eitaa logo
💚آرشیو خاطرات💚
32 دنبال‌کننده
5 عکس
3 ویدیو
0 فایل
سلام به کانال دختران زهرایی و پسران حسینی خوش آمدید کانال اصلی👇 @dokhtaran_zahrai313 پیچ اینستا👇 https://www.instagram.com/dokhtaran_zahrai/
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌺زهرا🌺 من ۱۶سالمه من تومحرم ۱۳۹۴ چادری شدم یعنی تو محرم ها چادر سر میکردم قبل از اون حجابم بد نبود ولی در شان من نبود😔 من خانوداه ام مذهبی بودن من به پدرم حسودی میکردم وپیش,خودم میگفتم چرا من اخه باید این مدل باشم😔 اخه چرا؟ 😔بعد ما با دوست خانوادگی مون اونا هم مذهبی بودن باهم در ارتباط بودن من عاشق اونا بودم و با کمک دوست صمیمی البته خواهر گلم من کم کم مثل انها شدم و از محرم سال۹۴من چادری هسم و خیلی راضیم واز امام حسین ممنونم ک کمکم کرد💚💚💚 بعد تابستان بود مامان بزرگم فوت کرد من از این رو به این ور شدم نمیدونم چرا یهو ولی خیلی پشیمون شدم چرا اخه من چادرم یهو از سرم افتاد 😣 کم کم گفتم باید از بعضی ها دوری کنم چون ممکن رو من تاثیر بگذارنند به حضرت فاطمه متوسل شدم کمک خواسم الانم ب لطف این بانوی بزگوارم من هم توکارام موفق هم تو زندگی خدایااا شکرت صد هزار مرتبه من عاشق چادرم ❤️❤️❤️❤️❤️ من اصلا چادری نبودم گناه میکردم ولی از نظر من این کارا میگذرن ولی از اون موقعی ک چادر سرمیکنم احساس پادشاهی میکنم👑 تو رو خدا هرکسی این متن و میخونه با هرکسی دوست نشید با هرکسی نگردید خواهش میکنم🙏 امام علی درباره ی این اثر پذیری میفرماید:ازدوستی با افراد فاسد بپرهیز که وجودت ناخوداگاه ؛ناپاکی وبدی از انان می رباید درحالی ک تواز آن بی خبری☝️ خدایا شکرت و از اهل بیت متشکرم که منو به راه راست هدایت کردن واز خواهر گلم هم ممنونم فک نکنید چادر سر کردن سخته خیلی هم اسونه و دوست داشتنیه ❤️❤️ 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌺زهرا🌺 من زهرا ۲۰سالمه از تبریز سلام خسته نباشید...کانالتون عالیه اجرتون با حضرت زهرا🌺 چی شد چادری شدم برا همیشه...من قبلا هم چادر سر میکردم اما نه مثل الان خیلی پایبند به چادر نبودم ولی دوسش داشتم... تا اینکه یه روز با دختر خاله ام میرفتیم شاه عبدالعظیم وقتی داشتیم وارد صحن میشدیم چادر سر کرد من گفتم وای چه چادر خوشگلی داری😍 چادر من ساد بود ولی چادر اون عربی بود از این مدل جدیدا 😊 من بار اولم بود میدیدم گفتم منم از این میخرم و بعدش رفتیم مشهد و اونجا بود ک رفتم از امام رضا طلب ببخش گناهامو کردم و‌بعدش رفتم چادر خریدم الان عاشق چادرم هستم❣ چادر سر کردن اصلا و اصلا سخت نیس فقط عشق میخواد❤️ و احترام قائل بودن به ارزش چادر👌 الان وقتی چادر سر نکنم احساس میکنم لختم 🙈 با افتخار چادریم و خیلی خوشحالم که دل بابامو هم با چادر سر کردن شادش کردم... ان شاءالله خدا گناهامو ببخشه وان شاءالله شهادت روزیمان گردد الهی آمین مواظب خودتون باشید😍 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️خاطره چادری شدن یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌸زهرا🌸 سلام زهرا هستم✋ میخوام قصه چادری شدنم را برایتان بگم. من در خانواده ای متولد شدم که پدرم مذهبی اما مادرم زیاد به دینداری پایبند نیست. از اول چادری نبودم و خیلی به چادر اینا اهمیت نمیدادم فقط خوبی که خدا شاید بخاطر اون نجاتم داد نمازم بود چون هیچ وقت نمازمو ترک نمیکردم. چهارده سالم بود که با یه پسر دوست شدم باهاش تلفنی حرف میزدم و تا جاییکه حتی منو لمسم کرده بود. وقتی هفده سالم بود یک روز دوستم بهم گفت که درس دینی یه جایی شروع میشه بیا باهم بریم. منم باهاش رفتم کلاس احکام اولا چادر نمیپوشیدم مانتو میپوشیدم اما استادم استادی که بهمون درس میداد خیلی ادم دینی و باتقوا بود اهسته اهسته روم تاثیر گذاشت تا اینکه یکروز چادر خریدم با مقنعه و پوشیدم خیلی خوشحال بودم💕 گرچه اولا همه مسخره میکردن و تیکه مینداختن اما برام مهم نبود اهسته اهسته درک کردم که خدا خیلی دوستم داره تو هر گردابی که گیر میکردم نجاتم میداد از اینکه چادریم افتخار میکنم و خیلی دوستش دارم و از خدام ممنونم. ببخشید که سرتونو به درد اوردم💐 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌺زهرا🌺 بهمن سال ۹۲رفته بودم بوشهر برا ارشد قبلش یه اتفاق بدی برام افتاده بود دلم شکسته بود اونجا تو محوطه دانشگاه دو شهید گمنام بودن نشسته بودم رو صندلی دوتا خانم روبه روم بودن چند بچه بالای مزار شهدای گمنام بازی میکردن که دستشون گل بود من تو دلم گفتم کاش منم از این گلها داشتم یهو یه دختر بچه ای طرفم دوید گفت خاله این گلها مال تو هست اونجا بعدا اعلام کردن شهید بهروز صبوری پیدا شده و یکی از دو شهید گمنام بودن 😔 من تو خانواده ای دنیا اومدم که چادر از اول می پوشیدم ولی معنی پوشیدن چادر نمیفهمیدم😔 فقط میدونستم حق ندارم بی چادر بیرون باشم گاهی تو حجابم کوتاهی میکردم الان احساس میکنم اون حجابی که باید داشته باشم ندارم ولی به شهدا میخام در همین شب جمعه قول بدم بهترش کنم چون تو این سه سال اخیر که اتفاق بدی برام افتاد همین شهدا پیشم بودن و بعد ۱۳سال سه سال پیش به مدت پنج بار دعوتم کردن منطقه💚 مدتی تو مغازه ای که کار میکنم چادر سر نمیکردم😞 ولی بیرون چادری بودم بعدا نشستم فکر کردم نامحرم بیرون با نامحرم داخل مغازه هیچ فرقی نداره الان یکسال هم نمیشه شاید همین فروردین که بیاد یکسال بشه تصمیم گرفتم چادری بشم تو مغازه سختی زیاد کشیدم چون صاحب مغازه مخالفه😥 خیلی گریه کردم واز شهدا کمک گرفتم تا الان که به خیر گذشته گاهی تصمیم گرفتم که کنارش بزارم ولی نزاشتم چون کارم با چادر سخته گاهی شده نزدیک بوده به جای بخورم گاهی مشتری ها میگن دربیار چادرت ولی درش نیاوردم. راستش دلم گرفته چون میدونم حجابم کامل نیست و دعا میکنم خدا کمکم کنه به حق حضرت زهرا س و شهدا بتونم زندگیم براساس مسایل دینی سرسامان بدم من حتی خاستگار داشتم که منو تا دید گفت این چادری نمیخوام همچین دختری رو ولی برا رضایت شهدا چادرم حفظ کردم امیدوارم خدا قبول کنه و قول میدم بهتر کنم زندگیم تا شهدا و بی بی حضرت زهراس دستم بگیرن چون یه بنده خدایی خواب دیده بود که شهدا بهش گفتن به فلانی بگو ما ازش راضی هستیم😔 حفظ چادرم کمتر کاری برا حفظ خون شهداست التماس دعا🌷 یا زهرا س👋 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️ خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌸زهرا🌸 سلام خسته نباشین .زهرا21ساله هستم. میخوام خاطره ی باحجاب شدنموبهتون بگم من هرگناهی فکرشوکنین انجام دادم😔 غیبت نخواندن نماز. دوست شدن بامردزن دار و پسرمجرد. اوایل بدون چادر بودم الان سه سال میشه ک چادر داشتم ولی بدون حجاب و با ارایش تااینکه ب دلم افتادبرم کربلای ایران شلمچه💚 5 فروردین96عازم شلمچه شدم ودوشنبه شب برگشتم. من اونجا دلمو سپردم به شهدا و برگشتم من الان۸ روزه ب دنیااومدم باکمک شهداتونستم پاک شم و ب همین دلشکستم واشک گوشه چشمم همین۸ روزحاجتموگرفتم. الان یه خواستگارطلبه دارم .همین حاجتم ازشهیدطاهرسیلاوی بود وتوهمین پنج روزمن شدم دختر محجبه پاک. شدم دخترشهدا ودختر شهید طاهرسیلاوی. راستی قبرمطهرشهیدطاهرسیلاوی توهویزه هست .هنوزجواب خواستگارمو ندادم برام دعاکنین خوشبخت بشم. خواهرای گلم یادمون باشه(چفیه هاخونی شدندتاچادرمان خاکی نشود) قدرخودتون روبدونین ماچادریامث مرواریدهستیم ک بایدتوجعبه محافظ باشه. دوستتون دارم التماس دعا🌺🌺 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️ خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌺زهرا🌺 بسم رب المهدی میخوام بنویسم از زهرایی شدنم از خدایی شدنم من زهرا دختری ک چادر و نماز واسش ارزشی نداشت😔 همیشه میگفتم چـــــادر یه چیزه اضافیه😢 همیشه با صورت پر از آرایش میرفت بیرون😭 دل حضرت زهرارو میشکست😟 تا اینکه یه روز خیلی خیلی اتفاقی شنیدم اسم مینویسن برا راهیان نور😍 اولش گفتم بابا ملت دیونن میرن بیابون ببینن نمیدونم چی شد یهو دلم خواست منم برم زنگ زدم که اسم بنویسم گفتن جا نیس روز بعد زنگم زدن گفتم کنسلی داشتیم میتونی بیای❣ حتی تو راه راهیان نور هم با ارایش رفتم هنوز نمیدونستم کجا دارم میرم😐 وقتی رسیدیم به معراج شهدا چشم که به شهیدا خورد دلم لرزید ولی بازم نفهمیدم کجام؟😦 روز بعد رفتیم طلاییه اولین قدم که برداشتم بازم دلم لرزید ولی بازم نفهمیدم کجام..😩 نمیدونم چی شد که سه راهی شهادت شروع کردم به نماز خوندن واسه خودم جای تعجب داشت😳 اولین نمازی بود که باعشق خوندم😍 بعد رفتیم شلمچه از اتوبوس پیاده نشده بودم بغض گلوم و گرفت😔 وارد خاک شلمچه که شدم اشکم سرازیر شد نفهمیدم چی شد همونجا گفتم یا فاطمه(س) داری چیکار میکنی بادلم😭 از همونجا تصمیم گرفتم دیگه هیچوقت و هیچوقت بدون چادر و با آرایش نرم بیرون😔 من چادری شدنم و مدیون شهداو حضرت فاطمه ام😔😔 ونذر کردم هرسال اگر زنده موندم راهیان نورم ترک نشه☺ شبیه زهرا شدنم اتفاقی نبود💚 و ممنونم از دوست شهیدم حاج حسین خرازی خیلی کمک کرد تو این یه سال امیدوارم یه روزی شرمندش نشم😞 التماس دعااا دارم شدیدأ یاعلی مدد درپناه حق 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️ خاطره چادری شدنِ یکےاز اعضای کانال، بنام👇👇 🌺زهرا🌺 سلام ,من دخترے بودم كه اعتقاداتم به دین وائمه محكم بود ولے حجاب مناسب نداشتم ودر مورد حجابم زياد دقت كافےرو نداشتم ولےبد حجاب هم نبودم ولےهميشه دغدغه ى اینو داشتم كه تيپم چے باشه ومدل مانتوم چطورے باشه ... خلاصه تا اينكه يه بار خواهرم خواب ميبينه كه من وخودش وبرادرم ميخواهيم بريم كربلا برادرم رو راه ميدن ولے من وخواهرم رو راه نميدن وبعد از خواب بيدار ميشه واين خواب رو براے من تعريف ميكنه و من به خواهرم ميگم يعنے براے چے مارو راه نميدن ⁉️واون هم در جواب من ميگه كه شايد به خاطر اينه كه ما حجابمونو رعايت نميكنيم واين ميشه كه از اون زمان من ديگه حجابمو رعايت كردم وحتےيك تار مويم را بيرون نذاشتم.... ولے هنوز چادرےنبودم به مدت يك سال به همين صورت گذشت واطرافيانم خيلےتعجب كردن از اين حجاب من و در طول اين يك سال درون خودم هميشه در حال جنگ بودم كه چادر بپوشم يا نه ,وهمش فكر ميكردم كه اگه بخواهم چادرے بشوم خيلے برام سخت ميشه ديگه نميتونم به راحتےهر جايےبروم و درونم غوغايے بود ... من خيلےشهيدان رو دوست داشتم هر وقت كليپے از شهيدان ميديدم اشك ازچشمانم ناخوداگاه سرازير ميشد😢 يه وقتهايے پسرم نميذاشت نگاه كنم چون خيلےگريه ميكردم يه جورايے عاشق شهيدان بودم تا اينكه .... رفتم هيئت براے عزادارے شيرخوارگان علے اصغر(ع)من دراكثر شبهاے محرم هر سال تا اونجايے كه ميتونستم چادر ميپوشيدم ولے فقط اون ده شب بعد نميپوشيدم ,خلاصه رفتم هيئت همش تو دلم ميگفتم خدايا يه چيزے يه نشونه اے رو بهم نشون بده تامن تصميم واقعيمو بگيرم واز ته دلم پابند اون بشم ميخواستم تكليف خودمو روشن كنم ديگه خسته شده بودم از اين دوراهےيك بار تصميم ميگرفتم كه چادر بپوشم ويك بار ديگه منصرف مےشدم وباخودم درگير بودم خانواده هم راضے نبودن كه من چادرےبشم اونا ميگفتن كه تو حجابت رورعايت ميكنے 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ادامه خاطره یک ساعت دیگه درج میشه👇 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️ ادامه خاطره چادری شدنِ زهرا خانم👇👇 ولازم نيست كه ديگه چادر بپوشے ,بعد همون روز توهيئت آخر مجلس يه آقايے اومد ودر مورد شهدا صحبت كرد از مظلوميت وهدفشون آخرش يه چيزے گفت كه تمام وجودم رو لرزوند وفقط اشك ميريختم بدون اختيار اون آقا گفت سر هر كوچه يه شهيد داره نگاتون ميكنه سر هر كوچه مزين به اسم يك شهيد است اگه ميخواهيد شرمندشون نشيد حجاب داشته باشيد واين حرفا... اون آقا منو منقلب كرد وهمونجا تصميم گرفتم كه هميشه چادر بپوشم و از تصميمم هم خيلے راضے بودم بر عكس اطرافيانم به هر كسے ميگفتم كه ديگه چادرے شدم راضے نبود😒 حتے مادرم خواهرم وهمه تعجب ميكردن😳 وراضےنبودن فقط شوهرم گفت كه اون دوست داره وديگه خيليےخوشحال وسبك شده بودم كه بالاخره تكليفم روشن شده بود وبا افتخار چادر ميپوشيدم 😇 و طولے نكشيد كه اربعين همون سال يعني سال 95پياده به همراه بعضے از افراد خانواده مشرف شدم به كربلا واصلا باورم نميشد وبه عشق چادرے شدنم تو كربلا پارچه چادرے خريدم وتو كوله پشتيم بود ولے تويےمسير كاظمين كوله پشتيمو گم كردم و خوشحال بودم كه اولين چادرم رو از كربلا خريدم ولے قسمت نشد كه اونو بپوشم... يادم رفت اينو بگم توےمسير كه داشتيم برميگشتيم از مرز مهران كه گذشتيم توے اتوبوس با خانم هايے آشنا شدم كه اونا توے مرز خادم زائرا بودن اونا متوجه شدن كه من تازه چادرے شدم ويه خانم از همونا موقع پياده شدن شماره تلفنمو ازم گرفت ويه خانم ديگه منو تو بغلش گرفت وگريه مےكرد وميگفت خوشبحالت كه خيلے خوشگلے كه امام حسين تورو انتخاب كرده وخريدارت بوده واين حرفاش هنوز تو گوشمه... بعد اومديم ايران تو شهر خودمون رفتيم چادر خريدم والان با افتخار چادر سر ميكنم وخيلے هم برايم راحته وچادرم رو خيلے دوست دارم واحترام ويژه اے براش قائلم وتازه براے بعضيا تو فاميل يه جورايے مشوق به رعايت حجاب شدم حتے تو دوستام وامسال عيد اولين عيدے بود كه من رسما با چادر همه جا براےعيد ديدنے رفتم واحساس كردم يه احترام خاصے رو براے من قائلند. وتجربه جديدے داشتم و تو فاميل انگار به يه رتبه ومقام بالاے رسيدم واين رو از شهيدان دارم و الان هم🌷 شهيد همت و🌷 شهيد محمود رضا بيضائے رو دوست وبرادر شهيد خودم ميدونم واز شما ميخواهم كه براے آن دو بزرگوارصلوان محمدے بفرستید ممنونم از شما خوبان ببخشید طولانےشد🌹 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌻زهرا🌻 من تو یه خونوادےتقریبا مذهبے چشم بازکردم بزرگ شدم خونه ے پدرے همیشه حجابم تقریبا کامل بود پدرومادر اهل نماز ··تقریبا خواهروبرادرامم همین طور بودن من سازمخالف توخونواده بودم اگه حجابم کامل بود به اجبار پدرومادرم بود ولےخودم علاقه وبےرغبتے به حجاب داشتم این اجبارپدرومادرم نتونست منو باحجاب کنه تا زمانے طول کشید که من ازدواج کردم.... وقتے ازدواج کردم شدم مثل پرنده ے آزاد کلا چادروکنار گذاشتم شدم مثل الان دختراے امروزے که توجامعه زیاد شده متاسفانه همسرم خیلے باهام جنگید حجاب داشته باشم ولے موفق نشد خونوادےخودم وخونوادے همسرم ازاونا اجبار ازمن انکار چنان بے حجابیم بے اندازه بود که شد نقل مجالس جورے که خجالتو توچشاے پدرمو همسرم میدیدم ولی توجهے نداشتم ازهرراهے واردشدن ولے موفق نشدن که هیچ من بدتر مےشدم متاسفانه...😔 تا اینکه بچه ے دومم به دنیا اومد حدودا 5سالش بود بچه ے دومم بااسرار به همسرم گفتم میخوام برم ارایشگرے رو یاد بگیرم خلاصه ما رفتیم ولے حجابم روزبه روزبدتر میشدـ..... تا اینکه خانمے که تو ارایشگاه اونم مثل من براے یاد گیرے اومده بود یه روزبهم گفت چرا اینجورے میگردے خونوادتون اینجورے نیست منم توجواب به جاے اعتراض وحاضر جوابےخیلی بامتانت خاصے گفتم من اینجورے دوست دارم گفت اگه چادر سرکنے خیلےقشنگتر میشے... اون روز اومدم خونه تا چند ماه روحرف این خانم توذهنم بود باخودم درگیر بودم تا اینکه یه روز اومد خونمون خودش چادرےمنم ··· یواش یواش باهم صمیمےشدیم بیرون رفتنامو اون باچادر من ··· حدودا 1/2سال طول کشیدمن قبول کنم چادر سرکنم باهم قرارگذاشتیم بریم چادر بگیریم وقتے به همسرم گفتم میخوام چادر بخرم مسخره کرد گفت توچادر اولین چادرو که خودم میل داشتم رفتیم گرفتیم دوختن چادر با سرکردن چادر دوساعت طول نکشید وقتےسرم میکردم چادرمو یه حس خیلے خوبق بهم دست میداد دوست داشتم همه جا چادرم سرباشه خلاصه وقتے مهمونے ومراسم عروسے مےشد مےرفتم کل فامیلا باتعجب بهم نگاه میکردن باور نمیکردن من همون دختربے حجاب هستم الان حدودا 20سال هست که چادر خانم فاطمه زهراروسرم هست اگه خدانکرده ذهنم فکرهاے شیطانی به سرم میزد ازچادر خانم فاطمه زهرا خجالت میکشیدم... باچادریےشدم زندگیم بهترشد هروز بهتر از دیروزم نمازم قرانم فراموش کردم بگم تازه علاقه ےخاصے اویل چادرےشدن به کلاساے قران بود الانم خوشبختانه اونے که باید باشم هستم به امید خدا وائمه اطهار در ضمن خدا قبول کنه خادم یکے از امام زادها هستم💚 حالا خیلے خوشحالم ازانتخابم ارادت خاصے به شهدا ومعصومین دارم 😊😊😊 التماس دعا یاعلے 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️خاطره ی چادری شدن یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌻زهرا🌻 واقعیتش کمی برام سخته که از کجا شروع کنم… تا اونجا که یادمه؛ قبلاً وقتى می‌خواستم از خیابون رد بشم ماشین‌ها به صف مى‌ایستادن و برام بوق مى‌زدن…! تو مسیر کلاس تا خونه هم پر می‌شد ازمردهایى که صف بسته بودن و اصرار به دوستى با من داشتن! اما من با اینکه حجابم خیلى بد بود، از هیچ کدوم اینها لذت نمى‌بردم، بلکه عصبانى هم مى‌شدم؟ ولی باز هم براى دفعه بعد، به تیپ زدنم فکر مى‌کردم. نه براى اینکه دیگران رو جذب کنم؛ نه… فقط براى اینکه از تماشاى خودم جلوى آینه لذت ببرم! وقتى سال سوم دبیرستان بودم با راننده سرویس مدرسمون خیلى درد و دل مى‌کردم..چون شدیداً دچار تشویش بودم و حالم خوب نبودم. ایشون هم یه مرد خیلى مذهبى بودن و با اینکه اصلاً به من نگاه نمى‌کردن ولی من رو خیلى خوب درک مى‌کردن… راستش برام خیلى جالب بود! چنین مردى تا حالا ندیده بودم که اصلاً نگاه نکنه؟ ایشون خیلى با من صحبت مى‌کرد که بیردن از خونه اینقد موهامو درست نکنم و جوراب بلند بپوشم…اما من مسخره مى کردم… ایشون هر هفته به مجلس روضه امام حسین مى‌رفتن و من مسخرشون مى‌کردم که این روضه‌ها ینی چی؟! اشک مردم رو مى‌خوان به‌زور دربیارن… ایشون هم هرروز مى‌گفتن باید “زیارت عاشورا” بخونى و چون من گوش نمى‌کردم، ایشون تو سرویس برام مى‌خوندن و منم باهاشون تکرار مى‌کردم و البته باز هم کلى مى‌خندیدم به کارشون…تـــا اینکه دیدم وقتى زیارت عاشورا مى‌خونم خیلى بهم خوش مى‌گذره… بعد از یه مدت تصمیم گرفتم خودم هر روز بخونم. یک سال از زیارت عاشورا خوندنِ من گذشت و ناخوداگاه هروقت اسم امام حسین میومد بغض مى کردم و عجیب‌تر اینکه دوست داشتم توى مجلس روضه شرکت کنم!! دیگه طورى شده بود که روسریم رو مى‌دادم جلو و کم‌کم نماز خوندن رو شروع کردم و دیگه به پسرهاى فامیل دست نمى‌دادم… تـــا اینکه بحث ثبت نام مدرسه شد و چون ما خیلى دیر براى ثبت نام اقدام کرده بودیم؛ بابا گفتن تو که معدلت بیسته، چادر هم سرت کن که مدیر مدرسه راضى بشه ثبت‌نامتو تایید کنه. اتفاقاً همین هم شد و مدیر خیلى از اینکه من چادر سرم بود خوششون اومد و من رو ثبت نام کردن… اما اتفاق مهمى که براى من افتاده بود این بود که من ازچادرخوشم اومده بود. به نظرم بامزه بود و نسبت بهش حس خیلى خوبى داشتم و دیگه از اون به بعد چادرى شدم اما واقعاً کسى تشویقم نکرد و هیچ کس نگفت آفرین که چادرى شدى فقط هیچ کس باور نمى‌کرد که دختری که یه روز مردا برای دوستیش سر راهش به خط می‌شدن یه روز خودش رو پشت چادر پنهان کنه… 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️ خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌹زهرا🌹 یک دوست خوب! به نام خدایی که همیشه بهترین ها رو برام خواسته اصلا از همشون بدم میومد،منظورم چادری هان، هیچ جوری نمی تونستم قبولشون کنم....تو جمع های خانوادگی حتی روسری سر نمی کردم.....و بابت این مسأله هیچ کس شکایتی نداشت ....بلکه یه چیز عادی و طبیعی بود،....جز دایی دومیه....ولی زورش بهم نمی رسید....لجباز تر از این حرفا بودم! همش فکر می کردم اونایی که چادر سر می کنن آدمای متظاهری هستن و حتما شغل باباهاشون یه ربطی به بسیج و سپاه و ... داره! راست گفت خدا که :"چه بسا چیز هایی رو که دوست دارید و به ضرر شماست و چه بسا از چیز هایی که بدتون میاد و به نفع شماست". تا به خودم اومدم دیدم بهترین دوستم ، دوست که نه ، به قول مولانا "شمس وقمرم " ، شده یه دختر چادری اونم از نوع درجه یکش! فاطمه تمام قوانین زندگیم رو تغییر داد بدون این که چیزی رو مستقیماً ازم بخواد! هیچ وقت یادم نمیاد چرا شد همه ی زندگیم....ولی چیزی که ازش مطمئنم اینه که اون فرستاده ی خدا بود..... از بچگی زرنگ بودم....خیلی هم باهوش بودم....تو هر جمعی نفر اول.....با تموم لجبازی هایی که خاص خودم بود....با دلم رودرباستی نداشتم....خدا رو شکر میکنم که این بار هم زرنگی کردم و نذاشتم چشم کور تعصبم به روی نور خدا بسته بشه! فاطمه مظهر تموم خوبی ها بود، تموم چیزایی که من همیشه دنبالشون بودم ولی نه تو یه دختر چادری....و هیچ جا پیداشون نکردم إلا زیر این لباس آسمونی! من عاشق شده بودم اما نه عاشق فاطمه، عاشق خدایی که خواسته بود اینطور با من حرف بزنه! چادر سر کردن برا منی که تا دوم دبیرستان حتی روسری هم سرم نبوده خیلی سخت بود...ولی ...یه چیزی تو دلم پیدا شده بود که بازم با همون زرنگی خاص خودم فهمیدم قیمتی تر از هر چیزی تو دنیاست.... گفتم خدایا اصلا به من چه.... نمیشه که همه تصمیم سخت هارو من بگیرم....میسپارمش به خودت...با ایمان و توکل کامل....قرآن رو باز کردم،....باورتون نمیشه...صفحه ی 426، آیات 55 تا 62 سوره احزاب! اهل قرآن می دونن ، آیه ی حجاب تو همین صفحه است! از اون روز به بعد من و چادرم تو تمام سختی ها با هم بودیم، خیلی ها طردم کردن و مسخره کردن و حتی تهمت زدن که شاید عشق یه پسر من و به این شکل در آورده! أما خدا بیشتر از قبل هوامو داشت، به لطف خدا عیب های اخلاقیم رو تا حدودی برطرف کردم که بتونم شایسته ی لباس آسمونی باشم، از اون روز به بعد به حدی کلامم تغییر کرد که آدمای خیلی خوبی بهم نزدیک شدن، حتی کسایی که خیلی با من فرق داشتن. چادرم باعث شد که مسیر زندگیم، مسیر دوستی هام ، سیر افکارمو....تغیر کنه....موقعیت های نابی داشتم که مختص چادی هاست! 6 سال از این ماجرا میگذره و من حالا خیلی تغییر کردم ....رو به رشد....و همه ی این هارو مدیون خدا، فاطمه، و چادرم هستم 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️ خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌹زهرا🌹 بسم الرب الشهدا و الصدیقین خداوند من را سیده آفرید و در خونواده ی شهدا و متدینی بزرگ شدم از همان ابتدا برایم چادر و نماز تعریف شده بود و با این آرامش بزرگ شدم و با شهدا انس داشتم یادمه وقتی به سن تکلیف رسیدم چادر سفید زیبایم را با چه شوقی بسر کردم وتو اون جشن تکلیف نه سالگی و فضای معنوی چه حال خوبی داشتم از همون اوایل چون من و خواهرم سوره ها رو درست نمیتونستیم ادا کنیم قران رو روبروی خودمون میگرفتیم که از روی قران تلفظ کنیم در مدرسه قرآن رو در کلاس ما سر صف تلاوت میکردیم حجاب رو از مادر بزرگوارمون به ارث برده بودیم من در مسیر زندگیم خدا رو همیشه حس میکردم شبهایی از سال که هوا خنک بود زیر آسمان با خدا درد و دل میکردم تو اون سن کمم که هیچ دغدغه ای نداشتم میتونم بگم دوست زیبای من خدا بود که شبها ستایش میکردم سر کلاس مدرسه معلمم یادم هست که گفت دخترها اگر به نامحرم مواجه شدید خداوند فرمودند اگر فورا چشمهایتان را به اسمان یا زمین بدوزید به اندازه اسمان و زمین بهتون پاداش داده میشه من این گفته معلمم رو سرلوحه زندگیم قرار دادم عکس شهدا رو روی دیوار اتاقم میزاشتم باهاشون درد و دل میکردم، در مرحله ای از زندگیم که وارد فضای دانشگاه شدم بدلیل مشغله درسی از اون فضای معنوی فاصله گرفته بودم😔 غافل ازینکه به نظر خودم داشتم درست مسیر رو میرفتم ولی بعدا از این خواب توی خلوتم به این فکر میکردم کدام مسیر را اشتباها پیش رفتم که همچین خوابی که مادرم حضرت زهرا (س) به من گوشزد کردند و از همه بدتر مثل خوره به جانم افتاده بود که منو نمیپذیرن 😔 اون شب خواب دیدم یک مسجد در بیابانی روی تپه ای بود که همه دختران محجبه واردش میشدند با چادر مشکی مسجد زیبایی بود بهم گفتن مسجد حضرت زهرا هستش منم محجبه بودم و چادری ولی همینکه میخواستم برم نزدیک مسجد زمین به لرزه در می آمد😔چند بار امتحان کردم نشد خواهرم جز اون افرادی که در مسجد بودند رو مشاهده کردم از خواب بیدار شدم سالها به این خواب فکر میکردم که منو حضرت زهرا دوس ندارند و ناخوداگاه اشک میریختم تا اینکه به یک سفر زیارتی مشرف شدم زیارت آقا امام رضا نیت کردم نماز حضرت زهرا رو در حرمش بخونم و خوندم حین نماز یک خانم سبز پوش اومد جلوم و در برابر خدا سجده کرد باز گریه امانم نمیداد نمازمم و که خوندم از دوستام پرسیدم شما هم این خانم و دیدید گفتند نه کسی نبود تصمیم گرفتم نماز حضرت زهرا را هر وقت تونستم بخونم یکبار هم تو خواب دیدم یه خانم سبز پوش اومدن سیب سرخی بهم دادن پرسیدم این خانم کیه برگشتن یه نامه بهم دادن و رفتن نامه رو باز کردم نوشته بود من حضرت زهرا (س) هستم این هدیه من به شماست وقتی بیدار شدم کلی خوشحال بودم بعد از گذر زمان به لطف خداوند با یکی از دوستانم که نماز شب میخوند و در عرصه ی دینی و شهدا فعالیت دارند منو به این مسیر بیشتر آشنا کردند با زندگی شهدا کتاب زندگینامه ی شهدا رو مطالعه میکنم وصیت نامه هاشون و داریم طبق زندگی این بزرگواران ان شالله داریم پیش میریم ، ان شالله ولایت ملت مسلمان وپرچم اسلام به همین زودی بدست امام زمانمان برافراشته خواهد شد 🙏 برای سلامتی رهبر بزرگارمون آقا خامنه ای و شادی روح عزیز شهدا صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️ خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌸زهرا🌸 سلام راستش چرا دروغ بگم من به چادر هیچ اعتقادی نداشتم تو کلاس های صالحین که میرفتم فقط سرم میکردم اونم سرم نمیکردم بهتر بود😔 ولی سعی میکردم روزای که حوصله داشتم نمازمو بخونم تقریباً چند ماه پیش دوستم بهم پیشنهاد داد چادر سرم کنم منم سرم کردم و خوشم اومد ولی بعد چند روز پشیمون شدم و دوباره تیپ قبلیمو زدم منم مثل دخترایی هم سن و سالم هم شلوار پاره دارم هم مانتو کوتاه هم لاک جیغ، خواستم بگم بدونید، بعد از اون روز وقتی پسرها و مرد های غریبه نگاهم میکردن حس خوبی بهم دست نمیداد😣 بعد چند وقت من با آقای آشنا شدم که فوتبالیست بودن ایشون خیلی مذهبی هستن(نامزد دارن ی موقعه فکر بد نکنید) من باهاشون صحبت کردم گفتم چادریم ولی من چادری نبودم عذاب وجدان بدی گرفتم همش عکساشونو میدیم پشیمون میشدم از اینکه چرا دروغ گفتم خودم و به بیخیالی زدم و محل ندادم تا اینکه قرار شد برم سفر مشهد اسمم و نوشتم و کارامو انجام دادم ولی چند روز موند بود به رفتن پدرم گفت پولش جور نشد دلم شکست بعد 5 سال قرار بود برم حرم آقای خوبی ها فرداش مربیمون پی ام داد که یک نفر جایگزن تو شده فقط شناسنامتو بیار برا ما رفتم پیش پدرم باهاشون صحبت کردم داشت اذان میگفت چشماشو بستم از خدا خواستم که به این سفر برم بعد چند دقیقه مامانم گفت این پول قسمت خودشه با ذوق و تعجب برگشتم سمتشون بابام پول و از لای کتاب در آورد و داد به من گفت و برو ثبت نام کن از همون موقع با خودم عهد بستم که چادرمو سرم کنم رفتم اونجا اول گفتن نمیشه ولی موقع رفتن گفتن باشه بیا انگار دنیار و بهم دادن من تولد آقا امام رضا مشهد بودم اونجا با ضامن آهو قرار گذاشتم که چادری باشم ایشون هوایی من و داشته باشه🙏 ببخشید اگه طولانیه 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 ✳️ خاطره چادری شدنِ یکی از اعضای کانال، بنام👇👇 🌺زهرا🌺 ای زن به تو از فاطمه اینگونه خطاب است ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است😊 نمیدونم میخوام ازکجا شروع کنم اما من رو تربیت خالم پیش میرفتم چون نه پدر داشتم و نه مادر خالم هم که بی حجابه ودختراشو به همین ترتیب بزرگ کرده ومنم که یکی از این دختراش بودم دقیقا مثل خودشون بودم دوستام که کلا مذهبی بودن وراست بودن و به خدا و پیامبران عشق میورزیدن همیشه منو به یکتا پرستی دعوت میکردن ولی من حرفاشون رو قبول نمیکردم تا یه روز دلم خیلی گرفته بود گریه میکردم خیلی دلتنگ مامان و بابام شده بودم کسی نمیتونست آرومم کنه بعد صدای در وشنیدم که دوستم آمده بود اومد داخل خونه منو دید که گریه میکردم بهم گفت چته دختر چرا گریه میکنی خلاصه جریان وبهش گفتم گفت یه لحظه قرآن و دراورد و گفت که برم وضو بگیرم حتی بلد نبودم چجور وضو بگیرم خودش یادم داد نشستم قرآن خوندم خیلی بهتر شدم حالم خوب شد انگار فقط قران تونست آرومم کنه به حرفای دوستام رسیدم واز اون موقع تاالان دختریم که مذهبیه انگار خدا خیلی دوستم داشت که منو به راه راست هدایت کرد😊 🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴🔺🔴 @dokhtaran_zahrai313
1⃣ 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ۱۱۰ ۵ ۶ ۱۰ ۱۱ 🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 ۲۸ ۱۳۷۰ ۸ 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @dokhtaran_zahrai313
2⃣ 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @dokhtaran_zahrai313