد بالاخره افتاده توی دامن امام حسین ع آقا خودش دستش رو میگیره به شرط اینکه خلوص نیت داشته باشی کسی که هیئتی بشه عزم و اراده اش عالیه چون با آقا امام حسین معامله کرده دلشو داده ❤️ در عوض سایه آقا همیشه روی سرشه من از موقعی که چادری شدم با قبل از اون ظاهرم تغییری نکرد همون قبلی بودم که هستم ولی چادر که سرم کردم با عشق سر کردم و دیگه از همون روز کاملا روم رو با چادر میگیرم تاثیرش هم دیدم که چقدر با آدم مثل یک شخصیت بزرگ رفتار میکنن هر کلمه ای از دهان مردای غریبه در نمیاد هر نگاهی روت نیست و همین برای من از همه چیز خوشحال کننده تره ولی یک عده ای هستن چه مرد چه زن چشمای پاکی ندارن همه ما توی جامعه با این آدما برخورد داشتیم یک کلام ☝️شما خودت خوب باش خیلی از بی حجاب ها هستن اعمالشون از چادری ها بهتره و خیلی از چادری ها هستن که مایه ننگ مذهبی ها میشن من واقعا خوشحالم که توی اوج جوونیم بزرگ ترین انتخابم رو کردم و راهم رو تشخیص دادم خلاصه واقعا از همه عذر میخوام که طولانی شد و در آخر از کسایی که این نوشته رو میخونن تقاضا دارم برام دعا کنن یاعلی ✋ 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️ خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌺سارا شیرزاد🌺 سلام امیدوارم همه بخونن راهشونو پیدا کنن 🙏 اول راهنمایی بودم ک باحجاب بودم بعداز چند مدت ک مدرسه ها شروع شدن من ب دوم راهنمایی رفتم تحت تاثیر دوستام قرار گرفتم پوشش نامناسبی داشتن اوایلش حجاب داشتم اما کم کم نگاهشون میکردم منم ناخوداگاه حجاب گذاشتم کنار😔 دیگه همرنگ دوستام شدم لاک میزدم مو هامو بیرون میزاشتم تیپ میزدم با دوستام دور دور میرفتیم اما دلم پاک بود تا اول دبیرستان بی حجاب بودم به این کارا ادامه میدادم یه دوستی داشتم باحجاب بود خیلی دوسش داشتم با اینکه من بی حجاب بودم ولی اون باهام دوست بود همش میگفت حجاب یه حس خاصی داره آرامش داره نابه گفتنی نیست آدم باید خودش تجربه کنه فقط باید خودت بخوای ولی من میگفتم بهش بابا فاطمه بیخیال من نمیتونم میگف نه میتونی فقط باید از خدا بخوای ارادتت قویی کنی خلاصه بعد اون روز وقتی رفتم خونه نشستم به حرفای فاطمه دوستم فکر کردم با خودم گفتم چه حسی داره که من نمیتونم داشته باشم خیلی فکر کردم تا اینکه با خودم تصمیم گرفتم حجاب کنم فردای اون روز که رفتم مدرسه مقنعمو حجابی زدم همه دوستام با تعجب نگاهم میکردن میگفتن سارا خودتی واقعا خود خودتی باورمون نمیشه چی شده که تو حجاب کردی چقدر عوض شدی گفتم اره میخوام حجاب کنم اون حس خاص آرامش احساس کنم تجربه کنم دوست ندارم نگاه نامحرم بهم باشه از این به بعد میخوام حجابمو داشته باشه رفتم پیش فاطمه دوستم فاطمه نگاهم کردو گفت سارا واقعا خودتی دختر چقدر حجاب بهت میاد چرا از اول حجاب نمیکردی ببین چقدر زیباشدی گفتم اره منم به حرفات خیلی فکر کردم تحت تاثیر قرار گرفتم میخوام راه فاطمه زهرارو برم میخوام چادر بزنم با آرامش برم بیرون نامحرم نگاهش بهم نباشه فاطمه گفت بهت افتخارمیکنم دوست گلم منم از اون روز به بعد حجاب کردم چادر زدم دوستای بی حجابمو گذاشتم کنار باهاشون جایی نرفتم فقط فاطمه دوستم بودکسی که منو به خودم آورد راه درست نشونم داد الان من 20 سالمه از اون روز تا الان حجاب داشتم و دارم، بهترین حس دنیارو دارم، حجاب خیلی خوبه دوستان بهتون توصیه میکنم که چادر بزنین حجاب کنین خیلی خوبه من حجابمو خیلی دوست دارم امیدوارم شماهم به این نتیجه برسین. خداپشت پناهتون دوستان گلم 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️ خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌺سارا🌺 من قبلا چادری نبودم… نه بلد بودم سرم کنم و نه اصلا ازش خوشم میومد… بی حجاب بودم و اصلا هم دوست نداشتم که چادری بشم حتی حاضر نبودم موهامو بپوشونم… دوسال پیش تو فضای مجازی یه گروه درست کردیم برای کارای خیریه و کم کم شدیم مثل یه خانواده. اونا همه چادری بودن و تنها بی حجابشون من بودم… شروع کردن با من حرف زدن که چادر خوبه و اگه چادری باشی اذیت نمیشی تو خیابون و… من به حرفاشون اهمیت نمیدادم؛ میگفتم درسته که چادری نیستم؛ درسته که بی حجابم؛ ولی دختر خوبیم. اونا هم اصلا اجبار یا اصرار نمیکردن. گذشت تا ماه محرم امسال… یه حس عجیبی داشتم؛ گفتم بذار حالا یه بار با حجاب برم بیرون. چادر نداشتم ولی موهامو کامل بردم زیر روسری… فرداش که میخواستم دوباره برم بیرون دیدم نمیتونم مثل قبل باشم… دیدم چقد خوشم اومده از حجاب❤️… به دوستام گفتم که دوست دارم چادری بشم! اونا هم با شور و شوق تمام بهم گفتن تا روز تولدت وقت داری چادر بخری وگرنه خودمون میخریم میفرستیم برات… خلاصه تا روز تولدم که تو دی ماه بود نتونستم بخرم. بجاش اونا خریدن و با ضریح امام رضا متبرکش کردن و پست کردن برام. من از خوشحالی نمیدونستم چکار کنم… بلافاصله پوشیدمش و برای اولین بار با چادر رفتم بیرون. هی به دخترای چادری نگاه میکردم ببینم چطوری میپوشن… چطوری میگیرنش..‌. چادری شدن من رو بچه های کلاسمون خییییییلی تاثیر گذاشت؛ چون هی میگفتم چادرمو خیلی دوست دارم و کسی اجبارم نکرده به چادری شدن؛ خودم دیدم که از بی حجابی خیلی بهتره… و اینطوری شد که کلی از دوستام چادری شدن و بعضیاشونم حتی شروع کردن به نماز خوندن… و این چادری شدن، خیلی زندگی من و خانوادمو عوض کرد… شدیم مدافع چادر و دین… هرکی مارو میبینه باورش نمیشه که ما همون آدماییم… اینم داستان بهترین اتفاق زندگیه من که امیدوارم برای همه ی دخترا اتفاق بیوفته 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️ خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌺تولد دوباره🌺 🌹سوزدا🌹 سلام....من میخوام از حسینی شدن...یا همون شیعه شدنم بگم...❤️❤️ تو روزتولد ۱۸سالگیم خیلی خوشحال بودم..اون سال دقیقا تولدم تو روزعاشورا بود. داشتم واسه کنکور درس میخوندم...من خیلی درس خون بودم و هستم، باعجله اومدم تو آشپزخونه گفتم مامان یه لقمه زود بده من یه عالمه درس دارم میخوام زود برم...باعجله لقمه رو گرفتم درست موقع گاز دومی...تو گلوم گیر کرد...نفسم بنداومد...افتادم کف آشپزخونه...مامانم گریه میکرد..هرکاری میکردن نمیتونستم نفس بکشم..😔 یه دفعه ای دیگه هیچ صدایی نشنیدم...هیچی...چشام بسته شد...و...فقط میشنیدم..زینب زینب..نوحه مشهور از مرحوم مؤذن زاده....تو دلم به امام حسین متوسل شدم...ازش با گریه میخواستم نزاره بمیرم...نجاتم..بده...وبعداز نیم ساعت بهوش اومدم... صورت بابامو مامانم خیس گریه بود....همه مات ومبهوت بهم نگا میکردن....ومن مات ومبهوت به طرف پنجره وخیابون که داشتن عزاداری عاشورا برگزار میکردن نگا میکردم...بلند شدم...رفتم چادرمو برداشتم...واز بابام خواستم منم ببره مسجد...همون جا...شیعه شدم...حسینی شدم....زینبی شدم...😔😔😔...والان من شیعه ام... ولی هنوزم نتونستم در طی این مدت محبتاشونو جبران کنم... یا امام حسین کمکم کن...🙏🙏 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
1_189918402947583179.mp3
6.67M
نوحه قدیمی زینب زینب با صدای موذن زاده👌😢 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️ خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌺فرشته کوچک🌺 زهره من ٢٥سال سن داشتم و دخترم ٧سالش بود من مانتویی بودم ودخترم چادر میپوشید یه روز داشتیم باهم میرفتیم بیرون که دخترم زود رفتو چادرشو پوشید. من در خونرو قفل کردم و بادخترم سوار آسانسور شدیم تو آینهٔ آسانسور دیدم دخترم چادر پوشیده ومن مانتو. بهش گفتم برو چادرتو درار هرکی ببینه میگه یه ذره بچه رو نگاه چادریه مامانش با مانتو میگرده. دخترم در جواب گفت: الان میگن چادر پوشیدن من اشتباه یا مانتو پوشیدن شما؟ این هرفش برام تلنگر بود وهمین شد که رفتمو چادرم روپوشیدم وحالا ۱۱ سال گذشته ومن هنوز هم چادر میپوشم 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️ خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌺مادرم زهرا (س)🌺 با سلام من دختری ۲۳سال سن دارم ازکوچیکی عاشق تیپ زدن با لباسای آنچنانی بودم پدرم خیلی مخالف این کارام بود دوست داشت با حجاب باشم همیشه میگفت باید بری حوزه ولی من خوشم نمیومد همش از ترس پدرم نماز میخوندم وقتی میرفت سرکار دیگه نمیخوندم تا سوم دبیرستان اینجور بودم بعد از امتحانام شهید بزرگواری از دست دادیم به اسم شهید حجت الله رحیمی بعد از این شهید فهمیدم من چقدر زندگی بدی داشتم وچرا به حرف پدرم گوش نمیدادم هنوز که هنوزه برا خودم سوال که چرا اینجور بودم چرا ...... والان زندگی جدید خودم رو مدیون شهید حجت الله رحیمی میدونم روز به روز بیشتر عاشق این زندگی زهرایی میشم فقط یه توصیه به خواهرای گلم چشماتونو باز کنید بخدا اینجور زندگی کردن خیلی لذت داره روز به روز بیشتر عاشق خدای خود میشی وخییییییلی خییییلی زندگی زهرایی صفا داره 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔵🔹🔵🔹🔵🔹🔵🔹🔵 ✳️ خاطره حسینی شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌷سیدمیلاد🌷 سلام من کلا فردی گناهکارم ولی یه افرادی به دادم رسیدن واقعا؛ شهدا... یروز رفته بودیم داهات ،روز تولد امام رضا ع بود. بعد قرار شد بریم خونه خالم، خالم خادم یه امامزاده ای هستش که فقط ۵ شنبه ها امامزاده رو باز میکنه چون داهاته معمولا کم میرن زیارت تو روزای دیگه روز جمعه بود رفتیم خالم نبود،پسر خالم گفت امامزادس...عجیب بود واقعا‌‌‌‌‌‌‌...جمعه ها امامزاده بسته بود ولی اینبار باز بود خلاصه مارو برد امامزاده.‌‌ یه شهیدی دفنه اونجا... ازش کمک خواستم‌... ازش خواستم منم مثل خودش شهید بشم حالا به هر شکلی که شده.‌‌.. از امام رضا ع و از اون امامزاده هم همینو خواستم منکه چند سالی بود نمازام کلا نخونده شده بود،یهو بسرم زد شروع کنم دوباره به خوندن...!!! بعدش یه شهدای دیگه ای وارد زندگیم شدن مثل شهید مدافعان حرم،محمدرضا دهقان امیری،حاج حسین همدانی،شهید محمد غفاری،شهید رضا الوانی و... جالبه از شهرمون سه نفر همزمان میرن سوریه و تو یروز شهید میشن... یکیش هم محلیم بود. شهید مجتبی کرمی،شهید مجید صانعی و شهید سید میلاد مصطفوی که من سید میلادو بیشتر از همه دوسش دارم. چون هم نام خودمه و خوشحالم که یه شهید مدافع حرمی هست که اسمش میلاده...و خیلی مظلوم هم شهید شد تک تیر انداز داعشی یه تیر میزنه گلوش شهیدش میکنه مثل حضرت علی اصغر ع،بعد پیکر مطهرش میفته دست دشمن😔 حرامی ها هم سرشو هم دست و پاهاشو میبرن و با خودشون میبرن. بعد یمدت میره خواب دوستش ،میگه من فلان جا افتادم بیاین منو ببرین بابام و خواهرم بی تابی میکنن... حالا سید میلاد بهترین دوست شهید منه و واقعا تو بعضی مواقع که ازش کمک میگیرم کمکم میکنه... توصیه میکنم زندگی نامه شو بخونید... شهدا دستمونو میگیرن از جاییکه فکرشو نمیکنیم... من هنوزم غرق در گناهم ولی به لطف خدا و اهل بیت و شهدا از بار گناهانم کمتر شده ولی هنوز گناهکارم 🔵🔹🔵🔹🔵🔹🔵🔹🔵 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️ خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌺غریب طوس🌺 تلگرامم حذف شده بود.مجبور شدم که دوباره نصب کنم. همه کانال هام حذف شده بود که بیشترشون والیبالی بود. به خالم گفتم برای چندتا کانال بفرسته. اونم فرستاد. همشون مذهبی بودند. توی همون کانال یک عکس از شهید بیضایی دیدم. که همون عکس در همون لحظه و همون نگاه آغاز تحول من بود. هرچه میگذشت مذهبی تر میشدم و والیبال هم فراموش میشد. تصمیم گرفتم گفتم چادری شم. نمازامو میخوندم و حالا دیگه مذهبی شده بودم. به جایی رسیدم که خواستم دوست شهید انتخاب کنم که با شهید مشلب آشنا شدم. من از قبل تحولم عاشق امام رضا بودم و این که لقب شهید مشلب غریب طوس بود و bmwسوار بودند و همچنین که جوان بودند و از جوانیشون گذشت منو جذب کرد. هر چه میگذشت و من بیشتر با شهید آشنا میشدم مذهبی تر میشدم و هنوز که هنوزه من تو کلاس درس شهید نشستم تا از گوشه گوشه زندگی ایشون درس بگیرم. امیدوارم شفاعتمون کنن 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️ خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌺زهرا🌺 ای زن به تو از فاطمه اینگونه خطاب است ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است😊 نمیدونم میخوام ازکجا شروع کنم اما من رو تربیت خالم پیش میرفتم چون نه پدر داشتم و نه مادر خالم هم که بی حجابه ودختراشو به همین ترتیب بزرگ کرده ومنم که یکی از این دختراش بودم دقیقا مثل خودشون بودم دوستام که کلا مذهبی بودن وراست بودن و به خدا و پیامبران عشق میورزیدن همیشه منو به یکتا پرستی دعوت میکردن ولی من حرفاشون رو قبول نمیکردم تا یه روز دلم خیلی گرفته بود گریه میکردم خیلی دلتنگ مامان و بابام شده بودم کسی نمیتونست آرومم کنه بعد صدای در وشنیدم که دوستم آمده بود اومد داخل خونه منو دید که گریه میکردم بهم گفت چته دختر چرا گریه میکنی خلاصه جریان وبهش گفتم گفت یه لحظه قرآن و دراورد و گفت که برم وضو بگیرم حتی بلد نبودم چجور وضو بگیرم خودش یادم داد نشستم قرآن خوندم خیلی بهتر شدم حالم خوب شد انگار فقط قران تونست آرومم کنه به حرفای دوستام رسیدم واز اون موقع تاالان دختریم که مذهبیه انگار خدا خیلی دوستم داشت که منو به راه راست هدایت کرد😊 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔵🔹🔵🔹🔵🔹🔵🔹🔵 ✳️ خاطره حسینی شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌷سرباز رهبر🌷 سلام بچه بودم سال ٨٨ بود گريه های آقا توی نماز جمعه ، بعد از اون اهانت ها در روز عاشورا ، يه جهت به زندگيم داد. عاشق آقا شده بودم بزرگتر شدم رسيدم پنجم دي ماه سال ٩٠ اخبار حرف از ترور ميزد مصطفی احمدی روشن ترور ميشه دانشمند هسته ای فيلمهايی از ديدار آقا و خانواده حاج مصطفی منتشر ميشه عليرضا در آغوش گرم پدر ايران بود جهت گيريه تكميل ميشه يه پسر انقلابی كه عاشق آقاست و الگوی زندگيش مصطفی احمدی روشنه. با اين طرز فكر بزرگتر ميشم علاقم به حاج مصطفی بيشتر ميشه تا جايی كه وارد سياست ميشم طرفدار سرسخت انرژی هسته ای انقدر آقا مصطفی برام عزيز میشه كه تمومه زندگيم ميشه اما... با تمام اين حرفها از سوم ابتدايی تا مقاطع بالاتر فقط و فقط يه مشكل دارم😞😞😞 ادعای انقلابی بودن داشتم ولی نمازمو درست نميخوندم... عشقی ميخوندم😞 اين وضعم ادامه داره تا ميام دانشگاه يه حدوده ٢٠ روزی بود كه يه مداحی رو گوش ميدادم ماه محرم هم كه بود منم كارم شده بود اين مداحيه فقط گوش ميكردم ولی فكر نميكردم بهش يه چند روز بود كه حال و هوام يه طوری بود دلم گرفته بود دوشنبه ميرسه ميرم هيئت وارد مسجد دانشگاه ميشم چشمم به يه قاب عكس ميخوره تا ميبينم خشكم ميزنه مسجد فقط عكس يه شهيد رو داشت از قضا عكس حاج مصطفی... ميگم خدا يعنی چی اين همه شهدای انقلاب شهدای دفاع مقدس شهدای مدافع حرم درست بايد عكسه دوست شهيد من فقط اينجا باشه؟! توی همين فكر بودم كه يه دفعه متوجه شدم روحانی رفته سر منبر حرفاش آشنا بود برام يه كم فك كردم ديدم چقد شبيه به متنه مداحی كه من گوش ميكنمه مداح شروع كرد مداحی خوند اشك پر شده بود توی چشام اولش يه مداحی راجع به ايران و شهدای هسته ای اسم حاج مصطفی رو آورد و نميدونستم چمه بعد رفت مداحی شروع كرد راجع به قرآن خوندن راجع به جوونی راجع به گناه و نماز دقيقا چيزايی كه توی مداحی كه خودم گوش ميدادم بود رو خوند فقط گريه كردم خيلی گريه كردم از اون شب عوض شدم نمازم اومد سرجاش واقعا درسته كه ميگن شهدا به زندگی مون نظر دارن و ما رو ميبينن حاج مصطفی نگاهم كرد و منم از اين فرصت استفاده كردم اين بود داستان من التماس دعا 🔵🔹🔵🔹🔵🔹🔵🔹🔵 @dokhtaran_zahrai313
شهید مصطفی احمدی روشن که راهمو تو زندگی برام مشخص کرد. شادی روحش صلوات #مربوط_به_خاطره_حسینی_شدن_سرباز_رهبر @dokhtaran_zahrai313
5_1104292789664950657.mp3
4.37M
👆مداحی که تلنگری شد واسم بده تا صبح گریه کنم و فرداش بگم نماز صبحم قضا شد؟😔 @dokhtaran_zahrai313
🔵🔹🔵🔹🔵🔹🔵🔹🔵 ✳️ خاطره حسینی شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌷رضا🌷 سلام، اول بگم که لطف شهدا بود سال 94 بود کلاس دوم دبیرستان‌ بودم و مدرسه ما‌ یک ار‌دوی 5روزه راهیان نور داشت وهرکس که علاقه داشت می تونست ثبت نام کنه وشرکت کنه. مادرم بدون اطلاع من اسم منو تو این اردو نوشته بود ومن وقتی فهمیدم با مادرم جروبحث می کردم که چرا اسم‌منو نوشته راهیان نور به عقاید من نمیخوره و از این حرفا… چند روزه مونده‌بود به اعزام بچه ها مدرسه جلسه توجیهی اولیا بچه ها شرکت کننده در اردو‌ رو داشت و تاریخ وساعت اردو تو او‌ن جلسه به اولیا گفته میشد من از قصد برگذاری جلسه به مادر نگفتم تا اون نفهمه تاریخ رفتن بچه ها کی ومن جا بمونم. ولی مادرم چند ساعت مونده به رفتن بچه ها متوجه شد ومن هرکاری که کردم و به هر دری که زدم نرم نشد انگار یه چیزی داشت منو سمت مناطق عملیاتی می کشید علی رغم‌میل خودم. تو راه‌مسیر باخودم می گفتم این جور برنامه به عقاید من نمیخوره ومن چرا باید اینجا باشم و...ساعت شماری می کردم تا این5 روز تموم‌شه. وقتی رسیدیم‌ خرمشهر بعد استراحت رفتیم یه‌نمایش در مورد دفاع مقدس با کلی صحنه اکشن که جرقه تحول من از اونجا زده شد. حین تماشا نمایش بارها از شدت صدای انفجارات وتیراندازی‌ها ترسیدم ولی همون لحظه به خودم گفتم واقعا اینا(شهدا)چه جور ادمی هایی بودن این انفجارات کنترل شده اس وهیچ خطری نداره ولی ما باز می ترسیم ‌اونا چه جوری جلوی انفجار، تیر وترکش واقعی ومهیب تر از این وامیستادن این سوال مدام تو ذهن بود تا فردا که رفتیم شلمچه وجوابشو گرفتم وهمون جا متحول شدم. تو شلمچه روحانی کاروان (سید محمد میرعلی اکبری)گفت ای بچه ها ای جوونا من باشما حرف دارم می دوونید اینجا کجاست می دوونید چه دسته گلی هایی اینجا پر پر شدند‌ می دونید چه جوون های رشیدی مثل شما این‌جا شهید شدن، تا سید گفت "مثل شما" به‌خودم اومدم‌ به خودم‌گفتم این ها برا چی اینکارا رو کردند واین همه سختی کشیدند این ها براچی این کارا رو کردند براچی؟؟؟خودم جواب خودم دادم برا عقیده اشون. بعد دوباره گفتم‌مگه عقیده شون چی بوده؟؟؟ که یهو صدای ناله گون سید رو شنیدم که گفت ای بچه‌ها تو این شلمچه خیلی ها شهیدشدن باتانک‌از روشون رد شدند زیر تانک‌رفتن تا حرف امام زیر پا نره تا ناموس واسلام وشیعه بمونه تا بگن ماهستیم دیگه در خونه زهرا آتیش نمی گیره به خودم اومدم ‌دیدم اشک تو چشام جمع شده دیدم سید با یه صدای سوزناک تر می گه ای شهدا خوش به حالتون که رفتین این روزا رو ندید خبردارین کسی دیگه زیاد هوای ولایت رو نداره؟؟؟!! ایت الله بهجت میگه ما هرچه داریم از ولایت فقیه داریم اون وقت جوون ما می گه ولایت کجا تو اسلامه برام ثابت کن ای شهدا چیزی که به شما به اون سختی حفظش کردید الان یه‌عده میدونو خالی دیدن دارن زیر سوال می برن به خودم اومدم دیدم انگار سید داره این حرفا رو به من میگه دیدم داره حق می گه همونجا با همون چشمایی که دیگه پر از اشک شده بود از شهدا خواستم منو ببخشن ومن تو راه جدیدم وحقم ثابت قدم شم اون 5روز مثل برق گذشت ومن روز آخر خیلی ناراحت بودم که دارم میرم‌کلی موقع برگشت گریه کردم دوست داشتم بازم پیششون بمونم تو راه برگشت سید گفت این سفر رو قدر بدونید وچیزی هایی که تو این سفر به دست آوردید وجمع کردید ،حفظ کنید همتون دعوت شده شهدایین وبا پای خودتون‌نیومدین دیدم سید داره راست میگه چون من به‌خودم اگه بود نیمومدم وبه هردری هم زدم که نیام. ولی شهدا هوامو داشتن. 🔵🔹🔵🔹🔵🔹🔵🔹🔵 @dokhtaran_zahrai313
💟⚜💟⚜💟⚜💟⚜💟⚜💟 ✳️حرف دل یکی از اعضای کانال تقدیم به صاحب الزمان، بنام👇👇 🌼سارا🌼 به نام خداوند زیبایی ها آقا جانم سلام، این نامه را برای شما مینویسم میدانم، که میبینید و میخوانیدش امام زمانم ..قربان تنهایی تان شوم خوبید..حالتان خوب است؟ یا ما بنده های بد خداوند نمیزاریم حالتان خوب باشد و روزی نباشد مانند پدری مهربان برای ما گریه نکنید آقا گاهی وقتا با خودم میگویم ای کاش بیایید ...بیایید و تمام شود این بدی ها تمام شود این فساد ها دختری دیدم با ناخن های سرخ به سرخیه رنگ خون ..فکنم رنگ لاک هایش بود ...نه حالا که دقت میکنم ....پنجه کشیده است به صورت امام زمانش برای همین است که ناخن هایش سرخ است فدای صورتتان شوم دردتان گرفت!😞 آقا جان اینجا به حرف گوش نمیدهند گویی پنبه در گوششان گذاشتن که نشنون حرف حق را ...خودشان را زدند به آن راه... آقا جان این جا ...راستی اول میشود بابت این حرفم ناراحت نشوید... آقا جان اینجا به چادر میگویند املی، عقب افتادگی، آقا اینجا به چادری ها میخندند...نمیدانند که این چادر پر از خاطرست...ماندگار ترینش خاطره ی چادر خاکی مادرتان هست😔 زیباترینش ...و اما زیبا ترینش جان شهدا هایمان است که برای اسلام .دین .چادر جان خود را به راحتی فدا کردند راستی گفتم شهدا..خودمانیم چه اسم دلنشینی دارندها...شهدا یادتان هست!دشمن،ناموس کشورتان را بالای بلندی آویزان کرده بودند تا روحیه شما را تضعیف کنند...اما مگر میشود ایرانی باشی ..غیرتی باشی....پیرو رهبرت باشی...عشقت امام حسین باشد... بگزاری ناموست آری میگویم ناموست زیرا برای شما فرقی نداشت ناموس خودتان باشد یا دیگران ...سه شهید دادیم تا توانستید خواهرمان را پایین بیاورید.... شهدا یه چیزی میگویم قول بدهید باز دلتان نشکند باشد؟ شهدا اینجا تلگرام آمده ...اینجا خانم ها خودشان عکس بیحجاب و سربازشان را روی عکس پروفایل میگذارند..تا مرد های کشو خودمان لایکشان کنند ...😔 شهدا قول دادید ها....ولی اینجا به شماها توهین میکندند...با تمام بی رحمی میگویند مگر کسی مجبورشان کرده بود خب آنها نمیرفتند...اونها خودشان رفتند چرا من باید حجابم را رعایت کنم؟ میگم شهدا مگر میشود اینهارو شنیدو غصه نخورد ...این دفعه بیاید باهم گریه کنیم! یادم است در اردوی راهیان نور اقایی شجاعت نوجوانی را تعریف میکرو و میگفت از بین همه مردها این نوجوان داوطلب شد که روی سیم های خار دار بخوابد تا دیگران بتوانند از روی ان رد شوند! شهدا اینجا نوجوان ها علیه کشور خودمان اغتشاش میکنند..به راستی که چه خوب شد که رفتید روح بزرگ شما طاقت اینهمه بدی را نداشت😞 گاهی دلم میخواهد ...بلندگویی به بزرگی جهان داشته باشم و در ان داد بزنم و بگویم....ای مردم خجالت بکشید...از خدا بترسید....از قیامت بترسید....بخدا قسم جهنم و بهشتی هم وجود دارد....به کجا چنین شتابان😞 💟⚜💟⚜💟⚜💟⚜💟⚜💟 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️ خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌺خدایا به امید تو🌺 سلام بزرگواران، من ٢۴سالمه .۶ساله ازدواج کردم ویه دخترگل به اسم نازنین زهرا دارم بنده مادرم خیلی زن باحجاب وحیایی هستن ازبچگی هم ماروهدایت به سمت راه حضرت زهرامیکردن ولی پدرم بامادرم فرق داشتند ودوست نداشتن به قول خودشون ماتوسختی باشیم وگرماوسنگینی چادروداشته باشیم من وخواهرانم ازاین رو آزاد بودیم درانتخاب لباس ولی ازانجاکه مادرمون بسیارمهربان ودل رحم بودن مابیشتربه سمت مادرگرایش داشتیم ولی ماچادری نبودیم مانتوولی بی حجاب نه امابعدازدواج وامدن به تهران کم کم باوضیعت جامعه احساس کردم لازمه چادری شوم هم برای آرامش خودم هم یه جور نارضایتی خودم به وضع حجاب جامعه😔 ولی میترسیدم نکنه بعدیه مدت دیگه نتونم برای همین به خودم کمی فرصت دادم تابا اراده بیشتری تصمیم بگیرم اماهمش وظیفه خودم میدونستم تواین وضع جامعه یه جوری نارضایتی خودم واعلام کنم😡 که بلاخره تصمیم قطعی گرفتم وهمراه همسرم رفتیم بازارویه چادرخریدم وچادری شدم☺️ وهمسریمم برام یه انگشترهدیه خریدبه مناسبت چادری شدنم💑 اولش کمی برام سخت بود هم گزاشتن چادرسرم وهم جواب دیگران رادادن خیلی ازدوستان میگفتن چادرت توحلقم. این چیه. ولی بعدش دیگه بدون بهترین دوستم یعنی چادرم نمیتونم جایی برم😍 وحالا ازخدامیخوام کمکم کنه حرمتش ونگه دارم تردیدقبل چادری شدنم یکیش این بودنکنه نتونم حرمت چادرونگه دارم چون چادرحرمت داره. کسی که چادرمیزاره بایدمواظب رفتاروحتی گفتارش هم باشه باتشکر😌 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔵🔹🔵🔹🔵🔹🔵🔹🔵 ✳️ خاطره حسینی شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌷سیدرضا🌷 اسمم سیدضا، نامدار دایی، شهید خدمت به وطن از اولش بچه مذهبی بودم، بچه هیئتی بودم، بچه درس خون بودیم... دیگه رفتیم دانشگاه و حال و هوای جدید بعد از کنکور، شدم یه آدم عادی که نماز و روزه و واجبات رو انجام میده فقط، جای شکرش باقی که از راه به در نشدم همه چیز گذشت تا یه کلیپی دیدم... یه جمله شنیدم: + ترکش خوردی یا تیر مستقیمه؟ - چیزی نیست، تبرکه٬ تبرکی کِتفه با خودم گفتم خدایا مگه تیر هم تبرک داره؟ مگه دستی که تیر میخوره هم متبرک میشه؟ گذشت... خانطومان و خاطرات تلخش. من اصلا جواد اسدی نمیشناختم، هم محلی ما بود اما اصلا از وجودش و حضورش خبری نداشتم. واقعاً راست میگن که شهدا زنده اند و راهشون رو بعد از شهادت هم ادامه می‌دهند. کلیپ بچه های خانطومان رو دیدم. هر بار ( بدون استثنا هر بار) که هر کلیپی از بچه های خانطومان می‌دیدم اشکم در میومد، اصلا بی اختیار، بی علت. هر بار جایی صحبتش میشد، حتی در حد چند جمله، حتی وقتی بهشون فکر میکردم اشکم سرازیر میشد . (حتی همین الان🙂 ) این موضوع تا یک ماه به شدت ادامه پیدا می‌کنه طوری که نمی تونستم خودمو کنترل کنم. یه مراسمی بود سالن فتح المبین، اول مراسم کلیپ گذاشتن من همینجوری اشکم میومد، حاج آقا ن. مسئول دفتر نمایندگی ولی فقیه س.ن. ساری یه مراسمی مهمان ما بودند قبل شروع مراسم که داشتیم کلیپ ها رو آماده میکردیم همین داستان شد. بعد اون شب اومدم خونه با خودم فکر کردم که چی شد؟ چرا اینطور شد؟ اونجا بود که پی بردم وقتی شهیدی بهت نظر کنه و لطف و محبتش شامل حالت بشه ینی چی... خیلی خوبه شهدا هوای آدم رو داشته باشن در مورد من اون زمان شهید جواد اسدی و شهید محمود رادمهر ، و الان هم آقاسید مجتبی علمدار دستمو گرفتن 🔵🔹🔵🔹🔵🔹🔵🔹🔵 @dokhtaran_zahrai313
#شهید_سیدجواد_اسدی #شهید_محمود_رادمهر #شهید_سیدمجتبی_علمدار این سه شهید تو زندگی راه و هدفم و برام مشخص کردن شادی روحشان صلوات #مربوط_به_خاطره_حسینی_شدن_سیدرضا @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️ خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌺ثمین زهرا🌺 سلام اسم من ثمین زهراست ۱۶سالمه من تو یه خانواده مذهبی بودم اما حجابم اوایل درست نبود😔 بی حجاب نبودم اما چادر سرم نمیکردم😔 یه روز عاشورا رفتم امام زاده شهرمون که تا حالا نرفته بودم وقتی رفتم اونجا فهمیدم اونجا گلزار شهداست یکی یکی از کنار اسم ها رد میشدم که به یه شهید رسیدم اسمشو خیلی جاها شنیده بودم و اتفاقی خیلی چیز ها درموردش خونده بودم تو کانالا و گروها 🌺🌺شهید مهدی ناصری 🌺🌺 نشستم سر مزارش باهاش تو دلم حرف زدم انگار که حرفامو میشنید چون اروم شدم😌 از اون روز به بعد کم کم چادری شدم تا الان که چادرم همه ی زندگی منه🌈 اینها همه عنایت شهدا بود که تو سن کم راه درستو انتخاب کنم و بار گناهام زیاد نشه اما حالا من سرباز امام زمانم و فدایی رهبرم سید علی جایزه های خدا بهم داد عشقی بود که از رهبرم تو دلم گزاشت و اراده ای که همیشه در مقابل گناه ایستادم ❤️ 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
#شهید_مهدی_ناصری شهیدی که بهش توسل کردم و انصافا خوب دستمو گرفت❤️ شادی روحش صلوات #مربوط_به_خاطره_ثمین_زهرا @dokhtaran_zahrai313
💟⚜💟⚜💟⚜💟⚜💟⚜💟 ✳️حرف دل یکی از اعضای کانال ، بنام👇👇 🌷حجت🌷 سلام نميدونم الان يهوو دلم گرفت.. من بارها خواستم اينجا تعريف كنم چيشد كه حسينی شدم خيلی وقتها نوشتم و بعد پاك كردم... اما الان ميخوام يجور ديگه بنويسم... من ٢٥سالمه توی خانواده نسبتا مذهبی بزرگ شدم.. یه پسر یدنده تخس و لجباز بودم... ولی در عين حال ولايی بودم.. حالا جدا از اينا من امروز فكر ميكنم هيچی نيستم نه ولاييم نه حسينی.. شايد ظاهرا باشم اما باطنا هيچی نيستم.. من یه جوونم كه حرفاش با عملش فرق داره.. اره شما فكر كن دارم دردودل ميكنم.. من يوقتايی خوبم همچيم رواله نماز. روزه.. اعمال.. اما يوقتايی يادم ميره هدفم چيه.. دارم كجااا ميرم.. من از حسين دم ميزنم اما كو تا حسينی شدن..! ولی... ولی من امدم كه بشم.. ميشم چون ايمان دارم.. ميشم چون بايد بشم.. يا ميتونم.. يا بايد بتونم.. كمك ميخوام.. لياقت ميخواد حسينی بودن.. شايد هنوووز راه دارم تا بشم نوكر حسين.. نوكر هنووو راه داره تا بشه مثل حر التماس دعا.. 💟⚜💟⚜💟⚜💟⚜💟⚜💟 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️ خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌺گمنام26🌺 به نام خداوندکه سرچشمه همه خوبیهاست…🌹 من دردوران نوجوانی خیلی دلم میخواست مانتویی باشم…خانواده واقواممون مذهبی بودن ؛من مدام باپدرم سرچادرسرکردن بحث میکردم ؛چون مانتویی بودن روباکلاس وامروزی بودن میدونستم وبرعکس چادرسرکردن واملی وبی کلاسی ؛کلاحجاب ودوست نداشتم تااینکه خواستگاری برام امدم که خانوادش مانتویی بودن …منم ازخداخواسته که حاجتم رواشده بودوفکرمیکردم دارم باادمای باکلاس واجتماعی,ازدواج میکنم از روی ظاهرازدواج کردم…ولی بعدازمدتی که چادروازسرم برداشتم وبه قدری اقوام همسرم بدحجاب بودن …من که ازخانواده ی مذهبی بودم کاربه جایی رسیده بودکه توی مراسم عروسی وتولدهمه مختلط میرقصیدن ومن هم مجبورمیشدم مثل اوناباشم وخیلی عذاب وجدان میگرفتم وحالاجداازاینکه شوهرمم ادم خوبی درنیومد…یادمه اخرین باری که میرفتم عقدیکی ازاقوام شوهرم به قدری بی بندوباربودن که ناراحت بودم برای عروسیش,چکارکنم…الان خداراشکرازاون شرایط نجات پیداکردم وقدرومنزلت حجاب رودریافتم …الان بااینکه میتونم مانتویی باشم ولی عاشق چادرم هستم …وباامام زمان عج عهدبستم که هیچوقت چادرم ازسرم نیفته… واقعاچادرمیراث وامانت گرانبهایی هست که حضرت زهراس برای ماهدیه داده ومامخصوصابچه شیعه هاباید قدر بدونیم وازاین امانت بخوبی نگهداری کنیم که ان شاء الله اون دنیاجلوی خانم حضرت زهراس سربلندباشیم … تجربه من از زندگیم این بوده که حجاب وحیاوعفت برای هرزنی لازم وضروری هست وبابیحجابی وبی بندوباری هم به خودمون ضربه میزنیم وهم به دیگران … ان شاء الله همگی ازوسوسه های نفس وفریب شیطان درپناه خداوندمهربان باشیم ……🌹🌹🌹 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️ خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌺 نورا 🌺 یادمه اولین بار تو جشن تکلیف بود که چادر گذاشتم سرم خیلی حس جالبی بود با اینکه سن کمی داشتم اما نماز و خیلی دوست داشتم پدرومادرمم خیلی تشویقم میکردن که نماز بخونم از همون ۹سالگی هم روزه میگرفتم هم نمازامو میخوندم اما بزرگتر که شدم فاصله ام هم با نماز و هم چادرم بیشتر میشد یکی درمیون نماز میخوندم و دیگه چادر سر نمیکردم افکار و عقایدم تغییر کرده بود موهامو میاوردم بیرون کلی جلوی آیینه به خودم میرسیدم وبعد میرفتم بیرون. گوش دادن آهنگ و دیدن شوهای خواننده های غربی و شیطونی کردن و اذیت کردن همه شده بود کارم.اما با تمام اینها بچه زرنگ و باهوش مدرسه بودم.و جزو شاگردهای ممتاز. درس برام خیلی مهم بود. شدم سوم راهنمایی و تو امتحانات پایان ترم ریاضی رو شدم ۹ونیم برام خیلی آزار دهنده بود هرچی التماس معلمم رو کردم حاضر نشد نیم نمره بهم بده.چند ماهی گذشت تا امتحانات شهریور ماه ،کاملا افسرده بودم دیگه از شیطنتهام خبری نبود تو خودم بودم رفتم سمت قرآن تازه فهمیدم چقدر از خدا دورم با خدا عهد بستم اگه کمکم کنه قبول بشم میشم یه آدم دیگه همونی که خدا دوست داره همونی که تو قران دستور داده. امتحانمو دادم و قبول شدم حالا باید تو امتحان بندگی قبول میشدم کم کم نمازمو دوباره شروع کردم وقتی پای سجاده می ایستادم واقعا باتمام وجودم خدارو حس میکردم عاشق خدا شدم و نماز شب میخوندم و یه ماه رجب وشعبان ورمضان روزه میگرفتم حجاب گرفتم اما هنوز چادر سرم نبود تا اینکه دبیرستانو تموم کردم ویه روز بنر ثبت نام درحوزه خواهران رو دیدم کنجکاو شدم و درمورد حوزه تحقیق کردم وقتی فهمیدم جایی هست که علم دین اموزش داده میشه اشتیاق پیدا کردم و آزمون دادم و حالا دیگه باچادر وارد حوزه شدم و دیگه حاضر نیستم به هیچ قیمتی از دستش بدم. تا قبل از اینکه چادری باشم نگاه های هرزه اذیتم میکرد چون چهره قشنگی داشتم وقد بلند. اما از وقتی چادر گذاشتم امنیت کامل دارم حتی خواستگارانی داشتم که میگفتن چادراز سرت بردار اما قبول نکردم با اینکه موقعیت خوبی داشتن ولی واسه من همسری مهم بود که بال پروازم باشه به سوی خدا که خداروشکر خداروشکر همسرم در پیشترفت معنوی من خیلی نقش مهم وبسزایی داشت. من درس طلبه گیمو تموم کردم وحالا دارم برای فوق میخونم. فقط میخوام بگم اگه در مسیر بندگی خدا محکم پا بذارید و توسل وتوکل داشته باشید حتما موفق میشید. خدا خیلی مهربونه مطمئن باشید هم ائمه کمک میکنن هم راه براتون باز میشه... یاعلی... 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313